┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈•🇮🇷
{ یادگاه شهدای}
🚩صابرین🚩
#شهید_مسلم_احمدی_پناه🌹
خصوصیات اخلاقی شهید
آقا مسلم رو خیلی دوست داشتم چون خیلی #محجوب و #مظلوم بود.
با من هم که صحبت می کرد سرشو زیر میانداخت؛ یعنی سرش رو بالا نمی کرد و ... (#گریه سردار)
خدا می دونه نور ایمان در چشمش و صورتش هویدا بود
واقعا ایمان رو میشد تو صورتش دید
نگرانی من اینه که چون خدا اینا رو دوست داره زود هم می برشون...
(راوی: #سردار میریان فرمانده سابق یگان صابرین)✨
#آقا سید مهدی یه هفته قبل شهادتش به مسلم گفته بود خیلی داری نور بالا میزنیا.
مسلم هم به شوخی گفته من ایندفعه رفتم شهید میشم.
سید مهدی میگفت بهش گفتم نامردی اگه من رو شفاعت نکنی.
مسلم یه خنده ای میکنه و میگه تو دعا کن.
سید مهدی از مسلم قول #شفاعت میگیره .
تو تشییع جنازه مسلم تو فرادنبه (استان چهار محال و بختیاری) که 14000 نفر جمعیت داره ، 10000 نفر اومده بودن.
مسلم کابینتا را خالی میکرد و نخود و لوبیا و.. رو با ترازو میکشید و خمسشون رو حساب میکرد و میداد.
(راوی: برادر خانم شهید)
#نماز اول وقتش هیچ گاه ترك نشد. در #امر به معروف و نهی از منكر همیشه ثابت قدم بود. امكان نداشت كه ببیند گناهی رخ می دهد و او تذكر ندهد. البته این كار را بسیار با آرامش و با رعایت همه جوانب انجام می داد.
#مسلم با این اخلاق نیكو و عمل به تكلیف باید فرجامی چون شهادت می داشت. همیشه می گفت آرزوی شهادت دارم و بالاخره به آرزوی دیرینه اش دست یافت.
ما خوشحالیم از اینكه او مزد اعمالش را گرفت، اما تنها ناراحتی ما، جای خالی او و بی تابی فرزند یك و نیم ساله اوست كه بسیار دلتنگ پدرش است.
(راوی: پدر شهید)🌹
روحش شاد راهش پر رهرو✨🍃
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈•.🇮🇷
{ یادگاه شهدای}
🚩صابرین🚩
#شهید_احمد_مایلی✨🌹
#گردان_هوایی_یگان_صابرین✨
#زندگینامه
🔹بخش پایانی🔹
: وقتی خبر شهادت پدر را شنیدید کجا بودید؟
#فرزند شهید: خانه بودم. عمویم تماس گرفتند و گفتند با برادرم محسن به فروشگاه برویم. گفتم اگر ضروری است، بیاییم؛ چون مراسم داشتیم. ساعت حدود 7یا 7:10دقیقه بود. طبقه بالای فروشگاه یک اتاق جلسات هست که در آنجا عموها دور هم جمع شده بودند. آنجا بود که به ما گفتند موضوع از چه قرار است. فردای آن روز من و محسن و عموها و چند نفر از دوستان پدر رفتیم #فرودگاه مهرآباد. پدر را از زاهدان آورده بودند. چند دقیقه ای پدرم را در #حسینیه مدافعان حرم همانجا نگه داشتند و پس از آن به سمت #معراج شهدای #بهشت زهرا حرکت کردیم. بدن پدر را سر #مزار عمویم هم بردند. #ظهر عاشورا ساعت 3بعدازظهر پدر را آوردند خانه. خداحافظی کردیم. در مسجد محل #شام غریبان گرفتیم و صبح فردا مراسم خاکسپاری ایشان بود.
#سردار مارانی میگفت: اصلا فکر نکنید که حاج احمد #متعلق به شما و #تهران بود؛ حاج احمد متعلق به #سیستان و بلوچستان بود. حاج احمد برای ما بود، برای تهران نبود. فرمانده قرارگاه می گفت حاج احمد #چشم ما در منطقه بود. جایی که نمی توانستیم برویم یا جایی که برای اولین بار می خواستیم به شناسایی اش برویم، ابتدا حاج احمد از #راه هوایی به آنجا می رفت و شناسایی می کرد؛ #حاج احمد در جایی که ما نابینا بودیم مثل #عصای ما بود. جایی که آلوده بود و گروهک ها حضور داشتند حاج احمد از راه هوایی می رفت #شناسایی می کرد و بعد ما از راه زمینی به محل می رفتیم.
پدرم در پی #وحدت سنی و شیعه بود. خیلی از مسائل را درباره پدرمان از صحبت های سنی های منطقه شنیدیم و هیچ خبری از کارها و فعالیت های پدرم در این زمینه نداشتیم. می گفتند #اخلاق حاج احمد طوری بود که به سمتش #جذب می شدیم. عجیب آنجاست که آنها ذهنیت خوبی نسبت به نظام ندارند. خیلی ها می گفتند ما به واسطه ایشان به نظام #دلبستگی پیدا کردیم؛ چون #سپاه آنجا کارهای زیادی برای مردم انجام داده است. استان #محرومی است. #بیمارستان صحرایی برایشان ساخته شده و #پزشکانی هم به منطقه فرستاده اند. در آن دو، سه روزی که آنجا بودیم #لطف زیادی به ما داشتند؛ در حالی که اغلب سنی مذهب بودند. تعجب می کردیم که چطور پدرم را #میشناختند و با هم رفت و آمد داشتند.
در سفر به زاهدان متوجه شدیم که در ایام #بعثت پیامبر اهل سنت #همایشی صدهزار نفری برگزار کرده بودند و زمانی را مشخص کرده بودند تا علمای #شیعه سخنرانی کنند. پدرمن #ایت الله احدی را که یکی از بزرگترین #اساتید درس اخلاق هستند و رابطه بسیار نزدیکی با پدر داشتند، به آنجا برد و آقای احدی در آن همایش صحبت کردند.
#نکته دیگری که آیت الله احدی در مراسم پدرم گفتند و ما از آن بی خبر بودیم این بود که چندین بار به او گفته بودند #مرا پیش آیت الله #حسن زاده آملی ببر. فرصتی دست داد و او را پیش آیت الله حسن زاده آملی بردم. #اولین سوالی که حاج احمد از آیت الله پرسید این بود که آیا من #شهید می شوم؟ #ایشان هم اصلا سرش را بلند نمی کند، اما آن روز با #تبسمی حاج احمد را #نگاه کرد. آقای احدی گفتند که همانجا سند #شهادتشان امضا شد.🌹🌹
روحش شاد. راهش پررهرو باد✨
🌹یادگاه شهدای صابرین🌹
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈•.🇮🇷
{ یادگاه شهدای}
🚩صابرین🚩
#شهید_علی_پرورش🕊
#تیپ_نیرو_ویژه_صابرین
#زندگینامه
#قسمت_۴
⏬امابعد از مراجعت ایشان به تهران جهت #تولد فرزندش و هنگامی که مشغول انجام کارهای بستری شدن همسرش در بیمارستان بودند به ایشان
#خبر شهادت🌹 🕊🕊همرزمانش را دادند .وبعد از این حادثه بود که #دیگر کسی علی را آن علی سابق ندید و این امر آخرین #دلبستگی های او را با این دنیا و زندگی برید و پاره کرد. #ایشان بعد از کوچ همرزمان شهیدش به تنهایی به امید #وصل پروردگارش همچنان در مناطق مرزی کشور بادیگر نیروهای #تروریستی به #مبارزه ادامه داد .
#هیچگاه از آرزوی شهادت و دستیابی به ان #ناامید نگردیدو سر انجام پس از اینکه خداوند او ر ا به #خلوص کامل رسانیدبه ندای (#هل_من_ناصراینصرنی )امام شهیدش لبیک گفته و درساعت 5و 45 دقیقه بامداد1390/5/3 #بعد از اقامه #نمازصبح و در کوههای قندیل پیرانشهر بعد از #رشادتی بی نظیردر حالی که به تنهایی همراه با فقط #دونفر دیگر از همرزمانش با تقریبا 60 تا 70 نفر از عوامل گروهک #پژاک به مدت چند ساعت درگیر شده بودند در اثر اصابت #تیرمستقیم به #پیشانی به آرزوی دیرینه و همیشگی اش یعنی
#شهادت نائل گردید و روح بزرگش به #جوار رحمت حضرت حق و همنشینی با سرور و سالار شهیدان #امام_حسین (ع)و دیگر شهیدان اسلام و انقلاب شتافت. 🕊🕊🌹
#ازاو یک دختر به نام #فاطمه که هم اکنون مشغول تحصیل می باشد
و دو #پسر به نامهای #محمد دانش آموز و #امیررضای خردسال به یادگار مانده است
#سردار شهید علی پرورش یک معلم واقعی اخلاق،،،،، ⏯
ادامه دارد◀️
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈•.🇮🇷
{ یادگاه شهدای}
🚩صابرین🚩
#شهید_علی_پرورش🕊
#تیپ_نیرو_ویژه_صابرین
#زندگینامه
#قسمت_۵
⏬ #سردار شهید🕊🌹 #علی_پرورش یک معلم واقعی اخلاق و انسانیت بودنمونه کامل انسانی #مکتبی و یکی از شیعیان واقعی امام #علی (ع) ،یک شوهر مهربان برای #همسرش، پدری بی نظیر برای #فرزندانش، دوستی خوب برای #دوستان ،
#اسوه حسنه برای کسانی که او را شناختند و #چراغ هدایتی بود برای #کسانی که می خواهند بعد از این او را #بشناسند .
#یکی از رهروان واقعی #ولایت بود.کسی که هیچگاه دنیا و افتخارات و عناوینش او را دلبسته ی خودش نکرد . و به #نقل از خانواده و اقوام این شهید بزرگوار تا بعد از شهادتش🕊 هیچکس درجه و سمت او را در سپاه نمی دانست و اونیز #هیچگاه در مورد سمت ها و مسئولیت هایش چیزی بر #زبان نمی آورد که این امرحاکی از #حفاظت_اطلاعات بسیار زیاد ایشان بوده است .
#شهید علی پرورش در تمام سالهای خدمتش #اقدام به نوشتن وصیت نامه نکرده بودند اما #شب قبل از شهادتش بر اثر #خوابی که می بیند و خود وی از آن #تعبیر به شهادت🕊
می نماید وصیت نامه اش را برای #اولین و.آخرین بار می نویسداو در وصیت نامه اش برای همه ی دوستان ،#اقوام وآشنایان و برای خانواده اش الطافی را که خداوند به #پیامبران گرامیش داده ونعمت های را که به اهل بیت رسول اکرم (ص) #عطا فرموده است را از ذات مقدس پروردگارش #مسئلت می نماید و آنان را به صبر و #شکیبایی و ثبات قدم در راه اسلام و انقلاب و #پیروی از مکتب ولایت دعوت می نماید .#نکته ای بارز که در زندگی ایشان به عینه قابل #مشاهده بود باور ایشان به این امر که #درباغ شهادت هیچگاه به روی انسان #مومن بسته نبوده و نیست و این خود انسانها هستند که باید#همواره در جستجوی آن باشند و او این #امید را باور داشت و بالاخره به آن جامه #عمل پوشانید .
روحمان با یادشان شاد🌹
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈•.🇮🇷
{ یادگاه شهدای}
🚩صابرین🚩
#شهید_قاسم_غریب🕊🌹
#تیپ_نیرو_ویژه_صابرین
#زندگینامه
#قسمت۵
#خوشحالی رسانه های حامی داعش از #شهادت غریب✨🌾
#شبکه العربیه بلافاصله بعد از #شهادت قاسم غریب با خوشحالی خبر کشته(شهید) شدن دو #سردار سپاه پاسداران ایران در سوریه را گزارش می دهد .
العربیه گفت : #خبرگزارى هاى ایران طى روزهاى گذشته از کشته(شهید) شدن دو #افسر سپاه به نامهاى سرهنگ #کریم_غوابش و سرهنگ #قاسم_غریب در منطقه #زبدانى در حومه دمشق ، و #منابع سوری نیز از کشته(شهید) شدن یک سرهنگ #ایرانی خبر دادند.
بنا به گزارش #خبرگزاریهاى ایران ، کریم غوابش متولد ۱۳۴۸و #بازنشسته سپاه و جانباز ۵۰درصدى جنگ ایران وعراق بود و و از آغاز جنگ سوریه به #دمشق اعزام شده بود. وى روز شنبه توسط یک تله #انفجاری در زیر خودروی حامل وى منفجر کشته(شهید) شده است.
منابع سورى نیز از کشته(شهید) شدن یک سرهنگ ایرانی - که نامش ذکر نشده - در روستای دورین در حومه #لاذقیه در شمال غرب سوریه، #علاوه بر ده سرباز ارتش سوریه و چند #عضو حزب الله لبنان عصر یکشنبه #توسط عملیات یک گروه تکفیری از ارتش آزاد ، خبر داده اند.
به گزارش #خبرگزارى " دفاع پرس" وابسته به نیروهاى مسلح ایران، #قاسم غریب جانشین #گردان تکاور تیپ مردم پایه سپاه نینوای استان #گلستان بوده که روز شنبه در ارتفاعات تلمور(تدمر) سوریه شهیدشد.🕊🌹
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈•.🇮🇷
{ یادگاه شهدای}
🚩صابرین🚩
#شهید_قاسم_غریب🕊🌹
#تیپ_نیرو_ویژه_صابرین
#زندگینامه
#قسمت۶
#شهید قاسم غریب سومین سپاهى #شهید 🕊🌹شده از استان گلستان و از اهالى روستای #سیدمیران بود. پیش از این #غلامعلی تولی از تیپ ۶٠زرهی گنبدکاووس وسید #احسان حاجی حاتملو از پاسداران تیپ ۴۵جوادالائمه گرگان ، در #نزدیکی شهر حلب شهید شدند.🕊🕊🕊🌹
#شهید غریب به عنوان" داوطلب #مدافع حرم حضرت #زینب " برای دومین مرحله عازم #ماموریت به سوریه شده بود.
#آری اینگونه بود که شهادت #قاسم_غریب موجب خوشحالی داعش و حامیان رسانه ای اش چون العربیه شد
#اما جایزه ای که برای سر قاسم غریب تعیین شده بود باعث شد تا #حتی بعد از شهادت وی نیز دست از سر او بر ندارند .😔
یکی از #نزدیکان شهید می گوید : شب تدفین شهید و روزهای بعد از آن #شاهد حضور افرادی مشکوک در اطراف منزل و #گلزار شهدای محل #دفن شهید بودیم که بلافاصله موضوع را به مراجع امنیتی #گزارش دادیم . احتمالات نشان می دهد آن #عده هنوز به دنبال سر این فرمانده #شجاع بودند که شاید برای آنها هزاران دلار می ارزید .
#مادری_زینب_وار🌴
#سردار صادقی فرمانده سپاه استان گلستان #نقل می کرد : #وقتی برای رساندن خبر شهادت قاسم غریب می خواستند نزد مادر وی بروند ، نمی دانستند چطوری این پیام را به این #مادر بدهند ،😔 با توجه به #سابقه بیماری احتمال می رفت مادر با شنیدن خبر #شهادت🕊 فرزندش بهم بریزد .😭
خلاصه بچه های سپاه به منزل شهید رفتند و در خانه #نشستند .
#مادرشهید قبل از اینکه کلمه ای گفته شود از #چهره افراد حاضر همه چیز را فهمید و گفت می دانم که #قاسم شهید شده است .🕊🌹
⏪ادامه دارد،،،
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈ 🌹•°°•.🇮🇷
{ یادگاه شهدای}
🚩صابرین🚩
#شهید_رضا_الوانی🕊🌹
#تیپ_نیرو_ویژه_صابرین
#زندگینامه
#قسمت۱
#سردار سید مرتضی #میریان در مراسم وداع با پیکر شهید #محمدرضازارع_الوانی،🕊🌹
با لحنی #صمیمی از این شهید بزرگوار مدافع حرم با نام « #آقارضا» یاد کرد و اظهار کرد: #نخستین بار است که همدان بدون آقا رضا میآیم؛😭
#نسبت من به آقا رضا مثل پدر و پسر بود.💞
#وی با بیان اینکه این شهیدان #انتخاب شدند و در سختترین شرایط، از امتحان #سربلند بیرون آمدند، افزود: این افراد #بهترینها بودند و در هیچ شرایطی تحمل خود را از #دست ندادند.
#رئیس اداره عملیات زمینی ستاد کل سپاه پاسداران با اشاره به اینکه این #شهید بزرگوار در عملیاتی که انجام شد، دشمن را در کمین انداخته بود، #تصریح کرد: شهید زارع تا صبح در خط به نیروها #روحیه میداد و به همین دلیل دشمن نسبت به او کینه داشت.
وی با بیان اینکه آقا #رضا مرد روزهای سخت بود، ادامه داد: آقا رضا از #بزرگ مردهای جمهوری اسلامی بود و برای همه به ویژه #رزمندگان الگو بود.
✍️باتوکل بر خداوند متعال ویاری شهدا #بویژه ،سردار سرافراز سپاه اسلام ،شهید مدافع حریم ال الله ،فرمانده دلها حاج #رضاالوانی،عزیز ،که خود صاحب این کانال می باشد ،ولی تا شهدای دیگر صابرین معرفی نشدند ،میلی برای معرفی خود نداشته است،
درروزهای اتی به تشریح #زندگینامه پر ازعشق این دلاور مرد می پردازیم،
به امیدگوشه چشمی بر محبان شهدا ،وجاماندگان از غافله عشق🕊🌹
⏮ادامه دارد،،،
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾.🇮🇷
{ یادگاه شهدای}
🚩صابرین🚩
#شهید_ابوذر_امجدیان 🌹🕊
#تیپ_نیرو_ویژه_صابرین
#زندگینامه
#قسمت۵
#وقتي #سردار همداني #شهيد شد با ابوذر تماس گرفتم كه نرو خطرناك است. ابوذرم گفت #سردار همداني فرمانده بودند، من يك نيروي ساده هستم. من لياقت #شهادت را ندارم. منتها او هم لايق بود و #شهيد شد. بعد از #شهادتش خيلي بيتابي ميكردم تا اينكه به خوابم آمد و من را دلداري داد و دستم را گرفت و گفت اينقدر گريه نكن. بيقرار نباش من هميشه در كنارت هستم. از آن روز تا حالا وجودش را در كنار خودم احساس ميكنم.
از اولين روزهايي كه حرف از رفتن و دل كندن در خانهتان مطرح شد برايمان بگوييد.
خانواده خودم خيلي مخالف بودند كه او برود. ابوذر از رفتن به #سوريه و مدافع حرم شدن براي من بسيار صحبت ميكرد. من اما بيقراريهاي خودم را داشتم و #راضي نميشدم. بار اول بيخبر از من رفت. ابتدا من را به مناسبت #عيد قربان به روستا آورد و گفت كه بايد براي مأموريت به شمال برود. من هم چند روزي در منزل پدريام ماندم. بعد از چند روز با من تماس گرفت و از من خواست كه كاغذ و خودكار آماده كنم تا آنچه ميگويد را يادداشت كنم. همانجا فهميدم كه قصد رفتن به #سوريه دارد. دلم لرزيد و گوشي را زمين گذاشتم و شروع كردم به گريه كردن. در نهايت راضي شدم كه برود. #پدرش مخالفتي با رفتنش نداشت اما #مادرش بيتاب بود و گريه ميكرد.
⏮ادامه دارد،،،