eitaa logo
ساحل رمان
8.6هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
945 ویدیو
19 فایل
رمان‌های [ نرجس شکوریان‌فرد ] را این‌جا بخوانید✨ . . بعضی لحظه‌ها سخت و کسل‌کننده می‌گذرند :( . یک حرفی نیاز دارم تا این لحظات ناآرام را، آرام‌بخش کنم🌱 . نویسنده‌هایی هستند که خاص لحظات من می‌نویسند♡✍🏻 . . ارتباط با ما: @sahele_roman
مشاهده در ایتا
دانلود
°🖤° ▪️کار دل که بالا بگیرد، دست اشک را می‌گیرد و می‌برد آنجا که خودش می‌خواهد...🖤 آنجا که لابه‌لای طنین «یاحسین»هایم دعای فرج می‌خوانم...🤲 یک دفعه به خودم می‌آیم و می‌بینم ساعت‌ها در فراق یار گریستم، 😭💔 با روضه‌ی حسین اما برای غربت مهدی! 🥀 مسیر ظهورش را کنج همین روضه‌ها باید جستجو کرد.✨ لابه‌لای همین اشک‌ها و گریه‌ها، آنجا که کار دل بالا می‌گیرد...♥️ 🖤 یک سال چشم انتظاری‌مون به پایان رسید... ◾️| 🏴| |@saheleroman|
🖤•📓•🖤•📓•🖤 📓•🖤•📓•🖤 🖤•📓•🖤 📓•🖤 🖤 حسین در راه خدا فدا کرده بود همه دارایی‌اش را! ❥ اندازه معرفت حسین این بود! همه را از خدا داشت...همه را در راه خدا داد! خدا به اندازه معرفت حسین نامش را بلند کرد! ❥ آب هم که می‌نوشی یاد حسین می‌کنی! قیام قائم با نام حسین، نامی می‌شود! ❥ از آدم‌ تا آخر دنیا امتی هست که برای حسین آن‌گونه گریه کند که برای داغ فرزند خودش! ❥ اسمی‌است که قفل‌های بسته را باز می‌کند. حسین را که داشته باشی، همه چیز داری.✨ 🖤| 📖¦ ✍| ا🖤 ا📓•🖤 ا🖤•📓•🖤 ا📓•🖤•📓•🖤 ا🖤•📓•🖤•📓•🖤
♥️°📕°♥️°📕°♥️°📕 📕°♥️°📕°♥️°📕 ♥️°📕°♥️°📕 📕°♥️°📕 ♥️°📕 مدينه شهر رسول خدا بود یک زمانی! حالا اما حسينِ محمد در شهر جدش تهدید به قتل می شود! یاران، اندک و دشمن، حاکم! ♡ به خدا که مردم در حق پسر پیغمبر ظلم کردند! به خدا که بشر هرچه سخت و تلخی می‌کشد از تنها گذاشتن و فراموش کردن پسران فاطمه، از یاری نکردن امامان خودش است! ♡ به خدا که حسین غریبانه از مدينه بيرون آمد! به خدا این حسین همان بود که نور چهره‌اش را دیده بودند، دعای مستجابش را در حق زندگی هایشان دیده بودند... ♡ پناه دردهایشان امید سختی هایشان... اما سکوت کردند. مدينه در سکوت، حسین را تنها گذاشت! ♡ غریب راه افتاد! خیلی از بزرگان و خواص هم همراهی نکردند. تنهای من، تنهاترین تنهای عالم! 🖤| 📖| ✍| |@saheleroman| ا♥️ ا📕°♥️ ا♥️°📕°♥️ ا📕°♥️°📕°♥️ ا♥️°📕°♥️°📕°♥️ ا📕°♥️°📕°♥️°📕°♥️
🔳°✒️°🔳°✒️°🔳°✒️ ✒️°🔳°✒️°🔳°✒️ 🔳°✒️°🔳°✒️ ✒️°🔳°✒️ 🔳°✒️ ✒️ زینب‹ع› و رباب‹ع›...رقیه‹ع› و بچه های دیگر... فرزندان حسين‹ع› که دست بسته و گرسنه و تشنه به دنبال کاروان سرها می‌بردند به سمت شام! ✦ در شهرها به همه گفته بودند کاروان غير مسلمان‌ها را دارند می‌آورند.. و زینب نه کافر بود و نه مرتد و نه مسیحی... ✦ اسیر جنگ روم نبود، بلکه دختر پیامبر بود! به خاطر تبلیغات دشمن، و معرفت کم مردم، یاری نکردن مدعیان دین‌داری؛ يزيد حاکم شد و حسين سر بر نی! ✦ مردم اگر عوامانه گوششان را در اختیار هر گوینده و هر شبکه و هر کانال بگذارند... می شود همین... ناسزا گفتن به رهبر جامعه و خنده‌های مستانه‌ی یزیدی‌ها! ✦ تبلیغ، دل‌های ساده لوحان بی معرفت را با خودش همراه می‌کند؛ میماند، حسين... تنها! 🖤| 📖| ✍| |@saheleroman| ا🔳 ا🖋°🔳 ا🔳°🖋°🔳 ا🖋°🔳°🖋°🔳 ا🔳°🖋°🔳°🖋°🔳 ا🖋°🔳°🖋°🔳°🖋°🔳
|🌱| عزت دارد حسین...! 🖤¦ 📖¦ ✍¦ | @SAHELEROMAN |
📖°🖤°📖°🖤°📖°🖤°📖 🖤°📖°🖤°📖°🖤°📖 📖°🖤°📖°🖤°📖 🖤°📖°🖤°📖 📖°🖤°📖 🖤°📖 📖 دسته گل آورده بود با خودش حسين به کربلا... ♡ دختر فاطمه را، عباس نام‌آور را، علی اکبر شِبه پیامبر را، دسته گل آورده بود حسین برای مردم کوفه! ♡ دعوتش کردند برای ولایت و حکومت اما حسین جان! کوفیان آداب مهمان‌نوازی بلد نیستند... مثل شما خودشان را تربیت نکرده‌اند! ♡ دسته گل بدهی... دسته گلت را پرپر می کنند... عباست را، اصغرت را، دختر سه ساله‌ات را... ♡ خودت را حسین... خودت را! 🖤| 📖| ✍| |@saheleroman| ا🖤 ا📖°🖤 ا🖤°📖°🖤 ا📖°🖤°📖°🖤 ا🖤°📖°🖤°📖°🖤 ا📖°🖤°📖°🖤°📖°🖤
♥️°📕°♥️°📕°♥️°📕 📕°♥️°📕°♥️°📕 ♥️°📕°♥️°📕 📕°♥️°📕 ♥️°📕 📕 حسين اهل تکلیف است؛ در میانه‌ی راه کربلا؛ فرمودند: -اگر کسی دید حاکمی ظلم می‌کند، حرام خدا را حلال می‌داند، ✦ حلال خدا را حرام حکم الهی را کنار می‌زند و طبق فایده‌ی خودش کار می‌کند، میان مردم با گناه و دشمنی کار می‌کند، اما ✦ در با زبان و عمل، عليه او بلند نشود؛ خدای متعال، این ساکتِ بی‌تفاوتِ بی‌عمل را هم به سرنوشتی دچار می‌کند که آن ظالم را! ✦ حسين‹ع› ایستاده بود در عرصه‌ی کربلا، علی اصغر را بر دست گرفته بود، شیعتی... ليت كن في يوم عاشورا جميعا تنظرونی كيف استسقی لطفلی و ابا ان يرحمونی... ✦ شیعیان من کاش بودید در روز عاشورا و همه می‌دیدید حال من را که چگونه طفل من از تشنگی... و آبش ندادند! ✦ حسین جان! کاش بودیم در عاشورا و تو را با عمل و زبان یاری می‌کردیم... نه که میمانديم و عطش و اشک تو را... 🖤| 📖| ✍| |@saheleroman| ا♥️ ا📕°♥️ ا♥️°📕°♥️ ا📕°♥️°📕°♥️ ا♥️°📕°♥️°📕°♥️ ا📕°♥️°📕°♥️°📕°♥️
🖤•📓•🖤•📓•🖤 📓•🖤•📓•🖤 🖤•📓•🖤 📓•🖤 🖤 هر کس رسید نصیحت کرد؛ کوفه نرو! اما هرکس رسید نگفت؛ حسین جان تو امام مایی و ما یار توییم! حسین که راه افتاد نصیحت کردند؛ کوفه نرو! اما نگفتند؛ حسين جان برایت بمیرم که ملعونی چون یزید چون تویی را تهدید به کشتن کرده است... یاریت می کنیم برای حفظ اسلام. مظلومانه لب زد: - کار این امت درست نخواهد شد مگر با شهادت من و اسارت خانواده‌ام! خدا می‌خواهد من را کشته ببیند و آن‌ها را اسیر... حسين راه افتاد برای حفظ اسلام... جانمانی! 🖤| 📖¦ ✍| ا🖤 ا📓•🖤 ا🖤•📓•🖤 ا📓•🖤•📓•🖤 ا🖤•📓•🖤•📓•🖤
🔳°✒️°🔳°✒️°🔳°✒️ ✒️°🔳°✒️°🔳°✒️ 🔳°✒️°🔳°✒️ ✒️°🔳°✒️ 🔳°✒️ ✒️ یاران چه غریبانه رفتند از این خانه هم سوخته شمع ما هم سوخته پروانه حسین با شهادت هر یک از یارانش قطره قطره آب می‌شد... ※ عده‌ی ایشان کم بود و هر گاه یکی از یاران می‌افتاد... نقص در لشکر اباعبدالله به چشم می‌آمد... اما عباس بود! ※ همه جا چشم حسین به عباس روشن می‌شد. کار هر جا که سخت می‌شد، محاصره که تنگ می‌شد یک هجوم عباس محاصره را می‌شکست و گشایش می‌شد... ※ اما عطش... و آب... وگرما... سنگینی زرہ... و بار غم تنها شدن حسین، همه را بی‌تاب‌تر کرده بود که؛ ※ - خدایا من هم بروم حسين تنهاتر می‌شود! - خدایا این قوم با حسین چه می‌کنند؟ - خدایا هزار جان بده، هزار بار تکه تکه شوم اما گردی بر چهره‌ی حسين ننشیند! - خدایا اشک حسین ما را بیچاره کرده است... - خدایا... 🖤| 📖| ✍| |@saheleroman| ا🔳 ا🖋°🔳 ا🔳°🖋°🔳 ا🖋°🔳°🖋°🔳 ا🔳°🖋°🔳°🖋°🔳 ا🖋°🔳°🖋°🔳°🖋°🔳
••[ 🥀 ]•• آه و دیگر هیچ... @Saheleroman
📖°🖤°📖°🖤°📖°🖤°📖 🖤°📖°🖤°📖°🖤°📖 📖°🖤°📖°🖤°📖 🖤°📖°🖤°📖 📖°🖤°📖 🖤°📖 📖 وقت وداع بود. دنیا، زمین، آسمان، فرشته‌ها با اشک‌های عباس گریست و از گریه‌های حسین به هم ریخت، صدای ناله‌ها از حرم بلند بود، زمان رزم عباس رسیده بود و آسمان به شکوه علمدار احترام گذاشت و حرم به رفتن و عزادار! ◇ دو برادر عزم میدان کردند؛ هر کدام زودتر به شط رسید او آب بیاورد. عمرسعد برای شط فرات پنج هزار محافظ گذاشته بود. اباعبداللّٰه صدا بلند کرد: اللّٰه اکبر. ابالفضل پاسخ داد: اللّٰه اکبر. اباعبداللّٰه صدا زد: انا ابن فاطمهةالزهرا... و شنید پاسخ عباسش را: انا ابن علی‌المرتضی... ◇ لشگر را می‌شکافتند و پیش می‌رفتند. رسید ابالفضل به شط. را صدایش را رساند به اباعبداللّٰه. اما این آخرین ندای عباس نبود. حسین بازگشت کنار خیمه‌ها، چشم به راه و منتظر شنیدن صدای رسای عباسش! از اسب پایین آمد پایین عباس. مشک را داخل آب برد. آب نمی‌دید، لب‌های خشک حسین را می‌دید... ◇ چیزی نمی‌شنید جز زمزمه آب را که خودش را می‌کوبید و پای عباس و عطش حسین او را هم به زمزمه انداخته بود... عباس با یاد لب‌های تشنه داشت جان می‌داد. این‌جا دیگر کسی نبود که عباس به خاطر او محکم بماند؛ نه حسین نه کودکان و نه... ◇ اشک می‌چکید بر فرات و رنگ غم را برای ابد می‌نشاند بر آن! عباس برخاست. کسی صدا زد، صدای لعینی بود: - حسین تنهاست... حرم تنهاست... حسین تنهاست. نخلستان نزدیک‌تر بود. شمشیر کشیده و می‌رزمید و می‌تاخت. محاصره هزاران نفر پس و پیش می‌شد، ولی مقابله ضربه‌ها کاری پیش نمی‌بردند، همه هجوم آوردند و... ◇ و رجز های عباس به حسین می‌رسید وقتی دست راست عباس... - واللّٰه ان قطعتموا یمینی؛ به خدا قسم اگر قطع کنید دستانم را. انی احامی ابدا عن دینی. من دست از پاسداری دینم برنمی‌دارم. دست چپ را که... باز حسین شنید: - و عن امام صادق یقینی... ◇ غوغا شده بود در دل حسین و عباس رشید ام‌البنین بی‌دست، مشک بر لب، سکوت کرده بود... دیگر از او صدایی به حسین نمی‌رسید اما ذهنش فریاد می‌زد: حسین تنهاست.. حسین تنهاست... تیر که، امید، تنها دارایی عباس تمام شد! تمام... تمام... ◇ حرملهٔ ملعون تیر آورده بود کربلا، سه شعبه بود. چشمان عباس... عمود آهن... اباعبداللّٰه کنار خیمه‌ها ایستاده بود. به راه ایستاده بود. انتظار همیشه نشسته‌ها را هم، خمیده‌ها را هم، ناامیدها را هم... مستقام‌القامة می‌کند... صدایی اما عرش را به لرزه انداخت: - یا اخا، ادرک‌اخا... ◇ غصهٔ کربلا از همین‌جا شروع شد...تا عباس بود، حسین تنها نبود. حسین غریب بود اما... عباس همه داروندار حسین بود... می‌دانید حسین مهربانیش حرف دیگری بود،‌ خدا هم همهٔ جلوه‌های محبتش را در حسین به جهان هدیه کرده بود؛ به عالم حسین‌ داده بود. همه‌ چیز داده بود و به حسین، عباس را... 🖤| 📖| ✍| |@saheleroman| ا🖤 ا📖°🖤 ا🖤°📖°🖤 ا📖°🖤°📖°🖤 ا🖤°📖°🖤°📖°🖤 ا📖°🖤°📖°🖤°📖°🖤
▪️خون می‌چکد از ردِّ دیده‌ات...💔 آخر تو قرن‌هاست هر روز میبینی، آن‌چه را که من فقط شنیده‌ام!😣 امشب می‌خواهم دنیا را دور سرت بگردانم و صدقه دهم برای تسلای قلبی که قلبِ عالَم است...♥️ 🔘 امشب صدقه برای امام زمان سلام الله علیه، فراموش نشود.🖤💔
6104337338149907
به نام موسسه خیریه زمزم کوثر ولایت 🖤| 🥀| |@saheleroman|
🥀 " 📚 " 🥀 " 📚 " 🥀 " 📚 📚 " 🥀 " 📚 " 🥀 " 📚 🥀 " 📚 " 🥀 " 📚 📚 " 🥀 " 📚 🥀 " 📚 من انسانم! نسیان دارم؛ فراموشی! یادم می‌رود که از خاک پست و آب گندیده خلق شده‌ام! 🥀 یادم می رود که آخر دارد زندگیم... مرگ همیشه در کنار من قدم می‌زند و من میترسم از آن. به همین خاطر سعی می‌کنم که فراموشش کنم! 🥀 اما من کر نیستم کور نیستم؛ می‌بینم حقایق را... و انتخاب می‌کنم راه اولياء خدا را؛ مجاهدت، استقامت، ایثار... تا شهادت! 🥀 انتخاب مرگم را خودم به دست میگیرم! و می‌بینم که جز امام، کسی این‌گونه برای من دل نمی‌سوزاند... می‌خواهد مرا حسین به خاطر خودم! 🥀 حر دید... شنید... و سعی نکرد خودش را به فراموشی بزند راه خدا راه بیداران است، نه راه مستان قهقه زن در دنیای پست! 🥀 و راه حسین راه عاشقان عاقل است... 🖤| 📖| ✍| |@saheleroman| شاید امشب دلتون بخواد یکی از دوستانتون رو با امام حسین مانوس کنید اما خب هزینه نداشته باشید کتاب صوتی امیر من با تخفیف ویژه برای دلهای عاشق آماده شده است میتونید با خرید اون و ارسال لینک برای یک دوست نام خودتون رو در دفتر امام حسین ثبت کنید شاید یک دل به واسطه این کتاب حسینی بشه👇 با هزینه کردن فقط چهارده هزار تومان .😍 ❒خرید از طریق(ایتا)👇🏻: @p_namaktab ❒خرید با چند کلیک ساده از سایت🌺👇🏻: http://namaktab.ir (ع) 🕯@namaktab_ir🕯 به مناسبت محرم تخفیف ویژه خورده است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•°[ 🏴 ]°• و تو تنها سرمایه‌ی منی... دلخوشیِ دنیای فانی... @SAHELEROMAN
♥️°📕°♥️°📕°♥️°📕 📕°♥️°📕°♥️°📕 ♥️°📕°♥️°📕 📕°♥️°📕 ♥️°📕 📕 همه رفته بودند و مانده بود حسين! زینب به دنبال حسین مهلا مهلا می‌خواند و صدای یابن‌الزهرایش اشک را...! ♢ حسین اشاره کرد بر قلب خواهر مضطر و فرمود: - صبر کن خواهرم! زینب ماند بی حسین و صبر کرد! ♢ صبر، معنا و استقامتش را از زینب گرفت! نه اینکه مقابل ناحق سکوت کند! نه اینکه زمان حرف زدن و مطالبه‌ی حق کردن، لب ببندد! ♢ نه اینکه امر به معروف نکند و مقابل منکر چشم ببندد! زینب‹س› برای رسیدن به هدفی که امامش داشت، از مال و جان و آبرو و خانواده‌اش گذشت! ♢ او مقابل یزید سکوت نکرد! 🖤| 📖| ✍| |@saheleroman| ا♥️ ا📕°♥️ ا♥️°📕°♥️ ا📕°♥️°📕°♥️ ا♥️°📕°♥️°📕°♥️ ا📕°♥️°📕°♥️°📕°♥️
┈••✾•🏴°•⃟ ‌ "در زیر خیمه اش همه یک خانواده ایم " محفل دختران بهشتی حرم مطهر (ویژه دختران ۱۳ الی ۱۷ ساله) با همکاری خادمیاران محله های قم خیمه ی عزای حسینی را برپا می نماید. •✾•گفتگوی صمیمی سخنران برنامه سرکار خانم شکوریان فرد •✾•مداح: جناب آقای خشکدامن •✾•زمان: چهارشنبه(۲۸ تیر) الی دوشنبه(۹ مرداد)(غیر از تاسوعا و عاشورای حسینی) ساعت ۱۵:۳۰ الی ۱۷:۳۰ •✾•مکان: حرم مطهر_ صحن امام هادی علیه السلام_ شبستان حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها 🎤| 🖤| ┈••✾•🏴°🥀•✾••┈ https://eitaa.com/joinchat/1299841067Cf9aa36c49c ┈••✾•🏴°🥀•✾••┈