May 11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 این فیلم رو هم اونایی ببینن که میگن دشمنی اسرائیل با ایران از سال ۵۷ و بعد از انقلاب شروع شده و جمهوری اسلامی دشمن تراشی میکنه...
. ࿐჻❥⸙💚⸙❥჻࿐
↝𝐉𝐨𝐢𝐧 @salambaraleyasin1401
4_5917980680620347673.mp3
35.03M
🎙️#سخنرانی استاد #رائفی_پور
📑 «شرایط آخرالزمانی دنیا و نقش فردی ما»
✅ لینک فایل تصویری در آپارات
🗓 ۱۳ بهمن ۱۴۰۲ - رودهن
🎧 کیفیت 64kbps
. ࿐჻❥⸙💚⸙❥჻࿐
↝𝐉𝐨𝐢𝐧 @salambaraleyasin1401
1_9216666932.mp3
2.04M
بزارید زنگ آلارم نماز صبح 👌👌
حتما بزارید بهتون قول میدم که بیدار میشید
تضمینی بلند میشید چه بلند شدنیییییی🤪🤪🤣🤣
. ࿐჻❥⸙💚⸙❥჻࿐
↝𝐉𝐨𝐢𝐧 @salambaraleyasin1401
May 11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
واقعا معلمان کوه صبرن😂😂
. ࿐჻❥⸙💚⸙❥჻࿐
↝𝐉𝐨𝐢𝐧 @salambaraleyasin1401
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ «فقط تو بخواه»
🎙 استاد رائفی پور
🔺 اگه ما امامون رو یک امام حی و حاضر میدونستیم اصلا جرأت گناه کردن داشتیم؟!...
#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَجَوَالْعافِیَةوَالنَّصْرَ
تعریف طلسم و آشنایی با برخی نمادهای شیطان پرستی- 22 مرداد 1402- اصفهان.mp3
33.59M
🎤 موضوع: تعریف طلسم و آشنایی با برخی از نمادهای شیطان پرستی و راهکار قرآن
صفحه های شطرنجی
گیت ورود شیطان است
چرا بچه های ما بد اخلاق می شوند ؟؟؟
چرا افسردگی در کودکان افزایش یافته ؟؟؟
نمادهای شیطانی چه آثاری
در زندگی خانوادگی ما دارند ؟؟؟
چگونه از کودکی
بچه های معصوم مارا با
شیطان پرستی آشنا می کنند؟؟
با دور تند گوش بدین
╲\╭┓
╭ 👩💼↝𝐉𝐨𝐢𝐧 @ide_khalesooske
┗╯\╲
May 11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨یک هدیه دارم برای شما همراهان خوب کانال آل یاسین ✨
🌱اگر تو خونه هاتون بحث و دعوا زیاده
🌱اگربچه هاتون بی خود و بی جهت مدام به میپرن
🌱اگر رزق و روزیتون کم شده ...
🌱اگر حوصله ی زندگی و بچه ها رو ندارید
🌱اگر حس میکنید افسردگی گرفتید
💠حتما حتما گوش کنید 💠
ان شاءلله اگر مفید بود براتون من رو هم از دعای خیرتون بی نصیب نزارید
🖋فراهانی
. ࿐჻❥⸙💚⸙❥჻࿐
↝𝐉𝐨𝐢𝐧 @salambaraleyasin1401
🌸•°•🌸•°•🌸•°•🌸•°•🌸•°•🌸
🌸•°•🌸•°•🌸•°•🌸•°•🌸
🌸•°•🌸•°•🌸•°•🌸
🌸•°•🌸•°•🌸
🌸•°•🌸
🌸
✨﷽✨
#ࢪَنْجِ_عشـــق♥
بہ قلم ✍ : #میم_فࢪاهانے
#قسمت667
در جعبه رو باز کرد و ی گردنبند که خیلی زیبا به خط نستعلیق اسم خودش بود و در هم تنیده شده بود رو گرفت به سمتم
- فکر کنم زیادی برای خودم نوشابه باز کردم نه ؟
- چقدر قشنگه امیرحسین
- میدونم امشب گندشو درآوردم زیادی خودخواه شدم ، ولی به فروشنده گفتم اگر خانومم نپسندید میارم عوضش میکنم
- از اولشم عاشق همین خودخواهی هات شدم
- سرتق خانوم میخوای تعریف کنی دیگه ضد حال نزن دیگه!
خندم گرفت
- قبول کن ی جاهایی زیر پوستی ی منش دیکتاتوری تو وجودت داری که البته برای من خیلی لذت بخشه
اصلا اگه نباشه دیگه امیرحسینِ من نیستی
- الان اینو تعریف قلمداد کنم یا انتقاد
خیره تو چشماش زمزمه کردم : عشق قلمداد کن ، فقط عشق عزیزم
من عاشق این آقایی هستم که احساسم براش مهمه ، حال خوبم براش اهمیت داره ، اینکه هر اتفاقی بیفته اولویتش منو بچه هاشیم ، آقایی که بدون من نمیتونه خونه رو تحمل کنه ... شبا بدون من خوابش نمیبره ....
بغضمو قورت دادم تا حداقل اینبار بتونم احساسمو در موردش بگم دلم میخواست بفهمه چی تو دلم میگذره
- چی میتونه برای ی زن لذت بخش تر ازین باشه که .... تو شرایطی که واقعا به وجودش نیاز داری ، همه چیزشو تعطیل کنه و بمونه کنارت
میدونم سرت خیلی شلوغه ، پروژه ی مشترکتون هم با پروفسور والتر هست اما انگار نه انگار که این همه کار داری ، الان نشستی کنار منو به حرفام گوش میدی
بلند شدو بچه ها رو گذاشت روی تختشونو و کنارم نشست
و دستشو زد زیر چونش و گفت خب خانوم خانوما داریم به جاهای خوب خوب میرسیم ؛ هیچ وقت برام اینجور اعترافاتی نداشتی ، میفرمودید
دیگه چی ؟
- دیگه اینکه ... به نظر من بهترین اتفاقی که میتونه تو زندگی یه آدم بیفته ، داشتن کسیه که بتونه دربارهی هر چیزی باهاش حرف بزنه از چرتترینِ حرفا تا مهمترین مسائلِ زندگی بدون هیچ ترس و نگرانی از قضاوت و طرد شدن ، طوریکه مطمئن باشه که وقتی از هر چیز و هر جا خسته شد اون همه جوره پات وایستاده
🌸اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌸
┄•●❥ @salambaraleyasin1401
🔴هرگونہ کپے حࢪام و پیگࢪد الهی و قانونی داردونویسنده به هیچ وجه راضی نیست🔴
ارتباط با ما
https://eitaa.com/hoseiny110
🌸•°•🌸•°•🌸•°•🌸•°•🌸•°•🌸
🌸•°•🌸•°•🌸•°•🌸•°•🌸
🌸•°•🌸•°•🌸•°•🌸
🌸•°•🌸•°•🌸
🌸•°•🌸
🌸
✨﷽✨
#ࢪَنْجِ_عشـــق♥
بہ قلم ✍ : #میم_فࢪاهانے
#قسمت668
- و اون بهترین اتفاقه تویی برای من
دیگه نتونستم ادامه بدم و چشمام پر از اشک شد
- عِهههه خرابش نکن دیگه ، تازه داری دست دلتو برام رو میکنی
سرمو انداختم پایینو اشکامو پاک کردم
- دلم میخواد بغلت کنم ولی اگه خم شم زیر دلم تیر میکشه
بلافاصله بلند شد و بدون حرفی دستاشو دورم حلقه کرد و روی سرمو بوسید
- قربونت برم خانومِ من
- عاشقتم امیر ...
***
#فردا_راه_برگشت_به_خونه
- مریم جان میشه بس کنی ، من نمیدونم این همه اشکو از کجا میاری
- دلم میخواست پیشش میموندم
- میخوای زودتر رشد کنه و این دوری تموم بشه یا نه ؟
سرمو به معنای تایید تکون دادم
- پس الان مهمترین کاری که میتونیم براش انجام بدیم اینه که از شیر مادرش تغذیه کنه ، و برای اینکه شیرت مقوی و پر و پیمون باشه باید حسابی به خودت برسی و مسلما تو خونه خورد و خوراکت بهتره
بنده هم چشمم کور دندمم نرم شیرتو روزی دو بار براش میبرم که زودتر مرخص بشه
- تو بیمارستان به خودم میرسیدم
- عزیزم دو تا دیگه هم هستن حواست به اونا هست ؟
اونا هم بهت احتیاج دارنا
- اگه پسرامون نبودن که محال بود به حرفت گوش کنمو بیام خونه
- الطافتون به بنده امروز تمومی نداره نه به دیشبت نه به الانت
حوصله ی کل کل نداشتم
رومو کردم به سمت پنجره و چیزی نگفتم که بعد از چند دقیقه ای سکوت گفت :
- مریم جان میشه خواهش کنم رسیدیم خونه ناراحتی نکنی ؟ الان احتمالا همه خونمون جمع شدن ذوقشونو کور نکن باشه
- قول نمیدم
- باشه قول نده ولی تلاشتو بکن
اینو گفتو ماشینو پارک کرد جلوی در خونه و پیاده شد و آیفون خونه رو زد ،
طولی نکشید که تقریبا همه اومدن بیرون
کریر بچه ها رو آقا میثم و آقا حامد بردند و امیرحسین کمکم کرد و از ماشین پیاده شدم و وارد حیاط شدیم
با وردمون آقامجتبی اسفندی رو دور سرمون و بچه ها گردوند و گفت بر محمد و آل محمد صلوات و همگی صلوات فرستادند
دو تا گوسفند بیچاره هم به درخت بسته بودن که چون قصابی هنوز نیومده بود طفلیا بیشتر مجال زنده بودن پیدا کردن
خلاصه با سلام و صلوات وارد شدیم
خونه حسابی شلوغ بود ، از خانواده ی منم همه اومده بودن غیر از وحید
بابا بزرگ : سرپا نباش دختر بابا ، برو تو اتاقت استراحت کن
🌸اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌸
┄•●❥ @salambaraleyasin1401
🔴هرگونہ کپے حࢪام و پیگࢪد الهی و قانونی داردونویسنده به هیچ وجه راضی نیست🔴
ارتباط با ما
https://eitaa.com/hoseiny110
🔹﷽🔹
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَهِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّهِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ
سپاس خدا را که ما را از کسانی قرار داد که به ولایت امیرالمومنین علی (علیهماالسلام) تمسک می جویند.
❀❀ ⃟ٖٖٜ💍 ⃟ٖٖٜٖٜ💍❀❀ ⃟ٖٖٜ💍 ⃟ٖٖٜٖٜ💍
❀❀ ⃟ٖٖٜ💍 ⃟ٖٖٜٖٜ💍
🔹﷽🔹
#ࢪَنْجِ_عشـــق♥
بہ قلم ✍ : #میم_فࢪاهانے
#قسمت669
از بقیه عذرخواهی کردم و به همراه عمه رفتم اتاقمون
-عمه من برم یه دوش بگیرم
-میخوای بیام کمکت ؟
- نه خودم میتونم
- برو عمه جان منم برم بچهها رو بیارم ، شوهرت بچه های دو روزه رو وسط این همه جمعیت گذاشته ، از ذوقش نمیدونه چه کار داره میکنه ، مریض میشن اینطوری
- نه عمه نری چیزی بگیا
- واااا ... یعنی چی ؟
- ناراحتی پیش میاد ، بزار من به امیرحسین زنگ میزنم بهش میگم
از جیب بزرگ مانتوش گوشیشو درآورد و داد دستم
- خیله خب بیا با گوشی من تماس بگیر
خندم گرفت از این همه سرعت عمل!!!
بعد از اینکه به امیرحسین گفتم رفتم حمام ، وقتی اومدم بیرون بچهها کنار عمه روی تخت خوابیده بودن و عمه محو صورتشون بود
-نمیدونم این بچهها رو به این کوچولویی چطور مرخص کردن
- به خاطر اینکه الحمدلله هیچ مشکلی نداشتن ، بعدشم فلفل نبین چه ریزه ... پیشَلام قوی ان عمه جونی
لبخند پهنی رو لباش نشست
-خدا رو هزار مرتبه شکر حالا برای اینکه مامانشونم قوی باشه و همین اول کاری مریض نشه بیاد بشینه تا موهاشو خشک کنه
- وای نه زیر دلم تیر میکشه بزار دراز بکشم
- من به تو چه کار دارم تو درازتو بکش من موهاتو خشک میکنم
خلاصه نتونستم حریفش بشم و به محض اینکه دراز کشیدم سشوارو زد به پریز و شروع کرد به خشک کردن موهام و دیگه کوتاهم نمیاومد
تا بالاخره ضربهای به در خورد و امیرحسین با یاالهی اومد تو
خدا رو شکر مجبور شد دست از سرم برداره
- چیزی شده آقا امیرحسین
- نه عمه خانم چیزی نشده ، فقط اگه اجازه بدید یه صحبت کوچولو با مریم جان داشته باشم
💠اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه
┄•●❥ @salambaraleyasin1401
🔴هرگونہ کپے حࢪام و پیگࢪد الهی و قانونی داردونویسنده به هیچ وجه راضی نیست🔴
ارتباط با ما
https://eitaa.com/hoseiny110
❀❀ ⃟ٖٖٜ💍 ⃟ٖٖٜٖٜ💍❀❀ ⃟ٖٖٜ💍 ⃟ٖٖٜٖٜ💍
❀❀ ⃟ٖٖٜ💍 ⃟ٖٖٜٖٜ💍
🔹﷽🔹
#ࢪَنْجِ_عشـــق♥
بہ قلم ✍ : #مریم_فࢪاهانے
#قسمت670
- بله حتماً فقط پشت سرشو نکشیدم چون دراز کشیده بود
- عمههههه !
با اخمی بهم نگاه کرد و گفت سرما بخوری خوبه هوا سرده ، الان مامان سه تا بچه شدی باید حسابی مراقب خودت باشی آقا امیرحسین این نمیفهمه حتما سرشو خشک کنید
چشمام گرد شد ، امیرحسین سرشو انداخت پایینو با لبخندی گفت چشم عمه خانم
در که بسته شد امیرحسین درو قفل کرد و نشست کنارم
از ترس کنجکاوی بچهها به هر دری که میرسیدیم عادت کرده بودیم قفلش کنیم
قرآن و فلاکس آب جوشی که برای شیر خشک بچه ها آورده بود رو گذاشت روی عسلی کنار تخت
_خب ، عزیزِ من پاشه بشینه
_تو رو خدا تو دیگه عمه نشو خشک شده موهام
- پاشو مریم بانو جان ، ۵ دقیقه هم وقتتو نمیگیرم ؛ فقط به خاطر خشک کردن موهات نمیگم
_چی شده ؟
- هیچی گفتم آقا سید حسن بیاد تو گوش بچهها اذان بگه
_ عه چه عالی ، من اصلا یادم نبود اونقدر که تو فکر دخترمون بودم
_ مشکلی نیست ، عوضش حاجیت یادش بود
_ ممنون حاجی جون
گوشه ی لبش بالا رفت و موهامو از روی پیشونیم کنار زد
_ عزیزم ببین چند تا اسم گذاشتم لای این قرآن بلندشو باز کن ببینیم چی در میاد
_ینی چی ... همینطور سرخود نوشتی؟ پس من چی ؟
_ وایییی ... مریم نگو که برگشتیم سر خونه ی اولمون
بچهها به دنیا اومدن و من و تو هنوز اندر خمِ ی کوچه ایم
_مقصر شمایی ، کوتاه بیا که اندر خم نباشیم
_ من کوتاه بیام ؟؟
_ آره چی میشه مگه
خندید و دستی به گردنش کشید
_ ملت مسخرهمون میکنن ، خدا بهمون سه قلو داده ولی هنوز سر اسمشون موندیم و داریم چونه میزنیم
_ شما چونه میزنی نه من
_ داری زیر قولت میزنیا
کی موقع رفتن به بیمارستان گفت دیگه فرقی نمیکنه هر اسمی که من بزارم قبوله
_ امیرررررر
_ جانِ امیر
بین چقدر قشنگ صدام میکنی این لذتو از بچههامون نگیر
💠اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه
┄•●❥ @salambaraleyasin1401
🔴هرگونہ کپے حࢪام و پیگࢪد الهی و قانونی داردونویسنده به هیچ وجه راضی نیست🔴
ارتباط با ما
https://eitaa.com/hoseiny110
.
ینی اسمم هنوز انتخاب نکردید ؟؟!!🤦♀
مگه میشه مگه داریم 🤭😁
بچه ها اگر با وی آی پی موافقید با روزی سه پارت و اینکه نهایت حدود چهل پارت جلوتریم اینجا نظر بدید ببینیم چکار کنیم بهتره 😉😉
منتظرم
لینک نظرات در مورد رنج عشق 🌱
https://harfeto.timefriend.net/16754453658294
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در آخرین روز های ماه خدا گوش جان را با این نوا نوازش دهید 😍😍
خدا همه فرزندان وطن رو در مسیر قرآن قرار بده 🤲
من که هر چقدر این ویدئو رو میبینم سیر نمیشم 🥺
شبتون قرآنی 🌙
🌸خیر مقدم به اعضای جدید🌸
یادتون نره پیوستن رو بزنید 👇👇👇
❀❀ ⃟ٖٖٜ💍 ⃟ٖٖٜٖٜ💍❀❀ ⃟ٖٖٜ💍 ⃟ٖٖٜٖٜ💍
❀❀ ⃟ٖٖٜ💍 ⃟ٖٖٜٖٜ💍
🔹﷽🔹
#ࢪَنْجِ_عشـــق♥
بہ قلم ✍ : #میم_فࢪاهانے
#قسمت671
_ ۵ تا امیر تو یک خونه آخه ؟
خیلی لوس میشه
_ صاحبخونه نمیخوای تشریف بیارید کار داریما
صدای آقا مجتبی بود که از پشت در شنیده میشد
_امیرحسین : شما وسایلو ببرید تو حیاط الان میام
_فقط زودتر بیا داداش خیلی کار داریم
_ باشه چشم
از جام بلند شدمو نشستم ، همینکه نگام افتاد تو آینه هین بلندی کشیدم و دستمو گذاشتم رو سرم
_ عَههه... به عمه میگم نمیخوادا ببین چه بلایی سر موهام آورده
سعی کرد خودشو کنترل کنه و به قیافم نخنده اما همین حالتش عصبانیترم کرد و اومدم ی دفعه بلند شم که زیر دلم تیر کشید
_ ای بابا چت شد ؟؟؟
_ خیلی بد جنسی
_ دست شما درد نکنه بابت القاب زیباتون
و پشت بندش برسو از روی میز برداشت که از دستش کشیدم و شروع کردم به شونه کردن موهام ولی وحشتناک بود
به حالت زاری گفتم این درست نمیشه باید دوباره خیس کنم موهامو
_ بشین سر جات الان درستش میکنم
_نمیخواد
_ مریم کلی کار بیرون سرم ریخته منتظرن
_ برو کارتو انجام بده خودم درستش میکنم
_من برم بیرون یکی جامو پر میکنه میخوای بیان اینجا و این شکلی ببیننت
_ دلت برای من شور نزنه از پس خودم برمیام
توجهی نکردو در حمومو باز کرد و برس و دستاشو خیس کرد و برگشت
_الان وقت مناسبی برای کل کل نیست ، بزار گیس گلابتونت کنم بعد اِسما رو از لای قرآن بردار
_ خودت انتخاب کردی خودتم بردار
دست کشید روی موهامو بعد از شونه کردن شروع کرد به بافتن
_ یعنی میگی دیگه روی حرفات حساب باز نکنم ؟
دوباره صدای در بلند شد
_ فعلاً تشریف ببرید ، زشته این همه آدم منتظرتونن اومدی با من چونه میزنی آقای دکتر
سری تکون دادو خیره تو چشمام ادامه داد
_ حیف که الان کار دارم و گرنه به شیوه ی خودم مجبور میشدی اسما رو دربیاری
_ خودت که میدونی هیچ کسی منو نمیتونه مجبور به کاری کنه مگه اینکه خودم بخوام
_ منم کاری میکردم که خودت بخوای
💠اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه
┄•●❥ @salambaraleyasin1401
🔴هرگونہ کپے حࢪام و پیگࢪد الهی و قانونی داردونویسنده به هیچ وجه راضی نیست🔴
ارتباط با ما
https://eitaa.com/hoseiny110
❀❀ ⃟ٖٖٜ💍 ⃟ٖٖٜٖٜ💍❀❀ ⃟ٖٖٜ💍 ⃟ٖٖٜٖٜ💍
❀❀ ⃟ٖٖٜ💍 ⃟ٖٖٜٖٜ💍
🔹﷽🔹
#ࢪَنْجِ_عشـــق♥
بہ قلم ✍ : #میم_فࢪاهانے
#قسمت672
_ عه اینجوریاست؟؟؟
لبخند ریزی رولبش نشست
_ نه عزیزم اونجوریاست
_ پس بشین تا بلکه اسمای انتخابیت دلشون برات بسوزه و خودشون از لای قرآن دربیان
بازم صدای در و این دفعه آقا حامد بود
_امیر حسین: لِمِت دست خودمه ، بر میگردم لج بازِ من
_ در خدمتتون هستم جنابِ پارسا
با رفتنش اومدم دراز بکشم که دیدم یکی از بچهها بیدار شده ، بلندش کردم و بهش شیر دادم ، دهن کوچولوشو باز کردو با ولع عجیبی شروع به مکیدن کرد
_ پیشَلِ قشنگم شما که اینقدر گرسنه بودی پس چرا گریه نکردی ؟
آقای من ...نفس مامان ...
_ به به چه دل و قلوهای داری خرجش میکنی
سرمو بلند کردمو راضیه و سمیرا (دختروحید) رو دیدم که با یه سینی مخلفات کنارم نشستن
_ سمیرا : عمه گفت باید بشینیم کنارت تا همشو بخوری
_ ممنون ، ولی همشو واقعاً فکر نمیکنم خودتونم بتونید بخورید
_ راضیه : سعی کن بیشترشو بخوری مریم جان برات خوبه ، کاچیش روغن حیوانی داره
_ دستتون درد نکنه ممنونم
_ راضیه : خواهش میکنم عزیزم ، سمیرا جون اینجا هستی دیگه ؟
_ بله هستم
_ پس با اجازتون من برم کمک خاله
_ شرمنده ... افتادید تو زحمت
_ این حرفا چیه عزیزم ، آرزوم بود این لحظهها رو ببینم ، نمیدونی امیرحسین چقدر خوشحاله و اینو مدیون توییم
_ الحمدلله ... لطف خدا بوده
_ راضیه : اون که صد البته عزیزم ، خدا رو شکر ، من برم دیگه ...فعلا
_ سمیرا : عمه اونقدر کوچولو هستن که آدم میترسه بهشون دست بزنه
_ آره ولی خدا بخواد زود بزرگ میشن ؛ میگم ... سمیرا جان حال بابات خوبه ؟
به چشمام زل زدو ی لبخند زوری روی لبش کاشت
_ آره خوبه خیلی دیشب بهش اصرار کردیم اما نیومد
💠اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه
┄•●❥ @salambaraleyasin1401
🔴هرگونہ کپے حࢪام و پیگࢪد الهی و قانونی داردونویسنده به هیچ وجه راضی نیست🔴
ارتباط با ما
https://eitaa.com/hoseiny110
.
کاری میکردم که خودت بخوای ؟؟؟!!!🤭
لِمِت دست خودمه ... 😳
بچه زرنگ به کی میگن اگه گفتید ؟؟؟
🤪🤪
لینک نظرات شما در مورد رنج عشق.🌱
https://harfeto.timefriend.net/16754453658294
سلام بچه ها واقعا ممنونم از لطفتون خیلی زیاد درخواست وی آی پی داشتم من واقعا ازین همه محبت نمیدونم چی بگم
همه تونو دوست دارم و ممنونم به خاطر اینکه اینقدر به رنج عشق محبت دارید ❤️❤️❤️
فقط تو پیامهای زیادی که داشتم دیدم یک نفر ناراضی هستن از وی آی پی زدن اونم فکر میکنم اشتباه برداشت کردید
دوست بزرگوار مطمئن باشید تا آخر رمان در کانال آل یاسین به طور رایگان بارگذاری میشه ، وی آی پی برای کسانی هست که دوست دارند سریع تر بخونند نگران نباش دوست خوب 🌸🌸