بر سرِ حیدر ، حسن
عمقِ جراحت را که دید ...
گفت : داغِ فاطمهست این زخم
سر وا کرده است ...:)💔
#امام_علی #شب_قدر
#شهادت_امام_علی 🏴
#ماه_مبارك_رمضان 🌙
•••┈☆ ✿☆ ════╮
#شب_قدر
╰════ ☆ ✿☆┈•••
🌷﷽🌷
☪️#عاشقانه_های_نیمه_شب💟
#دعای_ابوحمزه_ثمالی 🤲🏻
4️⃣1️⃣ میدونم دلت نمیاد کتکم بزنی
🌷 أَيْ رَبِّ جَلِّلْنِي بِسِتْرِكَ ، وَاعْفُ عَنْ تَوْبِيخِى بِكَرَمِ وَجْهِكَ ، فَلَوِ اطَّلَعَ الْيَوْمَ عَلَىٰ ذَنْبِى غَيْرُكَ مَا فَعَلْتُهُ ، وَلَوْ خِفْتُ تَعْجِيلَ الْعُقُوبَةِ لَاجْتَنَبْتُهُ ، لَالِأَ نَّكَ أَهْوَنُ النَّاظِرِينَ إِلَىَّ وَأَخَفُّ الْمُطَّلِعِينَ عَلَىَّ ، بَلْ لِأَنَّكَ يَا رَبِّ خَيْرُ السَّاتِرِينَ ، وَأَحْكَمُ الْحاكِمِينَ ، وَأَكْرَمُ الْأَكْرَمِينَ🌷
🔺 پروردگارا مرا به پرده پوشیات بپوشان و از توبیخم به کرم ذاتت درگذر، اگر امروز جز تو بر گناهم آگاه میشد، آن را انجام نمیدادم و اگر از زود رسیدن عقوبت میترسیدم، از آن دوری میکردم، گناهم نه به این خاطر بود که تو سبکترین بینندگانی و بیمقدارترین آگاهان، بلکه پروردگارا از این جهت بود که تو بهترین پردهپوش و حاکمترین حاکمان و کریمترین کریمانی🔺
💎خودت میدونی نمی خواستم بهت دهن کجی کنم ، می دونستم حواست بهم هست و داری منو میبینی ولی بازم گناه کردم چون تو رو خوب می شناسم ، می دونم آبرومو نمیبری و رسوای عالمم نمیکنی ، آخه تو خیلی آقایی 🤗
✅ حتی اگه یه بچه منو میدید خجالت میکشیدم از اینکه این کار بدو انجام بدم . اگر میدونستم زود تنبیهم می کنی قطعا این بدی رو نمی کردم اما چکار کنم طرف حسابم تو بودی . خدای بزرگ و مهربون 💠💠💠
🌸
🌸🌸
🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸
🍂بنال ای دل ،دل عالم غمین است
🌴شب قتل امیر المومنین است
🍂پیمبر میزند بر سینه گویا
🌴در این غم نوحه خوان روح الامین است
◼ #شهادت_امام_علی (ع)💔
#تسلیت_باد 🏴
Screen_Recordin-1710183297918.mp3
12.62M
✨دعای سحر✨
"اَللَّهُمَّ اِنِّی اَسأَلُکَ مِن بَهَائِکَ..."
#ماه_رمضان🌙
🌱اَللّهمعَجّللِولیّکالفَرج🌱
دعاگومون باشید.دعاگوتونیم
🔴 سلام امام زمانم✋🥺
🔹خدا کند که رضایم فقط رضای تو باشد
هوای نفس نباشد، همه هوای تو باشد
🔹خدا کند که گذارت فتد بہ منظر چشمم
که سجده گاه نمازم، جای پای تو باشد
#السلامعلیڪیابقیةاللھ
#امام_زمان
─┅🍃🌸🍃•┅┅🍃🌸🍃•┅─
4_5884171295066689424.mp3
4.05M
🔊 گوش کنیم| تند خوانی #جزء_بیست_و_یکم قرآن کریم
#صدای_آسمان
⏯ 🎙#ترتیل
🎤 استاد معتز آقایی
⬅️ با #ختم_قرآن 🌹🌸 با ما همراه باشید
🌧⃟ೄྀღتـَـــــࢪنــمِ بــــــٰاࢪان
🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱 🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡 🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱 🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡 🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱 🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡 🧡🌱🧡🌱🧡🌱 🧡🌱🧡🌱🧡 🧡🌱🧡🌱 🧡🌱🧡 🧡🌱 📚ࢪمآن
🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱
🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡
🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱
🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡
🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱
🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡
🧡🌱🧡🌱🧡🌱
🧡🌱🧡🌱🧡
🧡🌱🧡🌱
🧡🌱🧡
🧡🌱
📚ࢪمآن
🧡خیـــآلتــــــــــو🧡
#بہ_قلم_بانو
#قسمت32
#غزال
نفس عمیقی کشید تا خشم شو کنترل کنه فرمون رو بین دستاش محکم فشار می داد و اینو از رگای برجسته دست ش حدس زدم.
برگشت سمتم و با صدای اروم تری گفت:
- در بیا بریم بیمارستان محمد ترسیده باشه به خاطر من نمیای به خاطر محمد بیا.
به محمد نگاه کردم که بغض کرده نگاهم می کرد.
درو باز کردم و پیاده شدم.
محمد اومد پایین و دست شو گرفتم.
شایان هم پیاده شد و راه افتادیم سمت بیمارستان.
سمت بخش پرستاری رفتیم و اونم ادرس یه اتاق داد.
توی اتاقی که پرستار گفته بود رفتیم یه تخت بود که روش نشستم.
محمد پایین تخت ترسیده به خون روی لباسم نگاه می کرد.
رو به شایان که داشت بهم نگاه می کرد و نمی دونم دنبال چی بود توی صورت من گفتم:
- محمد و بغل کن ترسیده.
نگاهشو از من گرفت و به محمد دوخت.
سمت محمد رفت و بغلش کرد.
محمد ترسیده گفت:
- مامانی امپول می زنه؟
شایان گفت:
- نه پسرم امپول نمی زنه الان چسب می زنه خوب می شه.
محمد سری تکون داد و گفت:
- مامانی درد داری؟
برای اینکه بیشتر ناراحت نشه گفتم:
- نه عزیزم.
پرستار اومد و نگاهی به من کرد و گفت:
- چادر تو در بیار عزیزم با کفش پایی ت که زخم شده رو.
باید دوباره از تخت می یومدم پایین و چون یکم فاصله اش زیاد بود پام که زخم بود درد می گرفت.
واقعا درد بدی داشت و انگار تا اعماق وجودم می سوخت.
شایان محمد و پایین گذاشت و گفت:
- صبر کن کمکت کنم.
جلوم وایساد و دستشو سمتم اورد و گفت:
- دستتو بده من اروم بیا پایین.
مردد بودم دستمو بهش بدم یا نه.
که خودش اروم گفت:
- محرممی نگران چی هستی چشات در اومده.
لب گزیدم و حرکتی نکردم که خودش صبر نکرد و بازمو گرفت یهویی اوردم پایین که رسیده دستشو گرفتم .
چادر مو از سرم برداشت و دوباره کمک کرد روی تخت بشینم و پاهامو صاف روی تخت بزارم
#رمان
☘ #گوهر_ناب 💎 🍀
✅توبه یعنی در آغوش رحمت خدا...
✍امیرالمومنین علی علیه السلام:
استغفار شش شرط دارد:
پشیمانی و حسرت از اعمال گذشته، عزم بر ترک گناه برای همیشه، اداء کردن حقوق مردم که بر عهده اش است. اداء کردن حقوقی که از جانب خدا بر او واجب بوده و قضاء شده. ،آنچه از گوشت بدنش از حرام روئیده با گرسنگی و پشیمانی و گریه بر گناهان آبش کند تا پوست به استخوان رسیده و از نو گوشت بروید(در صورت خوردن مال حرام )،زحمت عبادت را به خود بچشاند چنانچه خوشی و شیرینی گناه را به خود چشانده است.
📚وسائل الشیعه ج ۱۱ صفحه ۳۶۱
•🕊⃟🌸 ┄┄┅┅┅❅❁•🕊⃟🌸❅┅┅┅┄┄
-خدِایــا!ماࢪا ازکسانۍقراࢪدھ کہ شیوھ ھشان
آࢪام گࢪفٺن بہ دࢪگاھٺوستـــ...!
YEKNET.IR - roze 2 - shabe 20 ramezan 1403 - rasouli.mp3
7.21M
🔳 #شهادت_امام_علی(ع)
🌴رسید کار به جایی که ظهر عاشورا
🌴حسین کشته و غارت زده خیام شود
🎙 #مهدی_رسولی
⏯ #روضه
🥀🖤🏴🥀🖤🏴🥀🖤🥀
#آیه_گرافی
فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ
پس هر کس هموزن ذرهای نیکی کند، آن نیکی را ببیند.
زلزال | ۷
#قرآن_کریم
┅┅┄┄┅✾🌸🍃🌸✾┅┄┄┅┅
🌧⃟ೄྀღتـَـــــࢪنــمِ بــــــٰاࢪان
🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱 🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡 🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱 🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡 🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱 🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡 🧡🌱🧡🌱🧡🌱 🧡🌱🧡🌱🧡 🧡🌱🧡🌱 🧡🌱🧡 🧡🌱 📚ࢪمآن
🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱
🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡
🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱
🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡
🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱
🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡
🧡🌱🧡🌱🧡🌱
🧡🌱🧡🌱🧡
🧡🌱🧡🌱
🧡🌱🧡
🧡🌱
📚ࢪمآن
🧡خیـــآلتــــــــــو🧡
#بہ_قلم_بانو
#قسمت33
#غزال
پرستار اول سمت گونه اومد و تمیز شد کرد بعد هم یه پماد زد که یکم سوز داد و باعث شد صورتم جمع بشه تو هم.
یه چسب زد و گفت:
- شب می تونی برش داری زخم سطحیه.
سری تکون دادم.
سمت پام رفت و لباس بلندم رو تا روی مچ پام بالا اورد بعد هم جوراب م رو در اورد و گفت:
- عروسی این همه لباس سفید پوشیدی؟
سری تکون دادم.
گاهی به زخم پام کرد و گفت:
- انگار که یه چیزی پاتو بریده عمیق نیست ولی کم هم نیست برای همینه انقدر خون اورده.
شایان هم پایین تخت رفت و به زخمم نگاه کرد و گفت:
- ممکنه شیشه ای چیزی باشه؟
پرستار یهویی ضدعفونی کننده ریخت که سوز وحشتناکی داد و جیغ کشیدم.
با جیغ من محمد گریه کرد.
یکم که اروم گرفتم دستامو برای محمد باز کردم که سمت تخت اومد و شایان گذاشت ش توی بغلم.
به خودم چسبوندمش و گفتم:
- گریه نکن مامانی چیزیم نیست.
اروم تر شد و و پرستار رو به شایان برای جواب سوال ش گفت:
- ممکن هست اما من نگاه کردم خورده شیشه داخل ش نمونده مگه چطوری اینجوری شده؟
شایان براش توضیح داد و پرستار گفت:
- اونجا زیاد تمیز نیست و جاده اش خاکیه ممکنه هر چیزی بریده باشه من تمیز کردم که عفونت نکنه.
بعد هم پانسمان کرد و گفت:
- تمام شد می تونید برید.
شایان تشکری کرد و گفت:
- یکم می مونیم حالت بهتر بشه.
سری تکون دادم و محمد همون جوری توی بغلم خواب ش برد بس که ترسیده بود.
داشتم موهاشو نوازش می کردم که شایان گفت:
- از من ترسیدی که اونجور خودتو انداختی جلوی ماشین برای جون محمد؟
نگاهمو به چشاش دوختم و گفتم:
- من از تو نمی ترسم!از هیچکس نمی ترسم بجز خدا!به خاطر توهم خودمو جلوی ماشین ننداختم به خاطر خود محمد این کارو کردم چون یه تیکه از وجودم شده و تنها کسی رو که توی این دنیا دوست دارم محمده.
شایان گفت:
- چرا دوسش داری؟اون که بچه ی تو نیست!البته الان هست منظورم اینکه بچه ی واقعی تو نیست!
به محمد نگاه کردم و گفتم:
- من مادر نداشتم می دونم چقدر سخته اما پدرم به جای مادر هم بود برای من درسته محمد مادر نداشت پدر داشت اما تو مثل پدر من نمی تونی مادر هم برای اون باشی و فقط تونستی پدری کنی براش بعد از پدرم هر بلایی سرم من اومد نمی خوام محمد با حسرت مادر بزرگ بشه دخترا بابایی ان پسرا مامانی.
شایان گفت:
- اما من برای محمد چیزی کم نزاشتم.
بهش نگاه کردم و گفتم:
- همه چی پول و وسیله نیست!بچه ها محبت می خوان هر کی بیشتر مهربون باشه سمت همون می رن تو وقتی عصبی می شی محمد ازت می ترسه اما از من نمی ترسه چون من مثل تو هر دقیقه عصبی نمی شم.
شایان نفس عمیقی کشید و گفت:
- من به خاطر کارم و مشکلاتی سریع عصبانی می شم همه مرد ها همین جوری ان.
محمد و روی تخت خوابوندم و گفتم:
- بابای من از تو بزرگ تر بود کارش هم سخت تر بود درد هم بیشتر دیده بود چند پیراهن هم بیشتر پاره کرده بود سر و گرم روزگار رو هم بیشتر چشبیده بود اما اصلا عصبانی نمی شد چون مومن بود و مومن هم صبور و مهربون و با تقواست.
#رمان
#آئین_همسرداری
❤️به همسرتان برچسب نزنید!!!❤️
❤️ برچسب زدن در واقع زیر سوال بردن هویت کلی همسرتان است. او را کودن، دیوانه، تنبل، بیخاصیت، خنگ و... خطاب نکنید.
نتیجه این برچسب زدنها از بین رفتن اعتماد، صمیمیت و نزدیکی بینتان میشود.
👈 #خوشبختی برای یک #زن بدست آوردن قلب یک مرد و نگهداری آن برای همیشه
👈 و خوشبختی برای یک #مرد آن است که همسرش به او اعتماد داشته باشد، نه اینکه از او مراقبت نماید.
✅ هیچ وقت، هیچ یک از اعضای خانواده همسرت را با الفاظ بد یا تمسخر کنار همسرت خطاب نکن؛ این رفتار بد بسیاری از اختلافها و تنشهای زندگی #زناشویی را رقم خواهد زد
#همسران_مثبت
━━🍃💠🍃🔸🍃🌹🍃━━━
#تفاوت_زنان_و_مردان
▪️گوش مردها كلمات را مثل شما #نمیشنود.
▫️براي مردها يك جمله فقط يك جمله نيست! بلكه #تفسيري است براي كل روزهايي كه با هم بودهايد.
▪️هيچ مردي طاقت #مقايسه شدن را ندارد. پس حتي كم اهميتترين كار او را با ديگران قياس نكنيد.
▫️مردها از شنيدن جملات مبهم بيزارند. پس هيچوقت دوپهلو با همسرتان صحبت نكنيد.
▪️اگر انتظار داريد او حرفهايتان را رمزگشايي كند، برايتان متاسفيم. آنها سادهتر از اين حرفها هستند.
▫️هيچوقت از همسرتان بهعنوان ابزاري براي لشکركشيهايتان در جنگهاي عروس و مادرشوهري استفاده نكنيد.
▪️هرگز با حرفهايتان استقلال همسر خود را زير سوال نبريد حتي اگر واقعا استقلالي در كار نباشد.
▫️مردها به اينكه قويتر از آنچه هستند به نظر برسند نياز دارند. اين نياز همسرتان را برآورده كنيد.
براي قدرت دادن به او كافي است از هيچ مرد ديگري صحبت نكنيد، نه اينكه از مردهاي ديگر بد بگوييد.
#همسران_مثبت
━━🍃💠🍃🔸🍃🌹🍃━━━