eitaa logo
سالن مطالعه
194 دنبال‌کننده
10هزار عکس
2.6هزار ویدیو
1هزار فایل
امروز کتابخوانی و علم‌آموزی نه تنها یک وظیفه‌ی ملّی، که یک واجب دینی است. امام خامنه‌ای مدیر: @Mehdi2506
مشاهده در ایتا
دانلود
🇮🇷 🇮🇷 📖 قسمت هشتم توی دلم کلی خوشحال بودم و احساس خوبی داشتم که با حاج آقا مهدی اومدم ثبت نام... تا لحظه ی آخر که می خواستیم بیایم بیرون که تاریخ مصاحبه رو گفتن، یکدفعه دلهره و استرس گرفتم نکنه توی مصاحبه خراب کنم! اینقدر نگرانیم مشهود بود که سید هادی با لبخند گفت: نترس اخوی بخدا کاری بهت ندارن! چند تا سوال تخصصی می پرسن دیگه حله! بعد هم رفتن توی فاز خاطرات زمان ثبت نام خودشون و مصاحبه هاشون! من که از حرفهاشون چیزی سر در نیاوردم ولی دو تایی حسابی خندیدن! این حالتشون باعث شد منم کمی از نگرانیم کاسته بشه! به پیشنهاد سید هادی قرار شد بریم داخل حجره ها سری بزنیم تا من هم بیشتر با فضا آشنا بشم... داخل حجره ی سید هادی که شدیم چند تا دمپایی جلوی در ورودی بود... سید کلی یا الله یا الله گفت و بعد رفتیم داخل... برام جالب بود کاملا مشخص بود داخل حجره همه آقا هستن پس برای چی این همه سید هادی یا الله یاالله می گفت! متعجب از رفتارهای سید هادی ، هنوز چند قدم بیشتر داخل حجره برنداشته بودیم که چشمتون روز بد نبینه با صحنه ای رو به رو شدیم که خارج از انتظار من بود! کمتر از چند ثانیه جلوی چشمهام تاریک شد و مثل گلوله و فشنگ از هر طرف مشت و لگد بود که نثارمون میشد! نه میدونستم قضیه چیه! نه می تونستم از خودم دفاع کنم! از سرعت و شدت ضرباتی که می خوردیم معلوم بود چهار و پنج نفری هستن که ریختن سرمون! اما واقعا برای چی!؟ ما که کاری نکرده بودیم؟! با خودم داشتم می گفتم: خدایا حالا ما یه چیزی گفتیم کتک خوردن برامون توی این راه چیزی نیست ولی بابا خوش انصاف از دیروز که قرار شده بیام حوزه کتک کاری شروع شده! اون از زد و خورد دیروزمون با یه مشت اراذل و اوباش! اینم از کتک کاری امروزمون با اینها.‌.. وسط حرف زدن با خدا بودم و مشت و لگد خوردن که یکدفعه ورق برگشت! همه جا ساکت شد و دیگه خبری از ضربات سنگین نبود! توی دلم گفتم هنوز پام به حوزه نرسیده مستجاب الدعوه شدم... سید هادی پتویی که انداخته بودن رومون رو کنار زد... تا به حالت عادی برگشتیم هیچ کس داخل حجره نبود! بدون اینکه لحظه ای تامل کنه از در حجره رفت بیرون و بلند گفت: بچه ها مهمون همراهم بود! مگه اینکه دستم بهتون نرسه منتظر حوادث پیش بینی نشده باشید... من و شیخ مهدی که به معنی واقعی کلمه متلاشی بودیم، مشغول جمع و جور کردن خودمون شدیم... سید که دستش به هیچ کدوم از بچه هاشون نرسیده بود اومد داخل و با خنده گفت: شرمنده رفقا حقیقتا این جشن پتو جبران کار دیشب من بود... دیگه ببخشید پاتکش شما رو هم هدف گرفت... مفهوم جشن!!!! با اون همه کتک و ضربه برام تناقض داشت و بیشتر من رو یاد دعواهامون با دوستان می انداخت! اما وقتی سید هادی تعریف کرد که شب گذشته چه بلای عظیمی سر بچه هاشون آورده تازه متوجه عمق ضربات وارده شدم!!! برای من این شروع طوفانی همیشه یادم موند... و حقیقتا از این همه کتک که خورده بودم احساس ناراحتی نکردم خصوصا اینکه ده دقیقه ای از این ماجرا گذشته بود که همون چهار و پنج نفر هر کدوم با یه نوع خوراکی وارد حجره شدن و گویا فهمیده بودند همراه سید هادی ما هم بودیم و برای جبران، هر کسی سوغات شهر خودش رو آورده بود و تعارف میکرد همه چی آروم بود تا اینکه یکیشون پسته و بادام و فندق آورد و به چشم بر هم زدنی شرایط تغییر کرد! خدا نصیب نکنه چنان با ذکر وسابقون سابقون اولئک المقربون! شیرجه زدن روی سرش که فکر کنم جمجمه ی سرش مثل پسته ی خندان باز شد! وقتی جمع صمیمی و شوخ‌طبع طلبه ها رو از نزدیک میدیدم، درون من رو به وجد آورده بود و احساس رضایت شدیدی بخاطر انتخاب این مسیر از خودم داشتم.... با این اتفاق به صورت خودکار من با اون جمع رفیق شدم که شروع رفاقتی بود که سالها دنبالش بودم ... بالاخره اون روز هم با کلی خاطرات خوب برای من گذشت.... با راهنمایی ها و کمک شیخ مهدی و سید هادی با قبولی من در مصاحبه، رسما وارد حوزه شدم... روز اولی که داخل حجره ی خودمون شدم با دیدن ایمان چنان جا خوردم که انگار وسط بیابون رعد و برق گرفته باشدم! ایمان هم کمی جا خورد اما نه به شدت من! اینکه قرار بود باهاش هم حجره ای باشم حقیقتا هم ذوق کردم هم به یاد مشت و لگد هایی که خورده بودم کمی ترسیدم اما با روحیه طنز و شادش که روز اول به اون شکل خاص از ما پذیرایی کرد مطمئنا حال بهتری به فضا و جو سنگین طلبه های پایه ی یک، مثل من میداد... ترم اول شروع شده بود و من با کلی آرزو و هدف های بزرگ تا رسیدن به جایگاه مرجعیت خودم رو میدیم(خواننده عزیز آرزو بر جوانان عیب نیست!) حجم درس ها زیاد و خیلی سخت بود و همین باعث شده بود ما حسابی فکر و ذهنمون درگیر باشه... ادامه دارد ... 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
🔹 (۹)🔹 : ♦️وَ مُتَابَعَةِ مَنْ أَرْشَدَنِي 💠چگونه انتقادپذیر باشیم!! ۹ مرحله‌ای را که بهتر است برای مواجه با انتقادی که از شما می‌شود، طی کنید؛ 1⃣ قبل از هر واکنشی فقط گوش کنید.(گذشت) 2⃣ حالت تدافعی خود را بشناسید(گذشت) 3⃣ نفس عمیق بکشید: ♦️وقتی انتقادی را می‌شنوید، ممکن است به سرعت عرق کنید و ضربان قلبتان بالا برود، اما. 🔅نیاز نیست تا این اندازه به خود سخت بگیرید. 🔅شما می‌توانید هر نوع انتقادی را نپذیرید و روی حرف خود ثابت قدم باشید. 🔹ابتدا نفس عمیقی بکشید و در مورد انتقاد فکر کنید. 🔅هر کاری می‌توانید انجام دهید تا خود را آرام کنید. آرامش بهترین راه برای پذیرش آگاهانه انتقاد و بررسی شفاف‌تر موضوع باشد. 🔅نیازی نیست فشار مضاعفی را برای اینکه بلافاصله پاسخ دهید تحمل کنید. 🔅می‌توانید درخواست زمان بیشتر برای بررسی موضوع داشته باشید. ‼️اگر تحمل انتقاد برایتان آنچنان تجربه سهمگینی است که تنها با تنفس نمی‌توانید به آرامش نسبی برسید و ممکن است چندین روز دچار گفتگوی درونی منفی شوید، پیشنهاد می‌کنیم تکنیک ها و فواید مدیتیشن را مرور کنید و به کار ببرید. ادامه دارد ... 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
13.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📺 زیبای قسمت بیستم 🎞این قسمت : اردوی مدرسه 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
هدایت شده از سالن مطالعه
202030_1763834350.pdf
932.9K
پی‌دی‌اف کتاب آداب الصلاه امام خمینی رحمه‌الله
صفحه ۱۳۰ قرآن کریم
۲۱۰ سلام و ارادت دقت کردین! ظالم باشی بهت میگن حیوون!!!!! مظلومم باشی بهت میگن: "آخی حیوونی!!!" کلا حیاط وحش را گرامی می داریم😂 *پیامبر اکرم در پاسخ به فردی که گفت دوست دارم در نور و روشنایی محشور شوم فرمودند:* لا تَظلِمْ أحَدا تُحشَرْ يَومَ القِيامَةِ في النُّورِ *به هيچ كس ظلم نكن تا روز قيامت در نور و روشنايى محشور شوى.* كنز العمّال : ۴۴۱۵۴ *یکی از گناهان کبیره که در قرآن نیز از آن نهی شده کمک به ظالم مخصوصا حاکمان ظالم در ظلم است حتی برخی طبق آیات قرآن معتقدند همین که دوست داشته باشی حاکم ظالمی زنده باشد خودش کمک به ظلم است حتی برخی از فقها کارهای عادی مثل خیاطی برای ظالم را حرام دانسته اند. ظلم نزد خداوند تاریکی در قیامت است لذا پیامبر فرمودند برای رهایی از تاریکی از ظلم دوری کنید.* *خداوند نیز می فرمایند غضب من بر کسی که ظلم به دیگری روا دارد که یاوری جز من نداشته باشد، بسیار شدید خواهد بود.* *مولا امیرالمومنین می فرمایند:‌ سوگند به خدایى که دانه را شکافت و روح را آفرید! اگر گروهى براى یارى من آماده نبودند و حجت خداوند با وجود یاوران بر من تمام نمى گشت و پیمان الهى با دانایان درباره عدم تحمل پرخورى ستم کاران و گرسنگى ستم دیدگان نبود، مهار این زمام دارى را به دوشش مى انداختم. سوگند به خدا! اگر با بى خوابى شبانگاهى روى خارهاى شکنجه زاى سعدان تا بامداد بیدار بمانم و در زنجیرهایى که مرا در خود بفشارد روى خاک ها کشیده شوم، براى من محبوب تر از آن است که در آغاز ابدیت با خدا و رسولش دیدار کنم، در حالى که به بعضى از بندگانش ستمى کرده باشم و یا چیزى از متاع دنیا را غصب کنم! و چگونه به سود موجودیت طبیعى ام (جسمم) به کسى ستم نمایم، در صورتی که به سرعت رو به پوسیدگى مى رود و زمانى بس طولانى در زیر خاک هاى تیره مى ماند.* *وای بحال حکام ظالم و وای به حال یاران آنان بیچاره جاسوسانی که علیه هم وطنان خود برای یهود جاسوسی می کنند.* 🔸🌺🔸-------------- سالن مطالعه محله زینبیه، با کلی کتاب، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
KayhanNews759797104121505555121363.pdf
9.73M
بسم الله الرحمن الرحیم امروز چهارشنبه‌ ۲۷ مهر ۱‌۴۰۱ ۲۲ ربیع‌الاول ۱۴۴۴ ۱۹ اکتبر ۲۰۲۲ ذکر روز چهارشنبه؛ صد مرتبه: یا حَیُّ و یا قَیُّوم تمام صفحات 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee