eitaa logo
سلام بر آل یاسین
23هزار دنبال‌کننده
793 عکس
1.3هزار ویدیو
4 فایل
🌾﴿خدایا مرا خرج کارۍ کن که بخاطرش مرا آفریدۍ﴾🌾 رمان آنلاین💫«رنج عشق»💫 هر رۅز دو پاࢪت تقدیم نگاھ مھربونتون میکنیم جمعه ها و روزهاۍ تعطیل پارت نداریم کانال دوم : @hanakhanum
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸‌•°•🌸•°•🌸•°•🌸•°•🌸•°•🌸 🌸•°•🌸•°•🌸•°•🌸‌•°•🌸 🌸•°•🌸•°•🌸•°•🌸 🌸•°•🌸•°•🌸 🌸•°•🌸 🌸 ✨﷽✨ بہ قلم ✍ : - مجتبی : چرا زن داداش ، همه آشپزخونه ها رو دیگه اپن میزنند - آخه مهمون که میاد ، من اینطوری راحت تر میتونم کار کنم - آره ، منم میخواستم اینو بگم که شما زودتر گفتی ، خیلی هم عالی میثم جان داداش ، اپن نباشه لطفا - چشم اطاعت -مجتبی : داداش راه پله‌هارو هم دیدی ؟ کلاً میاریم این طرف که فضای پِرته اونجا رو بندازیم سر اتاقا ، اینطوری ی خونه دوبلکس شیک تحویل میدیم - فقط اینایی که میگی دو ماهه تموم میشه ؟ می‌خوایم از الان بریم تالارو رزرو کنیم - مجتبی : آره داداش خیالتون راحت ان شاءلله تحویل میدیم - مریم : به نظرم یکی دو هفته زودتر اگه تحویل بدید خیلی بهتره ، چون باید لوازم جهیزیه رو بچینیم ، اتاق بچه‌ها رو درست کنیم و پرده و اینجور چیزا - میثم : چشم زن داداش زودتر تحویل میدیم ، فقط شما این طراحی کابینتا رو ببینید و رنگشم از تو این کاتالوگ‌ها انتخاب کنید - ی چیز دیگه ، طبقه ی بالا حتماً یه در ورودی داشته باشه - میثم : زشت میشه داداش ، خونه‌های دوبلکس طبقه بالاشون در ندارن که - زشت بشه ، شما برای ما حتماً درو بزارید - مجتبی : چشم - مریم مشکوک بهم نگاه کرد ، انگار میخواست بهم چیزی بگه که جلوی میثمو مجتبی معذب بود و شاید به خاطر همین به بهونه ی میوه آوردن گفت : - اجازه بدید برم براتون میوه بیارم ، الان برمیگردمو کاتالوگ ها رو نگاه میکنم - میثم : زحمت نکشید زن داداش - اختیار دارید چه زحمتی و رفت آشپزخونه و پشت سرش منم بلند شدم - الان میام ، جای وسایلو بلد نیست در آشپزخونه رو باز کردمو گفتم: - چیزی می‌خواستی بهم بگی مریم ؟ - عه اومدی ؟ - بله خانوم خانوما ، چیزی به سلیقت نیست ؟ - نه ، فقط می‌خواستم بگم اینایی که برادرات میگن خیلی خوبه ، منم مثل همه دخترا دوست دارم جهازم تو ی خونه ی نو و قشنگ چیده بشه اما واقعاً راضی نیستم اول زندگیمون اینجوری سخت بشه برات و این همه هزینه کنی درواقع ما دیگه سه تا بچه داریم ، دوست ندارم بعد از عروسیمون به بچه ها سخت بگذره - مریم جان ، ان شاءلله نه برای خودمون سخت می‌شه و نه به بچه ها سخت میگذره من چند ساله می‌خوام اینجا رو بازسازی کنم ، دیگه سکونت تو اینجا مصیبت شده با این شرایط ، هر روز ی جاش خراب میشه ، لوله‌هاش همه پوسیده شده ، سقف نم زده ، بعضی جاها دیوارا ریخته ، کلاً داغونه ! خیالتم راحت باشه از قبل پس اندازی جداگانه براش گذاشته بودم - خب اگه اینجوری باشه که عالیه - عالی‌تر از همه چی برای من رضایت توئه - ممنونم آقای دکتر مهربون میگم...فقط این حیاط خلوت پشت آشپزخونه هم باشه ، میخوام پخت و پزمون اینجا باشه که آشپزخونه چربی نگیره - اونم به چشم ، دیگه ؟ - اومممممم .... دیگه اینکه.... چرا گفتی برای طبقه ی بالا در بزارن ؟ آقا میثم راست میگه ، زشت میشه 🌸اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَـتِه🌸 ┄•●❥ @salambaraleyasin1401 🔴هرگونہ کپے حࢪام و پیگࢪد الهی و قانونی داردونویسنده به هیچ وجه راضی نیست🔴 ارتباط با ما https://eitaa.com/hoseiny110
🌸‌•°•🌸•°•🌸•°•🌸•°•🌸•°•🌸 🌸•°•🌸•°•🌸•°•🌸‌•°•🌸 🌸•°•🌸•°•🌸•°•🌸 🌸•°•🌸•°•🌸 🌸•°•🌸 🌸 ✨﷽✨ بہ قلم ✍ : - برای اینکه طبقه بالا حریم خصوصی شما و زینب بشه ، پسرا چند ساله دیگه که بزرگتر بشن شما سختتون میشه ، طبقه ی بالا می‌تونید هر طوری که دوست دارید با هر پوششی بگردید لبخند قشنگی رو لب‌هاش نشست و خیره تو چشمام گفت : تو خیلی خوبی امیرحسین ، ممنونم که حواست به همه چیز هستو با ملاحظه ای - حالا که اینقدر حواسم به همه چیز هستو این همه پسر خوبیم یه جایزه ندارم ؟؟؟ - چی مثلا ؟ بی مقدمه رفتم جلو و دستامو باز کردمو بغلش کردم - این مثلا. 😳😳 - امیرحسین چ.... چکار میکنی - تقصیر خودته ، با پای خودت نمیای تو بغلم اینجوری میشه دیگه - زشته ، برو بیرون داداشت اینا منتظرند سرشو که بوسیدم ، از دستم در رفت - جات خوب نبود که رفتی ؟؟!! - ظرف میوه رو داد دستمو گفت : زشته ، شما برو بیرون منم الان میام - باشه ... فعلا دور ، دورِ شماست - محض اطلاعتون جناب دکتر ، باید بگم که همیشه دور ، دور منه و جایگزینی هم براش نیست - بله اون که صد البته فقط خدا عاقبت منو با این زبونت بخیر کنه همزمان که بشقابا رو از تو کابینت بر می‌داشت گفت : دیگه بخیر تر ازاین که منو داری - میدونی این جوری که حرف میزنی فقط یک کلمه برازندت میشه - چی ؟ - ولوله خانوممممم 😧 - چشاش به آنی درشت شدو حرصی خواست بیاد طرفم که سریع از آشپزخونه زدم بیرون . - میثم : چی شده داداش مشکلی پیش اومده ، زنداداش نپسندیده؟؟!! - نه ، دلش شور هزینه ها رو میزنه ، به خاطر وجود بچه ها میگه نباید دست و بالمون خالی بمونه - مجتبی : امیرحسین راست میگن ، بالاخره خرج عروسی هم بالاست البته اینجا اونقدر داغونه که نمیشه بازسازیش نکرد ولی داداش ، رو کمک ما حساب کن من الان دستم بازه - میثم : منم همینطور داداش ، اونقدر سر عروسی ما زحمت کشیدی که اگه بابا هم بود اینقدر ما رو ساپورت نمی‌کرد که تو کردی - اون که وظیفه بوده ، ولی فعلا پس‌اندازم هست ، هر وقت ته کشید بهتون میگم - مجتبی : خلاصه داداش رو درواسی نکن - ممنونم ، همین که اینجا رو برام روبراه میکنید ، برام خیلیه با اومدن مریم ، بشقابا رو ازش گرفتم و میوه ها رو تعارف کردم - میثم : خب زنداداش ، بفرمایید اینا رو ببینید - والا من سر در نمیارم ، ی چیزی که جنسش خوب باشه و رنگشم روشن باشه ، مثلا رنگ ام دی اف سفید میشه ؟؟؟ - این خوبه مریم جان .... خلاصه انتخاب کردیمو بعد از رفتن مجتبی و میثم ما هم آماده شدیم و رفتیم خونشون تا مریمم آماده بشه - مریم جان تا تو دوش بگیریو آماده بشی منم برگشتم - کجا میری ؟ - برم ببینم بچه ها میان که با هم بریم - باشه ، منتظرم - تا نیم ساعته دیگه آماده شده باشیا - چشم - چشمت بی بلا عزیزم 🌸اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَـتِه🌸 ┄•●❥ @salambaraleyasin1401 🔴هرگونہ کپے حࢪام و پیگࢪد الهی و قانونی داردونویسنده به هیچ وجه راضی نیست🔴 ارتباط با ما https://eitaa.com/hoseiny110
. سلام دوستان بزرگوارم عیدتون مبارک باشه 🌸🌸 💚💚💚💚💚 الْحَمْدُلِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَةِ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّةِ عَلَیْهِمُ السَّلاَم🌸🌸 🎊 یک دنیا ارادت برای فرزندان اهل بیت یک دنیا احترام به غدیر. سادات عزیز که جزو خانواده پیامبر و از نسل پاک اویی عید غدیر بر شما و خانواده محترم مبارک 🌸👏👏 💚💚💚💚💚 دو پارت عیدانه تقدیم نگاهتون التماس دعا عزیزان در این لینک منتظر نظرات و پیشنهادات ارزشمند شما در مورد رنج عشق هستیم .🌱 https://harfeto.timefriend.net/16754453658294
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. 👤 مولودی زیبای «بند نعلین علی» با نوای حاج‌محمود تقدیم نگاهتان
14.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸جاذبه هاى حضرت على( ع ) ‌‌ 🌷استاد رائفی پور🌷 الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــَرَجْ‌ @salambaraleyasin1401
اعتبار غدیر.mp3
6.86M
✘ ارزش غدیر، به شخص شخیص شماست !  بله ، اینهمه اعتبار نسبت به اعیاد دیگه، اصلاً بخاطر این است، که آخرین پیامبر خدا، دست مولود کعبه رو بالا گرفت و به مردم امام‌شون رو معرفی کرد! غدیر اعتبارش رو از شما می‌گیره! (شمایی که دارید فکر می‌کنید این پادکست رو دانلود کنم یا نه !) عیدتون مبارک ❤️❤️ @salambaraleyasin1401
🌸‌•°•🌸•°•🌸•°•🌸•°•🌸•°•🌸 🌸•°•🌸•°•🌸•°•🌸‌•°•🌸 🌸•°•🌸•°•🌸•°•🌸 🌸•°•🌸•°•🌸 🌸•°•🌸 🌸 ✨﷽✨ بہ قلم ✍ : بچه‌ها رو سوار کردم و برگشتم دنبال مریم ، گوشیمو برداشتم و باهاش تماس گرفتم - مریم جان اگه آماده ای بیا بیرون داریم می‌رسیم - باشه الان میام همین که ایستادم در باز شد و اومد و نشست تو ماشین - سلام سلام - سلام بر بانوی پر انرژی - بچه ها : سلام خاله جون - سلام ، وروجکای من چطورن ؟ - امیرمحمد : خوبیم - دیگه داشتم ازتون ناامید می‌شدما ، هی منو میزارید و میرین اینور اونور - زینب : آخه خیلی خسته شده بودیم ، خاله شکوه هم حوصله سربره خندید و گفت : چرا مگه چیکار می‌کنه که حوصله سربره ؟ - زینب : هیچی ، هیچ کاری نمیزاره بکنیم هر کاری می‌خوایم انجام بدیم ، همش میگه نه ، این خطرناکه ، خونه کثیف میشه ، مواظب نیستید این کارا خوب نیست ، زشته ، بده - خب می‌خواد مواظبتون باشه - زینب : مگه ما اومده بودیم خونتون شما مواظب ما نبودی اون همه هم کیف داشت - حالا ان شاءالله برای همیشه که اومدم خونتون درست میشه ، ی کاری می‌کنم که دیگه حوصلتون سر نره - زینب : آخ جون مثلاً چه کار کنیم - خیلی کارا میشه کرد ، سوپرایزه - زینب : پس زودتر عروسی کنید دیگه از خاله شکوه خسته شدیم - حالا بعداً از من خسته نشید - زینب : نه شما مهربونید هر وقت اومدیم خونتون خیلی خوش گذشته بهمون - خدا رو شکر ، آقا امیر محمد شما ساکتی چرا ؟ - دلم برای امیرعلی تنگ شده پس کوش ؟ - همراه بابابزرگ رفتن خونه دایی علی اونجا می‌بینیدش - زینب : نی‌نیشون خوشگله ؟ - به نظر من آره ، ولی شاید به نظر شما نباشه - بغل منم میدن ؟ - ‌نمیدونم از مامانش اجازه می‌گیرم ببینم اجازه میده یا نه - سریع اومدی بیرون ، پشت در منتظر بودی ؟ - آره ، نمی‌دونی چه دوش تاریخیی گرفتم از ترس اینکه یه وقت منتظر نمونی - خودتو دیگه نگران این چیزا نکن ، ده دقیقه یک ربع دیرتر یا زودتر منو اذیت نمی‌کنه لبخند شیطونی زد و گفت : چه قده شوما آقایی ، برادر... خندم گرفت - آقا رو که هستم ولی برادر ، نه - آهان ، یادم نبود همسر گرامی عجیب کلمات سادش و شیطنت‌های بی‌آلایشش دلمو به این زندگی گرم میکرد - ببخشید از اینکه بهتون برخورد - دیگه تکرار نشه لطفاً - عههههههه.... تکرار نشه ؟!!! بچه‌ها .....میگم ، نظرتون چیه بعد از عروسیمون هر وقت داداشتون از مطب تشریف فرما شدن اول از همه یه فس بریزیم سرشو ی مشت و مال اساسی بهش بدیم - امیرمحمد : آره خاله خیلی کیف میده - چی خیال کردید ، اتفاقاً لحظه شماری می‌کنم برای اون روزا ، فقط خدا کنه کم نیاری بلبل خانوم ماشینو پارک کردم و پیاده شدیم - وقتی خورد و خمیرت کردیم اونوقت معلوم میشه کی بلبله بعدشم ، دیگه جلوی بچه ها اینجوری صدام نکن ، میترسم دوباره پیش یکی تکرار کنند زدم رو نوک بینیش و گفتم : چشم بلبل خانوم 🌸اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَـتِه🌸 ┄•●❥ @salambaraleyasin1401 🔴هرگونہ کپے حࢪام و پیگࢪد الهی و قانونی داردونویسنده به هیچ وجه راضی نیست🔴 ارتباط با ما https://eitaa.com/hoseiny110