eitaa logo
🌹سید روح الله موید🌹
1.2هزار دنبال‌کننده
279 عکس
97 ویدیو
87 فایل
کانال اشعار سید روح الله موید ارتباط با سید روح الله موید 👇👇👇👇 @seromo 👆👆👆👆
مشاهده در ایتا
دانلود
ای آسمان بخند که روز شکفتن است حرفی بزن که موقع اسرار گفتن است از روی ماه یار، خدا پرده باز کرد این ماه را به ماه رخش سرفراز کرد ماه رجب مبارک از این نورسیده شد قرص قمر در اول این ماه دیده شد این جلوه ی خداست که روشنگری کند از عاشقان ماه رجب دلبری کند این گل که از بهار گلستان احمد است باشد ز نسل فاطمه، نامش محمد است این ماه از دو جلوه به خورشید می رسد این کعبه از دو قبله به توحید می رسد آیات صبح در رخ او جلوه گر شدند فرزند های فاطمه او را پدر شدند مثل حسن تجلی صبر و کرامت است مثل حسین آیت عشق و شهامت است تا باقرالعلوم قدم روی خاک زد علم از کمال علمی او سینه چاک زد دریای بی کرانه ی علم است سینه اش دل بُرده از پیامبران هم مدینه اش هم نام احمد است و تجلالی حیدر است بابی دگر ز شهر علوم پیمبر است روزی که ضرب سکه به دربار روم بود یک اعتقاد پوچ به دست عموم بود بر سکه ها خرافه ی تثلیث خورده بود این فکر ره به دولت اسلام بُرده بود هرچند شد خلیفه به فکر مقابله تدبیر او کشید به سوی مجادله شرمنده از پیآمد عکس العمل شدند با عجز خویش در طلب راه حل شدند تا آن که آن امام به فریادشان رسید آن علم بی نظیر به امدادشان رسید فرمود آن بزرگ که صنعتگران شهر سازند سکه های طلا با نشان شهر تدبیر خود کفاشدنِ باقر العلوم نابود کرد توطعه ی پادشاه روم این اقتدار حاصل فکر جهادی است او الگوی مقاومت اقتصادی است دانش غلام مکتب علمش به صبح و شام بینش گدای خرمن حلمش علی الدوام کرده است علم او متحیر عقول را جابر به او رسانده سلام رسول را لبخند او حکایتی از صبح صادق است گفتار او تجلی قرآن ناطق است هر جا که بحث علمیِ اصحاب منبر است گلواژه ی روایت او حرف آخر است مردی به طعنه جان و دلش را کباب کرد با حرف زشت مادر او را خطاب کرد در پاسخ جسارت آن مردک یهود آن مرد را به مهر و محبت دعا نمود آن مرد هم که این ادب بی نظیر دید شرمنده، توبه کرده و اسلام برگزید ای بهترین که خُلق نکویت زبانزد است بد بود او ولی تو نگفتی که او بد است ما را هم ای بزرگ، حقیری حساب کن در خانه ی کریم، فقیری حساب کن ما را دعا کنید مسلمانتان شویم تا ریزه خوار سفره ی احسانتان شویم ای نور چشم فاطمه هر چند ما بدیم ما دوست دار احمد و آل محمدیم در هیأتیم اگر دلمان در به در نشد بی گریه بر حسین شب ما سحر نشد آقا شنیده ایم که تهمت شنیده اید در مجلس شراب چه غم ها ندیده اید آقا شنیده ایم که در بزم ظالمان رأس حسین دیده ای و چوب خیزران آقا بگو به ما که چه شد مجلس شراب از خنده های حرمله و گریه ی رباب در شام و کوفه طعنه و بهتان شنیده اید از روی نیزه نغمه ی قرآن شنیده اید آقا شنیده ایم در انظار رفته اید با عمه هایتان سر بازار رفته اید از کودکان ناله کنان روضه ای بخوان از عمه ی سه ساله تان روضه ای بخوان @s_r_moayed
جای اطاله نیست غزل فرصتش کم است حرف نگفتنی همه جورش فراهم است ‌نام خدیجه را نَبَرد بی وضو کسی رحمت به او که همدم و هم راز خاتم است ای آنکه بر خدیجه حسادت کنی بسوز! دنیا بسوز عاقبتت هم جهنم است آن کس که پیش شیر خدا قد علم کند گیرم زن رسول، عذابش مسلم است جان ها فدای غربت مولایمان حسن شاعر بمیرد از غم او باز هم کم است شکر خدا که مست سبوی حسن شدیم ما با حسین، راهی کوی حسن شدیم وقتی سخن ز جلوه ی آیات محکمه است جای اطاله نیست سخن بی مقدمه است برپا شده است پرچم فتنه گر جمل شیطان زبان گشوده و گرم مکالمه است یک سو، زن رسول خدا هست و یک طرف نفسِ نفیس ختم رسل گرم زمزمه است مولا، محمد حنفی را روانه کرد اما میان قلب علی شور و همهمه است کار محمد حنفیه نبود نه! این کار، کارِ غیرت اولاد فاطمه است بابا حسن! بلند شو از جا قیام کن کار شتر سوار جمل را تمام کن نوبت رسیده بود به مولای ما حسن دستی بلند کرد به شکر خدا حسن دستار زرد حیدر کرار را که بست پا زد به جای پایِ شه لافتی حسن رخصت گرفت و ذکر رَجَز را شروع کرد گفتا أنا بْنُ فاطمه خیرالنساء ، حسن می رفت سوی لشکر دشمن چه باشکوه این حیدر است می رسد از راه یا حسن او آمده است فتنه گران را کند هلاک هرگز به دست و پا نکند اکتفا حسن با هر سری که پرت شد از تن روی زمین گفتند عرشیان همگی یکصدا حسن روی نبی و قدرت بازوی مرتضی می گفت فاطمه ز جنان مرحبا حسن مامور قبض روح خدا مات مانده بود بس پُشته ها که ساخته از کشته ها حسن دستی که با رضای خدا بُرد روی سر پایین نبُرد جز به رضای خدا حسن پِیْ کرد عاقبت شتر اهل فتنه را با دست تو شکسته شد این کودتا حسن! جنگ جمل به لطف تو ختم به خیر شد کوتاه از کتاب خدا دست غیر شد جنگش امید فتنه گران نا امید کرد صلحش علی و فاطمه را رو سفید کرد جریان گرفت روح شهادت به صلح او او را اگر چه زهر هلاهل شهید کرد حتی پس از شهادت او دشمن عنود او را رها نکرده و ظلمی جدید کرد هفتاد چوبه تیر به تابوت او زدند اینگونه خصم کینه خود را پدید کرد (یارب نصیب هیچ غریب دگر مکن درد و غمی که موی حسن را سفید کرد) (با صد امید حامی مادر شدم ولی دست عدو امید مرا نا امید کرد) آن روز قلب سوخته اش پر شراره بود یک نوجوان به جستجوی گوشواره بود @s_r_moayed
علیه السلام ای آسمان بخند که روز شکفتن است حرفی بزن که موقع اسرار گفتن است از روی ماهِ یار، خدا پرده باز کرد این ماه را به ماه رُخش سرفراز کرد ماهِ رجب مبارک از این نو رسیده شد قرصِ قمر در اول این ماه دیده شد این جلوه ی خداست که روشن گری کند از عاشقانِ ماه رجب دل بری کند این گل که از بهارِ گلستان احمد است باشد ز نسل فاطمه، نامش محمد است این ماه از دو جلوه به خورشید می رسد این کعبه از دو قبله به توحید می رسد آیات صبح در رخ او جلوه گر شدند فرزند های فاطمه او را پدر شدند مثل حسن تجلی صبر و کرامت است مثل حسین آیت عشق و شهامت است تا باقرالعلوم قدم، روی خاک زد علم از کمالِ علمی او سینه چاک زد دریای بی کرانه ی علم است سینه اش دل بُرده از پیامبران هم مدینه اش هم نام احمد است و تجلای حیدر است بابی دگر ز شهر علوم پیمبر است روزی که ضرب سکه به دربار روم بود یک اعتقادِ پوچ به دست عموم بود بر سکه ها، خرافه ی تثلیث خورده بود این فکر ره به دولت اسلام بُرده بود افتاد تا خلیفه به فکر مقابله تدبیر او کشید به سوی مجادله شرمنده از پیآمد عکس العمل شدند با عجزِ خویش در طلب راه حل شدند تا آن که آن امام به فریادشان رسید آن علمِ بی نظیر به امدادشان رسید فرمود آن بزرگ که صنعت گران شهر سازند سکه های طلا با نشان شهر تدبیرِ خودکفا شدنِ باقر العلوم نابود کرد توطعه ی پادشاه روم این اقتدار، حاصلِ فکر جهادی است او الگوی مقاومت اقتصادی است دانش غلام مکتب علمش به صبح و شام بینش گدای خرمن حلمش علی الدوام کرده است علم او متحیّر عقول را جابر به او رسانده سلام رسول را لبخند او حکایتی از صبح صادق است گفتار او تجلیّ قرآن ناطق است هر جا که بحث علمیِ اصحابِ منبر است گل واژه ی روایت او حرف آخر است مردی به طعنه جان و دلش را کباب کرد با حرف زشت، مادر او را خطاب کرد در پاسخ جسارت آن مردک یهود آن مرد را به مهر و محبت دعا نمود آن مرد هم که این ادب بی نظیر دید شرمنده، توبه کرده و اسلام برگزید ای بهترین که خُلقِ نکویت زبان زد است بد بود او ولی تو نگفتی که او بد است ما را هم ای بزرگ، حقیری حساب کن در خانه ی کریم، فقیری حساب کن ما را دعا کنید مسلمان تان شویم تا ریزه خوار سفره ی احسان تان شویم ای نورِ چشم فاطمه، هر چند ما بدیم ما دوست دار احمد و اولاد احمدیم در هیأتیم، اگر دل مان در به در نشد بی گریه بر حسین شب ما سحر نشد آقا شنیده ایم که تهمت شنیده اید در مجلس شراب چه غم ها ندیده اید آقا شنیده ایم که در بزم ظالمان رأس حسین دیده ای و چوب خیزران آقا بگو به ما که چه شد مجلس شراب از خنده های حرمله و گریه ی رباب در شام و کوفه، طعنه و بهتان شنیده اید از رویِ نیزه نغمه ی قرآن شنیده اید آقا شنیده ایم در انظار رفته اید با عمه های تان سر بازار رفته اید از کودکان ناله کنان روضه ای بخوان از عمه ی سه ساله تان روضه ای بخوان @s_r_moayed
چنان زلفی که در بادِ صبا گردد رها یک شب گره وا میشود از پیچ و تاب کارِ ما یک شب به شوق روزه، آغوش سحرگاهان به ما وا شد که می افتد گذارِ روسیاهان تا خدا یک شب به دریای ندامت غرق شد اعمال ما شاید به ساحل آورند ایمانِ ما را موج ها یک شب امام عصر هر شب در مناجات است و میدانم بگیرد دست ما را، لطفِ آن دست دعا یک شب خدا هم خِجلَتِ ما روسیاهان را نمی خواهد شب قدر است در بین تمام روز ها، یک شب خدای مهربانم زود می‌بخشد گناهم را فقط باید بکوبم حلقه ی این خانه را یک شب بیابان گردی از شب های قدر و راه خود نالید نبی فرمود از این شب ها سوی مسجد بیا، یک شب شب احیاست مهدی جان! دلم را زنده کن با عشق بیا ای خسرو خوبان به دیدار گدا یک شب قدم بر چشم من بگذار تا قرآن به سر گیرم چه خواهد شد ببینم آن جمال دل ربا یک شب خدایا رحم کن بر ما به حق سِرّ مستورت! همان سِرّی که شد در دِیْر راهب برملا یک شب همان سِرّی که سر زد از فراز نیزه ها یک روز همان سِرّی که در ویرانه شد مشکل گشا یک شب حرم پُر می شود از عطر سیب حضرت زهرا که می آیند در کرببلا آل عبا یک شب کند ذکر مصیبت، مادری داغ پسر دیده به آه و ناله می‌گریند جمع انبیا یک شب گنه کارم ولی نور امیدی هست در قلبم که می آید به فریادم علی مرتضی یک شب @s_r_moayed