11.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐
☺️قرآن وگسترش زمین
هنگامی که فتنه ها، هم چون پاره های شب تاریک، شما را در خود پیچید، برشماست
که به قرآن تمسک جویید.
#معجزه
#شنبه #قرآن #نور
💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐
╔━━━━๑ღ♥️ღ๑━━━━╗
ڪاناݪ شہید مصطفے صـدرزاده.
@sadrzadeh1
@sadrzadeh1
🕊🕊🕊
https://eitaa.com/joinchat/3578724483C0141b45092
╚━━━━๑ღ♥️ღ๑━━━━╝
1.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐
کتاب#دا
پرورش روحی بشر به کتاب مربوط می شود
#پنجشنبه #کتاب #نور
#شهدا
💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐
╔━━━━๑ღ♥️ღ๑━━━━╗
ڪاناݪ شہید مصطفے صـدرزاده.
@sadrzadeh1
@sadrzadeh1
🕊🕊🕊
https://eitaa.com/joinchat/3578724483C0141b45092
╚━━━━๑ღ♥️ღ๑━━━━╝
14.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مغزانسان درقران
#معجزه
#جمعه #قرآن #نور
╔━━━━๑ღ♥️ღ๑━━━━╗
ڪاناݪ شہید مصطفے صـدرزاده.
@sadrzadeh1
@sadrzadeh1
🕊🕊🕊
https://eitaa.com/joinchat/3578724483C0141b45092
╚━━━━๑ღ♥️ღ๑━━━━╝
❤️کانال شهید مصطفی صدرزاده❤️
✿❀ ﴾﷽﴿ ❀✿ ✿❀رمان #واقعی ✿❀ #زندگینامہ_شہیدایوب_بلندے ✿❀نیمہ ݐــنہان ماه ۱۵ ✿❀قسمت #ششم صدای کلی
✿❀ ﴾﷽﴿ ❀✿
✿❀رمان #واقعی
✿❀ #زندگینامہ_شہیدایوب_بلندے
✿❀نیمہ ݐــنہان ماه ۱۵
✿❀قسمت #هفتم
همان حرف ها را پشت تلفن تکرار کردم و برگشتم.
مامان پرسید:
_چی شده هی میروی و هی می آیی؟؟
تکیه دادم به دیوار.
آقای بلندی زنگ زده می خواهد #دوباره بیاید.
مامان با لبخند گفت:
_خب بگذار بیاید.
+ برای چی؟؟ اگر می خواست بیاید، پس چرا رفت؟؟
_ لابد مشکلی داشته و حالا که برگشته یعنی مشکل حل شده. من دلم روشن است. خواب دیدم شهلا. دیدم خانه تاریک بود، تو این طرف دراز کشیدی و ایوب آن طرف، #نور سفیدی مثل نور #ماه از قلب ایوب بلند شد و آمد تا قلب تو.
من می دانم تو و ایوب قسمت هم هستید بگذار بیاید. آن وقت محبتش هم به دلت می نشیند
اکرم خانم صدا زد:
_شهلا خانم باز هم تلفن.
بعد خندید و گفت:
_می خواهید تا خانه تان یک سیم بکشیم تا راحت باشید؟؟
مامان لبخند زد و رفت دم در....
من هم مثل مامان به خواب اعتقاد داشتم.
#محبت_ایوب به دلم نشسته بود اما خیلی #دلخور بودم.
مامان که برگشت هنوز می خندید.
_ گفتم بیاید شاید به نتیجه رسیدید.
گفتم:
_ولی آقا جون نمی گذارد، گفت من به این دختر بِده نیستم.
ایوب قرارش را با مامان گذاشته بود.
وقتی آمد من و مامان خانه بودیم، آقاجون سر کارش بود.
«رضا» مثل همیشه #منطقه بود و «زهرا و شهیده» مدرسه بودند.
دست ایوب به گردنش آویزان بود و از چهره اش مشخص بود که درد دارد
مامان برایش پشتی گذاشت و لحاف آورد.
ایوب پایش را دراز کرد و کاغذی از جیبش بیرون آورد.
_ مامان می شود این نسخه را برایم بگیرید؟؟ من چند جا رفتم نبود.
مامان کاغذ را گرفت.
_ پس تا شما حرف هایتان را بزنید.. برگشته ام.
مامان که رفت به ایوب گفتم:
+ کار درستی نکردید.
_ می دانم ولی نمی خواستم بی گدار به آب بزنم.
با عصبانیت گفتم:
+ این بی گدار به آب زدن است؟؟ ما که حرف هایمان را صادقانه زده بودیم، شما از چی می ترسیدید؟؟
چیزی نگفت
گفتم:
_ به هر حال من فکر نمی کنم این قضیه درست بشود.
آرام گفت:
_ " می شود"
من_نه امکان ندارد، آقاجونم به خاطر کاری که کردید حتما مخالفت می کنند.
_ من می گویم می شود، می شود. مگر اینکه...
_مگر چی؟؟
_ مگه اینکه....خانم جان، یا من بمیرم یا شما...
به روایت همسر شهید بلندی شهلا غیاثوند
💐🍀🌺🌼🌺🍀💐
#آقا را از هر طرف بخوانی #آقاست
💐 او تولد یافـٺ #جـانبازے کند
🌺 میهـنم #ایـران سرافرازے کند
💐 اوتولد یافـٺ تا #رهبـر شـود
🌼 ما همـہ #عشـاق؛ او #دلبـر شود
💐 اوتولد یافٺ گردد #نـور عیـݩ
🍀 برٺـرین #آقا پس از #پـیرخمـین
💐 مـا همـہ #عمـّار،اوباشـد #ولـۍ
🌺 جـان ما قـرباݩ تـۅ #سیـدعݪـے
🍀 #بیست_و_نهم_فروردین
💐 #سالروز_تولد
🌺 #نائب_امام_زمان_عج
💐 #مقام_معظم_رهبری
🌼 #گرامی_باد
#شهیداصلانی
#ماه_رمضان
#ماه_مبارک_رمضان
#زهرامحسنی_فر
#امام_زمان
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
#شهید_مصطفی_صدرزاده
#شهید_ابراهیم_هادی
╔━━━━๑ღ♥ღ๑━━━━╗
ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے.
@rafiq_shahidam96
@rafiq_shahidam96
🕊️🕊️🕊️
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
╚━━━━๑ღ♥ღ๑━━━━╝
🍃 آیت الله بهجت رحمه الله علیه:
✍🏼 اگر درست به #قرآن عمل می کردیم، با عمل خود دیگران را جذب می کردیم؛
🔅 زیرا مردم غالبا خواهان و طالب #نور هستند، قرآن، انسان را به غایت کمال انسانی می رساند.
🌷 ما قدردان قرآن و عدیل آن: اهل بیت (ع) نیستیم.
❤️کانال شهید مصطفی صدرزاده❤️
🗞 برشى از مطلب گردآورى شده توسط شهيد مدافع حرم مرتضى عطايى (ابوعلى) در رثاى همسنگر شهيدش مصطفى صدرزاده (سيدابراهيم)؛
⚫️ «سيدابراهيم»
مىدرخشيد و #راه ما زخميان با #نور شما #روشن مىگردد ...
#سيد تو هميشه زندهاى و ما زندگانی #مرده بيش نيستيم ...
#مصطفى جان، جهانى رها در صدايت بود و #قفس شرمگين از #شوق پروازت …
به سرسبزى نخل #ايثار …
به اين آيهها تناور …
دلا، گر نهاى سنگ، #ايمان بياور …
دنياى تو #فاطمهات بودند و #محمدعلی، ولى باید #سيدابراهيم باشی تا به آسانى از آنها بگذرى …
كل يوم #عاشورا و كل عرض #كربلا …
و اين جملهايست كه پشت #شيطان و شيطانيان را مىلرزاند كه هر روزمان عاشوراست و سيدابراهيم كه باشى خودت را به #كاروان عاشورای سال شصت و يك هجرى مىرسانى و فراتر از #زمان و #مكان در #قافله عاشورائيان جا مىگيرى و #جان مىدهى ...
و خوب مىدانى كه روز #عاشورا را غروبى نيست و #ارض كربلا را مرزى …
سيدابراهيم كه باشى #ظهر تاسوعا مهمان #عباس علمدارى و همنشين اربابت اباعبدالله الحسين عليهالسلام
غروبهاى #دمشق دلگير است، كافيست دلت گير باشد.
سينهات مىسوزد. به #غربت بىبى كه فكر مىكنى دور از همسر و برادران و پدر و مادر باشى ….
و گروهى #كافر هم چشم به #حرمت حريمت داشته باشند؟
نداى هل من ناصر ينصرنى #حسين سالهاست كه در #گوش تاريخ مىپيچد و مىپيچد ... مگر مىشود #شيعه باشى و نشنوى ...؟ سيدابراهيم باشى و #حسين فرا خواندت براى #دفاع از خواهر و دخترش و نشنوی؟
#صدا به گوشت مىرسد و اگر #عاشق باشى ميلههاى #قفس را نمىبينى و #حصار تن را مىشكنى و نه با پا كه با سر مىروى ... سيدابراهيم كه باشى صداى مولايت و تلخى #غربت عمهات آرامت نمىگذارد.
#شهید_مرتضی_عطایی💚
#شهید_مصطفی_صدرزاده ❤️
🆔 @sadrzadeh1