eitaa logo
صالحین تنها مسیر
221 دنبال‌کننده
16.7هزار عکس
6.7هزار ویدیو
267 فایل
جهاد اکبر، مبارزه با هوای نفس در تنها مسیر آرامش کاری کنیم ورنه خجالت براورد روزیکه رخت جان به جهان دگر کشیم خادم کانال @Yanoor برایم بنویس tps://harfeto.timefriend.net/16133242830132
مشاهده در ایتا
دانلود
DoaKomeil-Madineh14010409.mp3
30.41M
🤲 قرائت دعای 🎙 بانوای : حاج میثم مطیعی 💠 محفل انس و معرفت در جمع زائران پیامبر اکرم، فاطمه زهرا و ائمه بقیع (صلوات الله علیهم) 🕌 مدینه منوره| حج ۱۴۴۳ 📆 ۸ تیر ماه ۱۴۰۱
هرگاه که گناه کردید! هرگاه که توبه شکستید؛ این را به خاطر داشته باشید: اگر شما از گناهان خود خسته می‌شوید؛ خداوند از بخشیدن شما خسته نمی‌شود! پس از رحمت خدا نا امید نشوید!💔 آیت‌الله‌مرتضی‌تهرانی"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
09 Mostanade Soti Shonood .mp3
16.75M
🔉 📣 جلسه نهم ادامه واقعه پنجم... * تا به چیزی توجه می کردم، به آن اشراف داشتم * علت پرخاش خانم به شوهرش را متوجه شدم * شیطان پرخاشگری را به او القا می کرد. * عصبانیت، زمینه فعالیت شیطان *نجاست، مورد علاقه شیطان * خانه ای که سگ در آن تردد دارد ،جایگاه شیطان است. * دادی که سر دخترم زدم وحرفی که شیطان به من زد. * تاثیر نیت مورد رضایت خداوند در زندگی * تنها راه به دست آوردن اخلاص * شیطان از ناحیه تعلقات، انسان را می زند * لباسی که حصن است. * چه می شود که انسان با وجود حالات معنوی، سقوط می کند. * گناهی که هستی انسان را برباد می دهد * تبعات گناه مسئولین * عاقبت خیانت به حکومت اسلامی * وای به حال کسانی که به اسم اسلام، خیانت کردند. * اولین شرط برای شروع هر کار * طهارت، عامل اتصال به خدا * شیطان، مجهز به تمام علوم وشگردها * راه ورود شیطان برای هر فرد *امتحان، از نقاط لغزش * بلاهایی که در دفع آن خدا به دادم رسید ⏰ مدت زمان:۳۹:۲۳ 📆1401/03/12
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اگر هر شب به جای تماشای تلویزیون . . . یا پرسه زدن در مجازی . . . پانزده دقیقه مطالعه کنید⏱ ! سالی حدود پانزده کتاب را می خوانید اگر روزی پانزده دقیقه ادبیات کلاسیک بخوانید در مدت هفت سال، صد کتاب بزرگ ادبیات کلاسیک را خوانده اید. این گونه تبدیل به یکی از باسوادترین افراد در نسل خود می شوید. همه این ها با پانزده دقیقه مطالعه قبل از خواب حاصل می شود هدف🕴 طرز تهیه کیک موفقیت🍰🥢↶ 📕↫مطالعه زیاد ✏️↫برنامه ریزی ⛹🏻‍♀↫تلاش بی وقفه 🏹↫داشتن انگیزه 💗↫عشق به هدف ✂️↫خلاقیت ✌️↫صبوری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صالحین تنها مسیر
#هوالعشق #رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت #قسمت_سی_و_هفتم ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ به روایت حانیه ....
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ به روایت حانیه ..................................................... ساعت 9 با صدای آلارم گوشی از خواب بیدار شدم. دوباره به زمین و زمان فحش دادم و اومدم بخوابم که جمله فاطمه یادم اومد : خب تو که این همه سئوال داری چرا کلاسارو نمیای؟ میدونم داداشتو مامان بابات هم هستن برای جواب دادن ولی شاید صحبت کردن با فاطمه سادات هم کمکت کنه . با یاداوری سئوال هایی که یکی بعد از اون یکی به جونم میوفتاد و امیرعلی هم که به خاطر دانشگاه و مغازه بابا سرش این روزا حسابی شلوغ بود و دلم نمیومد که اذیتش کنم سریع از جام بلند شدم. . . . _ الو سلام فاطمه ، من سر خیابونتونم با امیرعلی اومدم دم در وایمیستیم بیا میرسونتمون. فاطمه_ سلام. اممم نه نمیخواد میریم دیگه همین یه کوچه فاصله داره . _ پاشو بیا بینم دهع خدافظ از لفظ خدافظ ناخداگاهم خودمم تعجب کردم چه برسه به امیرعلی و فاطمه. منو چه به خدافظ گفتن ؟ منی که بای از دهنم نمیوفتاد. برگشتم سمت امیرعلی که ببینم عکس العملش چیه که دیدم با لبخند داره نگاهم میکنه یه لبخند به روش زدم و گفتم برو دم خونشون. همزمان با رسیدن ما ؛ در خونشون باز شد و فاطمه اومد بیرون. در عقب رو بازکرد و نشست. بعد اروم و با لحنی که خجالت توش موج میزد گفت سلام . امیرعلی هم محجوبانه لبخند زد و جوابش رو داد اما کوچیک ترین نگاهی به فاطمه نکرد. . . دم موسسه پیاده شدیم . از امیرعلی خداحافظی کردیم و رفتیم داخل. موسسه تشنه دیدار که برای کلاسای معارف بود و وابسته به مسجد کنارش. همون مسجدی که باهاش رفتیم امامزاده داوود. رفتار خوب فاطمه سادات ( معلم فاطمه اینا) و بقیه دوستاش فوق العاده برای من جذاب بود و باعث شد منی که از بسیج متنفر بودم پا بزارم تو موسسه ای که وابسته به مسجد و بسیج بود و فقط هم برای اموزش های مذهبی . همه میگفتن خیلی تغییر کردی ولی خودم نمیخواستم قبول کنم. من فقط حس میکردم دارم روز به روز تکمیل میشم فقط همین. کلاسای معارف طبقه دوم بود. بیخیال آسانسور از پله ها رفتیم بالا. سمت راست یه در چوبی بود فاطمه کفشاشو دراورد و در زد و داخل شدم منم به تبعیت از فاطمه دنبالش راه افتادم..با اینکه صندلی بود ولی بچه ها و فاطمه سادات خیلی صمیمانه دور هم نشسته بودن رو زمین. با دیدن ما برای سلام و احوال پرسی و ادای احترام بلند شد و موقع نشستن هم جوری نشستن که من و فاطمه هم جا داشته باشیم و من عاشق این صمیمیتشون بودم. فاطمه سادات شروع کرد به حرف زدن در مورد امام زمان ، خیلی چیزی در موردش نمیدونستم و حرفاشون برام گنگ بود ولی از همون اول با اوردن اسمش حالم عوض شد...... ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ من را نمی شناخت کسی اینجا، گم نامم و به نام تو می نازم ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤ به روایت حانیه ................................................... 6 جلسه از کلاسا گذشته بود و من جواب خیلی از سئوالام رو گرفته بودم. . . رو تخت فاطمه نشسته بودم و با ناخنام بازی میکردم. فاطمه_خب من حاضرم بریم؟ پالتوم رو برداشتم ، شالم رو جلو کشیدم و رو به فاطمه گفتم: بریم. . . با اینکه تازه اواسط دی بود هوا حسابی سرد بود و پالتو نازک من کفایت نمیکرد. تو دلم به خودم فحش میدادم که چرا پیشنهاد دادم پیاده بریم . وقتی رسیدیم دم موسسه دوییدم تو بدون اینکه منتظر فاطمه باشم از پله ها رفتم بالا. در زدم و بدون سلام علیک دوییدم سمت شوفاژ. بعد از اینکه گرم شدم تازه متوجه بچه ها شدم برگشتم سمتشون دیدم دارن بهم میخندن. خدا رو شکر فاطمه سادات نبود و آبروم پیش اون نرفت. _ چیه خب ؟ سردم بود. با اومدن فاطمه سادات بچه ها دست از خندیدن به من برداشتن و رفتن برای سلام و علیک منم به تبعیت از بقیه رفتم جلو. . . فاطمه سادات_ خب بچه ها اگه کسی سئوال داره بپرسه. امروزو میخوایم سئوالا رو جواب بدیم. منم که منتظر فرصت سریع گفتم _ من من فاطمه سادات _ بگو عزیزم _ مگه نمیگید نماز آدم رو از گناه دور میکنه؟ پس چرا این همه ادم نماز میخونن گناه هم میکنن؟ چرا هیچ تاثیری نداره؟ فاطمه سادات _خیلی سئوال خوبیه. بچه ها مشکل ما اینه که نمازامون نماز نیست ، نمازی که شده پانتومیم برای پیدا کردن وسیله ها، نمازی که فرصتی برای ایده های بکر و تصمیم گیری هاس. نمازی که گمشده هامونو توش پیدا میکنیم ، به نظرتون اینا نمازه؟ نمازمون اگه نماز بود میشد مصداق عن الفحشا و المنکر. میشد کیمیا و مس وجودمون رو طلا میکرد ، میشد عشق، دوا، آرامش...... تو نماز فکرمون پیش همه هست غیر از خدا ، تازه خوندش هم که ماشالا. ده دقیقه مونده قضا بشه تازه یادمون میوفته باید نماز بخونیم بعدشم اگه سرعتی که تو نماز داریم رو تو مسابقه دو داشته باشیم تو مسابقات جهانی مدال طلا میگیریم . آره قوربونت برم نماز میخونیم ولی نماز داریم تا نماز ..... طبق همیشه حرفاش منطقی بود و منم تصمیمی که برای گرفتنش دو دل بودم رو قطعی کردم. بعد از کلاس خاله مرضیه زنگ زد و گفت که شب اونجا دعوتیم و من و فاطمه هم از کلاس بریم خونشون . فاطمه _ زنگ بزنم بابا بیاد دنبالمون ؟ 😂 _ نه. نخند عه. میریم خودمون. فاطمه_ دوباره منو جا نذاری وسط کوچه بدویی تو خونه. 😒 _ نه بیا بریم 😂 فاطمه_پس زود بریم تا هوا تاریک نشده. _ فاطمه فاطمه_ جونم؟ _من تصمیمو گرفتم. میخوام نماز بخونم... فاطمه با ذوق دستاشو زد به هم و گفت _ این عالیه. لبخندی به روش زدم ولی تو دلم نگران بودم ، نگران این که نتونم نماز واقعی بخونم ، نتونم نمازی بخونم که خدا ازش راضی بشه ، که نمازم بشه مسخره بازی. کل راه تا خونه با سکوت طی شد وقتی رسیدیم هوا یکم تاریک شده بود زنگ در رو زدیم و وارد شدیم. خاله مرضیه اومد به استقبالمون و بعد از این که مهمون آغوش پرمهرش شدیم گفت _ بدویید که کلی کار داریم. . . . فاطمه_ خب دیگه مامان اینم از سالاد ، دیگه؟ خاله مرضیه_ هیچی دیگه برید استراحت کنید. _ خاله😳 . کلی کاری که میگفتید این بود؟ خاله مرضیه_ اره دیگه. با فاطمه راهی اتاقش شدیم. تازه ساعت 5 بود و مامان اینا اگه خیلیم زود میخواستن بیان ساعت 7 میومدن. _ فاطمه؟ میشه نماز خوندنو بهم یاد بدی خیلی یادم نیست؟ فاطمه _ اره عزیزم حتمااااا. فاطمه باذوق رفت و دوتا سجاده با چادر اورد و سجاده هارو پهن کرد رو زمین. یکی از چادرا رو سرش کرد و اون یکی چادر رو به طرف من گرفت ، با تردید بهش نگاه کردم با دیدن لبخندش دلم گرم شد . فاطمه دونه دونه ذکرای نماز رو برام یادآور شد ، یاد نمازای زورکی افتادم که تو مدرسه میخوندیم ، خوشبختانه حافظم خوب بود و خیلی زود ذکر ها و طریقه نمازخوندنو یادم اومد . با شنیدن صدای الله اکبر ، آرامشم بیشتر شد و متاسف تر شدم برای سالهایی که این خدایی که تازه به لطف امیرعلی و فاطمه و فاطمه سادات شناخته بودم رو ستایش نمیکردم. با تموم شدن اذون بدون اینکه منتظر حرفی از جانب فاطمه بشم قامت بستم. _ سه رکعت نماز مغرب میخوانم به سوی قبله عشق قربت الله . الله اکبر....... ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ نماز عشق میخوانم قربة الله ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ به روایت حانیه ................................................................. صداای زنگ در نشانگر اومدن مامان اینا بود. وای که این نماز چقدر آرامش بخش بود از آرامشش,شنیده بودم ولی هیچ وقت درکش نمیکردم ، وقتی به این فکر میکنی که لیاقت پیدا کردی در برابر پروردگار خودت بایستی و باهاش صحبت بکنی این ناب ترین حسه دنیاس . انگار یه پشتیبان و پناهگاه داری . با ذوق و شوق تمام ، سجاده رو جمع کردم و چادر رو تا کردم و دوییدم تو پذیرایی. با دیدن مامان پریدم بغلش و گفتم مامان نماز,خوندم . با دیدن اشکای مامان اول ذوقم کور شد ولی بعد فهمیدم که اشک شوق بوده. اون شب نماز خوندنم رو همه بهم تبریک گفتن و خوشحال ترین فرد جمع فکر کنم امیرعلی بود. خاله مرضیه_ خب بچه ها بیاید بریم سفره رو بندازیم. _ چشم. . . . _ای وای بابا من گوشیمو جا گذاشتم. وایسید یه لحظه. بابا_ بدو بدو. _ چشم. سریع درو باز کردم و دوییدم پایین. زنگ درو زدم.... فاطمه_ جونم خانوم حواس پرت. _ فاطی گوش... فاطمه_ بله. تشریف بیارید داخل بی حواس خانوم. 😂 _ خب درو بزن......... باز شد. فاطمه دم در ورودی وایساده بود با یه پلاستیک آبی _ مرسی نفس. فاطمه_ اینم برای شماست. و بعد پلاستیک رو به طرف من گرفت. _ چیه ؟ فاطمه _ یه هدیه. ببخشید ولی دوبار ازش استفاده کردم. داخل پلاستیک همون سجاده و چادر نمازی بود که باهاش نماز خوندم. _ ولی فا... فاطمه_ خب دیگه مصدع اوقاتم نشو سرده. _ مرسی فاطمه _ بهش برسی _ همچنین فاطمه_ فدامدا _ بابای فاطمه_ خدانگهدارت یه مکث کوچیک کردم و حس خوبی به این کلمه داشتم، بهم یادآوری میکرد که یه پشتیبان خوب و محکم دارم. _ خدانگهدار ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸دوباره صبح شد و طلوع دوباره ی زندگی از نو... 🔸دست به سینه بگذاریم و امروزمان را با سلام به ولی نعمتمان آغاز کنیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺نکته ای از دعای عهد :🌺 🍂 اَللَّـهُمَّ اِنّي اُجَدِّدُ لَهُ في صَبيحَةِ يَوْمي هذا وَما عِشْتُ مِنْ اَيّامي، عَهْداً وَعَقْداً وَبَيْعَةً لَهُ في عُنُقي، لا اَحُولُ عَنْها وَلا اَزُولُ اَبَداً، ⭐️هر روز باید با امام زمان علیه السلام عهد ببندیم تا یادمان باشد که چه مسئولیت هایی(در ابعاد فردی و اجتماعی زندگی) به عهده داریم. و یادمان باشد که وظیفه اصلی ما، یاری دین خدا و ولیّ خداست. ☘پس از عهد، باید آن را محکمتر کرده و به عقد تبدیل کنیم. یعنی روح و جانمان با این عهد، گره بخورد. 🔴 و در نهایت، این عهد و عقد، تبدیل به بیعت با امام شود. بیعتی که در آن، جان و مال و تمام هستی مان را به امام بفروشیم و در راه او هزینه کنیم. ✅ بر این بیعت تا پای جان می مانیم و هرگز از آن عدول نمی کنیم، ان شاءالله.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍️سلام عشق جانم و سلام فرمانده ام. ایام است و روز که یادآور آبرسانی جانتان به خیام سید الشهداست. حاجیان فرمانده گویان به دور تو طواف میکنند و با نظر به با علی مرتضی ع در ملکوت حج سیر میکنند تا قواعد جانشان با ولایت غدیری او ترفیع یابد. طوبی لک و لهم. مهدی جان! امروز حسین بن ع حج را به ، مکه را به و منا را به مبدل میسازد تا قامت انحراف یافته را راست و چهره منفور نظام استکبار و اهل آن را رسوا نماید. چیزی که مبدل به مرامنامه اسلامی گشته است و حیات را برای آمریکائی ها و صهیونیست ها به مضیقه آورده است و با آنها را به ممات قریبشان نزدیکتر میکند. عزیزم مهدی! در سحرهایت دعایمان کن تا در خیمه اهل حق که امامش تو هستی باقی و شهد را مزه جانمان نمائیم. و چون سلیمانی و بهجت ها به چشم تو بیام.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هر خانه یک پرچم جهت انتشار✅
پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم می فرماید: چه خوب فرزندانی هستند دختران هر کس یکی از آنها را داشته باشد، خداوند آن را برای وی پوششی از آتش دوزخ قرار می دهد و هر کس دو تا داشته باشد، خداوند به خاطر آنان، او را وارد بهشت می سازد؛ و هرکس سه دختر یا مانند آن خواهر داشته باشد، جهاد و صدقه ای استحبابی از او بر می دارد. هر خانه‌اي كه در آن دختر باشد، هر روز دوازده بركت و رحمت از آسمان ارزاني‌اش مي شود؛ و زيارت فرشتگان از آن خانه قطع نمي‌گردد، در حالي كه در هر شبانه روز براي پدر آن دختران عبادت يكسال نوشته ميشود. دخترداران شاکر باشید و قدرخودتان را بدانید . / ارزش يک دختر را خدايي ميداند که او را در سنين کودکي براي عبادت برميگزيند. پيامبري ميداند که فرمود: دختر باقيات الصالحات است. امام صادق ميداند که فرمود:پسران، نعمت‏ اند و دختران خوبى. خداوند، از نعمت ‏ها سؤال مى ‏کند و به خوبى‏ ها پاداش مى‏ دهد . ارزش دختر را خدايي ميداند که هرکسي را لايق ديدن نکرد. ارزش دختر را خدايي ميداند که به بهترين مخلوقش حضرت محمد دختري عطا کرد که هدايت يک جهان به عهده ي فرزندان اوست. " انا اعطيناک الکوثر " و اين هديه ي الهي، يک دختر بود. تقدیم به همه دخترداران😊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ShabArafeh1396[01].mp3
6.23M
🔺 شیعیان! دیگر هواى نینوا دارد حسین (روضه) 🎙 بانوای : حاج میثم مطیعی 🔰 به مناسبت خروج امام حسین (علیه‌السلام) از مکه به سمت کربلا در روز هشتم ذی الحجه (روز ترویه)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا