eitaa logo
ارشيو ،زندگينامه شهداي نيرو ويژه صابرين
75 دنبال‌کننده
204 عکس
38 ویدیو
10 فایل
ارتباط @Hamadani_52
مشاهده در ایتا
دانلود
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈•.🇮🇷 { یادگاه شهدای} 🚩صابرین🚩 🕊🌹 ۱ یک شهید ازخدا🌷 ! شرم دارم از اینکه بگویم شهادت را شخصی مثل من گردانی، ، همه چیزشان خدا بود و من هنوز به آنجا نرسیدم. ! شاید گناهانم موجب شده است تا در خواستم به عرش نرسد. خودت به من فرصت توبه عطا فرما.😭 سید محمود موسوی نام پدر: سید ابوطالب ولادت: 1360 محل تولد: بابل وضعیت تأهل: متأهل تحصیلات: فوق دیپلم محل : تپه جاسوسان سردشت نحوه شهادت: در اثر اصابت ترکش خمپاره 80 به توسط مزدوران گروهک تروریستی پژاک تاریخ شهادت: 13/6/1390 نقش شهید در دفاع مقدس:فرمانده دسته گلزار: آرامگاه شهدای کمانگرکلای مرکزی نوع فعالیت در ستاد نمازجمعه: بخش دانش آموزی و نوجوانان ✍️به گزارش گروه جهاد مقاومت مشرق، سید محمود موسوی از شهدای یگان نیروی زمینی سپاه ( ) است که سال ۹۰ در با گروهک تروریستی پژاک در ارتفاعات شمال غرب کشور به رسید. 🕊🌹 ادامه دارد◀️
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈•.🇮🇷 { یادگاه شهدای} 🚩صابرین🚩 🕊🌹 ۳ 💠با هم جذب سپاه شدیم✌️ بعد از اینکه گرفتیم به اتفاق هم برای در سپاه پاسداران اقدام کردیم در موقع تحصیل در یک بودیم و به علت اینکه فامیلی مان شبیه بود تخت مان هم کنار هم بود اما چون هر دو قدمان کوتاه بودیم در یک تخت می خوابیدیم. 🍃بر فراز روستا در های شهدا🕊🌹 که در محله مان برگزار می شد با گلایدر بر فراز روستا می کرد و بچه ها و اهالی محل به خاطر این امر و حرکت اش بر آسمان با اشتیاق بالایی در شرکت می کردند. یک بار از بالای روستا ها عبور بود و با دوربینش از سرسبز مازندران، عکس می انداخت و عکس ها را به همان جا می کرد. این بزرگوار چون محل کارش در پایتخت بود ارتباطات خوبی داشت و برای همشهریانش که در تهران داشتند به خصوص جوانانی که سرباز بودند هر از دستش بر می آمد انجام می داد.🌹 ⏮ادامه دارد،،،،
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈•.🇮🇷 { یادگاه شهدای} 🚩صابرین🚩 🕊🌹 ۳ به اول وقت خیلی تاکید داشتند، همه به او علاقه ای قابل تأمل داشتند 💞 و احترام ویژه براش قائل بودند ، با او زیاد درد دل میکردند و او اسرار خیلی ها بود.بسیار راز دار و قابل بود اگر هم در پیشش غیــــــــــبت میکردی در چهره اش نمایان میشد ،😔 کلیه خانواده او را دوست داشتند و بسیار به آنها محبت میکرد ویک خاصی به ای داشتند، به محرمات دقت میکرد دائما از شدن به فریضه امربه معروف ونهی ازمنکر ناراحتی میکرد، به کمک میکرد و بسیار بودند،مشکلات دیگران را بر مشکلات خود ترجیح میداد و در حل آن مشکل میکرد. احترام ای به سادات میگذاشت وقتی تو مسیر تهران قم با عمامه مشکی میدید بلافاصله میگفت بزن کنار سوارش کنیم... که ماشین توقف میکرد سریع از ماشین پیاده میشد و روحانی رو با اصرار صندلی جلو سوار میکرد و عقب مینشست.... این احترام به خاطر عشق به حضرت (سلام الله علیها) بود ،که از آقا نشأت میگرفت شب عملیات ش که متن زیر شده بود همراه داشت: «میروم تا انتقام سیلی مادر بگیرم»😭 آقا سجاد علاقه زیادی به داشت آخر هفته ها توفیق داشت پای درس استاد شود و خیلی مواقع همراه استاد میشد تا تهران و بردن استاد تا جلسه تهران رو به درخواست خودش قبول کرده بود هر چند یکبار استاد مبلغی به ایشان میداد که ایاب و ذهاب این مسیر باشد و ایشان این مبالغ رو در گوشه ای نگه داشته تا ایام میرسید و همه مبالغ جمع شده را به دفتر استاد و از استاد میخواست این مبالغ را برای بی بی که هر ساله در دفتر برپا میشد هزینه بی بی کند . ادامه دارد،،⏮
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈•.🇮🇷 { یادگاه شهدای} 🚩صابرین🚩 🕊🌹 ۷ (س) 🍃پر کشیدن سمت کرببلا... 🌱عاشقونه رفتن تا بخدا... 🍃حالا تو این دنیای غریبی... 🌱دلخوشی مونه یاد شهدا... 🍃چفیه و سربندو...گرمی لبخندو... 🌱نیمه شب سنگر...شور نافله ها... 🍃رفتن و ما موندیم...عمریه جا موندیم... 🌱کی میره از یادم کوچ قافله ها... یادش بخیر آقاسجاد... هیئت ...حاج مهدی سلحشور... همیشه خودش رو به مراسمات حاج مهدی سلحشور می رسوند و ماه محرم هم اگه نبود همه کارهاشو تعطیل میکرد و حسابی دلی از عزا در می آورد...😭 یه سال محرم دهه اول باهم رفتیم هیئت حاج مهدی سلحشور...شب حضرت (سلام الله علیها) بود...گوشیش زنگ خورد، کار واجبی برای یکی از پیش اومده بود، مجبور شد از مراسم بره بیرون ، خیلی بود همیشه برای مشکلات دیگران از بهترین لحظه هایی که دوست داشت هم میکرد...میدونستم که حضرت رقیه(سلام الله علیها)است...دلم مونده بود پیشش و میدونستم که دلش تو ...❤️ وقتی برگشت مراسم تموم شده بود...😔 به اتفاق هم برگشتیم.... شب دوباره رفتیم هیئت، با اینکه شب حضرت رقیه(سلام الله علیها) نبود اما مداح حضرت رقیه(سلام الله علیها) رو خوند و بعد روضه دیگه ای رو شروع کرد... انگار روضه ی بی بی سه ساله بود وقتی برمی گشتیم گفتم: چقدر بی بی بهت داره...دیشب بخاطر اون بنده خدا رفتی امشب دوباره برات روضه خوندن... "آقا سجاد... حضرت رقیه(سلام الله علیها) بود. شهید طاهرنیا با بیان اینکه سجاد یک نیروی زبده و آموزش دیده بود گفت: کارهای او همیشه مسئولان و فرماندهانش بود. روحیه کاری قوی و حس پذیری داشت و تا هنگامی کارش به اتمام نمی‌رسید محل کارش را نمی‌کرد. در اکثر اوقاتی که با منزلش در قم می‌گرفتم بزرگوارش می‌گفت که هنوز در محل کار است و به خانه . پدر شهید می‌گوید: شهادت طلبی در سجاد به پیدا بود ، به گونه‌ای که فرماندهان و دوستانش به از او می‌خواستند که از آن‌ها فاصله بگیرد و به او ؛ که چهره‌اش است و اگر کنار ما قرار بگیری ممکن است ترکشی به ما اصابت کند. شهید طاهرنیا در پوشش و قناعت را از اصول اخلاقی پسر عنوان کرد و افزود: همیشه در پوشش و غذا کم خرج بود و در زندگی را موجب برکت می‌دانست و در زندگی قناعت و ساده زیستی را پیش می‌گرفت.🕊🌹 ادامه دارد،،⏮
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾.🇮🇷 { یادگاه شهدای} 🚩صابرین🚩 🌹🕊 ۱۴ همچنین هیچگاه از یاد همنوعان غافل نمی شد با آنکه سن زیادی نداشت اما همیشه سعی می کرد تا حد امکان گره گشای مشکلات همنوعان و دوستان و آشنایان باشد. آن چيزي که براي او مطرح نبود خواب و خوراک و استراحت بود. هر زمان که براي ديدار اش به روستا مي رفت، در آنجا لحظه اي از گره گشايي مشکلات و گرفتاري هاي مردم باز نمي ايستاد و دائماً در انديشه انجام خدمتي به الله بود. در خوش خلقی و برخورد نیک با همسایگان و اقوام زبانزد بود و همه او را دوست داشتند... ابوذر در سال 1383 دبيرستان را با موفقيت پشت سر گذاشت و پس از اخذ ديپلم با نمرات عالي در سال 1385 به استخدام سپاه پاسداران در آمد غريب به 3 سال در سپاه جوانرود خدمت كرده وبعداز آن عضو نيروهاي سپاه تهران شد . ⏮ادامه دارد،،،