فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #بببنید | توصیه #امام_زمان برای تعجیل در #ظهور
♨️ کوچکترین کاری که میتوان برای #امام_زمان انجام داد!
💢بهترین و ارزشمندترین دعاها!
_________________
🔶 برشی از سخنرانی #حجت_الاسلام_راجی به مناسبت ایام #نیمه_شعبان
«اللّهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج»
@salahshouran313
097.mp3
1.17M
صفحه ۹۷
استاد پرهیزگار
🔹️لطفا برنامه روز را با قرائت صحیح و ترجمه بخوانید
@salahshouran313
🔴💦🔴💦🔴💦
#نکات_تدبری_ص۹۷
⚜کاری که فقط برای خشنودی الله تعالی انجام شود اجر عظیم دارد .
⚜گروهی هستند که حتی در مسائل تبیین شده هم با پبامبر مخالفت میکنند .
⚜جهنم جای بدی است .
⚜شرک به خدا گمراهی آشکار است .
⚜شیطان بر گمراهی ما قسم خورده است
⚜آرزوهای دراز کید شیطان است .
⚜هر کس زیر پرچم شیطان باشد بد بخت میشود .
⚜وعده های شیطان همگی دروغ و فریب است .
#انس_با_قرآن
@salahshouran313
🔴💦🔴💦🔴💦
💦💦💦💦💦💦💦💦💦💦💦
🌺یاران قرآنی ام🌺
✅به فضل الهی و با توسل به ساحت نورانی بانوی کوثر حضرت فاطمه سلام الله علیها
امروز نیز به محضر #حضرت_قرآن مشرف میشویم
قرائت صفحه ۹۷و ۹۸مصحف شریف
💦💦💦💦💦💦💦
098.mp3
1.23M
صفحه ۹۸
استاد پرهیزگار
🔹️لطفا برنامه روز را با قرائت صحیح و ترجمه بخوانید
@salahshouran313
🔵⚜🔵⚜🔵⚜
#نکات_تدبری_ص۹۸
🔺️برای بهشت رفتن هم ایمان لازم است هم عمل صالح
🔺️دل پاک باشد کافی نیست عمل صالح هم باید باشد .
🔺️بهشت همیشگی است و تمام شدنی نیست .
🔺️به آمال و آرزو نیست باید کار انجام دهیم .
🔺️هر عمل بدی عواقب به همراه دارد .
🔺️فقط اراده الله تعالی در عالم جاری است .
🔺️ایمان و انجام اعمال صالح زن و مرد ندارد
🔺️دین دار کسی است که کامل تسلیم فرمان خدا باشد
🔺️دین حضرت ابراهیم یکتا پرستی بود .
🔺️خدا به حضرت ابراهیم مقام خلیل داد .
🔺️اگر میل به ازدواج با دختران یتیم ندارید عدالت را در مورد آنها رعایت کنید .
#انس_با_قرآن
@salahshouran313
🔵⚜🔵⚜🔵⚜
_ الان دیگه؟ الان که غرورمو شکستم و پای آبروم وسطه دست خالی بزارم بری؟
هرچه دختر عقبتر رفت کیان پیش آمد و ریشخندش کرد. تا اینکه پشت دختر به میز کارش چسبید و ناله زد:
_ تو مادر داری؟
مرد جوان سرش را به علامت تایید پایین آورد. نگاه معصوم و محجوب دختر سخت درگیر و وسوسهاش میکرد. نرگس ادامه داد:
_ مادرتو دوست داری؟
_ آره
_ مادرت چی؟ فکر میکنی اگه یه روز بشنوه بلایی سر بچهش اومده چی کار میکنه؟
_ اینا چیه میگی؟ مادر من چه ربطی به تو داره؟
_ ربطش اینه که من یه مادر فلج دارم که جز من کسیو نداره. الانم منتظره افطاری براش حلیم بخرم که روزهشو باز کنه. میفهمی؟
سکوت کرد. فاصلهی بینشان به قدری کمشده بود که برای فرار، پنجههایش را لبهی میز فشار میداد و پشتش را خم کرده بود.
کیان اخم کرد. زیر پلکش نبض ریزی گرفت و غرید:
_ گفتم که زیاد وقتتو نمیگیرم.
قلب نرگس میان سینه، مثل گنجشک ترسیده به در و دیوار میکوبید و نفسهایش به سختی بالا میآمد. وحشتزده و ملتمس ناله زد:
_ جون مادرت ازم بگذر. بلایی سر من بیاد مامانم میمیره. دوست داری اشکای مادرتو ببینی؟
اخم کیان غلیظتر شد. نرگس گفت:
_ منم دوست ندارم. پس به حرمت شیر پاکی که بهت داده راضی نشو چشم یه مادر به در بمونه و تر بشه.
پنجههای مرد پایین تنش مشت و فکش منقبض شد.
هیچ وقت دوست نداشت غم و ناراحتی مادرش را ببیند. آن هم مادری که هم برایش مادر بود و هم پدر. با درد یتیمی بزرگش کرده بود. با کار کردن برای این و آن و نان حلالی که به زحمت سر سفرهیشان میگذاشت.
#ادامہدارد....
#فرصت3
#مریم_سادات_نیکنام
نفسش را محکم و پرصدا روی صورت او رها کرد و در نهایت روی پاشنهی پا چرخید. سپس کف دستش را روی صورتش کشید و صدای خفه و خستهاش را رها کرد.
_ برو ....زود!
دینگدینگ تلفن نرگس حواسش را پرت کرد. این بار چرخید و پیامک مادر علیل او را روی صفحه مشاهده کرد.
"نرگس جان هوا سرده مادر، داری میآی خودتو خوب بپوشون"
پلکهایش را بست. این وسط نرگس از فرصت پیش آمده استفاده کرد. به سرعت کیف و کاپشنش را برداشت و از اتاق بیرون زد.
کیان وا رفت. لبهی میز نرگس نشست و سرش را بین دو دستش گرفت و فشار داد.
عجیب امروز شیطان زیر جلدش رفته و نزدیک بود که کار دست خودش بدهد. آه بلندی کشید.
در همین حین تلفن همراهش زنگ خورد و او را وادار کرد که به خودش بیاید و برای جواب دادن اقدام کند.
چند لحظه بعد صدای نگران همسرش در گوشی پیچید و صدایش زد.
_ الو، کجایی عزیزم؟ میگم یه سر میتونی بیای بیمارستان؟
_ بیمارستان؟ چی شده مگه؟
هولزده از لبهی میز کند و سرپا ایستاد.
صدای همسرش میلرزید و تردید در آن موج میزد. در جوابش گفت:
_ نمیدونم والا! یهو به دلم افتاد بیام خونهی مامانت. کلید انداختم به در دیدم افتاده وسط حیاط! سریع زنگ زدم اورژانش اومد، گفتن فشارش بالاست باید بره بیمارستان. الانم زیر سرم خوابش برده. حالش خوبه البته. ولی گفتم بیدار شه حتما سراغتو میگیره.
آه از نهاد مرد جوان بلند شد. شاید...شاید اگر به مادر نرگس این فرصت دوباره را نمیداد که دخترش را صحیح و سالم ببیند، هرگز فرصت سالم دیدن دوبارهی مادر نصیبش نمیشد.
#پایان
#فرصت
#مریم_سادات_نیکنام