eitaa logo
🌧⃟ೄྀღتـَـــــࢪنــمِ بــــــٰاࢪان
314 دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
759 ویدیو
30 فایل
بِسمِ‌‌خُداۍ‌سَتّـٰارُالعیوب(:🌿- سمتِ آرامش👇 کانال 🌧⃟ೄྀღتـَـــــࢪنــمِ بــــــٰاࢪان https://eitaa.com/samte_aramesh محتوا؟! شاید دلے 🌚🫀! ڪپے؟! حلال ِبٰا ذڪرِ صلواٰت :)"♥️:♥️" - وقف ِ حضرت ِ حجت ؛ ⎞🔗💛⎝‌↫-_ "عــــــشق فقط خــــدا"
مشاهده در ایتا
دانلود
😍 💠 اے جانم نڪا (مازندران) 🌴 دلپذیر # روستای زنگت علیا 🔹از دهستان زارم رود 🔻بخش هزارجریب 📸 ارسالے از آقای جواد فدائی نیا 😇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ 🍃🌼 ، در این مدت دوستیمان، انگار سالهاست که تو را میشناسم، نمیدانم چه رازیست، رازِ بودن تو... چه مهریست ، مهرِ به تو ... که زندگی ام را از پاییز به بهار رساندی ... 🌱🌹 سپاس خدایی که تـــو را به من داد 🌷 .. ، برایمان دعا کن، دعا کن رهرو راهت باشیم ، باشد که ما هم رستگار شویم ... ╭─┅🍃🌺🍃•┅─╮ معرفی ╰─┅🍃🌸🍃•┅─╯ 🍀
📜 ...☺️... روزی مرحوم آخوند ڪاشی مشغول وضوگرفتن بودند.. ڪه شخصی باعجله آمد، وضو گرفت و به داخل اتاق رفت و به نماز ایستاد... با توجه با این ڪه مرحوم ڪاشی خیلی بادقت وضو می گرفت و همه آداب و ادعیه ی وضو را بجا می آورد؛ قبل از اينڪه وضوی آخوند تمام شود، آن شخص نماز ظهر و عصر خود را هم خوانده بود...! به هنگام خروج، با مرحوم ڪاشی رو به رو شد. ایشان پرسیدند: چه ڪار می ڪردی؟ .... گفت: هیـــــچ. فرمود: تو هیچ ڪار نمیڪردی!؟ گفت: نه! (می دانست که اگر بگوید نماز می خواندم، ڪار بیخ پیدا می ڪند)! آقا فرمود: مگر تو نماز نمی خواندی!؟؟؟ گفت: نه! آخوند فرمود: من خودم دیدم داشتی نماز می خواندی...! گفت: نه آقا اشتباه دیدید! سؤال ڪردند: پس چه ڪار می ڪردی؟ گفت: فقط آمده بودم به خـــــدا بگویم من یـــــاغی نیستم، همین!😢 این جمله در مرحوم آخوند (رحمة الله عليه) خیلی تأثیر گذاشت... تا مدت ها هر وقت از احوال آخوند می پرسیدند، ایشان با حال خاصی می فرمود: مــــن یاغی نیستم ❣خـــــدایا ما خودمون هم می دونیم ڪــــه عبادت‌هامون در شان خدایی تو نیست... 😢 نماز و روزه مان اصلاً جایی دستش بند نیست!... ❣فقط اومدیم بگیم ڪــــــــــه: خـــــدایـــــا ما یاغی نیستیم.... بنده ایم.... اگه اشتباهی ڪردیم مال جهلمون بوده..... بزرگواری‌کن‌ومارو ببخش😢 لطفا همین جمله را از ما قبول ڪن. ودرآخر می‌خوایم‌بگیم👇 ❣الهی و ربی من لی غیرُڪ☘️ 👌ان‌شاء‌الله‌خوشبختی سرنوشت‌تون‌باشه عصرتون‌شاد
⛔️بعد از غذا میوه نخورید‼️ زماني که غذا میل کرده اید باید 1ساعت تا 70دقیقه به هضم آن وقت بدهید اگر بلافاصله بعد از خوردن غذا میوه مصرف شود نه این میوه ها به مقصد درست میرسند و نه غذا. 🍏 🍊 •✾🌿🌺🌿✾••✾🌿🌺🌿✾•
🌧⃟ೄྀღتـَـــــࢪنــمِ بــــــٰاࢪان
🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱 🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡 🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱 🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡 🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱 🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡 🧡🌱🧡🌱🧡🌱 🧡🌱🧡🌱🧡 🧡🌱🧡🌱 🧡🌱🧡 🧡🌱 📚ࢪمآن
🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱 🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡 🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱 🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡 🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱 🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡 🧡🌱🧡🌱🧡🌱 🧡🌱🧡🌱🧡 🧡🌱🧡🌱 🧡🌱🧡 🧡🌱 📚ࢪمآن 🧡خیـــآل‌تــــــــــو🧡 سمت خوابگاه رفتم که گفت: - اینجوری با من حرف نزن اخه مگه خودت اونجا نبودی ندیدی جون محمد توی خطر بود! محمد از بغل ش پایین اومد و دوید سمتم بغلش کردم و محمد به جای من گفت: - تو نباید مامانی منو با نی نی رو می زدی. با تلخ خندی گفتم: - فکر کنم اگه شیدا می گفت باید بکشیش هم منو می کشتی نه؟ خواست چیزی بگه که اشکام روی صورت ام ریخت و با گریه گفتم: - اخه نامرد چطور تونستی من رو بگیری زیر کتک اونم با کمربند؟من به درک حداقل به بچه ای که از خون خودته رحم می کردی اونم برات مهم نبود؟چطور تونستی جلوی اون همه ادم منو خورد کنی؟تو حتی منو طلاق دادی!این یعنی من هیچ جای زندگی تو جایی نداشتم و ندارم الانم برو بیرون چون نمی خوام دیگه ببینمت. در باز شد و شیدا این بار داخل اومد. سمت شایان رفت دست شایان رو گرفت و گفت: - محمد و دیدی عزیزم؟بریم عمارت؟همه منتظر مان. من باید الان جای شیدا بودم!ولی.. بعد نگاهی به ما کرد و گفت: - حالا که تا اینجا اومدیم بزار این کلفت برامون غذا بیاره شام بخوریم! و اومد جلو که بشینه روی صندلی! حتما کور بود نمی دید تعطیله! محمد و پایین گذاشتم بس بود هرچی که کشیده بودم. با گام های بلند سمت ش رفتم هلش دادم عقب که محکم خورد به شایان و کم مونده بود با اون کفش های سه متری بیفته و چیزیش بشه که صد البته حق ش بود! هر دو تا شون با تعجب نگاهم کردن. دوباره شیدا رو هل دادم که هر دو تاشون مجبور شدن برن عقب و از رستوران برن بیرون. بین در وایسادم و گفتم: - ما اینجا برای ادم های بی شخصیت غذا نداریم. و درو بستم و قفلش کردم. محمد خندید و دست زد به افتخارم. خندیدم و رفتیم اول شام خوردیم که کنار محمد حسابی چسبید بهم.
‌🌿- بِسمِ‌‌خُداۍ‌سَتّـٰارُالعیوب(:
🍃 صفحه ۱۴ 🌿 هر روز یک صفحه ⬅️ با 🌹🌸 با ما همراه باشید
014.mp3
2.82M
🍃 صفحه ۱۴ 🌿 هر روز یک صفحه ⬅️ با 🌹🌸 با ما همراه باشید
14.mp3
3.28M
🍃 صفحه ۱۴ 🌿 هر روز یک صفحه ⬅️ با 🌹🌸 با ما همراه باشید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♥️ در لغتنامہ قلبم صبح  مترادف دلتنگۍاست مولاۍ عزیز و غریبم بیا و با دستهاۍ گره گشاۍ خودت.. معناۍ صبح هایم را عوض ڪن... اۍ غریب ترین دلتنگ عالم 🌤ألـلَّـهُـمَ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـڪَ ألْـفَـرَج🌤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا