eitaa logo
ارشيو ،زندگينامه شهداي نيرو ويژه صابرين
75 دنبال‌کننده
204 عکس
38 ویدیو
10 فایل
ارتباط @Hamadani_52
مشاهده در ایتا
دانلود
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈•🇮🇷 { یادگاه شهدای} 🚩صابرین🚩 🌹 زندگینامه ☄️بخش سوم☄️ شهید به روایت پدر: محمد غیراز امام حسين(ع)، دو سه جای دیگر هم قبول شد. رد رشته پزشکی و تغذیه هم قبول شد ولی این‌ها رو به من نگفت. علاقه زیادی به نظام داشت و از بچگی هر چی اسباب بازی می‌خواست بخره اسلحه می خرید. از اینجا به عنوان دانشجوی همدان رفت تهران ولی نیروی همدان بود. محمد در گروهش چتر بازی شد و توی راپل هم نفر اول بود و -خلبانی هم دیده بود. طوری شده بود که دست راست فرمانده‌شان بحساب می‌آمد و ایشان روی محمد خیلی حساب باز کرده بود. ✨✨✨☄️ یک بار گفتم محمد شما رو می فرستن این های سنگین، جانتان هم در خطره، چقدر ماموریت می‌گیرید؟ می گفت: 14 تا 15 تومان می‌دهند... حالا اگه ما به یک کارمند ساده بگیم برو ملایر 15 هزار تومن بگیر و ناهار را هم خودمان می دهیم و هیچ خطری هم تهدیدت نمی‌کند، نمی‌رود. همیشه می گفت من در بین دوستانم اضافه ام. اینها در یک سطح بالایی از هستند. ولی من بهش می‌گفتم یه کاری بکن که اگر اتفاقی برات افتاد، پیش خدا روسفید باشی.✨ دارد....
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈•.🇮🇷 { یادگاه شهدای} 🚩صابرین🚩 🕊🌹 ۶ قاسم غریب سومین سپاهى 🕊🌹شده از استان گلستان و از اهالى روستای بود. پیش از این تولی از تیپ ۶٠زرهی گنبدکاووس وسید حاجی حاتملو از پاسداران تیپ ۴۵جوادالائمه گرگان ، در شهر حلب شهید شدند.🕊🕊🕊🌹 غریب به عنوان" داوطلب حرم حضرت " برای دومین مرحله عازم به سوریه شده بود. اینگونه بود که شهادت موجب خوشحالی داعش و حامیان رسانه ای اش چون العربیه شد جایزه ای که برای سر قاسم غریب تعیین شده بود باعث شد تا بعد از شهادت وی نیز دست از سر او بر ندارند .😔 یکی از شهید می گوید : شب تدفین شهید و روزهای بعد از آن حضور افرادی مشکوک در اطراف منزل و شهدای محل شهید بودیم که بلافاصله موضوع را به مراجع امنیتی دادیم . احتمالات نشان می دهد آن هنوز به دنبال سر این فرمانده بودند که شاید برای آنها هزاران دلار می ارزید . 🌴 صادقی فرمانده سپاه استان گلستان می کرد : برای رساندن خبر شهادت قاسم غریب می خواستند نزد مادر وی بروند ، نمی دانستند چطوری این پیام را به این بدهند ،😔 با توجه به بیماری احتمال می رفت مادر با شنیدن خبر 🕊 فرزندش بهم بریزد .😭 خلاصه بچه های سپاه به منزل شهید رفتند و در خانه . قبل از اینکه کلمه ای گفته شود از افراد حاضر همه چیز را فهمید و گفت می دانم که شهید شده است .🕊🌹 ⏪ادامه دارد،،،
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈•.🇮🇷 { یادگاه شهدای} 🚩صابرین🚩 🕊🌹 ۷ (س) 🍃پر کشیدن سمت کرببلا... 🌱عاشقونه رفتن تا بخدا... 🍃حالا تو این دنیای غریبی... 🌱دلخوشی مونه یاد شهدا... 🍃چفیه و سربندو...گرمی لبخندو... 🌱نیمه شب سنگر...شور نافله ها... 🍃رفتن و ما موندیم...عمریه جا موندیم... 🌱کی میره از یادم کوچ قافله ها... یادش بخیر آقاسجاد... هیئت ...حاج مهدی سلحشور... همیشه خودش رو به مراسمات حاج مهدی سلحشور می رسوند و ماه محرم هم اگه نبود همه کارهاشو تعطیل میکرد و حسابی دلی از عزا در می آورد...😭 یه سال محرم دهه اول باهم رفتیم هیئت حاج مهدی سلحشور...شب حضرت (سلام الله علیها) بود...گوشیش زنگ خورد، کار واجبی برای یکی از پیش اومده بود، مجبور شد از مراسم بره بیرون ، خیلی بود همیشه برای مشکلات دیگران از بهترین لحظه هایی که دوست داشت هم میکرد...میدونستم که حضرت رقیه(سلام الله علیها)است...دلم مونده بود پیشش و میدونستم که دلش تو ...❤️ وقتی برگشت مراسم تموم شده بود...😔 به اتفاق هم برگشتیم.... شب دوباره رفتیم هیئت، با اینکه شب حضرت رقیه(سلام الله علیها) نبود اما مداح حضرت رقیه(سلام الله علیها) رو خوند و بعد روضه دیگه ای رو شروع کرد... انگار روضه ی بی بی سه ساله بود وقتی برمی گشتیم گفتم: چقدر بی بی بهت داره...دیشب بخاطر اون بنده خدا رفتی امشب دوباره برات روضه خوندن... "آقا سجاد... حضرت رقیه(سلام الله علیها) بود. شهید طاهرنیا با بیان اینکه سجاد یک نیروی زبده و آموزش دیده بود گفت: کارهای او همیشه مسئولان و فرماندهانش بود. روحیه کاری قوی و حس پذیری داشت و تا هنگامی کارش به اتمام نمی‌رسید محل کارش را نمی‌کرد. در اکثر اوقاتی که با منزلش در قم می‌گرفتم بزرگوارش می‌گفت که هنوز در محل کار است و به خانه . پدر شهید می‌گوید: شهادت طلبی در سجاد به پیدا بود ، به گونه‌ای که فرماندهان و دوستانش به از او می‌خواستند که از آن‌ها فاصله بگیرد و به او ؛ که چهره‌اش است و اگر کنار ما قرار بگیری ممکن است ترکشی به ما اصابت کند. شهید طاهرنیا در پوشش و قناعت را از اصول اخلاقی پسر عنوان کرد و افزود: همیشه در پوشش و غذا کم خرج بود و در زندگی را موجب برکت می‌دانست و در زندگی قناعت و ساده زیستی را پیش می‌گرفت.🕊🌹 ادامه دارد،،⏮
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈ 🌹•°°•.🇮🇷 { یادگاه شهدای} 🚩صابرین🚩 🕊🌹 ۳ -❓ آیا شهید صیادی قبل شهادت خوابی هم دیده بودند ؟❓ ⏮،،همسرگرامی شهید: ماه قبل از شهادتشون تو منطقه مأموریت بودند چادر زده بودند ، بلند میشه از خواب ، میاد بیرون ، یکی دیگه از دوستانش بود . دوستشون گفت علی چرا نمی خوابی ؟❓ گفت نمی دونم خوابم نمی گیره ، فردا شب همین اتفاق براش می افته ، می یاد بیرون دور می زنه ، یکی دیگه از دوستاش می گه بابا بگیر بخواب دیگه . ما اگه جای تو بودیم الان می گرفتیم می خوابیدیم ... اگه یکی دو شب ، سه شب مرتب به مدام بیاد بگه می خواهی بری علی این رفتن نیست ،😔 خودت رو کن تو چکار می کنی ؟🕊🌹 ... یعنی این بگم بهتون بارها بود ساعت 11 از می اومد ، خدای من گواهه . آقای یه دوش می گرفت ، یک حال و احوالی ، چی شد و چی نشد ، بهر حال من خسته بودم ، باید هم منتظر این می بودم که بیاد و هم بچه و اینها ، سخت بود . تا من بگیرم بخوابم ، ایشون داشت می خوند ، می رفتم می گفتم شما تازه از مأموریت اومدی بیا بگیر بخواب . می گفت بگذار این رو بخونم ، ما که هیچی نداریم تو اون دنیا ببریم شاید این به دردمون خورد ، می گفت خانم شما هنوز نخوابیدی می گفتم نه ، می گفت اگه شما هم خوابتون نمی گیره شما هم نماز شب بخونید... ✍️وقتی حضرت امام روح الله(ره)می فرمایند، ۵۰سال عبادت کردیم، یک بار هم زندگینامه وصیت نامه شهدا را مطالعه کنید، وتفکر کنید، به این دلیل است که شهدا چگونه این پاداش را از خداوند متعال گرفتند🌹 روحمان بایادشان شاد❤️ ⏮ادامه دارد،،،