🍃🌸🍃
✡ #شناخت_تمدن_شیطانی_غرب ✝
یهود و فرهنگسازی. ۳
📖 مقاله اول؛
🔮 #تمدن_شیطان
قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/9694
قسمت سوم؛
🔹با جنگهای صلیبی و فتح قسطنطنیه، دانشمندان و هنرمندان بیزانس به این کانون اصلی فرار کردند.
در آنجا با استفاده از آموزههای دینگریز و شیطانی و دستاوردهای تمدنی اسلامی، به بنای تمدنی جدید پرداختند.
این اتفاق نخست در عرصه هنر و سپس در عرصه ادبیات، فلسفه، اخلاق و دانش و بهویژه علوم تجربی راهبری شد.
🔹محور این تحولات انسانگرایی و فردگرایی در مقابل حاکمیت خداوند و الزامات حاکمیت دینی بود، که از روز نخست مأموریت انبیا بود و شیطان در مقابل آن ایستاد.
🔹در قرآن کریم این باور به یهود نسبت داده شده، آنجا که میفرماید:
وَ قَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْدِیهِمْ وَ لُعِنُوا بِمَا قَالُوا بَلْ يَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ يُنْفِقُ کَيْفَ يَشَاءُ وَ لَيَزِیدَنَّ کَثِیراً مِنْهُمْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْکَ مِنْ رَبِّکَ طُغْيَاناً وَ کُفْراً وَ أَلْقَيْنَا بَيْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَ الْبَغْضَاءَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ کُلَّمَا أَوْقَدُوا نَاراً لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ وَ يَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَسَاداً وَ اللَّهُ لاَ يُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ (۳)
یهودیان معتقد بودند که خداوند تنها انسان را خلق کرده و پس از آفرینش، امور او را به خودش واگذار کرده است، لذا توان دخالت در زندگی انسان را -العیاذ بالله-ندارد!
🔹در عرصه علوم نیز، علوم تجربی از ریشهها و مبانی عمیق فلسفی و حِکمی خود در تمدن اسلامی جدا شد و تنها استوار بر حسّ و تجربه به انکار تمامی راههای دیگرِ شناخت پرداخت.
این ویژگی مادهگرایانه که از شیطان و توجه او به مادهی خلقتش سرچشمه میگیرد نیز در قرآن کریم به یهودیان نسبت داده شده، آنجا که میفرماید:
يَسْأَلُکَ أَهْلُ الْکِتَابِ أَنْ تُنَزِّلَ عَلَيْهِمْ کِتَاباً مِنَ السَّمَاءِ فَقَدْ سَأَلُوا مُوسَى أَکْبَرَ مِنْ ذلِکَ فَقَالُوا أَرِنَا اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ بِظُلْمِهِمْ ثُمَّ اتَّخَذُوا الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ فَعَفَوْنَا عَنْ ذلِکَ وَ آتَيْنَا مُوسَى سُلْطَاناً مُبِیناً (۴)
یهودیان از موسی (ع) خواستند که خداوند را با چشم سر به آنها نشان دهد.
اینان یا باور نداشتند که ورای حس و تجربه راههای دیگری نیز برای شناخت وجود دارد و یا برای گمراهنمودنِ مردم به چنین ترفندی متوسّل شده بودند.
تاریخ در مراحل بعد فرض دوم را اثبات نمود.
🔹جداشدن دانش از لایههای عمیقتر خویش و حاکمیت اثباتگرایی (Positivism) از بزرگترین خسارتهای تمدن غرب بود.
نکته جالب این است که در کنار مادی و دنیوی بودن بنمایه هنر، فلسفه و علم دوره رنسانس، که ویژگی اصلی فلسفهی یهودیت تحریفشده است، شخصیتهای اصلی این مقطع نیز اکثراً یهودی هستند.
🔹در ادامه، نظام علمی جدید با هر شکل و وسیله ممکن و حتی با توسل به غوغاسالاری که ویژه این تمدن است، به استقرار خود پرداخت و رقبای قدرتمند را از صحنه به در کرد.
🔹فایرابند (۵) در فصل ۱۳ کتاب خود تحت عنوان “فعالیتهای علمی گالیله در جانشینی تئوری کپرنیک بهجای تئوری بطلمیوس” موردی را نقل میکند که طی آن گالیله نه برای نظریه علمی خویش، بلکه برای غوغایی سیاسی که پیرامون آن بهراه انداخته بود، محاکمه میشود.
🔹این جریان در تاریخ رنسانس برای ما بهعنوان یکی از شواهد اِعمال انگیزیسیون و تفتیش عقاید نقل میشود.
✳️ ادامه دارد ...
قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/9741
🔸🌺🔸--------------
🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
34.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃🌸🍃
🔹آسان ترین چیزی که خدا واجب کرده است برای روزه دار در روزه اش ؛ ترک خوردن و آشامیدن است؛ مشکل جای دیگر است...
🔸روزه یک ظاهری دارد و یک باطنی دارد ؛ باطن روزه را ما سعی در تحصیلش نمیکنیم...
🔻چون ما به باطن روزه توجه نکردیم، از روزهی ما در باطن هیچ خبری نیست ؛ کما اینکه از نماز ما در باطن هیچ خبری نیست.
🍃🌸🍃
#داستان ۲
#دمشق_شهرِ_عشق
قسمت شصتودوم؛
تا سه روز بعد که ذخیره آب و غذای حرم و خانوادهها تمام شد.
دست مدافعان خالی بود
مراقبت از همین امانت جان مصطفی را گرفته بود که خبر ورود ارتش به داریا در حرم پیچید.
ابوالفضل بلافاصله تماس گرفت تا بیمعطلی از داریا خارج شویم
میدانست این آتش اگر دوباره شعله بگیرد خاکستر داریا را به باد خواهد داد.
حرم #حضرت_سکینه (علیهاالسلام) و پیکر سیدحسن در داریا بود
با هر قدم، مصطفی جان میداد و من اشکهایم را از چشمانش مخفی میکردم تا کمتر زجرش دهم.
با ماشین از محدوده حرم خارج شدیم
تازه میدیدیم که کوچههای داریا مقتل مردم شده است.
آنهایی که فرصت نکرده بودند جایی پنهان شوند یا به حرم بیایند، در همان میان خیابان سلاخی شده و پیکرهای پاره پاره و غرق به خون هر جا رها شده بود.
مصطفی خیابانها را به سرعت طی میکرد تا من و مادرش کمتر جنازه مردم مظلوم داریا را ببینیم
دلش از هم پاشیده بود
فقط زیر لب خدا را صدا میزد.
دستههای ارتش در گوشه و کنار شهر مستقر شده و خبرنگاران از صدها جسدی که سه روز در خیابان مانده بود، فیلمبرداری میکردند…
آخرین صحنه شهر زیبا و سرسبز داریا، قبرستانی بود که داغش روی قلبمان ماند و این داغ با هیچ آبی خنک نمیشد
تا زینبیه فقط گریه کردیم.
مصطفی آدرس را از ابوالفضل گرفته بود
مستقیم به خیابانی در نزدیکی حرم #حضرت_زینب (علیهاالسلام) رفت.
ابوالفضل مقابل در خانهای قدیمی ایستاده و با نگاهش برایم پَرپَر میزد
تا از ماشین پیاده شدم، مثل اینکه گمشدهاش را پیدا کرده باشد، در آغوشم کشید.
در این سه روز بارها در دلم رؤیای دیدارش را به قیامت سپرده بودم و حالا در عطر ملیح لباسش گریههایم را گم میکردم تا مصطفی و مادرش نبینند ولی بهخوبی میدیدند
مصطفی از شرم قدمی عقبتر رفت و مادرش عذر تقصیر خواست:
«این چند روز خیلی ضعیف شده، میخواید ببریمش دکتر؟»
ابوالفضل از حرارت پیشانیام، تب تنهاییام را حس میکرد
روی لبش لبخندی نشست و با لحنی دلنشین پاسخ داد:
«دکترش حضرت زینبه (علیهاالسلام)!»
خانهای دو طبقه برایمان تهیه کرده بود
میدانست چه بهشتی از این خانه نمایان است
در را به رویمان گشود و با همان شرینزبانی ادامه داد:
«از پشت بام حرم پیداس! تا شما برید تو، من میبرمش #حرم رو ببینه قلبش آروم شه!»
نمیدانستم پشت این نسخه، رازی پنهان شده
دستم را گرفت و از راه پله باریک خانه، پا به پای قامت شکستهام تا بام آمد.
قدم به بام خانه نهادم
خورشید حرم در آسمان آبی دمشق طوری به دلم تابید
نگاهم از حال رفت.
حس میکردم گنبد حرم به رویم میخندد و #حضرت_زینب (علیهاالسلام) نگاهم میکند
در آغوش عشقش قلبم را رها کردم.
از هر آنچه دیده بودم برای حضرت شکایت میکردم و بهخدا قسم حرفهایم را میشنید، اشکهایم را میخرید و ابوالفضل حال دیدنیِ دلم را میدید
آهسته زمزمه کرد:
«آروم شدی زینب جان؟»
به سمتش چرخیدم،
پاسخ سوالش را از آرامش چشمانم گرفت
تیغی در گلویش مانده بود
رو به حرم چرخید تا سوز صدایش را پنهان کند:
«این سه روز فقط #حضرت_زینب (علیهاالسلام) میدونه من چی کشیدم!»
از همین یک جمله درددل خجالت کشید
دوباره نگاهم کرد و حرف را به هوایی دیگر بُرد:
«اونا عکست رو دارن، اون روز تو بیمارستان کسی که اون زن انتحاری رو پوشش میداده، تو رو دیده. همونجا عکست رو گرفتن.»
محو نگاه سنگینش مانده بودم
میدید این حرفها دل کوچکم را چطور ترسانده
برای ادای هر کلمه جان میداد:
«از رو همون عکس ابوجعده تو رو شناخته!»
✳️ ادامه دارد ...
🔸🌺🔸--------------
🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
3تصویر جزء سوم.pdf
9.11M
تصویر جزء سوم قرآن کریم
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee
3صوت تحدیر جزء سوم.mp3
4.16M
تندخوانی(تحدیر)
جزء سوم قرآن کریم
--------------
@salonemotalee
🤲 سیره حاج قاسم در سحرهای ماه رمضان
در ماه مبارک رمضان، هر شب ٢ ساعت قبل از اذان صبح بیدار می شدند و نافله و قرآن و دعای سحر را می خواندند و به سجده طولانی می رفتند و استغفار میكردند.
#زندگی_به_سبک_شهدا
#مکتب_حاج_قاسم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 از لغزشهایم بگذر
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee
1_3950102773.mp3
3.88M
🎧 🥺 مناجات خوانی حاج محمود کریمی
🌙 در شب اول ماه مبارک رمضان
🍃🌸🍃
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄
🇮🇷 #تقویم_امروز
امروز؛ شنبه
منسوب به پیامبر اکرم صلاللهعلیهوآله
۵ فروردین ۱۴۰۲
۳ رمضان ۱۴۴۴
۲۵ مارس ۲۰۲۳
یَا رَبَّ العَالَمِینَ
🔸🌺🔸--------------
🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
🍃🌸🍃
•┈┈• 🍃 #لطیفه_نکته ۳۴۳🍃••┈┈•
روزی ثروتمندی با غرور رفت به روستایی
به کشاورزی گفت:
از تو کاشتن و از ما خوردن
.
کشاورز با خنده گفت:
یونجه میکارم 🤣🤣🤣
--------🔸😜🔸--------
🤲 به نام خدای بیزار از کبر و غرور
✋سلام بر میهمانان عزیز خدا
💐 از امیرالمؤمنین؛ #امام_علی علیهالسلام:
یا بُنَيَّ ....
اعْلَمْ أَنَّ الْإِعْجَابَ ضِدُّ الصَّوَابِ وَ آفَةُ الْأَلْبَابِ
بدان كه خودپسندى، خلاف راه درست است و آفت خرد آدمى.
📕نهج البلاغه بخشی ازنامه۳۱
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
✍🏻 انسانِ خودپسند، حقايق را درباره خودش و بقیه درک نمیکند؛
اين صفت زشت، مثل یک حجاب بر دیدهی عقل اوست،
تا جایی که آدم مغرور عیبهای خود را صفات برجسته، و نقصهایش را کمال مىبيند!!
به قول بزرگی:
عُجب و خودپسندى مثل شراب است؛ هر دو انسان را مست میکند و انسان مست همچون ديوانگان است که بايد از او فرار کرد.
🔴 یادمان باشد پرتگاه ایمان، غرور و خودپسندی است؛ و همین صفت بود که شیطان را از بهشت به قعر جهنم کشاند.
🔸🌺🔸--------------
🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #حدیث_زندگی | عیب برادر دینیات را شایع نکن!
🔹 شرح حدیث اخلاق توسط حضرت آیتالله خامنهای
💻 Farsi.Khamenei.ir
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee
🍃🌸🍃
#رمانهای_دفاع_مقدس_و_شهدا
🌷🇮🇷 #خداحافظ_سالار 🇮🇷🌷
روایتی از زندگی ۴۰ساله همسر گرامی
سرلشکر شهید حاج حسین همدانی
◀️ قسمت ۱۳۱م؛
بعد از صبحانه گفت:
«کسانی که مایلن بریم پارک احمدآباد؛ بسم الله.»
همه به قصد تفرج و رفع خستگی شب گذشته اعلام آمادگی کردند.
البته من و بزرگترهای گروه میدانستیم که حسین به قصد رفتن به سر مزار پدرش ما را به احمدآباد
می برد.
به احمدآباد رفتیم.
حسین قبلاً گفته بود؛ قبرستان قدیمی شهر بعد از سی و چند سال تبدیل به پارک شده است.
حسین یک راست به طرف جوی آب روانی رفت که یک درخت کنارش بود و همانجا نشست و گفت:
«اینجا قبر پدرم بود. پدری که از سه سالگی از دست دادمش. سالهای جنگ گاهی میومدم سر قبرش، قبرها از ترکش خمپاره و توپ در امان نبودن. حالا هم که اصلاً اثری از قبرها نیست.
ساعتی پای تک درخت نشستیم و برای آمرزش همه گذشتگان، فاتحه خواندیم و به کنار رودخانه خروشان اروند رفتیم.
حسین تمام ماجرای یک شبانه روز عملیات کربلای ۴ را مثل قصه تعریف کرد؛
از لو رفتن عملیات
تا مظلومیت صدها غواص در شب عملیات که پایشان به آن سوی آب نرسید
از غواصانی که علیرغم آگاهی دشمن از ساعت عملیات، خط را شکستند و مظلومانه در جزیره امالرصاص جنگیدند و اسیر شدند
و بعثی ها ۱۷۲ نفر از آنان را دسته جمعی اعدام و زنده به گور کردند.
دیدن منطقه کربلای ۴ و بیان مظلومیت شهدای غواص دوباره اشک را به چشمان همه نشاند.
حسین به اروند اشاره کرد و گفت:
"میدونید این آب چند کیلومتر بالاتر از پیوند دجله و فرات درست میشه! فرات همون آبیه که قمر بنی هاشم «ع» دستش به اون رسید ولی نخورد! همون جاییه که سپاه عمر سعد بین دو نهر آب فرزند رسول خدا رو تشنه سر بریدن!"
و ادمه داد:
"آب همون آبه! و بعثیا که غواصها رو زنده به گور کردن ادامه سپاه عمر سعدن."
بعد از صحبت های حسین در کنار اروندرود زیارت عاشورا خواندیم؛
زیارت عاشورای آکنده از معرفت
مدتی بود که حسین مثل سالهای جنگ کمتر به خانه میآمد.
تا اینکه بچهها توی تلویزیون دیده بودند که به عنوان جانشین فرمانده بسیج کل کشور مصاحبه میکند .
این دومین بار بود که این مسئولیت را به عهده گرفته بود
دامادم امین بیشتر از دخترها و پسرهام شوق و ذوق نشان میداد
میگفت:
"آقا عزیز فرمانده کل سپاه شده و چه کسی رو پختهتر از حاجآقا داره که این اندازه با اقشار مختلف مردم ارتباط صمیمی داشته باشه! حاجآقا استاد بکارگیری بدنه عمومی جامعه با یگانهای رزم سپاهه و کاری رو که توی لشکر ۲۷ کرده و مناطق شهری تهران بزرگ رو از سه چهار منطقه به بیست و دو منطقه گسترش داده در سایر استانها اجرایی میکنه."
من خیلی با این موضوعات کاری نداشتم
فقط دوست داشتم حسین مثل گذشته منشأ خدمت باشد
البته نسبت به کار وهب توی بانک کمی نگران .بودم
وهب چند سال بود که در شعبهای در شهرستان ورامین کار میکرد
ساعت پنج صبح میرفت و هفت شب میآمد.
میترسیدم توی این رفت و آمد طولانی مبادا اتفاقی توی جاده برایش بیفتد.
اتفاقاً وهب تا چند سال سرش را پایین انداخت
رفت و آمد و هیچ درخواستی نکرد.
اما من مادر بودم و نگران
فکر میکردم که پدرش عقبهای ندارد و کسی در بانک او را نمیشناسد که سفارشش را نمیکند
تا اینکه خبردار شدم معاون وزیر رفیق اوست
سرانجام با کلی احتیاط پیش وهب حرف جابهجایی را پیش کشیدم
گفتم:
"هفت ساله که وهب این راه رو میره و میاد. نمیخوام پارتیبازی کنی! حق قانونی بچهس که بعد از این مدت بیاد تهران. اگه ممکنه به معاون وزیر..."
✳️ ادامه دارد ...
🔸🌺🔸--------------
🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
🍃🌸🍃
🌷مصطفی کارت عروسیاش را که خواست بنویسد،
اول رفت سراغ اهل بیت علیهمالسلام؛
یک کارت نوشت برای امام رضا (ع) مشهد؛
یک کارت برا امام زمان (عج)، مسجد جمکران؛
یک کارت هم به نیابت از مادر سادات نوشت و انداخت توی ضریح حضرت معصومه (س).
🌷پیش از مراسم حضرت زهرا آمدند به خوابش و فرمودند
«چرا دعوت شما را رد کنیم؟!
چرا به عروسی شما نیاییم؟!
کی بهتر از شما؟!
ببین همه آمدیم؛
شما عزیز ما هستی.»
"شهید #مصطفی_ردانیپور"
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee
🍃🌸🍃
👌 یه تنه یه گردان بود...
🌷 دانشگاهش تموم شده بود
از آلمان چند تا دعوتنامه بورسیه تحصیلی براش اومده بود...
همان ایام بود که آقا تو یکی از سخنرانیهاشون گفتند؛
"باید به سمت غنیسازی اورانیوم و انرژی صلحآمیز هستهای بریم."
تا این رو شنید،
دست رد زد به سینه همه دعوتنامه ها و خارج رفتنها.
موند پای کار کشور امام زمان...
گفت:
"کشور مرتضیعلی و شیعهخانه امام زمان نباید چند سال دیگه دستش دراز باشه پیش بیگانه..."
رفت و با خون دل، تاسیسات هستهای نطنز رو راه انداخت...
#شهید #مصطفی_احمدی_روشن
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee
🤲 ما صاحبِ آرزویی هستیم
🌹 که شیرینیِ وصالش را شهدا چِشیدهاند
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee