•°•﴿بسم الله رحمن الرحیم﴾•°•
#پارت_70🌹
#محراب_آرزوهایم💫
راست میگن، درست یک هفتهست منم ندیدمشون تا به خواستهی آقای علوی دربارهی پروندهی اون قاچاقچیها باهاشون حرف بزنم.
خاله خانم با خوشحالی حرف هانیه خانم رو تأیید میکنن.
- ملیحه جان فکر خوبیهها.
بابا که چهرهی مردد و ناراحت ملیحه خانم رو میبینه میگه:
- انشاءالله که خیره خانم، پایگاه مسجدم مطمئنه.
هانیه خانم با ذوق از جاشون بلند میشن و به سمت پلهها میرن.
- پشیمون نمیشین!
☞☞☞
پشت میز مطالعهم نشستهم و حسابی غرق کتاب جدیدی که دایی بهم داده شدم«سه دقیقه در قیامت» لحظهای نگاهم رو به پنجرهی اتاق میدم و توی فکر میرم. واقعا چیزی دارم که با خودم ببرم؟
در اتاق که باز میشه با ترس، جیغ خفهای میکشم و دستم رو روی قلبم میزارم که مثل قلب یک گنجشک داره میزنه. درحالی که دارم از شدت ترس نفس نفس میزنم بهش میگم:
- هانیه ازت خواهش میکنم توی اتاق من آروم بیا.
- ببخشید فکر نمیکردم بترسی.
کتابم رو میبندم و با صندلی چرخدارم به سمتش برمیگردم.
- چیکار داشتی؟
حرفش که یادش میاد با ذوق روی تختم میشینه و میگه:
- نرگسی فردا باهام میای پایگاه؟!
بیتوجه به تمام ذوقهاش خیلی سرد میگم:
- مگه چه خبره؟
بیتوجهی و سردی رو که از چهره و صدام حس میکنه شور و ذوقش کور میشه و کمی جدی میشه.
- خبر خاصی نیست، یکم کمک لازم دارم. راستی نگرانم نباش با ماشین مهدیار میریم.
لحظهای فکر میکنم و سعی میکنم جوانب کار رو بررسی کنم. دیگه از این اوضاع خسته شدم، از خستگیها و محرور کردن خودم از زندگی، دوری کردن از همه چیز. نه میلی به ادامه دادن این روند دارم و نه میلی به رفتن، از همه مهم تر دلم نمیخواد ذوقش رو از بین ببرم. بدون رغبت حرفش رو قبول میکنم و با خوشحالی میره...
***
همینطور که به سمت پایگاه میریم با چشمهام مسیر رو دنبال میکنم، تمام درختها شکوفههاشون ریخته و جاشون رو به میوههای کوچیک و بزرگ جوونه زده داده. همینطور که محو منظرهی اطراف شدم به مسجد محل میرسیم.
از مهدیار خداحافظی میکنیم و به سمت مسجد میریم، کنار در مسجد راه پلهای وجود داره که به طبقهی بالا میره. پلههای سنگی زیر پام رو دونه دونه طی میکنم تا به یک در چوبی کرم رنگ میرسم، تقهای بهش میزنم و در رو هل میدم که باز میشه، فضایی بزرگ به چشم میخوره که در گوشهای چند نفر حلقه زدن و یک نفر صحبت میکنه. در این سمت اتاق خانمی پشت میز نشسته و به همراه خانم دیگهای درحال برنامه ریزی و صحبتن. هانیه که میاد فشاری به پشم میده و میگه:
- برو دیگه.
اون دو خانم به محض دیدن هانیه با لبخند مهربونی به سمتمون برمیگردن و سلام و احوال پرسی گرمی صورت میگیره. خانم پشت میز بهم اشاره میکنه و میگه:
- هانیه جان، معرفی نمیکنی؟
- ببخشید انقدر که خوشحالم فراموش کردم. ایشون دختر خالهی بنده، نرگس خانم هستن که خیلی ازش تعریف کردم.
از پشت میزش کنار میاد و دستش رو به سمتم دراز میکنه که سعی میکنم با گرمی ازش استقبال کنم.
- ایشون خانم مهشوری، فرماندهی پایگاه هستن.
لبخندی میزنم و زیر لب اظهار خوشحالی میکنم. هانیه دستم رو میکشه و میگه.
- بیا بریم که باهات کلی کار دارم.
دستم رو میکشه، به سمت اتاقی میریم که ستا سیستم کنار هم گذاشته شدن. با اشاره به یکی از صندلیها میشینم و چندتا برگهی نقاشی شده به سمتم میگیره.
- تو که تو کار فتوشاپ واردی بیزحمت طبق این چیزی که بچهها کشیدن اینا رو درست کن. تا چند دقیقه دیگه میام ببینم چیکار کردی...
🌼عـــرفـــه
💠روز شکستـن
🌼بت های درون است
💠روز زدودن قلب از
🌼غبار عصیـان و روز خـدا
💠و خدایی شـدن است
🌼دعا میکنم خدا از تو بگیرد
💠هرآنچه که خدا را از تو میگیرد
🌼پــیــشـــاپـــیـــش
💠روز عـــرفـــه مــبـــارک
🌷🌷🌷آیا می دانید:🌷🌷🌷
در روز شريف عید غدیر باید لباسهای نو و نيكو پوشید و زينت كردن و بوي خوش استعمال نمودن و شادي كردن و شاد نمودن شيعيان اميرالمؤمنين (عليه السلام) و عفو از تقصيرات ايشان و برآوردن حاجات ايشان و صله ارحام و توسعه بر عيال و اطعام مؤمنان و افطار دادن روزه داران و مصافحه با مؤمنين و رفتن به زيارت ايشان و تَبسّم كردن بر رويشان و هَدايا فرستادن بر ايشان و شكر الهي به جا آوردن به جهت نعمت بزرگ ولايت و بسيار فرستادن صَلَوات و اِكْثارِ در عبادات و طاعات از براي هر يك فضيلتي عظيم است.( کتاب شریف مفاتیح الجنان)
آیا می دانید ۹ روز دیگر تا بزرگترین عید خدا باقی مانده است؟🌺🌺
روز نهم ذی الحجه ، روزی است که خدا بندگانش را به عبادت و طاعت خویش دعوت کرده
در این روز با عظمت شیطان ملعون خوارتر ، و راندهتر ، و خشمناکتر از روزهای دیگر است ...
اعمال روز عرفه:
۱- روزه گرفتن. فرمودند: اگر انجام دعا و عبادت برایتان دشوار میشود بهتر است نگیرید ...
۲- غسل مستحبی
۳- زیارت امام حسین علیه السلام. که برابر هزار حج ، و هزار عمره ، و هزار جهاد و بلکه برتر از اینهاست
۴- دو رکعت نماز بعد از نماز عصر و قبل از خواندن دعای عرفه
رکعتاول بعد از حمد سوره توحید
رکعتدوم بعد از حمد سورهکافرون
سپس به گناهانت نزد خدا اقرار کن تا به ثواب عرفات دست یابی و از گناهانت آمرزیده شوی ...
۵- تسبیحات عشر،
که در اعمال روز عرفه آمده را هزار مرتبه بخواند.
سُبْحانَ اللهِ قَبْلَ کُلِّ اَحَد، وَ سُبْحانَ اللهِ بَعْدَ کُلِّ اَحَد ...
۶- دعای عرفه
راوی می گوید در پسین روز عرفه در عرفات خدمت امام حسین علیه السلام بوديم. از خيمه خود بيرون آمدند
با گروهى از اهلبيت و شيعيان ، با نهايت خشوع ، در جانب چپ كوه ايستادند ، و روى مبارک خود را به سوى كعبه گردانيدند و دست ها را برابر رو برداشتند مثل مسكينى كه طعام طلبد و اين دعا را خواندند:
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَيْسَ لِقَضَائِهِ ...
#ما_به_کمتر_از_رئیسی_راضی_نیستیم
#مناجات با امام زمان روز عرفه
تو بیا تا گِرِه از کار جهان باز شود
با گُل روی تو هر روز من آغاز شود
تو بیا تا که شوم عبد و غلام کویت
تو شوی شاه و دلم بنده ی ممتاز شود
عرفه آمده آقا ، تو بیا یادم کن
با دعای تو فقط زندگیَم ساز شود
دست خالی تو رهایم نکن آقای کریم
با نگاه تو برای همه اعجاز شود
کرمی کن که گناهم همه بخشیده شود
تا دلم سوی خدا ، راهیِ پرواز شود
راه شش گوشه ی جدِّ تو که بسته است هنوز
حاجت کرببلا پیش تو ابراز شود
#مرتضی شاهمندی