eitaa logo
تنها ساحل آرامش
70 دنبال‌کننده
4هزار عکس
108 ویدیو
5 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم داستان ها و داستانک ها تولیدی است. لطفا مطالب تولیدی را فوروارد بفرمایید.
مشاهده در ایتا
دانلود
✨ قَالَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ : اَلْكَرِيمُ عِنْدَ اَللَّهِ مَحْبُورٌ مُثَابٌ وَ عِنْدَ اَلنَّاسِ مَحْبُوبٌ مُهَابٌ ✨ امام على عليه السلام فرمود:بزرگوار، نزد خداوند برخوردار از نعمت و پاداش است، و نزد مردم، محبوب و شكوهمند 📚 الحکم و درر الکلم , جلد۱ , صفحه۱۲۴, حدیث 2146 ❤ 📝 @sahel_aramesh
🌷 فرازی از وصیت نامه شهید نعمت الله پورفریدونی:اگر عزت داریم از خون شهدا است و اگر وحدت داریم از نماز جمعه ها داریم و اگر همت از مراسم عاشورا و یاد حسین(ع) داریم و اگر مجبور نیستیم که سر تسلیم جلو دیگران خم کنیم بخاطر این است که تنها خدا را می پرستیم و به او متکی هستیم. 🍀 با ذکر صلوات صفحه قرآن امروز را به نیت شهید بزرگوار نعمت الله پورفریدونی قرائت خواهیم کرد. 🌹 📝 @sahel_aramesh
🌷 به نیت شهید بزرگوار نعمت الله پورفریدونی قرائت بفرمایید. ❤ 📝 @sahel_aramesh
364.mp3
2.02M
📼 قرائت صفحه قرآن با صدای استاد پرهیزکار است. 🌷 به نیت شهید بزرگوار نعمت الله پورفریدونی قرائت بفرمایید. ❤ 📝 @sahel_aramesh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌ 🌹 هر گاه در با یا میان دو قرار گرفتیم را بر دنیایمان که زودتر از می رود وارد کن و و انابه را در دینمان که تراست قرار ده. 🌹 ❤️ 📝 @sahel_aramesh
😖 🔸 قَالَ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ : مَنْ لَمْ يَحْتَمِلْ مَرَارَةَ اَلدَّوَاءِ دَامَ أَلَمُهُ. 🔶 امام على عليه السلام فرمود:هر كه تلخى دوا را تحمل نكند، درد و بيمارى اش ادامه يابد 📚 غررالحكم ,حدیث 9209؛ مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل , جلد۱۶ , صفحه۴۴۱ ❤ 📝 @sahel_aramesh
🌷 فرازی از وصیت نامه شهید ایوب محمدی:شهید همیشه و در هر حال ذکر خدا را به لب داشته باشید. 🌷 نوزدهم آذر ماه 1346 در روستای گروس از توابع شهرستان بیجار به دنیا آمد. ایشان تا پایان دوره ابتدایی درس خواند و سپس به عنوان پاسدار وظیفه در جبهه حضور یافت. این شهید گرانقدر در دوم فروردین ماه 1367 با سمت جانشین فرمانده گروهان راه سازی در حلبچه عراق بر اثر ترکش به قلب به شهادت رسید. پیکر او را در امامزاده عقیل شهرستان اسلامشهر به خا ک سپردند. 🍀 با ذکر صلوات صفحه قرآن امروز را به نیت شهید بزرگوار ایوب محمدی قرائت خواهیم کرد. 🌹 📝 @sahel_aramesh
🌷 به نیت شهید بزرگوار ایوب محمدی قرائت بفرمایید. ❤ 📝 @sahel_aramesh
365.mp3
1.88M
📼 قرائت صفحه قرآن با صدای استاد پرهیزکار است. 🌷 به نیت شهید بزرگوار ایوب محمدی قرائت بفرمایید. ❤ 📝 @sahel_aramesh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📜 🎡 پدر زنگ در را فشار داد. سمیرا و سمیه و سعید برای باز کردن در از همدیگر سبقت گرفتند. مادر با خنده گفت: بچه ها صبر کنید منم بیام. همه به استقبال پدر رفتند. سمیرا و سمیه دستان پدر را گرفتند و با او وارد اتاق شدند. پدر نشست. مادر برایش شربت آورد. سمیرا و سمیه روی پاهای او و در آغوشش آرام گرفته بودند. سعید مثل مرد کنار پدر نشست. سمیه گفت: بابایی می بریمون پارچ؟ سمیرا دست زد و گفت: آخ دون چرخ و فلچ. پدر نگاهی مرموز به مادر انداخت. با اشاره چشم و ابرو با هم پیام رد و بدل کردند. مادر گفت: بچه ها امروز اذیت نکردن گفتم بابا که بیاد با هم میریم پارک. پدر به بچه ها نگاه کرد. صدای زنگ گوشی همراهش همه را از جا پراند. پدر ارتباط را وصل کرد. گفت: آخ آخ شرمنده، اصلا یادم رفته بود به سمانه خانوم بگم. چشم چشم همین الان میاییم. پدر دخترها را بوسید و از روی پایش بلند کرد. رو به مادر شد و گفت: عزیزم شرمنده، مادرم امشب دعوت کرده بود فراموش کردم بهت بگم. بچه ها رو آماده کن زود بریم. إن شاءالله یه شب دیگه میریم پارک. بچه ها اخم هایشان درهم رفت. سمیرا و سمیه دست به سینه نشستند. سرشان را بالا انداختند و گفتند: نوچ ما نمیایم. مادر به طرفشان رفت از روی زمین بلندشان کرد. صورتشان را بوسید و گفت: میریم خونه مامانی حتما غذای خوشمزه درست کرده باباییم برامون قصه های خوشگل میگه. بلند شید دخترای گلم. بلند شید. بلند شو پسرم. تو هم بیا لباساتونو عوض کنم تیپ بزنیم و بریم خونه مامانی ما رو که خوشگل ببینه کیف می کنه. یه شب دیگه هم میریم پارک. همه آماده شدند. به خانه مادربزرگ رفتند. موقع رفتن پدر به بچه ها گفت: اگه وقتی خواستیم برگردیم خواب نبودید. پارکم می برمتون. موقع برگشت، همه بچه ها از شدت خستگی خواب شان برد. 🖊 📝 @sahele_aramesh
‌ 🌹 این هایی که می شمارم به من تغییر ده ؛ شدت دشمنان را به ، متجاوزان را به ، و اهل صلاح را به ، نزدیکان را به ، خویشان را به رفتاری، و بی یار گذاشتن نزدیکان را به . 🌹 ❤️ 📝 @sahel_aramesh
👊 🔻 قَالَ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ : لاَ مَحَبَّةَ مَعَ كَثْرَةِ مِرَاءٍ. 🔺 امام على عليه السلام فرمود:با وجود مجادله زياد، دوستى و محبّت جايى ندارد. 📚 غررالحكم ,حدیث 1053؛ عیون الحکم و المواعظ , جلد۱ , صفحه۵۳۱ ❤ 📝 @sahel_aramesh
🌷 فرازی از وصیت نامه شهید سید محمود میریعقوبی:به قول امام امت، ملت ما الهی شده اند و دیگر چه کسی میخواهد با این ملت حزب اله بجنگد. 🍀 با ذکر صلوات صفحه قرآن امروز را به نیت شهید بزرگوار سید محمود میریعقوبی قرائت خواهیم کرد. 🌹 📝 @sahel_aramesh
🌷 به نیت شهید بزرگوار سید محمود میریعقوبی قرائت بفرمایید. ❤ 📝 @sahel_aramesh
366.mp3
1.72M
📼 قرائت صفحه قرآن با صدای استاد پرهیزکار است. 🌷 به نیت شهید بزرگوار سید محمود میریعقوبی قرائت بفرمایید. ❤ 📝 @sahel_aramesh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌ 🌹 مرا به این اموری که از تو می خواهم و دار: تلافی کردن نسبت به کسی که با من قطع کرده ، با و ؛ مخالفت ورزیدن با کسی که از من کرده ، با نیکو یاد کردن از او؛ به جا آوردن در برابر خوبی و چشم پوشی از بدی. 🌹 ❤️ 📝 @sahel_aramesh
✨ قَالَ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ :ثَلاَثٌ يُوجِبْنَ اَلْمَحَبَّةَ: حُسْنُ اَلْخُلُقِ، وَ حُسْنُ اَلرِّفْقِ وَ اَلتَّوَاضُعُ ✨ امام على عليه السلام فرمود:سه خصلت موجب جلب محبّت مى شود: خوش خويى، ملايمت و فروتنى 📚 غرر الحکم و درر الکلم , جلد۱ , صفحه۳۳۲, حدیث4684 ❤ 📝 @sahel_aramesh
🌷 فرازی از وصیت نامه شهید جعفر بیاتانی:بهترين لحظه عمر من لحظه شهادت است آن موقعي كه اولين ضربه را مي‌زنم و يا مي‌خورم مي‌خندم و الله اكبر مي‌گويم و دوباره تا آخرين قطره خونم به مبارزه ادامه مي‌دهم تا به لقاء الله برسم. 🍀 با ذکر صلوات صفحه قرآن امروز را به نیت شهید بزرگوار جعفر بیاتانی قرائت خواهیم کرد. 🌹 📝 @sahel_aramesh
🌷 به نیت شهید بزرگوار جعفر بیاتانی قرائت بفرمایید. ❤ 📝 @sahel_aramesh
367.mp3
2.23M
📼 قرائت صفحه قرآن با صدای استاد پرهیزکار است. 🌷 به نیت شهید بزرگوار جعفر بیاتانی قرائت بفرمایید. ❤ 📝 @sahel_aramesh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📜 🍖 - خانومم یه لحظه میای؟ زن ظرف می شست. بشقاب درون دستش را داخل ظرفشویی گذاشت. به طرف اپن رفت. مقابل شوهرش ایستاد. مرد روی مبل نشسته بود. کتاب می خواند. زن پرسید: عزیزم کارم داشتی؟ مرد سرش را بلند کرد و گفت: میشه یه چایی دبش برام بیاری. اون ظرفارم بذار بعدا بشور. بیا کنارم بشین می خوام باهات حرف بزنم. زن دو تا چایی ریخت. داخل سینی کوچکی گذاشت. سینی را جلو شوهرش گرفت. تعارف کرد. مرد چایی را برداشت. زن کنار او نشست. گفت: خب، عزیزم چیزی شده؟ -بله یه اتفاق خیلی خوب افتاده. یادته چند سال قبل بهت قول دادم ببرمت رستوران پنج ستاره درجه یک سلطانی بخوریم؟ -بله، چطور مگه؟ - امروز رئیس تشویقیم داده می خوام ببرمت رستوران به قولم عمل کنم. برو لباساتو بپوش با هم بریم. -ولی پس کرونا چی؟ -پروتوکلا رو رعایت می کنیم. -یه چیزی میدونی عزیزم، رفتن به رستوران درجه یک و خوردن سلطانی دیگه بهم حال نمیده. -آخه چرا؟ چند ساله منتظر همچین موقعیتی بودم. -میدونی؟ امروز با زن همسایه حرف میزدم. همون که تازگیا شوهرش کرونا گرفت و مرد. می گفت بچه اش در به در یه گوشی همش خونه این همکلاسی اون همکلاسیه. گناه داره ما بریم برای چند لحظه لذت کلی پول خرج کنیم. بعد همسایه مون برا درس خوندن بچه اش انقدر سختی بکشه. -یعنی دعوتمو رد می کنی؟ -نه اینکه دلم نخواد. نشستن کنار شوهر عزیزم اونم تو یه رستوران برا خوردن یه غذای لوکس افتخار بزرگیه. اما به دست آوردن دل یه بچه یتیم خیلی برام ارزشش بیشتره. -خانم حرفا میزنی. آخه قیمت سلطانی کجا قیمت گوشی موبایل کجا؟ -خب یه مقدار ما میذاریم وسط از بقیه همسایه هام کمک می خوایم. إن شاءالله خدا کمک می کنه جور میشه. 🖊 📝 @sahel_aramesh