😖 #تلخی_دارو
🔸 قَالَ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ : مَنْ لَمْ يَحْتَمِلْ مَرَارَةَ اَلدَّوَاءِ دَامَ أَلَمُهُ.
🔶 امام على عليه السلام فرمود:هر كه تلخى دوا را تحمل نكند، درد و بيمارى اش ادامه يابد
📚 غررالحكم ,حدیث 9209؛ مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل , جلد۱۶ , صفحه۴۴۱
❤ #از_معصوم_بیاموزیم
📝 @sahel_aramesh
🌷 فرازی از وصیت نامه شهید ایوب محمدی:شهید همیشه و در هر حال ذکر خدا را به لب داشته باشید.
🌷 نوزدهم آذر ماه 1346 در روستای گروس از توابع شهرستان بیجار به دنیا آمد. ایشان تا پایان دوره ابتدایی درس خواند و سپس به عنوان پاسدار وظیفه در جبهه حضور یافت. این شهید گرانقدر در دوم فروردین ماه 1367 با سمت جانشین فرمانده گروهان راه سازی در حلبچه عراق بر اثر ترکش به قلب به شهادت رسید. پیکر او را در امامزاده عقیل شهرستان اسلامشهر به خا ک سپردند.
🍀 با ذکر صلوات صفحه قرآن امروز را به نیت شهید بزرگوار ایوب محمدی قرائت خواهیم کرد.
🌹 #اللهم_صلی_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
📝 @sahel_aramesh
🌷 به نیت شهید بزرگوار ایوب محمدی قرائت بفرمایید.
❤ #در_محضر_قرآن
📝 @sahel_aramesh
365.mp3
1.88M
📼 قرائت صفحه قرآن با صدای استاد پرهیزکار است.
🌷 به نیت شهید بزرگوار ایوب محمدی قرائت بفرمایید.
❤ #در_محضر_قرآن
📝 @sahel_aramesh
📜 #داستانک
🎡 #پارچ
پدر زنگ در را فشار داد. سمیرا و سمیه و سعید برای باز کردن در از همدیگر سبقت گرفتند. مادر با خنده گفت: بچه ها صبر کنید منم بیام. همه به استقبال پدر رفتند. سمیرا و سمیه دستان پدر را گرفتند و با او وارد اتاق شدند. پدر نشست. مادر برایش شربت آورد. سمیرا و سمیه روی پاهای او و در آغوشش آرام گرفته بودند. سعید مثل مرد کنار پدر نشست. سمیه گفت: بابایی می بریمون پارچ؟ سمیرا دست زد و گفت: آخ دون چرخ و فلچ.
پدر نگاهی مرموز به مادر انداخت. با اشاره چشم و ابرو با هم پیام رد و بدل کردند. مادر گفت: بچه ها امروز اذیت نکردن گفتم بابا که بیاد با هم میریم پارک. پدر به بچه ها نگاه کرد. صدای زنگ گوشی همراهش همه را از جا پراند. پدر ارتباط را وصل کرد. گفت: آخ آخ شرمنده، اصلا یادم رفته بود به سمانه خانوم بگم. چشم چشم همین الان میاییم. پدر دخترها را بوسید و از روی پایش بلند کرد. رو به مادر شد و گفت: عزیزم شرمنده، مادرم امشب دعوت کرده بود فراموش کردم بهت بگم. بچه ها رو آماده کن زود بریم. إن شاءالله یه شب دیگه میریم پارک. بچه ها اخم هایشان درهم رفت. سمیرا و سمیه دست به سینه نشستند. سرشان را بالا انداختند و گفتند: نوچ ما نمیایم.
مادر به طرفشان رفت از روی زمین بلندشان کرد. صورتشان را بوسید و گفت: میریم خونه مامانی حتما غذای خوشمزه درست کرده باباییم برامون قصه های خوشگل میگه. بلند شید دخترای گلم. بلند شید. بلند شو پسرم. تو هم بیا لباساتونو عوض کنم تیپ بزنیم و بریم خونه مامانی ما رو که خوشگل ببینه کیف می کنه. یه شب دیگه هم میریم پارک.
همه آماده شدند. به خانه مادربزرگ رفتند. موقع رفتن پدر به بچه ها گفت: اگه وقتی خواستیم برگردیم خواب نبودید. پارکم می برمتون. موقع برگشت، همه بچه ها از شدت خستگی خواب شان برد.
🖊 #به_قلم_صدف
📝 @sahele_aramesh
🌹 #اللهم_صلی_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
#خدایا
این #خصلت هایی که می شمارم به #نفع من تغییر ده ؛ شدت #کینه دشمنان را به #محبت ، #حسد متجاوزان را به #مودّت ، #بدگمانی و #تهمت اهل صلاح را به #اطمینان ، #دشمنی نزدیکان را به #دوستی ، #مخالفت خویشان را به #خوش رفتاری، #تنها و بی یار گذاشتن نزدیکان را به #یاری .
#اللهم_صلی_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم 🌹
❤️ #مناجات
📝 @sahel_aramesh
👊 #مجادله
🔻 قَالَ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ : لاَ مَحَبَّةَ مَعَ كَثْرَةِ مِرَاءٍ.
🔺 امام على عليه السلام فرمود:با وجود مجادله زياد، دوستى و محبّت جايى ندارد.
📚 غررالحكم ,حدیث 1053؛ عیون الحکم و المواعظ , جلد۱ , صفحه۵۳۱
❤ #از_معصوم_بیاموزیم
📝 @sahel_aramesh
🌷 فرازی از وصیت نامه شهید سید محمود میریعقوبی:به قول امام امت، ملت ما الهی شده اند و دیگر چه کسی میخواهد با این ملت حزب اله بجنگد.
🍀 با ذکر صلوات صفحه قرآن امروز را به نیت شهید بزرگوار سید محمود میریعقوبی قرائت خواهیم کرد.
🌹 #اللهم_صلی_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
📝 @sahel_aramesh
🌷 به نیت شهید بزرگوار سید محمود میریعقوبی قرائت بفرمایید.
❤ #در_محضر_قرآن
📝 @sahel_aramesh
366.mp3
1.72M
📼 قرائت صفحه قرآن با صدای استاد پرهیزکار است.
🌷 به نیت شهید بزرگوار سید محمود میریعقوبی قرائت بفرمایید.
❤ #در_محضر_قرآن
📝 @sahel_aramesh