سیدالعلماء
📜 وروی أنه صلوات الله عليه لمّا عزم على الخروج إلى العراق، قام خطيباً فقال: الحمد لله، وما شاء الله،
📆 روز ترویه و توطئهی ترور امام حسین علیهالسلام و حرکت آن بزرگوار از مکه به عراق؛ ( ۸ #ذی_الحجة ۶۰ ق)
🔺 خطبهی اباعبدالحسین صلواتاللهعلیه به هنگام خروج از مکهی مکرمه
🔹 حضرت #سیدالشهداء علیهالسلام در فرمایشی از خودشان خبر دادند.
همینکه موسم #حج نزدیک شد و حجاج گروه گروه وارد #مکه شدند، در اوایل ماه #ذی_الحجة خبر رسید که #یزید بن معاویه، #عمرو_بن_سعد_بن_عاص را در ظاهر امیر و سرپرست حاجّ قرار داده ولی در واقع به او مأموریت داده که هر کجا توانستی، هر نقطهای امکان داشت، امام را #ترور کن.
پس این #مصیبت جدید وارد شده بر حاجیان ما (شهادت حجاج در #منا ) مبدأ آن مال آنجاست، مبدأ آن یزید بن معاویه و مأمورین او هستند که برای ترور وارد مکه میشوند نه برای حج و #عمره و #عبادت!.
به #امام خبر رسید که یک چنین تروری در انتظار شماست؛ لذا حضرت تصمیم گرفت که احترام خانهی مکه را به خاطر او نشکنند، حریم مکهی معظمه از زمان ساخته شدنش به دست حضرت #ابراهیم (علیهالسلام)، خدا این خانه را خانهی خودش فرموده، #طواف را طواف عرشی قرار داده، #مردم را برای #بندگی به آنجا دعوت کرده نه برای کشتار و آزار مردم!.
این بود که حضرت دریغ داشت که این کار دربارهی او انجام بگیرد و حریم خانهی خدا شکسته شود. بنابراین تصمیم گرفت که این حج را به پایان نبرد و حج را به عمرهی مفرده تبدیل کند. روز سهشنبه هشتم ذیالحجة از مکه خارج بشود.
آنوقت در بین #بنی_هاشم و افرادیکه در همراهش بودند، آنها را جمع کرد و صحبت از #مرگ کرد!.
فرمود: «الحمدلله و ماشاءالله و لا قوة الا بالله و صلی الله علی رسوله»؛ کلاسِ درس مرگ از اینجا برای مردم گشوده شد؛
«خُطَّ الموتُ علی وُلدِ آدم مَخَطَّ القَلادَةِ علی جیدِ الفَتاة».
در هیچ عبارت و شعری پیدا نمیشود که کسی اینطور مرگ را #عزت و #آبرو داده باشد.
میفرماید: اگر بخواهیم لباس مرگ را برای خودمان تشبیه کنیم، در مردها چنین چیزی نیست، ولی در خانمها و دوشیزگان وقتی یک گردنبند طلایی از پدر یا در موقع ازدواج به آنها میرسد، افتخار به آن میکنند، لذت میبرند و زینت قرار میدهند.
«خُطَّ الموتُ علی وُلدِ آدم مَخَطَّ القَلادَةِ علی جیدِ الفَتاة»
برای #انسان چنین گردنبندی اسباب آبرو، اسباب زینت، اسباب راحتی، به نام مرگ خدا قرار داده.
«و ما اَولهَنی اِلی اَسلافی»؛ نمیدانید چه چیزی در باطن من موج میزند از علاقهی به مادرم #زهرا، از علاقهی به پدرم، از علاقهی به جدم، و برادرم! میخواهم پرواز کنم!؛ «ما اَولهَنی اِلی اَسلافی اشتیاقَ یعقوبَ اِلی یوسفَ»؛ فقط در مردها میتوانم یک مرد پیدا کنم، مثال بزنم، آن هم جدایی #یعقوب از #یوسف است. چقدر یعقوب جدایی کشید تا چشمانش از بین رفت و سفید شد؟!
«خُیِّرَ [خیِرَ] لی مَصرعاً»؛ یک جایگاهی به نام افتادنْگاه برای من فراهم شده! «انَا لاقیهِ»؛ باید بروم آنجا بیفتم!.
آنجا کجاست؟ آنجا گودی قتلهگاه است!. پس نظر من این است که من دارم پرواز میکنم به سوی محبوبهای خودم. خروج من الآن از مکه و بیابانها در ظاهر آواره شدن است، ولی من رو به مقصد خود دارم حرکت میکنم.
«کأنی باَوصالی، تتقَطَّعُها عُسلانُ الفَلواتِ»؛ مثل اینکه دارم میبینم گرگهایی به من حمله کردهاند و دارند ماهیچههای من را با دندانهایشان تکهتکه از من جدا میکنند!.
«بین النواویس وکربلاء فیملان منی اَکراشاَ جوفا و اجربةً سُغَّبا. لا محیص عن یوم خط بالقلم، رضی الله رضانا اهل البیت»؛ همینکه خدا برای ما یک نقشهای قرار داده، ما به چشم خود قبول داریم به سوی او پرواز میکنیم.
وصلی الله علی محمد وآله الطاهرین
۹۴٫۷٫۲۳
☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی
@seyedololama
سیدالعلماء
🏴 توصیههایی پیرامون #زیارت_اربعین
ص (۱)
بسم الله الرحمن الرحیم
باید افرادی که ذینفوذ هستند در یک جمع، و دیگران کلماتشان را قبول دارند، چه به عنوان #منبر یا #سخنرانی یا #درس یا #روحانی کاروان یا هر چیز دیگر، همانطوریکه در #حج معمولاً جلسه در #تهران گرفته میشود و اعمال حج نشان داده و توضیح داده میشود، همین کار را در این زیارات انجام دهند. به این صورتکه از زیر مجموعهی خودشان سؤال کنند از هر صنفی هستند؛ #دبیرستانی یا #دانشگاهی یا #تاجر و ... - در این جمعیت عجیبی که انشاءالله به سلامت موفق بشود- بپرسند #هدف چیست؟ هدف را مشخص کنند. ببینند اینها میدانند هدف چیست یا فقط میخواهند #زیارت بروند، #ثواب ببرند و بیایند باز سر کار خودشان باشند؟ چند تا از کلمات امام #حسین علیهالسلام انتخاب کنند و به اینها حالی کنند که حضرت امام حسین علیهالسلام به دنیا #توجه نداشت. #دنیا را یک مسیر و جادهای بیشتر حساب نمیکرد. و #مرگ را اصل این #سفر میدانست. هدف #خلقتی که خدا به #انسان داده، تقریباً از مرگ شروع میشود. امام حسین علیهالسلام هم دلخوشیاش به این بود که از این پل به آسانی ردّ میشود و با آنهاییکه به آنها #عشق میورزد، #وصال پیدا میکند، چرا که میفرماید: «و ما أولهنی إلی أسلافی اشتیاق یعقوب إلی یوسف». من #زندگی دنیا برایم زندگی نیست. مثل اینکه حضرت #یعقوب علیهالسلام هم زندگی نداشت و در نتیجه مبتلا به نابینایی شد و همهاش آه میکشید برای #یوسف و دوری از او.
آیا شماها میخواهید با رفتن و برگشتن از اینجور #معارف درونتان ظهور بکند و طمع لذات دنیا از خاطرتان پاک شود، محو شود و طمع به لذات آنجا در شما پیدا شود و یا اگر هست تقویت شود؟.
خلاصه یا #حسینی شوید و برگردید، یا اگر حسینی هستید، حسینیتر بشوید و برگردید.
مثلاً بنده در جوانی موفق شدم مادرم و یکی دو تا را از زنان آشنا و اقوام را با خودم بردم #کربلا و آنجا هم #مریض شدم، مادرم هم سرش شکست، مشکلاتی هم پیش آمد. بالأخره وقتی برگشتیم، استاد ما [مرحوم آیت الله حاج شیخ عباس #طهرانی ] که یک قدری اهل این حرفها بود، میگفت: من اثر این زیارت را در تو میبینم. یا میگفت نور زیارت را در تو میبینم. یک چنین چیزی.
خلاصه سفر، سفر #تجارت است. تجارت #روحی است و تبدیل #افکار است. و برای تبدیل این افکار، سخنان حضرت خوانده و معنا شود. همین کتاب [ #سخنان_حسین_بن_علی_علیهماالسلام_از_مدینه_تا_کربلا] تألیف آقای #نجمی همراه باشد و آنها هم داشته باشند، که حضرت در برابر افراد چه فرمود؟ در منازل، در #مکه، در راه و در روز #عاشورا و... ، این سفرنامهی حضرت است.
شما هم میخواهید مثل #حجاج بیتالله، - خانهای که بانیاش حضرت #ابراهیم خلیل الله علیهالسلام بود- ، یک سفری نظیر سفر حج داشته باشید، منتهی زیارتگاهش، شهادتگاه بزرگترین و شریفترین #شهید است. و با چنین ملاقاتی، با چنین زیارتی، با چنین عرض سلامی، باید یک چیزی در #روح وارد شود، که هر کسی از #مؤمنین که اهل #شناختاند، بگویند ایشان فرق کرده. از یک ماه پیش، دو ماه پیش که با هم بودیم تا حالا خیلی فرق کرده؛ شوقییاتش، ذوقییاتش، علاقههایش فرق کرده. مثلاً اگر #محرم و #صفر عزاداری میکند، حالا هر دوازده ماه میخواهد #عزاداری کند، مثل کسی که ماه رمضاناش قبول شده، دلش میخواهد همهی سال ماه #رمضان باشد.
این حرفها به خاطر این است که شما سؤال فرمودید، ما هم در جواب اینها را عرض میکنیم شاید یک چیزی هم به برکات آنها به ما برسد....
@seyedololama
ادامهی مطلب در پیام بعدی⬇️
📆 روز ترویه و توطئهی ترور امام حسین علیهالسلام و حرکت آن بزرگوار از مکه به عراق؛ ( ۸ #ذی_الحجة ۶۰ ق)
🔺 خطبهی اباعبدالحسین صلواتاللهعلیه به هنگام خروج از مکهی مکرمه
🔹 حضرت #سیدالشهداء علیهالسلام در فرمایشی از خودشان خبر دادند.
همینکه موسم #حج نزدیک شد و حجاج گروه گروه وارد #مکه شدند، در اوایل ماه #ذی_الحجة خبر رسید که #یزید بن معاویه، #عمرو_بن_سعد_بن_عاص را در ظاهر امیر و سرپرست حاجّ قرار داده ولی در واقع به او مأموریت داده که هر کجا توانستی، هر نقطهای امکان داشت، امام را #ترور کن.
پس این #مصیبت جدید وارد شده بر حاجیان ما (شهادت حجاج در #منا ) مبدأ آن مال آنجاست، مبدأ آن یزید بن معاویه و مأمورین او هستند که برای ترور وارد مکه میشوند نه برای حج و #عمره و #عبادت!.
به #امام خبر رسید که یک چنین تروری در انتظار شماست؛ لذا حضرت تصمیم گرفت که احترام خانهی مکه را به خاطر او نشکنند، حریم مکهی معظمه از زمان ساخته شدنش به دست حضرت #ابراهیم (علیهالسلام)، خدا این خانه را خانهی خودش فرموده، #طواف را طواف عرشی قرار داده، #مردم را برای #بندگی به آنجا دعوت کرده نه برای کشتار و آزار مردم!.
این بود که حضرت دریغ داشت که این کار دربارهی او انجام بگیرد و حریم خانهی خدا شکسته شود. بنابراین تصمیم گرفت که این حج را به پایان نبرد و حج را به عمرهی مفرده تبدیل کند. روز سهشنبه هشتم ذیالحجة از مکه خارج بشود.
آنوقت در بین #بنی_هاشم و افرادیکه در همراهش بودند، آنها را جمع کرد و صحبت از #مرگ کرد!.
فرمود: «الحمدلله و ماشاءالله و لا قوة الا بالله و صلی الله علی رسوله»؛ کلاسِ درس مرگ از اینجا برای مردم گشوده شد؛
«خُطَّ الموتُ علی وُلدِ آدم مَخَطَّ القَلادَةِ علی جیدِ الفَتاة».
در هیچ عبارت و شعری پیدا نمیشود که کسی اینطور مرگ را #عزت و #آبرو داده باشد.
میفرماید: اگر بخواهیم لباس مرگ را برای خودمان تشبیه کنیم، در مردها چنین چیزی نیست، ولی در خانمها و دوشیزگان وقتی یک گردنبند طلایی از پدر یا در موقع ازدواج به آنها میرسد، افتخار به آن میکنند، لذت میبرند و زینت قرار میدهند.
«خُطَّ الموتُ علی وُلدِ آدم مَخَطَّ القَلادَةِ علی جیدِ الفَتاة»
برای #انسان چنین گردنبندی اسباب آبرو، اسباب زینت، اسباب راحتی، به نام مرگ خدا قرار داده.
«و ما اَولهَنی اِلی اَسلافی»؛ نمیدانید چه چیزی در باطن من موج میزند از علاقهی به مادرم #زهرا، از علاقهی به پدرم، از علاقهی به جدم، و برادرم! میخواهم پرواز کنم!؛ «ما اَولهَنی اِلی اَسلافی اشتیاقَ یعقوبَ اِلی یوسفَ»؛ فقط در مردها میتوانم یک مرد پیدا کنم، مثال بزنم، آن هم جدایی #یعقوب از #یوسف است. چقدر یعقوب جدایی کشید تا چشمانش از بین رفت و سفید شد؟!
«خُیِّرَ [خیِرَ] لی مَصرعاً»؛ یک جایگاهی به نام افتادنْگاه برای من فراهم شده! «انَا لاقیهِ»؛ باید بروم آنجا بیفتم!.
آنجا کجاست؟ آنجا گودی قتلهگاه است!. پس نظر من این است که من دارم پرواز میکنم به سوی محبوبهای خودم. خروج من الآن از مکه و بیابانها در ظاهر آواره شدن است، ولی من رو به مقصد خود دارم حرکت میکنم.
«کأنی باَوصالی، تتقَطَّعُها عُسلانُ الفَلواتِ»؛ مثل اینکه دارم میبینم گرگهایی به من حمله کردهاند و دارند ماهیچههای من را با دندانهایشان تکهتکه از من جدا میکنند!.
«بین النواویس وکربلاء فیملان منی اَکراشاَ جوفا و اجربةً سُغَّبا. لا محیص عن یوم خط بالقلم، رضی الله رضانا اهل البیت»؛ همینکه خدا برای ما یک نقشهای قرار داده، ما به چشم خود قبول داریم به سوی او پرواز میکنیم.
وصلی الله علی محمد وآله الطاهرین
۹۴٫۷٫۲۳
☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی
@seyedololama
سیدالعلماء
🏴 توصیههایی پیرامون #زیارت_اربعین
ص (۱)
بسم الله الرحمن الرحیم
باید افرادی که ذینفوذ هستند در یک جمع، و دیگران کلماتشان را قبول دارند، چه به عنوان #منبر یا #سخنرانی یا #درس یا #روحانی کاروان یا هر چیز دیگر، همانطوریکه در #حج معمولاً جلسه در #تهران گرفته میشود و اعمال حج نشان داده و توضیح داده میشود، همین کار را در این زیارات انجام دهند. به این صورتکه از زیر مجموعهی خودشان سؤال کنند از هر صنفی هستند؛ #دبیرستانی یا #دانشگاهی یا #تاجر و ... - در این جمعیت عجیبی که انشاءالله به سلامت موفق بشود- بپرسند #هدف چیست؟ هدف را مشخص کنند. ببینند اینها میدانند هدف چیست یا فقط میخواهند #زیارت بروند، #ثواب ببرند و بیایند باز سر کار خودشان باشند؟ چند تا از کلمات امام #حسین علیهالسلام انتخاب کنند و به اینها حالی کنند که حضرت امام حسین علیهالسلام به دنیا #توجه نداشت. #دنیا را یک مسیر و جادهای بیشتر حساب نمیکرد. و #مرگ را اصل این #سفر میدانست. هدف #خلقتی که خدا به #انسان داده، تقریباً از مرگ شروع میشود. امام حسین علیهالسلام هم دلخوشیاش به این بود که از این پل به آسانی ردّ میشود و با آنهاییکه به آنها #عشق میورزد، #وصال پیدا میکند، چرا که میفرماید: «و ما أولهنی إلی أسلافی اشتیاق یعقوب إلی یوسف». من #زندگی دنیا برایم زندگی نیست. مثل اینکه حضرت #یعقوب علیهالسلام هم زندگی نداشت و در نتیجه مبتلا به نابینایی شد و همهاش آه میکشید برای #یوسف و دوری از او.
آیا شماها میخواهید با رفتن و برگشتن از اینجور #معارف درونتان ظهور بکند و طمع لذات دنیا از خاطرتان پاک شود، محو شود و طمع به لذات آنجا در شما پیدا شود و یا اگر هست تقویت شود؟.
خلاصه یا #حسینی شوید و برگردید، یا اگر حسینی هستید، حسینیتر بشوید و برگردید.
مثلاً بنده در جوانی موفق شدم مادرم و یکی دو تا از زنان آشنا و اقوام را با خودم بردم #کربلا و آنجا هم #مریض شدم، مادرم هم سرش شکست، مشکلاتی هم پیش آمد. بالأخره وقتی برگشتیم، استاد ما [مرحوم آیت الله حاج شیخ عباس #طهرانی ] که یک قدری اهل این حرفها بود، میگفت: من اثر این زیارت را در تو میبینم. یا میگفت نور زیارت را در تو میبینم. یک چنین چیزی.
خلاصه سفر، سفر #تجارت است. تجارت #روحی است و تبدیل #افکار است. و برای تبدیل این افکار، سخنان حضرت خوانده و معنا شود. همین کتاب [ #سخنان_حسین_بن_علی_علیهماالسلام_از_مدینه_تا_کربلا] تألیف آقای #نجمی همراه باشد و آنها هم داشته باشند، که حضرت در برابر افراد چه فرمود؟ در منازل، در #مکه، در راه و در روز #عاشورا و... ، این سفرنامهی حضرت است.
شما هم میخواهید مثل #حجاج بیتالله، - خانهای که بانیاش حضرت #ابراهیم خلیل الله علیهالسلام بود- ، یک سفری نظیر سفر حج داشته باشید، منتهی زیارتگاهش، شهادتگاه بزرگترین و شریفترین #شهید است. و با چنین ملاقاتی، با چنین زیارتی، با چنین عرض سلامی، باید یک چیزی در #روح وارد شود، که هر کسی از #مؤمنین که اهل #شناخت اند، بگویند ایشان فرق کرده. از یک ماه پیش، دو ماه پیش که با هم بودیم تا حالا خیلی فرق کرده؛ شوقییاتش، ذوقییاتش، علاقههایش فرق کرده. مثلاً اگر #محرم و #صفر عزاداری میکند، حالا هر دوازده ماه میخواهد #عزاداری کند، مثل کسی که ماه رمضاناش قبول شده، دلش میخواهد همهی سال ماه #رمضان باشد.
این حرفها به خاطر این است که شما سؤال فرمودید، ما هم در جواب اینها را عرض میکنیم شاید یک چیزی هم به برکات آنها به ما برسد....
@seyedololama
ادامهی مطلب در پیام بعدی⬇️
📆 روز ترویه و توطئهی ترور امام حسین علیهالسلام و حرکت آن بزرگوار از مکه به عراق؛ ( ۸ #ذی_الحجة ۶۰ ق)
🔺 خطبهی اباعبدالحسین صلواتاللهعلیه به هنگام خروج از مکهی مکرمه
🔹 حضرت #سیدالشهداء علیهالسلام در فرمایشی از خودشان خبر دادند.
همینکه موسم #حج نزدیک شد و حجاج گروه گروه وارد #مکه شدند، در اوایل ماه #ذی_الحجة خبر رسید که #یزید بن معاویه، #عمرو_بن_سعد_بن_عاص را در ظاهر امیر و سرپرست حاجّ قرار داده ولی در واقع به او مأموریت داده که هر کجا توانستی، هر نقطهای امکان داشت، امام را #ترور کن.
پس این #مصیبت جدید وارد شده بر حاجیان ما (شهادت حجاج در #منا ) مبدأ آن مال آنجاست، مبدأ آن یزید بن معاویه و مأمورین او هستند که برای ترور وارد مکه میشوند نه برای حج و #عمره و #عبادت!.
به #امام خبر رسید که یک چنین تروری در انتظار شماست؛ لذا حضرت تصمیم گرفت که احترام خانهی مکه را به خاطر او نشکنند، حریم مکهی معظمه از زمان ساخته شدنش به دست حضرت #ابراهیم (علیهالسلام)، خدا این خانه را خانهی خودش فرموده، #طواف را طواف عرشی قرار داده، #مردم را برای #بندگی به آنجا دعوت کرده نه برای کشتار و آزار مردم!.
این بود که حضرت دریغ داشت که این کار دربارهی او انجام بگیرد و حریم خانهی خدا شکسته شود. بنابراین تصمیم گرفت که این حج را به پایان نبرد و حج را به عمرهی مفرده تبدیل کند. روز سهشنبه هشتم ذیالحجة از مکه خارج بشود.
آنوقت در بین #بنی_هاشم و افرادیکه در همراهش بودند، آنها را جمع کرد و صحبت از #مرگ کرد!.
فرمود: «الحمدلله و ماشاءالله و لا قوة الا بالله و صلی الله علی رسوله»؛ کلاسِ درس مرگ از اینجا برای مردم گشوده شد؛
«خُطَّ الموتُ علی وُلدِ آدم مَخَطَّ القَلادَةِ علی جیدِ الفَتاة».
در هیچ عبارت و شعری پیدا نمیشود که کسی اینطور مرگ را #عزت و #آبرو داده باشد.
میفرماید: اگر بخواهیم لباس مرگ را برای خودمان تشبیه کنیم، در مردها چنین چیزی نیست، ولی در خانمها و دوشیزگان وقتی یک گردنبند طلایی از پدر یا در موقع ازدواج به آنها میرسد، افتخار به آن میکنند، لذت میبرند و زینت قرار میدهند.
«خُطَّ الموتُ علی وُلدِ آدم مَخَطَّ القَلادَةِ علی جیدِ الفَتاة»
برای #انسان چنین گردنبندی اسباب آبرو، اسباب زینت، اسباب راحتی، به نام مرگ خدا قرار داده.
«و ما اَولهَنی اِلی اَسلافی»؛ نمیدانید چه چیزی در باطن من موج میزند از علاقهی به مادرم #زهرا، از علاقهی به پدرم، از علاقهی به جدم، و برادرم! میخواهم پرواز کنم!؛ «ما اَولهَنی اِلی اَسلافی اشتیاقَ یعقوبَ اِلی یوسفَ»؛ فقط در مردها میتوانم یک مرد پیدا کنم، مثال بزنم، آن هم جدایی #یعقوب از #یوسف است. چقدر یعقوب جدایی کشید تا چشمانش از بین رفت و سفید شد؟!
«خُیِّرَ [خیِرَ] لی مَصرعاً»؛ یک جایگاهی به نام افتادنْگاه برای من فراهم شده! «انَا لاقیهِ»؛ باید بروم آنجا بیفتم!.
آنجا کجاست؟ آنجا گودی قتلهگاه است!. پس نظر من این است که من دارم پرواز میکنم به سوی محبوبهای خودم. خروج من الآن از مکه و بیابانها در ظاهر آواره شدن است، ولی من رو به مقصد خود دارم حرکت میکنم.
«کأنی باَوصالی، تتقَطَّعُها عُسلانُ الفَلواتِ»؛ مثل اینکه دارم میبینم گرگهایی به من حمله کردهاند و دارند ماهیچههای من را با دندانهایشان تکهتکه از من جدا میکنند!.
«بین النواویس وکربلاء فیملان منی اَکراشاَ جوفا و اجربةً سُغَّبا. لا محیص عن یوم خط بالقلم، رضی الله رضانا اهل البیت»؛ همینکه خدا برای ما یک نقشهای قرار داده، ما به چشم خود قبول داریم به سوی او پرواز میکنیم.
وصلی الله علی محمد وآله الطاهرین
۹۴٫۷٫۲۳
☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی
@seyedololama
📆 روز ترویه و توطئهی ترور امام حسین علیهالسلام و حرکت آن بزرگوار از مکه به عراق؛ ( ۸ #ذی_الحجة ۶۰ ق)
🔺 خطبهی اباعبدالحسین صلواتاللهعلیه به هنگام خروج از مکهی مکرمه
🔹 حضرت #سیدالشهداء علیهالسلام در فرمایشی از خودشان خبر دادند.
همینکه موسم #حج نزدیک شد و حجاج گروه گروه وارد #مکه شدند، در اوایل ماه #ذی_الحجة خبر رسید که #یزید بن معاویه، #عمرو_بن_سعد_بن_عاص را در ظاهر امیر و سرپرست حاجّ قرار داده ولی در واقع به او مأموریت داده که هر کجا توانستی، هر نقطهای امکان داشت، امام را #ترور کن.
پس این #مصیبت جدید وارد شده بر حاجیان ما (شهادت حجاج در #منا ) مبدأ آن مال آنجاست، مبدأ آن یزید بن معاویه و مأمورین او هستند که برای ترور وارد مکه میشوند نه برای حج و #عمره و #عبادت!.
به #امام خبر رسید که یک چنین تروری در انتظار شماست؛ لذا حضرت تصمیم گرفت که احترام خانهی مکه را به خاطر او نشکنند، حریم مکهی معظمه از زمان ساخته شدنش به دست حضرت #ابراهیم (علیهالسلام)، خدا این خانه را خانهی خودش فرموده، #طواف را طواف عرشی قرار داده، #مردم را برای #بندگی به آنجا دعوت کرده نه برای کشتار و آزار مردم!.
این بود که حضرت دریغ داشت که این کار دربارهی او انجام بگیرد و حریم خانهی خدا شکسته شود. بنابراین تصمیم گرفت که این حج را به پایان نبرد و حج را به عمرهی مفرده تبدیل کند. روز سهشنبه هشتم ذیالحجة از مکه خارج بشود.
آنوقت در بین #بنی_هاشم و افرادیکه در همراهش بودند، آنها را جمع کرد و صحبت از #مرگ کرد!.
فرمود: «الحمدلله و ماشاءالله و لا قوة الا بالله و صلی الله علی رسوله»؛ کلاسِ درس مرگ از اینجا برای مردم گشوده شد؛
«خُطَّ الموتُ علی وُلدِ آدم مَخَطَّ القَلادَةِ علی جیدِ الفَتاة».
در هیچ عبارت و شعری پیدا نمیشود که کسی اینطور مرگ را #عزت و #آبرو داده باشد.
میفرماید: اگر بخواهیم لباس مرگ را برای خودمان تشبیه کنیم، در مردها چنین چیزی نیست، ولی در خانمها و دوشیزگان وقتی یک گردنبند طلایی از پدر یا در موقع ازدواج به آنها میرسد، افتخار به آن میکنند، لذت میبرند و زینت قرار میدهند.
«خُطَّ الموتُ علی وُلدِ آدم مَخَطَّ القَلادَةِ علی جیدِ الفَتاة»
برای #انسان چنین گردنبندی اسباب آبرو، اسباب زینت، اسباب راحتی، به نام مرگ خدا قرار داده.
«و ما اَولهَنی اِلی اَسلافی»؛ نمیدانید چه چیزی در باطن من موج میزند از علاقهی به مادرم #زهرا، از علاقهی به پدرم، از علاقهی به جدم، و برادرم! میخواهم پرواز کنم!؛ «ما اَولهَنی اِلی اَسلافی اشتیاقَ یعقوبَ اِلی یوسفَ»؛ فقط در مردها میتوانم یک مرد پیدا کنم، مثال بزنم، آن هم جدایی #یعقوب از #یوسف است. چقدر یعقوب جدایی کشید تا چشمانش از بین رفت و سفید شد؟!
«خُیِّرَ [خیِرَ] لی مَصرعاً»؛ یک جایگاهی به نام افتادنْگاه برای من فراهم شده! «انَا لاقیهِ»؛ باید بروم آنجا بیفتم!.
آنجا کجاست؟ آنجا گودی قتلهگاه است!. پس نظر من این است که من دارم پرواز میکنم به سوی محبوبهای خودم. خروج من الآن از مکه و بیابانها در ظاهر آواره شدن است، ولی من رو به مقصد خود دارم حرکت میکنم.
«کأنی باَوصالی، تتقَطَّعُها عُسلانُ الفَلواتِ»؛ مثل اینکه دارم میبینم گرگهایی به من حمله کردهاند و دارند ماهیچههای من را با دندانهایشان تکهتکه از من جدا میکنند!.
«بین النواویس وکربلاء فیملان منی اَکراشاَ جوفا و اجربةً سُغَّبا. لا محیص عن یوم خط بالقلم، رضی الله رضانا اهل البیت»؛ همینکه خدا برای ما یک نقشهای قرار داده، ما به چشم خود قبول داریم به سوی او پرواز میکنیم.
وصلی الله علی محمد وآله الطاهرین
۹۴٫۷٫۲۳
☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی
@seyedololama