┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈•.🇮🇷
{ یادگاه شهدای}
🚩صابرین🚩
#شهید_محمد_منتظر_قائم🕊🌹
#زندگینامه 1️⃣
#تیپ_نیرو_ویژه_صابرین
#به_گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، "خیلی چیزها از ایمان (محمد) یاد گرفتم #خونسردی و آرامش عجیبی داشت؛ یک بار از او پرسیدم #درجه نظامی تو در سپاه چیست؟⁉️
#گفت: هر درجه ای داشته باشم مهم نیست آخرش همان #بسیجی ام و به این درجه افتخار میکنم."✌️
این جملاتیست که #پدر یک شهید درخصوص فرزندش می گوید.
#محمد منتظرقائم (غلام نژاد) در تاریخ 25 شهریور 1363 در شهرستان #نکا در استان مازندران به دنیا آمد و تولد او همزمان بود با #میلاد نبی اکرم(ص)
مادرش میگوید: باوجود اینکه پیشنهادهای کاری مختلفی داشت اما بخاطر علاقه به فعالیت در #بسیج و ارادت زیادی که به مقام معظم #رهبری داشت، تمام تلاش خود را کرد و 4 روز بعد از ازدواج، به یگان #صابرین ملحق شد.
در #دوران کودکی اش خوابی دیدم و حالا که شهید شده است تعبیر آن خواب را بیشتر #درک میکنم .
محمد امانتی در دست من بود که به #صاحبش برگردانده شد و امیدوارم #امانتدار خوبی بوده باشم.
ادامه دارد◀️
پی نوشت👇
✍️ضمن عرض سلام وادب واحترام خدمت همه همراهان بزرگوار در کانال معنویی بهترین فرمانده،که با عطر بوی شهدا گرانقدر صابرین الخصوص علمدار این یگان شهید حاج رضا الوانی عطراگین شده است،
توضیحی خدمت همه عزیزان باید ارائه نماییم که زندگینامه شهدای مظلوم صابرین قبلا در گروه به صورت خلاصه ودر یک بخش منتشر گردیده بود و از مدتی پیش به طور کامل زندگی این عزیزان ارسال می گردد
لزا اگر که قبلا در مورد شهید عزیزی مطلبی ارسال شده
بدین شکل بوده است،
وتکرار نیست،
با تشکر از همراهی شما
اجر همگی با شهدا🌹
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈•.🇮🇷
{ یادگاه شهدای}
🚩صابرین🚩
#شهید_محمد_منتظر_قائم🕊🌹
#زندگینامه2️⃣
#تیپ_نیرو_ویژه_صابرین
⏬ فرزند این خانواده #سرانجام در #تاریخ 12 شهریور 1390 در درگیری با گروهک تروریستی و جدایی طلب پژاک در منطقه #جاسوسان سردشت به شهادت می رسد.
متن زیر گفتگوییاست با #همسر بزرگوارشهید محمد منتظر قائم:🕊🌹
* #تغییر نام خانوادگی از غلام نژاد به منتظرقائم
در سال 1384 به #پيشنهاد يكي از اقوام ( شوهر خواهرم) با ايشان آشنا شدم، اولين جلسه ديدار ما هم در منزل خواهرم در نكا بود.
#اسم اصلي ايشان در شناسنامه محمد #غلام نژاد بود #اما يكسال قبل از اينكه به شهادت برسد، فاميلي اش را تغيير داد و #جز من كسي از اين موضوع اطلاع نداشت. در واقع يك رازي بود بين من وشهيد. از آنجائيكه #علاقه و ارادت زیادی به شهيد #سيد محمد منتظر قائم فرمانده سپاه يزد وشهيد واقعه طبس داشت، تصميم گرفت اين كار را انجام دهد.
مي گفت:#خيلي به اين فاميلي علاقه مندم. #دوست دارم فاميلي ام را "منتظر قائم" بذارم.
احترام زيادي براي خانواده، مخصوصاً #پدرش قائل بود. به ايشان گفتم:
#چطور مي خواهيد اين موضوع را به خانواده و پدرتان اطلاع دهيد؟
#گفت: بالاخره يك روزي خودشان #متوجه خواهند شد.
بعد از شهادت، روزي كه به پدر شهيد گفتند: #محمد منتظر قائم شهيد شده، #تعجب كرد و وقتي كه به منزل تشريف آوردن موضوع را برایشان #توضیح دادند،،
روزی که برای،،⏯
ادامه دارد◀️
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈•.🇮🇷
{ یادگاه شهدای}
🚩صابرین🚩
#شهید_محمد_منتظر_قائم🕊🌹
#زندگینامه7️⃣
#تیپ_نیرو_ویژه_صابرین
اين #خاطره دوباره تکرار شد. آنروزي كه جنازه شهيد را آوردند، #وقتی وارد سردخانه شدم، چند لحظه بعد خودم رو با شهيد توي سردخانه تنها ديدم، #رفتم بالاي سرش و به صورتش نگاه كردم و به ياد آنروزي افتادم كه محمدآقا خواست عکسالعمل من را بعد از شهادت اش ببيند، #همان جمله اي كه آن روز گفتم را تكرار كردم: #محمد عزیزم! #شهادتت 🕊🌹مبارك، بالاخره به آرزويت رسيدي!
از شهید یک #فرزند چندساله به نام #محمدطاها به یادگار مانده است، محمدطاها را زياد نمي ديد. وقتي هم كه به مرخصي مي آمد زياد در آغوشش نميگرفت. مي ترسيد #وابستگي و تعلق ايجاد شود. #شهيد محمد منتظر قائم زندگي و بچه اش را دوست داشت اما هدفش را بیشتر دوست داشت و به خاطر هدفش كه #رضاي خدا و حفظ دين و وطن و ناموسش بود به #شهادت رسيد.🕊🌹
#آخرين باري كه به مرخصي آمد قرار بود يك هفته پيش ما بماند #امايك روز بيشتر از مرخصي اش نگذشته بود كه ديدم روي مبل نشسته و دارد لباس مي پوشد #گفتم: كجا ميخواي بري؟
#گفت:بايد برم. گفتم: تو كه تازه اومدي ؟
#گفت: دشمن يك درگيري سختي در منطقه ايجاد كرده دعا كن به خير بگذره.
یكي از همرزم هاي محمدآقا بعد از شهادت ايشان مي گفت:
#زماني كه به منطقه آمد به ايشان گفتيم: براي چي اينقدر زود آمدي؟
#مگر مرخصي نداشتي؟ گفت: من #بايد توي اين عمليات حضور داشته باشم.
وقتي داشت مي رفت لحظه آخر برگشت بهم گفت: #شايد توي اين عمليات شهيد بشم اگر برگشتم با هم ميريم تهران زندگيمان را شروع ميكنيم. اگر برنگشتم #توكل به خدا را فراموش نكن، مواظب #حجابت باش، محمدطاها را #خوب تربيت كن. مرگ حقه، همه ما يك روزي از اين دنيا ميرويم.ما توي اين دنيا #مسافريم، #دستهايش را رو به آسمان دراز كرد و گفت:
#خدايا توي اين عمليات قسمت من را شهادت قرار بده.
چند روزي گوشيش خاموش بود يك روز ديدم گوشيم داره زنگ ميخوره بهش گفتم قطع كن من زنگ ميزنم. گفت:نه، اين جايي كه من هستم به سختي آنتن ميده. #صداي تيراندازي به خوبي از پشت تلفن مشخص بود. #گفتم: محمدآقا چيه؟ چه خبره؟ #خنديد و گفت:
#بچه ها اينجا درگيري سختي داشتند. بعضي از اونها هم #شهيد شدند. گفت: اگه شهيد شدم و برنگشتم #توكلت به خدا باشه. مواظب خودت و محمد طاها باش. منم گفتم:
#شما را به خدا ميسپارم هرچه خدا #بخواهد همان مي شود.
ادامه دارد،،،
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈•.🇮🇷
{ یادگاه شهدای}
🚩صابرین🚩
#شهید_محمد_محرابی_پناه
#یگان_نیرو_ویژه_صابرین
#زندگینامه
بخش4️⃣
#پدر:
گفتیم خوب اختیار با خودته. چی کار می خوای بکنی؟❓
#گفت فعلاً می روم کشاورزی تا ببینم چه طور می شه. چون مقداری کشاورزی و دامداری هم داشتیم، #یکسالی رو توی کشاورزی گذروند. اتفاقاً همون سالی هم بود که خیلی سرد بود هوا و برف سنگینی هم آمده بود. قسمت این پیرمردها بود که این صحرا بماند. شاید به ده نفر از این #پیرمردها می گفت نیازی نیست بیایید صحرا؛ همه گوسفندهاشون رو علوفه می داد تا شب و بر می گشت.
این مدت گذشت تا یه روز آمد و گفت: #دانشگاه امام حسین(ع) ثبت نام می کنه و من هم ثبت نام کرده ام.
#گفتم به امید خدا، اشکال نداره.
شروع کرد یه مقداری درس ها رو خوند و دانشگاه قبول شد.
وقتی جواب آمد که قبول شده، گفت یه #خواهشی ازت دارم. گفتم چی؟ گفت: وقتی از سپاه برای تحقیقات می آیند به دوستانت #سفارشم را نکنی. بگذار واقعیت را بگویند. آن چیزی که حقم هست. #نمی خواهم خدای ناکرده پارتی بازی بشه. بگویند چون پسر فلانیه قبول شده. بینی و بین الله بگذار هرچی که باشه. قبول کردیم.
🌱در کنار شهیدان مصطفی (کمیل) صفری تبار و علی بریهی🕊🕊
توی اون مرحله هم قبول شد و با دوستانش رفتند دانشگاه امام حسین علیه السلام. توی دانشگاه هم #اولین کاری که کرده بود دوستی به نام آقای صفری (شهید مصطفی صفری تبار) پیدا کرده بود که با هم شهید شدند.🌹🕊🕊
#محمد با تعدادی از همشهریانش می رفتند تهران و می آمدند. یک روز یکی دو نفر از این همراهانش آمدند پیش من گله. گفتند محمد یک مقداری کمتر نزدیک ما می آید. من از او جویا شدم گفتم #علتش چیه؟ گفت اگر حرف هایی که در جمع دوستانه زده می شود #تهمت و #غیبت نباشد مشکلی نیست. متوجه شدم که اگر مقداری فاصله می گیرد می خواهد دچار #گناه غیبت نشود.
آقای #میریان (فرمانده سابق صابرین) می گفت ما رفتیم دانشگاه صحبت کردیم برای جذب داوطلب و چند تا از اون ها رو برای تیپ #صابرین انتخاب کنیم. ده نفر را قبول می کنند که بروند توی این جمع.⏯
#ادامه_دارد،،
#یادگاه_شهدای_صابرین✨
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈•.🇮🇷
{ یادگاه شهدای}
🚩صابرین🚩
#شهید_محمد_محرابی_پناه
#یگان_نیرو_ویژه_صابرین
#زندگینامه
بخش5️⃣
#پدرشهید↪️
یک روز #تماس گرفت گفت می خواهم بروم #تیپ_صابرین، چه طور صلاح می بینی؟❓
#گفتم اونجا مشکلات خاص خودش رو داره؛ اگه می تونی #تحمّل کنی هرجا #دوست داری.
#گفت مثلاً؟❓
#گفتم آموزش های #سنگینی داره. دوری داره. مأموریت های بیرونی داره. #ممکنه بعضی کم و کاستی هایی هم داشته باشه.
#گفت من یه #استخاره گرفته ام که اون رو با #هیچ چیز عوض نمی کنم. فقط می خوام شما #راضی باشی.
#خب هر پدر و مادری #دوست داره خواسته بچه اش رو برآورده کنه، هرچی باشه. از اون بچه کوچیک بگیر که از شما تقاضای یه بسکوییتی یه پفکی یه اسباب بازی می کنه تا بچه بزرگ که شد تقاضای ماشین و خونه می کنه. تقاضای ازدواج می کنه، دوست داری تا اونجایی که دستت هست اونچه که #واقعاًدلش می خواد بهش برسه
🔅در کنار شهید مصطفی (کمیل) صفری تبار🕊
#گفتم اگه واقعاً دوست داری #اختیار با خودته. بعد از این صحبت اونجا رو انتخاب کرد و رفت برای #آموزش تکاوری. دوستانش بعد از تمام شدن درسشون در دانشگاه امام حسین(ع) آمدند کاشان مشغول کار شدند
#اما او و یکی از اهالی کاشان با هم می روند #تیپ_صابرین آموزش تخصصی می بینند.
فرمانده گردان آموزشی در تیپ صابرین می گفت ما با توجه به شناختی که از متربیانمون داشتیم، هر #دوره تکاوری که شروع می شد، اگر 130 نفر شرکت می کردند ولی پس از پایان دوره 90 نفر طاقت آورده و مانده بودند، می گفتیم این دوره دوره خوبی بوده. علتش هم اینه که دوره ها، دوره های بسیار #سنگینی است و باید توان جسمی اش باشه که بتوانند طی کنند.
#همچنین می گفت افرادی که شرکت می کنند می توانیم تشخیص بدهیم که می توانند تا آخر دوره دوام بیاورند یا نه.
#گفت دوره این ها که می خواست شروع شود، #اولین کسانی که آمدند برای #ثبت_نام این سه نفر بودند: #مصطفی صفری تبار، #محمد محرابی پناه و #دوست کاشانی اش.
خودمون می گفتیم هر #سه تای این ها رفتنی اند. این ها دوره را تمام #نخواهندکرد. ورودی دوره هم اینگونه بوده که از این ها یک تستی می گرفتند. ظاهراً برای تست در مرحله اول، #پنجاه کیلومتر پیاده روی داشته اند. همراه با کوله پشتی که سی و پنج کیلو وزن دارد. #تست رو که گرفتیم دیدیم بر #خلاف پیش بینی، این سه نفر زودتر از همه رسیدند.
#بعد از استراحت و مرخصی چند روزه و برگشتشون، محمد را به عنوان #ارشد انتخاب می کنند. دوره های آموزشی اون ها بیست روزه است. اردوی کویر داشتند. بیست روز آب برد بود، بیست روز جنگل بود.
گفتند اردوی کویر را اول برنامه ریزی کردند. کوله ها همه یکی سی و پنج کیلو؛ گرفتند و رفتند. #شب اول که رسیدیم، دوباره فردا #هفتاد کیلومتر پیاده روی گذاشتیم.
#ایشون اومد گفت یک سؤالی می توانم بکنم؟❓
#گفتم بله.
سگفت: این هفتاد کیلومتر پیاده روی به شکلی هست که ما بتونیم #نمازمون رو درست بخونیم؟ ❓
گفتیم #بله، شما در یک محدوده مشخص، با گرا دور می زنید و از حد #ترخّص خارج نمی شوید.
#فرمانده گفت: این سؤال را که پرسید کنجکاو شدیم که چه دلیلی داره که این را می پرسد؟ دو نفر را می خواستیم برای کار #حفاظتی نیرو که محمد، خودش و آقای صفری رو معرفی کرد.
هر کدوم یه اسلحه گرفتند با یه کوله و حرکت کردند. #بعداً متوجه شدیم که علت سؤال محمد این بود که می خواست #روزه های_مستحب ماه رجب را بگیرد که خیلی برای ما تعجّب آور بود. جایی که #احساس می کردیم اصلاً طاقت #نیاورد ولی او دوره را گذراند، سلاح و تجهیزات #اضافه بر سازمان هم داشت، تازه روزه های #مستحبی هم می گرفت.⏯
پایان
#یادگاه_شهدای_صابرین🌹
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈•.🇮🇷
{ یادگاه شهدای}
🚩صابرین🚩
#شهید_علی_پرورش🕊
#تیپ_نیرو_ویژه_صابرین
#زندگینامه
#قسمت_۴
⏬امابعد از مراجعت ایشان به تهران جهت #تولد فرزندش و هنگامی که مشغول انجام کارهای بستری شدن همسرش در بیمارستان بودند به ایشان
#خبر شهادت🌹 🕊🕊همرزمانش را دادند .وبعد از این حادثه بود که #دیگر کسی علی را آن علی سابق ندید و این امر آخرین #دلبستگی های او را با این دنیا و زندگی برید و پاره کرد. #ایشان بعد از کوچ همرزمان شهیدش به تنهایی به امید #وصل پروردگارش همچنان در مناطق مرزی کشور بادیگر نیروهای #تروریستی به #مبارزه ادامه داد .
#هیچگاه از آرزوی شهادت و دستیابی به ان #ناامید نگردیدو سر انجام پس از اینکه خداوند او ر ا به #خلوص کامل رسانیدبه ندای (#هل_من_ناصراینصرنی )امام شهیدش لبیک گفته و درساعت 5و 45 دقیقه بامداد1390/5/3 #بعد از اقامه #نمازصبح و در کوههای قندیل پیرانشهر بعد از #رشادتی بی نظیردر حالی که به تنهایی همراه با فقط #دونفر دیگر از همرزمانش با تقریبا 60 تا 70 نفر از عوامل گروهک #پژاک به مدت چند ساعت درگیر شده بودند در اثر اصابت #تیرمستقیم به #پیشانی به آرزوی دیرینه و همیشگی اش یعنی
#شهادت نائل گردید و روح بزرگش به #جوار رحمت حضرت حق و همنشینی با سرور و سالار شهیدان #امام_حسین (ع)و دیگر شهیدان اسلام و انقلاب شتافت. 🕊🕊🌹
#ازاو یک دختر به نام #فاطمه که هم اکنون مشغول تحصیل می باشد
و دو #پسر به نامهای #محمد دانش آموز و #امیررضای خردسال به یادگار مانده است
#سردار شهید علی پرورش یک معلم واقعی اخلاق،،،،، ⏯
ادامه دارد◀️
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈•.🇮🇷
{ یادگاه شهدای}
🚩صابرین🚩
#سیدمحمودموسوی🕊🌹
#تیپ_نیرو_ویژه_صابرین
#زندگینامه
#قسمت_۳
#امام_روح_الله
می فرمایند،:
پنجاه سال عبادت کردیم [خداقبول کند]
یک بار هم وصیت نامه این #شهدا را بگیریدو مطالعه کنید و #تفکر کنید🔅
📃📍🚩
📝متن زیر وصیتنامه عقیدتی - سیاسی #مجاهد شهید #سیدمحمودموسوی است:
به نام #الله پاسدار حرمت خون #شهیدان🕊🕊🌹
سلام بر حضرت #محمّد رسول خدا، سلام بر امیرالمؤمنین #علی (ع) ،سلام بر #فاطمه زهرا(س) ، سلام بر #ائمه معصومین، سلام بر امام #حسن مجتبی(ع) غریب مدینه، سلام بر سالار شهیدان اباعبدالله #الحسین، سلام بر قبرستان #بقیع، سلام بر #کاظمین، سلام بر #مشهد مقدّس، سلام بر #سامراء مقدّس، سلام بر #فاطمه معصومه و بر #علمای قم، سلام بر #شاهچراغ، سلام بر #بهشت_زهرا، سلام بر بهشت #رضا، سلام بر همه #شهدا از صدر اسلام تا کنون.
این #وصیّت_نامه را در حالی می نویسم که #عازم مأموریت دشواری هستیم، امیدوارم انشاءالله با #پیروزی عزیزان روح الله و سیدعلی به انجام برسد.✌️
#یارب! در نگاه دوستانم می نگرم در حالی که اشک در #چشمانشان حلقه زده، با یکدیگر وداع می کنند، چون هیچ کس نمی داند چه #کسی می ماند و چه کسی به دیدار #معشوق می شتابد.
#خدایا! نـمی دانم وقتی که مرگ به سراغم می آید، من در چه #حالی هستم، اما خدایا! دوست دارم در آن حال، #لبهایم به ذکر #یازهرا(س) مشغول باشد و دلم از نور محبّت #علی و فرزندان علی(علیهم صلوات الله) #لبریز باشد.
#خدایا! در دلم تقاضایی است که نمی توانم آن را بر زبان آورم و آن #تمنّای شهادت🕊🌹 است.
#خدایا آیا من لایق شهادت هستم؟❓
ادامه دارد◀️
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈•.🇮🇷
{ یادگاه شهدای}
🚩صابرین🚩
#شهید_قاسم_غریب🕊🌹
#تیپ_نیرو_ویژه_صابرین
#زندگینامه
#قسمت۸
#دانستن شهید از شهادتش🕊🌹
#برادر شهید نقل می کرد: ↪️
در حیاط منزل ما درخت #انجیری بود که بچه های منزل بارها برای چیدن انجیر بالای آن رفته و گاها بر اثر افتادن از آن آسیب می دیدند که #پدرمان تصمیم به قطع درخت می گیرد .
اما هر وقت که می خواهند درخت را #قطع کنند قاسم مانع می شد و می گفت هر وقت من #شهید بشوم این درخت هم می افتد .
#برادر شهید ادامه داد چند روز بعد از #شهادتش در حیاط بودیم که درخت انجیر #افتاد و من آنجا یاد حرفهای قاسم افتادم .✨
#قاسم غریب با شهید #محمد حسین میردوستی چهارمین شهید مدافع حرم استان #گلستان که اصالتا اهل روستای #دوزین مینودشت می باشد نیز #دوستی دیرینه داشت .
این دو شهید در #یگان_صابرین تهران و در سوریه با هم بودند و #خاطرات بسیار خوبی از یکدیگر دارند که شاید این #گنجینه در سینه این دو شهید برای #همیشه بایگانی شده است .😔
🚩تدمر آزاد شد✌️
"تدمر" یا "پالمیرا" یکی از شهرهای مهم و #باستانی استان حمص بوده که در فاصله 160 کیلومتری پایتخت (دمشق) قرار دارد و یک شهر #استراتژیک به حساب میآید. "پالمیرا" در طول تاریخ یکی از #مهمترین شهرهای سوریه مرکزی بوده است و یک شهر #گذرگاهی اساسی برای مسافران صحرای سوریه محسوب میشده است و آن را با نام "عروس صحرا" میشناختند.
#این شهر دو ماه بعد از #شهادت قاسم غریب بدست داعش افتاد
و #جنایتهای فجیعی علیه #بشریت و در کنار آن صدمات شدیدی به آثار باستانی و #تاریخی وارد شد . با حضور روسیه در جبهه #مقاومت علیه تکفیری های داعش صدمات سختی به داعش در پالمیرا وارد آمد تا اینکه این شهر تاریخی از دست داعش #آزاد شد .
نیروهای روسی برای اینکه #روحیه مردم شهر را برگردانند در این شهر کنسرت برگزار کردند و برای #شهدای این شهر و #مدافعان آن ادای احترام کردند اما تدمر یا پالمیرا #بیش از روس ها #مدیون امثال #قاسم_غریب هستند که با ایجاد وقفه و #مانع در عملیات داعش در این شهر باعث #جلوگیری از آسیب های بیشتر به این شهر و مردم آن شد.
#روحش شاد راهش پر رهرو باد🕊🌹
روحمان با یادشان شاد🌹
پایان⏹
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈•.🇮🇷
{ یادگاه شهدای}
🚩صابرین🚩
#شهید_محمد_حسین_میردوستی🕊🌹
#یگان_نیروویژه_صابرین🌟
زندگینامه
🔹بخش اول🔹
به گزارش خبرنگار حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس #شهید سید محمد حسین میر دوستی از جمله #رزمندگان و مجاهدانی بود که برای دفاع از #حرم عقیله بنی هاشم(س) از دیار خود به #سوریه هجرت کرد و در نبرد با تروریستهای تکفیری در عملیات #محرم، روز #تاسوعا در سن 24 سالگی به #شهادت رسید. سید قاسم میر دوستی که شش سال از برادرش بزرگتر است همچنین علاوه بر #همکار بودن باجناق سید محمد حسین نیز بوده به سراغش رفتیم تا #خاطراتی را از این شهید عزیز روایت کند:
*چرا سید محمد حسین در قطعه 50 به خاک سپرده شد؟
ما اگر چه اصالتا اهل #شاهرود هستیم، اما چون سالها پیش به تهران مهاجرت کرده و ساکن شدیم به همین دلیل #پیکر محمد حسین را در قطعه 50 گلزار #شهدای بهشت زهرا دفن کردیم. البته اغلب شهدای مدافع حرم در قطعه 53 و 26 به خاک سپرده شدند اما چون #دوستان برادرم شهیدان #حسین پور و #زلفی در این قطعه به خاک سپرده شدند #محمد حسین را نیز در #کنار آنها دفن کردیم.🌟
#ادامه دارد.....
#یادگاه شهدای صابرین🌹