4_310226054725763492.mp3
2.55M
#عاشقانه ۱۴
گاهی اوقات فکر میکنی؛
خدا ديگه صداتو نمی شنوه!
یا فراموشت کرده و...
ديگه براش مهم نیستی!
يه کم صبر،
اينوگوش کن، شاید اشتباه میکنی.
صالحین تنها مسیر
😈 #دام_شیطانی 😈 #قسمت_دوم 🎬 امروز شنبه بود ,طرف صبح رفتم دانشگاه,الانم آماده میشم تا سمیرابیاددنبا
❤️🖤❤️🖤❤️
#دام_شیطانی
#قسمت سوم 🎬
سمیرا هرچه پرسید چی شده,اصلا قدرت تکلم نداشتم,فوری رفتم توخونه وبه مادرم گفتم سردردم ,میخوام استراحت کنم ..
اما درحقیقت میخواستم کمی فکر کنم...مبهوت بودم....گیج بودم.....
کلاس گیتار روزهای زوج بود اما اینقد حالم بد بودکه فرداش نتونستم برم کلاسهای دانشگاه,روز دوشنبه رسید ,قبل ازساعت کلاس گیتارزنگ زدم به سمیرا وگفتم :سمیراجان من حالم خوش نیست امروز کلاس گیتارنمیام,شایددیگه اصلا نیام...هرچه سمیرااصرارکرد چطورته ,بهانه ی سردرد اوردم.
نزدیکای ساعت کلاس گیتاربود یک دلشوره ی عجیب افتاد به جونم,یک نیرویی بهم میگفت اگر توخونه بمونی طوریت میشه,مامانم یک ماهی بودآرایشگاه زنانه زده بود,رفته بود سرکارش,دیدم حالم اینجوریاست,گفتم میزنم ازخونه بیرون ,یه گشت میزنم ویک سرهم به مامان میزنم,حالم بهتر شد برمیگردم خونه,رفتم سمت کمد لباسام,یه مانتو آبی نفتی داشتم,دست کردم برش دارم بپوشمش ,یکهو دیدم مانتو قرمزم که مال چند سال پیش بود تنمه,ازترس یه جیغ کشیدم,اخه من مانتو نپوشیده بودم,خواستم دکمه هاشو بازکنم ,انگاری قفل شده بود,ازترسم گریه میکردم,یک هو صدا درحیاط بلند شد که باشدت بسته شد,داشت روح از بدنم بیرون میشد از ته سرم جیغ کشیدم,یکدفعه صدای بابا راشنیدم,گفت چیه دخترم :چطورته؟؟چراگریه میکنی مادرم؟؟
خودم راانداختم بغلش ,گفتم بابا منو.ببر بیرون ,اینجا میترسم.
بابا گفت:من یه جایی کاردارم ,الانم اومدم یک سری مدارک ببرم,بیا باهم بریم من به کارام میرسم توهم یک گشتی بزن.
چادرم راپوشیدم یه گردنبند عقیق که روش (وان یکاد..) نوشته بود ,داشتم که کناردر هال اویزون بود,برش داشتم انداختمش گردنم وسوارماشین شدم ومنتظر بابا موندم.
بابا سوار شد وحرکت کردیم ,انقد توفکربودم که نپرسیدم کجا میریم ,فقط میخواستم خونه نباشم.
بابا ماشین راپارک کرد وگفت:عزیزم تا من این مدارک رامیدم توهم یه گشت بزن وبیا,پیاده شدم تا اطرافم رانگاه کردم ,دیدم خدای من جلو ساختمانی هستم که کلاس گیتارم اونجا بود,پنجره ی کلاس رانگاه کردم,استادسلمانی باهمون خنده ی کریهش بهم اشاره کرد برم داخل...
انگار اختیاری درکارنبود,بدون اینکه خودم بخواهم پا گذاشتم داخل کلاس....
#ادامه_دارد ...
🌩️💦🌩️💦🌩️💦🌩️💦
❤️🖤❤️🖤❤️
😈 #دام_شیطانی😈
#قسمت_چهارم 🎬
داخل کلاس شدم,سمیرا از دیدنم تعجب کرد,رفتم کنارش نشستم,سمیراگفت:توکه نمیومدی ,همراه من رسیدی که....
اومدم بهش بگم که اصلا دست خودم نبود,یه نگاه به سلمانی کردم,دیدم دستش را گذاشته روبینیش وسرش رابه حالت نه تکون میده....
به سمیراگفتم:بعدا بهت میگم.
اما من هیچ وسیله وحتی دفتری و...همرام نیاورده بودم
کلاس تموم شد من اصلا یادم رفته بود ,شاید بابا منتظرم باشه,اینقد هم باترس اومدم بیرون که گوشیم هم نیاورده بودم.
پاشدم که برم بیرون,سلمانی صدام زد:خانوم سعادت شما بمونید کارتون دارم,نگران نباشید باباتون رفتن ,سرکارشون.....😳
دوباره گیج شدم,یعنی این کیه,فرشته است؟اجنه است؟روانشناسه که ذهن رامیخونه,این چیه وکیه؟؟؟
سمیرا گفت:توسالن منتظرت میمونم ورفت بیرون.
استاد یک صندلی نزدیک خودش گذاشت وخودشم نشست روصندلی وگفت:بیا بشین,راحت باش,ازمن نترس,من اسیبی بهت نمیزنم.
با ترس نشستم ومنتظر شدم که صحبت کند
سلمانی:وقتی باهات حرف میزنم به من نگاه کن,سرم راگرفتم بالا ونگاهش کردم,
دوباره آتیش توچشماش بود اما اینبار نترسیدم.
سلمانی گفت:یه چیزی داره منو اذیت میکنه باید اون از طرف توباشه,ازخودت دورش کن تا حرف بزنیم .
گفتم :چی؟؟
یه گردنبد عقیق که حکاکی شده است...
وااای این راازکجا میدید ,اخه زیرمقنعه وچادرم بود. 😳
درش آوردم وگفتم فقط وان یکاده...دادم طرفش,یه جوری خودش راکشید کنار که ترسیدم...
گفت سریع بیاندازش بیرون...
گفتم آیه ی قرانه...
گفت:توهنوز درک حقیقی از قران نداری پس نمیتونی ازش استفاده کنی .
داد زد,زود بیاندازش....
به سرعت رفتم توسالن گردنبند رادادم به سمیرا وبی اختیار برگشتم,
سلمانی:حالا خوب شد ,بیا جلو,نگاهم.کن...
رفتم نشستم
سلمانی:هیچ میدونی چهره ی تو خیلی عرفانی هست,اینجا باشی ,ازبین میره,این چهره باید تویک گروه عرفانی به کمال برسه...
سلمانی حرف میزد وحرف میزد,ومن به شدت احساس خوابالودگی میکردم,بعدها فهمیدم اون جلسه ,سلمانی من را یه جورایی هیپنوتیزم کرده,دیگه از ترس ساعت قبل خبری نبود ,برعکس فکرمیکردم یه جورایی بهش وابسته شدم.
همینجور که حرف میزد,دستش راگذاشت رو دستم,من دختر معتقدی بودم وتابه حال دست هیچ نامحرمی به من نخورده بود ,اما تو اون حالت نه تنها دستم راعقب نکشیدم بلکه گرمای عجیبی از دستش وارد بدنم میشد که برام خوش آیند بود,وقتی دید مخالفتی باکارش نکردم,دوتا دستم راگرفت تومشتش وگفت :اگر ما باهم اینجورگره بخوریم تمام دنیا مال ماست .
#ادامه_دارد ..
🌩️💦🌩️💦🌩️💦🌩️💦
💌🌿
موقع خداحافظی به جای مراقب خودت باش و این حرفا مثل #ولی_صادقی بهش بگید:
حالا که جانِ ما شدهای احتیاط کن :)
#آثار_نماز شب
🕋 #نماز_شب روزی می آورد 🕋
💟 طلبه ای نزد #آیت_الله_کوهستانی آمد و گفت : «خرجی من تمام شد، از شما کمک میخواهم».
💟 آقا پرسید: «نماز شب می خوانی؟» گفت : بله آقا جان.
💟 در جواب فرمود راست نمیگویی، طلبه ای که نماز شب بخواند بی خرجی نمیماند!! (یعنی به اندازه ضرورتش به او روزی می رسد.)
🔻 [فرمایش ایشان برگرفته از حدیث شریف #امام_صادق علیه السلام است که فرمودند : دروغ مىگويد آن كه مىگويد نماز شب مىخواند و با اين حال، در روز، گرسنه است؛
🔻 چرا كه خداى متعال به سبب نماز شب، روزىِ روز را تضمين كرده است.
🔻 كَذَبَ مَن زَعَمَ أنَّهُ يُصَلّي بِاللَّيلِ ويَجوعُ بِالنَّهارِ! إنَّ اللَّهَ تَعالى ضَمِنَ بِصَلاةِ اللَّيلِ قوتَ النَّهارِ. بحارالانوار، ج 87، ص 153. ]
📚 روح مهربان ؛ خاطرات و حالات عرفانی شیخ محمد کوهستانی ؛ صفحه ۱۲۰.
❣ #سلام_امام_زمانم ❣
همه زیبایی هر صبح
به تکرار این آیه است..؛
💓الیس الصبح بقریب؟ 💓
آیا،صبح، نزدیک نیست ؟
❣ومن دوباره بیاد می آورم...
که طلوع چشمانت، نزدیک است!
#سلام ،یگانه صبح زمین.
سلام ای بهار روزگاران
#اللهمعجـللولیڪالفـرج
❤️❤️
✨امیرالـمؤمنین علیه السلام
"مَن أَصلَحَ فِیما بَینَهُ وَ بَینَ اللّه أَصلَحَ اللّه فِیما بَینَهُ وَ بَینَ النّاس"
-هَر کَس رابطه اش را با خღدا اِصلاح کُنَد، خُداوَند رابطه او را با مَردم اِصلاح خواهد نمود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خودتو به امام زمان بسپار
رزق امروز
صالحین تنها مسیر
✴️مبارزه با نفس بدون در نظر گرفتن جسم و مزاج ، امری محال است. 🔹انسان زمانی که وارد این دنیا میشو
🔰 تاثیرات اعمال و افکار بر جان انسان
♦️در نظام هستی کوچکترین خلافی راه ندارد. یک نکته ای بی علت گذاشته نشده است و حیف است که ما این دفتر الهی را با افکار و اقوال و نیّات پلید پر کنیم. بزرگترین و مهمترین کتاب الهی انسان است. خلاف فکر کردن، خلاف نوشتن، خلاف خواندن حتی در خواب انسان اثر می گذارد.
♦️حضرت علی (علیه السلام) جوانی را در یکی از کوچه های کوفه مشاهده نمود که اشعار هرزه می خواند،
🔸فرمودند: چرا وجودت را، چرا دفتر وجودت را با این هرزه ها پر می کنی؟
گوش کردن،یا حتی به رسیدن سخن بدون اراده که سماع است، اثر دارد. ذات ما نوار می گیرد و لو سماع باشد و استماع نباشد.
یک آخوند در جایی گرفتار شده بود.آنها هم با آلات می نواختند. این هم می گفت: خدایا تو گواهی که سماع است نه استماع. دیگر نمی داند که در اثر فرقی ندارد، اگر چه گناه نداشته باشد، ولی اثر وضعی خودش را همراه دارد.
🔹در شرع مقدّس در مورد کودک خردسال می فرماید: « در گوش او اذان بگویید چون اثردارد». این یک نوار گرفت و اثرش در او هست.
🔸مهمترین کاری که ما داریم این است که خودمان را درست بسازیم و ما با تمام شئون، داریم خودمان را می سازیم.چه خود آگاه و چه نا خود آگاه، «علم و عمل انسان سازند».
📚منبع: #صدو_ده_اشاره
#اشاره_نهم، ص37، 38
#معرفت_النفس
#علامه_حسن_زاده_آملی
4_5868251470503086806.mp3
11.61M
#خانواده_آسمانی ۷۴
#استاد_شجاعی
#استاد_رائفی_پور
#حجتالاسلام_قرائتی
✘ راه بعضی آدمها، هرگز به آسمان باز نمیشود!
هـــرگز ...
حتی با عبادات طولانی، زیارتهای پشت هم، استادهای قوی، ریاضتهای سنگین، راهشان برای تطهیر روح، ارتباط با آسمان، و قدرتهای معنوی باز نمیشود؛
🔺چـــــــــرا ...
💥آخــه چـــــرا؟
#انسان_شناسی
#موانع_استجابت_دعا
#بن_بست_های_معنوی
@Ostad_Shojae
🍃آیه ی روز 🍃
🔸 سوره هود، آیه ۶٣:
قالَ يا قَوْمِ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلى بَيِّنَة مِنْ رَبِّي وَ آتاني مِنْهُ رَحْمَةً فَمَنْ يَنْصُرُني مِنَ اللّهِ إِنْ عَصَيْتُهُ فَما تَزيدُونَني غَيْرَ تَخْسير
⚡️ ترجمه :
صالح گفت:
اى قوم! به من خبر دهيد اگر من دليل آشكارى از پروردگارم داشته باشم، و رحمتى از جانب خود به من داده باشد، آيا باز هم مى توانم سكوت اختيار كنم، و رسالت الهى را ابلاغ نكنم؟
پس اگر من نافرمانى او كنم، چه كسى مى تواند مرا در برابر وى يارى دهد؟!
بنابراین هر چه بيشتر بر ترك دعوتم اصرار بورزيد، بيشتر در خسارت و زيان من اصرار ورزيده ايد.
#آیه_روز
🌺سبک زندگی قرآنی:🌺
🍂تأمین امنیت، نیاز مهم جامعه بشری🍂
🔸فَمَا اسْطَاعُوا أَن يَظْهَرُوهُ وَمَا اسْتَطَاعُوا لَهُ نَقْباً.
(کهف/٩٧)
⚡️ ترجمه :
پس از ساختن اين ديوار آهنى، دشمنان نتوانستند از آن بالا روند و نتوانستند در آن رخنه اى پديد آورند.
✨ذوالقرنین در سفر خود به منطقه ای رسید که ساکنانش گرفتار ناامنی و حملات اشرار شده بودند.
⚡️برای تأمین امنیت آن جامعه، دیوار و سدّ عظیمی از ترکیب آهن و مس ساخت که دشمنان، به هیچ وجه قدرت عبور یا تخریب آن را نداشتند.
✅بنابراین :
🔸محكم كارى و بى نقص انجام دادن كارها، شيوه ى انبياست.
سدّ ذوالقرنين چنان محكم وبزرگ بود كه نمى توانستند آن را خراب كنند يا از آن بگذرند.
🔸تولیدات خود را چنان قوی کنید که تا سالیان طولانی خراب نشود.
🔸امنیت یک جامعه از ضروری ترین مسائل است و باید برای آن هزینه کرد. ( مردم آن منطقه حاضر بودند به ذوالقرنین هزینه و مزد بدهند تا امنیتشان را تأمین کند.)
#سبک_زندگی_قرآنی
❣ #مفاهیم_قرآنی
🔸 هرگاه دیدی که وقت و عمرت میرود و تو چیز مفید و نافعی به دست نیاوردهای و برکت را در وقتت نمیبینی
⚠️ بر حذر باش که تو مشمول این قول الله تعالی شده باشی 👇
🕋 وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَكَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا
(كهف/۲۸)
⚡️ترجمه:
و پیروی نکن از کسانی که دلهایشان را از یاد خود غافل ساختهایم، و هوای نفس خویش را پیروی کردند، و کارهایشان از حد گذشته و بر باد است
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈