🚩 کسانی به امام زمانشان خواهند رسید که اهل سرعت باشند! و الا تاریخ کربلا نشان داده که قافلهٔ حسینی معطل کسی نمیماند.
«شهید مرتضی آوینی»
🤲اَللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَجَ وَ الْعافِیَةَ وَ النَّصْرَ وَ اجْعَلْنا مِنْ خَیْرِ اَنْصارِهِ وَ اَعْوانِهِ وَ الْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْهِ·
—————··𑁍··—————·
انسان شناسی ۲۹۹.mp3
11.98M
#انسان_شناسی ۲۹۹
#رهبری | #استاد_شجاعی
√ علت اینهمه فاصله بین ما و خدا چیست؟
√ چرا قلب ما با یاد خدا آرام نیست؟
√ چرا در سبک زندگی ما، آنقدری که معاش و رتبه های دنیایی در اولویت است، الله در اولویت نیست؟
√ چرا بیشترین زمان زندگی ما، مشغول واجباتی است که از نظر خدا واجب نیست؟
✘ کجای راه را اشتباه رفتیم؟
منبع : انسان شناسی پیشرفته
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در دعای مکارم الاخلاق که ٢٠ فراز است، بعد از هر فرازی امام سجاد علیه السلام، یک #صلوات میفرستند، یعنی همه این مکارم الاخلاق به برکت محمد و آل محمد حاصل می شود.
📚 جواهر معنوی درج ٣ صفحه ١٠٧
🖤✨🖤✨
🖤بر زینت عابدین دمادم صلوات
🍀بر آل نبی حضرت خاتم صلوات
🖤بنگر به صحیفه، که از وی مانده
🍀بر هر ورقش ز اسم اعظم صلوات
🖤✨🖤✨
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجهُم
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🚩#آیت_الله_بهجت رحمةاللهعلیه:
🔻 استادم #سيدعلي_قاضي را در خواب ديدم
به او گفتم چه چيزي حسرت شما در دنياست كه انجام نداده ايد.
ايشان فرمودند: حسرت ميخورم كه چرا در دنيا فقط روزي يك مرتبه #زيارت_عاشورا ميخواندم.
🥀وحشتناك ترين لحظه زماني است كه انسان را در سرازيري قبر ميگذارند.
شخصي نزد #امام_صادق(ع) رفت و گفت: من از آن لحظه ميترسم. چه كنم؟
💠#امام_صادق(ع) فرمودند: #زيارت_عاشورا را زياد بخوان.
🍃آن فرد گفت چگونه با خواندن #زيارت_عاشورا از خوف آن لحظه در امان باشم.
امام صادق فرمود:
🌺مگر در پايان زيارت عاشورا نميخوانيد:
✨ اللهم ارزقني شفاعة الحسين يوم الورود؟✨
👌يعني خدايا #شفاعت_حسين(ع) را هنگام ورود به قبر روزى من كن.
#زيارت_عاشورا بخوانيد تا امام حسين (ع) در آن لحظه به فريادتان برسد.
#فضیلت_زیارت_عاشورا
💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠
جان آقام (عج)
بخوان دعای فرج رادعااثردارد
دعاکبوترعشق است وبال وپردارد
🌺دعای منتظران درعصرغیبت🌺
اَللّهُمَّ عَرِّفْنى نَفْسکَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى نَفْسَكَ لَمْ اَعْرِف نَبِيَّكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى رَسُولَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى رَسُولَكَ لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى حُجَّتَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دينى
❤️برای سلامتی آقا❤️
بسم الله الرحمن الرحیم
اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَ فی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَ حافِظاً وَ قائِدا وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً
💖دعای فرج💖
بسم الله الرحمن الرحیم
اِلهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ،
وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاء
ُ
وَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ
واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛
اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي
الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم
فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛
يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني
فَاِنَّكُما كافِيانِ ، وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ ؛
يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ ؛
الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛
يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ
یک فاتحه و توحید ، نثار ارواح مقدس امام حسن عسکری (ع)و حضرت نرجس (س) ، پدر و مادر گرامی امام عصر (عج)
ای مولای ما ، ای امام ما ، یا بقیت الله فی ارضه
به رسم ادب ، برای پدر و مادر بزرگوارتان ، هدیه ای فرستادیم ، شما هم ما را به هدیه ای مهمان کن ، همانا خدا صدقه دهندگان را دوست دارد
صالحین تنها مسیر
قسمت شانزدهم «مقتدا» درست یڪ هفته بعد که رفتم نمازخانه،دیدم با عباے سفید آنجا ایستاده!یخ کردم انگ
قسمت هفدهم
«مقتدا»
چندماه پایانے سال بیشتر در بسیج فعالیت میکردیم.
مدیرےتکمیته هاے مختلف را برعهده داشتیم و با همکارے بچه ها جلسه برگزار میکردیم.
این میان آقاسید بیشترین کمڪ را به ما کرد.با این وجود،چیزے مرا آزار میداد.
بےنبچه هاے بسیج،توجه آقاسید به من حالت خاصے داشت.انگار سعے میکرد چیزے را در درونش سرکوب کند،سعے میکرد مرا اصلا نگاه نکند و با من روبرو نشود.
تازه۱۵ ساله بودم و میدانستم افرادے درلباس دین و مذهب افراد ساده و کم سن و سالے مثل من را به بازے میگیرند.
ازاین سوءظن متنفر بودم.میترسیدم همه اینها خیال باشد و احساساتم ضرر ببیند.
اماخیال نبود.حتے چندنفر از دوستانم این را فهمیده بودند.تلاش کردم مثل آقاسید کمتر با او روبرو شوم.
اماهرچه باهم سنگین تر برخورد میکردیم،بیشتر باهم روبرو میشدیم…
وقتے کنارم نشست و به گرمے سلام و علیڪ کرد،فکر کردم مادر یکے از بچه هاست.
با اینکه مسن به نظر میرسید بسیار سرزنده و شیرین بود.نماز که تمام شد و تسبیحاتش را گفت،دستش را به طرفم دراز کرد و گفت:قبول باشه دخترم!
–قبول حق!
-شماکلاس چندمے عزیزم؟
–نهم!
–پس امسال باید رشته تو انتخاب کنے!انتخاب رشته کردی؟
-بله!
–چه رشته ای؟
–معارف اسلامی.
-آفرین.موفق باشی… ولے اصلا بهت نمیاد کلاس نهم باشے.بهت میاد ۱۹-۲۰ سالت باشه!
–لطف دارین!
–شما جوونا دلتون پاکه!مخصوصا خانمے مثل شما!دختر خوب مثل شما این روزا خیلے کمه!
خلاصهده دقیقه اے از محاسن من و مشکلات جامعه و این مسائل صحبت کرد و بعد التماس دعایے گفت و رفت.
تافردابه این فکر میکردم که با من چکار داشت و چرا انقدر قربان صدقه ام میرفت؟حدود یکے دو هفته بعد جوابم را گرفتم.
اواخراسفند بود.
چون بعد از عید ساعت اذان ظهر بعد از تعطیلے مدرسه بود بعد از عید بساط نماز جماعت هم برچیده میشد و طبعا آقاسید هم داشت از صحبتهایش درطول سال به یڪ جمع بندے میرسید.
یکے از همان روزها،مکبر پشت میکروفون صدایم زد…