''✨💛''
-
-
زمانی که #هیئت را بنا کرد اصلا از نذرش اطلاعی نداشت.
یک روز آمد خانه و با خوشحالی گفت: #مامان یک هیئت به اسم
حضرت #عباس ( ع) زدم.
🌷خیلی خوشحال شدم و #اشک در چشم هایم جمع شد. وقتی دید دارم گریه
می کنم با تعجب علتش را پرسید؟😔 اشک هایم را پاک کردم و گفتم: آخه تو رو نذر عمویم عباس(ع) کردم 🙏🌹 حالا خوشحالم که این کاروکردی .
🌷ازآنجا متوجه شدم که حسابی #هوای مصطفي را دارند. برای مصطفي خیلی اتفاقهای #خطرناکی می افتاد و همیشه ختم بخیر می شد.🌹
🌷همیشه برایم عجیب بود که چقدر #مصطفي درمعرض خطر بوده و همیشه به خیر گذشته.
کنجکاو حکمت خدا می شدم..... حالا خوب دلیلش را می فهمم. #عمویم مصطفی را برای خاندان آل علی علیه السلام انتخاب کرد.
-
-
#شهید_مصطفی_صدرزادھ
#مصطفۍ_و_نـذرش
🌸⃟♥️¦⇢
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
#کتاب_مرتضی_ومصطفی
#شهید_مصطفی_صدرزاده
╔━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╗
ڪاناݪ شہید مصطفے صـدرزاده.
@sadrzadeh1
@sadrzadeh1
🕊🕊🕊
https://eitaa.com/joinchat/3578724483C0141b45092
╚━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╝
نُـــهُمین روز رسید و دلِ ما پُراحساس
پَرزدورفت وگره خوردبه ضَریحِ #عباس (ع)
بیاد شهیدی
که ابالفضلی بود و ابالفضلی شهیدشد💔
#ماه_مبارک_رمضان
#روز_نهم
#السلام_علیک_یاابالفضل_العباس
شهیدحامد جوانی
کانال شهیدمصطفی صدرزاده❤️
@sadrzadeh1
╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═╯
💠مصطفی و نذرش🙏
زمانی که #هیئت را بنا کرد اصلا از نذرش اطلاعی نداشت.
یک روز آمد خانه و با خوشحالی گفت: #مامان یک هیئت به اسم
حضرت #عباس ( ع) زدم.
🌷خیلی خوشحال شدم و #اشک در چشم هایم جمع شد. وقتی دید دارم گریه
می کنم با تعجب علتش را پرسید؟😔 اشک هایم را پاک کردم و گفتم: آخه تو رو نذر عمویم عباس(ع) کردم 🙏🌹 حالا خوشحالم که این کاروکردی .
🌷ازآنجا متوجه شدم که حسابی #هوای مصطفي را دارند. برای مصطفي خیلی اتفاقهای #خطرناکی می افتاد و همیشه ختم بخیر می شد.🌹
🌷همیشه برایم عجیب بود که چقدر #مصطفي درمعرض خطر بوده و همیشه به خیر گذشته.
کنجکاو حکمت خدا می شدم..... حالا خوب دلیلش را می فهمم. #عمویم مصطفی را برای خاندان آل علی علیه السلام انتخاب کرد.
#شهید_مصطفی_صدرزاده🌷
#شهید_مدافع_حرم
کانال شهیدمصطفی صدرزاده👇
@sadrzadeh1
╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═╯
1.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسم رب الشهدا🌹
#خاطراتمادرشهیدمصطفیصدرزاده
#قسمت_بیست_دوم
زندگی در شهریار ،
تاسیس هئیت حضرت #عباس علیه السلام🙏
مصطفي #سیزده ساله بود که جذب بسیج شد و آنقدر برایش جذاب بود که خودش هم نیرو جذب می کرد.🌹
آنقدر خوب با دیگران مخصوصا بچه ها برخورد می کرد که در سن خیلی کم #مسؤل_پایگاه شد و در سن هفده سالگی خودش #هیئت حضرت عباس ( ع) را بنا کرد.🌹
زمانی که هئیت راه افتاد؛ هر هفته #چهارشنبه ها مراسم داشت.
می گفت: باید شام بدم. تعجب کردم و گفتم: هزینه اش زیاد میشه؛
ممکن نتونی از پسش بر بیایی.
اما پافشاری می کرد و می گفت: مامان ، خدا بزرگه . ❤️🙏
بخاطر اینکه هزینه برایش زیاد نشود خودم هم در پخت غذا و تهیه مواد اولیه کمک می کردم.
وقتی پرسیدم که چرا آنقدر #اصرار داری حتما شام بدهی جواب داد:
به دو دلیل، یکی اینکه اونجا از نظر مادی منطقه ضعیفی است و هم اینکه بتونن یک وعده غذای گرم بخورن باید خدا را شکر کرد.
دوم اینکه کسی که غذای امام #حسین بخوره ایمن میشه و ان شاالله گناه نمیکنه.🙏
خیلی معتقد بود ومقید بود تا مسائل شرعی را رعایت بکند.💐
╭━━⊰⊰⊰⊰⊰🕊🌷⊱⊱⊱⊱⊱━╮
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
#مصطفی_باصفا
✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾✾
@sadrzadeh1
✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾✾
12.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسم رب الشهدا🌹
#خاطراتمادرشهیدمصطفیصدرزاده
#قسمت_بیست_چهارم
مصطفی و نذرش🙏
زمانی که #هیئت را بنا کرد اصلا از نذرش اطلاعی نداشت.
یک روز آمد خانه و با خوشحالی گفت: #مامان یک هئیت به اسم
حضرت #عباس ( ع) زدم. 🙏
خیلی خوشحال شدم و #اشک در چشم هایم جمع شد. وقتی دید دارم گریه
می کنم با تعجب علتش را پرسید؟😔
اشک هایم را پاک کردم و گفتم: آخه تو رو نذر عمویم عباس کردم ،🙏🌹
حالا خوشحالم که این کاروکردی .
ازآنجا متوجه شدم که حسابی هوای مصطفي را دارند.🙏
برای مصطفي خیلی اتفاقهای #خطرناکی می افتاد و همیشه ختم بخیر می شد.🌹
همیشه برایم عجیب بود که چقدر #مصطفي درمعرض خطر بوده و همیشه به خیر گذشته.
کنجکاو حکمت خدا می شدم.....
حالا خوب دلیلش را می فهمم. #عمویم مصطفی را برای خاندان
آل علی علیه السلام انتخاب کرده بود.🙏🌹
╭━━⊰⊰⊰⊰⊰🕊🌷⊱⊱⊱⊱⊱━╮
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
#مصطفی_باصفا
✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾✾
@sadrzadeh1
✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾✾
❤️کانال شهید مصطفی صدرزاده❤️
🗞 برشى از مطلب گردآورى شده توسط شهيد مدافع حرم مرتضى عطايى (ابوعلى) در رثاى همسنگر شهيدش مصطفى صدرزاده (سيدابراهيم)؛
⚫️ «سيدابراهيم»
مىدرخشيد و #راه ما زخميان با #نور شما #روشن مىگردد ...
#سيد تو هميشه زندهاى و ما زندگانی #مرده بيش نيستيم ...
#مصطفى جان، جهانى رها در صدايت بود و #قفس شرمگين از #شوق پروازت …
به سرسبزى نخل #ايثار …
به اين آيهها تناور …
دلا، گر نهاى سنگ، #ايمان بياور …
دنياى تو #فاطمهات بودند و #محمدعلی، ولى باید #سيدابراهيم باشی تا به آسانى از آنها بگذرى …
كل يوم #عاشورا و كل عرض #كربلا …
و اين جملهايست كه پشت #شيطان و شيطانيان را مىلرزاند كه هر روزمان عاشوراست و سيدابراهيم كه باشى خودت را به #كاروان عاشورای سال شصت و يك هجرى مىرسانى و فراتر از #زمان و #مكان در #قافله عاشورائيان جا مىگيرى و #جان مىدهى ...
و خوب مىدانى كه روز #عاشورا را غروبى نيست و #ارض كربلا را مرزى …
سيدابراهيم كه باشى #ظهر تاسوعا مهمان #عباس علمدارى و همنشين اربابت اباعبدالله الحسين عليهالسلام
غروبهاى #دمشق دلگير است، كافيست دلت گير باشد.
سينهات مىسوزد. به #غربت بىبى كه فكر مىكنى دور از همسر و برادران و پدر و مادر باشى ….
و گروهى #كافر هم چشم به #حرمت حريمت داشته باشند؟
نداى هل من ناصر ينصرنى #حسين سالهاست كه در #گوش تاريخ مىپيچد و مىپيچد ... مگر مىشود #شيعه باشى و نشنوى ...؟ سيدابراهيم باشى و #حسين فرا خواندت براى #دفاع از خواهر و دخترش و نشنوی؟
#صدا به گوشت مىرسد و اگر #عاشق باشى ميلههاى #قفس را نمىبينى و #حصار تن را مىشكنى و نه با پا كه با سر مىروى ... سيدابراهيم كه باشى صداى مولايت و تلخى #غربت عمهات آرامت نمىگذارد.
#شهید_مرتضی_عطایی💚
#شهید_مصطفی_صدرزاده ❤️
🆔 @sadrzadeh1