✨محمودرضا
همیشه #معطر بود...
همیشه #شیک میپوشید...
بسیار چهره ی دلنشینی داشت و همین چهره و #اخلاق پسندیدهاش برمحبوبیتاش میافزود.
✨همیشه مورد توجه دوستانش بود ، انقدری که حتی زمانی که #خوابیده بود از او عکس میگرفتند!!!
✨گاهی وقت هاکه بچه ها کسل یا بیرمق یا غمگین بودند؛ میآمدند و با محمودرضا هم صحبت میشدند و اصلا انگار تماااام غمهاشون رو #فراموش میکردند...
📎به نقل از همرزم شهید
#شهید_محمودرضا_بیضایی🌷
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
ستارگان آسمانی ولایت⭐️
✨محمودرضا همیشه #معطر بود... همیشه #شیک میپوشید... بسیار چهره ی دلنشینی داشت و همین چهره و #اخلاق پس
6⃣1⃣1⃣1⃣ #خاطرات_شهدا🌷
💠عشقی فراتر از فوتبال
🔰عشق نوجوانی اش فوتبال⚽️ بود .عکس های #فوتبالیست ها را از مجلات ورزشی📰 و هر آنچه که به تیم محبوبش💖 ربط داشت جمع می کرد. #استقلال ... این عشق در آن روزها تب رایجی بود.
🔰محمودرضا از دوره راهنمایی پای ثابت پایگاه مقاومت #شهید_بابایی در مسجد🕌 چهارده معصوم شهرک پرواز شد . حالا عشق فوتبال یک #رقیب جدی پیدا کرده بود. #عشق_شهدا🌷
🔰سر تحقیق زندگی نامه📜 دو شهید👥 پایش به موسسه #شهید_حبیب هاتف هم باز شد. با حاج بهزاد پروین قدس آشنا شد. عکاس📸 بسیجی جنگ. رفته رفته تعداد بیشتر و بیشتری از برچسب های عکس های #جنگ می خرید.
🔰حتی وقتی از پایگاه به خانه بر می گشت🏘 #چفیه ای دور گردنش بود. #پدر تذکر میداد در خیابان با آن وضع نیاید. پدر جنگ را فقط در بمباران های💥 پالایشگاه تبریز تجربه کرده بود با #فرهنگ_جنگ آشنایی ویژه ای نداشت.
🔰تقریبا کسی علاقه #محمودرضا به تکرار این برنامه را نمی یافت⚡️الا #برادر بزرگ تر. انواع پیشانی بندها هم به خانه می آمد، مشکی، سبز، زرد، حتی پرچم #حزب_الله. پدر به فکر ادامه تحصیل📚 بچه هایش بود.
🔰او ابراز نمی کرد❌ اما این ته تهغاری بیشتر در دلش جا داشت😍 او با آن چهره #معصوم و نگاه شاد و شیرین و بیش از همه ادب و پاکی اش✨ در دل همه شان جا کرده بود پدر به فکر تهیه همه شرایط بود تا بچه ها خوب خوب #درس بخوانند👌 بچه های بزرگ تر همه وارد #دانشگاه شده بودند.
🔰اما محمودرضا به خدمت #بسیجی سربازی رفت و وقتی برگشت طور دیگری شده بود. گویی هر آنچه در وجود او💗 رخ داد همان جا بود. دیگر #فوتبال را رها کرد و بیخیالش شد. جا برای #عشق دیگر فراخ تر شده بود. برای #شهادت🌷
#شهید_محمودرضا_بیضایی🌷
🌹🍃🌹🍃
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
#خاطرات_شهدا
🔮 اهل حلال و حرام
همیشه یک ربع قبل از شروع زمان کار ، در محل کار حاضر میشد🙎♂ و یک ربع هم بعد از اتمام کارش در محل میماند تا مطمئن شود کارش را خوب انجام می دهد👌
بسیار به دوستانش کمک مالی میکرد و قسمتی از حقوقش را مخصوص کمک به فقرا کرده بود
🌹 شهید مدافع حرم
رسول خلیلی🌹
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
💢یه #جوان تو دل برویی💗 بود،آدم لذت میبرد نگاهش کنه😍 من واقعا عاشقش بودم، اونوقت این جوان رو چون ما راه نمی دادیم🚷 بیاد رفت #مشهد در قالب فاطمیون به اسم #افغانی ثبت نام کرد خودشو رسوند اینجا...
💢هیئتی🏴 راه انداخته بود بنام #حضرت_ابوالفضل وقتی مادرش علت این نامگذاری را جویا می شود‼️ میگوید بخاطر #ادب حضرت،آخه ارباب خیلی با ادب بودند👌 به امام حسین(ع) خیلی ارادت داشتند من #شیفته ادب حضرت عباسم❣
💢دوستانش گفتند وقتی #شهید شد قمقمه اش پر از آب💧 بود و لب های خشکش ما را به یاد تشنه لبان #کربلا می انداخت او لب به آب نزده بود🚱 تا بعد #شهادت از جام ساقی کربلا آب بنوشد
💢 #نذر حضرت ابوالفضل بود، ده دقیقه الی یک ربع⏰ قبل از آذان ظهر تاسوعا یعنی دقیقا همان لحظه ای که 24 سال🗓 پیش نذر حضرت عباس(ع) شده به درجه ی رفیع #شهادت نایل می شود🕊
#شهید_مصطفی_صدرزاده
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
💠فدایی_نیروها
🍃اگر نیرویش #زخمی می شد، حتما می کشیدش عقب، یک تنه.
وقتی عقب نشینی شود، کسی زخمی را با خود نمی آورد.طرف می ماند با سلاح و خستگی اش.
🍃ولی #عمار برای هر کدام وقت می گذاشت. برای تک به تکشان حوصله به خرج می داد.
🍃روز به روز روی #خودش کار می کرد تا روی نیرو بیشتر تاثیر بگذارد. نیرو قبول می کرد که عمار پایش می ایستد.
🍃به جای اینکه بگوید برویید، می گفت بیایید.
خیلی هوای نیرویش را داشت.مسئول گروهان بود.
برای همین اداره کردن نیرو را خوب می دانست.
او را با عنوان #فدایی_نیروها می شناختند.
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
#السَّلامُ.عَلَيْكُمْ.یاآلَ.رَسُولِ.اللَّهِ
ازبغض بقیع آسمان شاکی شد
این بودکه آب باعث پاکی شد...
یک سوم جسم هرکسی ازخاک است
چون ثلث ائمه قبرشان خاکی شد
🏴 هشتم شوال ۱۳۴۴ق(۱۳۰۶ش)، سالروز تخریب بارگاه مطهر ائمه بقیع (علیهمالسّلام) به دست وهابیون سعودی، تسلیت باد... 🏴
•┈┈••✾❀🌷❀✾••┈┈•
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
#ارادت_با_امام_رضا (ع)
ارتباطش روز به روز با امام رضا(علیه السلام) عمیق تر می شد.☺️
یک بار از مشهد یه قاب عکس گنبد آقا رو براش خریدم و بهش دادم. زده بود به دیوار خونشون.👌
هر وقت که خونه بود و به موبایلش زنگ می زدم و می گفتم: کجایی؟
می گفت: روبروی گنبد علی بن موسی الرضا( علیه السلام). یه سلام به آقا بده.🙂
هر کس که تو عشق امام رئوف غرق شد، شهید شد.🕊
نقطه اشتراک تمامی شهدا امام رضا(علیه السلام) بود، که حاجی با اون هوش و ذکاوت و زیرکی که داشت به این درجه رسید...🌹
به_نقل_از_دوست_شهید
شهید مدافع حرم حجت الاسلام محمد پورهنگ❤️
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
#رسم_خوبان
جواد #تابستانها کار میکرد ؛ بامیه و شکلات🍬 و از این جور چیزها میفروخت و به خانواده #کمک میکرد ....همیشه هم از من میپرسید چی دوست داری تا برات بخرم⁉️... مقداری هم برای #همسایه ها و دوستان کنار میذاشت ... بانخستین حقوقی💰 که از #پالایشگاه نفت ابادان گرفت برای یکی از افراد فامیل که وضع اقتصادی خوبی نداشت😔 و کار بافتنی میکرد یکدستگاه چرخ ⚙بافتنی خرید.... یک روز گفت : نیت کردم شمارو به #مشهد ببرم و منو مادر و مادربزرگم را به مشهد برد😍
✍به روایت خواهر شهید
#شهید_محمدجواد_تندگویان🌷
#سالروز_ولادت
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
#شهید_دکتر_چمران:
ای حسین!
در ڪربلا، تو یڪایڪ شهدا را
در آغوش مےڪشیدی، مے بوسیدی،
وداع مےڪردی..
آیا ممڪن است هنگامے ڪہ
من نیز بہ خاڪ و خون خود مےغلطم،
تو دست مهربان خود را بر قلب سوزان من بگذاری و عطش عشق مرا بہ تو
و بہ خدای تو سیراب ڪنی؟
قسمتی از یک دلنوشتہ شهید دکتر مصطفی چمران🌷
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
🌷#مراسم_وداع با پیکر مطهر
فرمانده دلاور زینبیون "حاجحیدر"
#پاسدار_شهید_محمد_جنتی
📆امروز (۲۲ خرداد) ، ساعت ۱۶
#معراجالشهدای_تهران
🔹 مراسم وداع :
📆چهارشنبه مورخ ۹۸/۳/۲۲
⏰بعد از نماز مغرب و عشاء
در مسجد حجت (عج)
واقع در خ پیروزی ، میدان سرآسیاب
🔹 مراسم تشییع :
📆پنج شنبه مورخ ۹۸/۳/۲۳
ساعت ۹ صبح از میدان سرآسیاب
🍃🌹🍃🌹
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
ستارگان آسمانی ولایت⭐️
🌷#مراسم_وداع با پیکر مطهر فرمانده دلاور زینبیون "حاجحیدر" #پاسدار_شهید_محمد_جنتی 📆امروز (۲۲ خرداد)
#خاطرات_شهدا 🌷
💠حیـــــدر_ڪربـــــلا ❤️
🌷تو #عصبانیت و ترافیک اتوبان نواب مانده بودم، حرارت و گرمای آن روز را فراموش نمی کنم، موبایلم #زنگ خورد و بخاطر اینکه مجبور نباشم گوشی جواب بدهم، ماشین را کشاندم کنارِ اتوبان و تلفن را برداشتم تا زنگ بزنم.
🌷 + سلام، برادر چه خبر خوبی؟
- [گریه امانش را بریده بود. هِق هق می کرد] حیدر، حیدر حاجی #شهید شد!
+کدام حیدر؟
- حاجی #یتیم شدیم، حیدر و کربلا را با هم از دست دادیم. حیدر و کربلا.
[تلفن قطع کرد. عصبی تر شدم. خدایا حیدر کیه؟ کربلا! کدام کربلا. نکنه منظورش بچه های موقعیت کربلا و حیدر. نکنه تیپ حیدر کرار و کربلا را میگه. داستان چیه. حتی اگر همه اینها باشد چه ربطی به این رفیق ما داشت. او که تو این محورها نیست.]
🌷چند دقیقه بعد گوشی ام صدا کرد. #عکس_حیدر بود. در جا رو ترمز زدم و وسط خیابان وایسادم. چند وقت قبل دیده بودم. بچه هایِ #زینبیون می گفتند: «پدر ماست».
🌷راست می گفتند. هر وقت برای خانواده شهدا و جانبازان مشکل پیدا می شد، این حیدر بود که #وسط_میدان می آمد. تو این چند ماه از حیدر خیلی چیزها شنیده بودم. از #کربلا هم همینطور. یادم نمی آید کربلا را دیده باشم یا نه. اما بچه ها می گفتند: «کربلا، خودش یک حیدر بود». فرمانده خوش فکرِ #پاکستانی که تو خیلی از نبردها علیه تکفیری ها، وسط میدان نبرد، فریاد می زد: «هل من مبارز؟»
🌷گذشت. داستان حیدرِ زینیون گذشت. چند روز بعد عکس حیدر #قاب_خیابان اطراف منزل ما شد. بچه های پیروزی و میدان شهدا و نبرد، میهمان تصویر #شهید_محمد_جنتی بودند. حیدر حالا دیگه یک اسم رمزِ جهادی نبود. سردار رشید سپاه اسلام محمد جنتی آغاز یک تولد جدید بود.
🌷یک روز یکی از بچه ها بهم پیام داد. «اشلونک شیخنا!» . پیام که باز کردم دیدم یک روحانی رزمی تبلیغی نیروهای مردمی #عراق است. فرمانده شجاعی که با #عمامه می جنگد و سلاح به دست و لباس جندی به تن! بعد کلی حال و احوال، تازه توجهم به تصویر #پروفایلش رفت. عکس #حیدر بود. نمی دونم حیدر چه رابطه ای با این رفیق ما داشت. اما انگار رازِ حیدر هنوز جا داره تا باز شود. باید زوایای زندگی حیدر رو شکافت و معرفی کرد...
#شهید_محمد_جنتی🌷
#فرمانده_زینبیون ✌️
🍃🌹🍃🌹
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
✅ دعای مستجاب #شهید_مهدی🍂
♦️♢ چهارشنبه بود و وقت اذان صبح برای #نماز بيدار شدم.
وضو گرفتم و با #سجاده_شهید_مهدی نماز خواندم .🍃
🔸به یاد سال گذشته افتادم که به مهدی زنگ زده بودم و گفتم مهدی جان سر نماز برای من دعای ویژه بکن.🙏
و #شهید_مهدی با خنده گفته بود، اگر دعایم میگرفت برای خودم دعا می کردم .☹️
🔸به ياد اين موضوع که افتادم گریه امانم نداد.
به #مهدي گفتم؛ بي معرفت ديدي دعایت گرفت و به آرزویت رسيدي️🕊
🔸حالان نوبت من است كه برايم دعا كني.
همان روز هنوز اذان ظهر را نگفته بودند ، توی خیابان بودم که تلفن زنگ زد و مشكلي كه داشتم حل شد .😭
🔸از اینکه شهید مهدی برایم دعا کرده بود تا مشکلم حل شود، زدم زیر گریه و گفتم #آقا_مهدی معرفت تو قبلا به ما ثابت شده بود.😔☝️
#شهید_مدافع_حرم_مهدی_طهماسبی
https://eitaa.com/setaregan_velayat313