eitaa logo
🍃 شاعران حوزوی 🍃
625 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
168 ویدیو
11 فایل
🌏خبرگزاری‌ها، نشریات، و کانال‌ها در مناسبت‌های دینی و ملی به دنبال اشعار حوزویان هستند و اینجا گنجینه شعر آن عزیزان است. 🍃ارسال اشعار و احوال شاعران به 🍃مدیر شاعران حوزوی @mahta_sa 💠 #شاعران_حوزوی 💠 @shaeranehowzavi
مشاهده در ایتا
دانلود
عهدی که بسته‌‌ایم🍃🌹 اهل ولا چو روی به سوی خدا کنند اول به جان گمشدۀ خود دعا کنند شد عالمی اسیر جمال تو، رخ نما تا عاشقانه سیر جمال خدا کنند روی تو را ندیده خریدار بوده‌اند «تا آن زمان که پرده برافتد چه‌ها کنند؟».. آهسته چون نسیم گذر کن در این چمن تا غنچه‌ها به شوق تو آغوش وا کنند.. عهدی که بسته‌ایم، فراموش کی کنیم؟ صاحبدلان به عهد امانت وفا کنند از ما جمال خویش مپوشان که گفته‌اند: «اهل نظر معامله با آشنا کنند».. «پروانه» سوخت ز آتش هجران ولی نگفت:‌ «شاهان کم التفات به حال گدا کنند» ( پروانه) 💠 💠 @shaeranehowzavi
در آسمان شهادت🌹🍃 دوباره آمده آن شب، شب جدایی او سرم فدایی او شد، دلم هوایی او دوباره نیمه‌شب قدر و ساعت یک و بیست سکوت ثانیه در لحظۀ رهایی او تمام خاطره را بُرد با خودش ناگاه چقدر گریه کنم از غم جدایی او چه حال و روز خوشی داشت آن یگانه‌ترین که بود رشک ملک حال ربنایی او چقدر مردم دنیا هوایی اویند چقدر خاطره دارند از آشنایی او.. هنوز هم که هنوز است پی نبرده کسی به خُلق اَحسَن و اخلاق مصطفایی او به زهد حیدری و شور مرتضایی وی به صبر زینبی و داغ کربلایی او.. کسی ندیده‌ام این‌گونه بی‌ریا هرگز کسی سراغ ندارم به با صفایی او هزار پنجره واکرده دست غیبی وی هزار عقده گشوده گره‌گشایی او نشسته‌ام به تماشای صبح لبخندش کجاست عکس غریبی به دلربایی او شبی به فطرت دیرین خویش برگشتم گرفت شهر دلم حال روستایی او.. بلند مرتبه پرواز سربلندی داشت در آسمان شهادت دل هوایی او میان این همه سردار و آن همه سرباز ندیده‌ایم کسی را به بی‌ریایی او نرفته است ز خاطر، نمی‌رود پس از این به روی خاک وطن عشق جبهه‌سایی او کنار صحن غریبی هنوز می‌سوزد چراغ نیمه‌شب خادم‌الرضایی او.. بیا و روضۀ قاسم بخوان در این پایان به شرحه شرحۀ آن جسم کربلایی او 💠 💠 @shaeranehowzavi
گر کفش به سر کرده ام امروز عجب نیست نشناخته ام ‌پیش تو از بسکه سر از پا از سجده تسلیم رسیدیم به معراج طی میشود این ره به جبین بیشتر از پا پیش قدمت آهِ منِ خسته بلند است دیگر چه غم از اینکه بیافتم اگر از پا 💠 💠 @shaeranehowzavi
از غیر تو بیزارم و بیمار رخ یار روز و شب من طی شده با یاد تو دلدار من دل به شما بستم و این لطف تو باشد دانم که برای تو دلم نیست سزاوار َ گرچه ره پیوند و وصال تو بُود سخت با عشق چه آسان شود این مسیر دشوار گر چهره ی زیبای تو را هرکه ببیند داند که چرا من شده‌ام پیر و گرفتار هر لحظه که بین من و تو فاصله افتاد دنیا به مثال قفسی تنگ شد انگار هرجمعه به دلتنگی و هجران سپری شد یا رب چه زمانی رسد آن لحظه‌ی دیدار؟ 💠 💠 @shaeranehowzavi
برای مادر شهید آرمان علیوردی 🌹🍃 ببخش اگر پِسرت پا نمی شود! مادر تمام قَد! جُلو اَت تا نمی شود، مادر به قصدِ کُشت زَدند و تَنم وَرَم کرده!!! چُنان که تویِ لَحَد جا نمی شود! مادر چُنان زدند که یک اُستخوان سالم در تَنِ شهید تو پیدا نمی شود، مادر! بگو طبیب نیاید دِگر به بالینم بگو که مُرده مُداوا نمی شود! مادر اگرچه دیدن داغِ جوان کمرشِکن است! بگو به هرکه که بینا نمی شود! مادر هزار تایِ منِ ! فدایِ علی فقط به حرف! تَولّی نمی شود، مادر بَدا به حالِ به ساحل نشسته ای که دِلَش زِ ترس! راهی دریا نمی شود، مادر فقط به بَستن عَمّامه نیست دینداری! و دین به موعظه اِحیا نمی شود! مادر اگر که آدمی از پیله اش رها بِشود نه آدمی ست! که پروانه می شود، مادر جوابِ مُنکِرِخونِ حسین(ع)، خون من است و خونِ تازه که حاشا نمی شود! مادر اگرچه چون شبِ کوفه! دَری در به رویِ مُسلمِ تو وا نمی شود! مادر کسی که هیچ کسی جُز خدا ندارد که غریب و بی کس و تنها نمی شود! مادر تمام لشکر نامردشان به خط بِشَوَد حریفِ یک نفر از ما نمی شود، مادر مرا زَدند که برگردم از عقیده یِ خویش! و (سوختن به تماشا نمی شود) مادر که من شبیه یَهودا شَوَم مسیحم را! که مُنکِرَش شَوَم، امّا نمی شود! مادر هزار زخم! دهان وا کند به رویِ تَنم دهان به سَبّ ِ علی وا نمی شود! مادر 💠 💠 @shaeranehowzavi
خبر آمدنت آمده، از راه بیا سر بزن از دلِ یک جمعه‌ی ناگاه بیا ماه کامل نشود تا تو نیایی آقا تا که کامل بشود نیمه‌ی این ماه، بیا عهد کردیم و شکستیم و گذشتی صدبار باز هم با دل آلوده‌ی ما راه بیا نفس‌آلوده زمین‌گیرِ گناهیم، ولی دیگر از دست همه خسته شدیم، آه! بیا راه‌گم‌کرده‌ی این جاده‌ی پر پیچ و خمیم ای هدایتگر هر بنده‌ی گمراه، بیا چاهِ غفلت شده سهم همه‌ی ما بی‌تو یوسف قافله! یک سر به لب چاه بیا جمعه‌ها رفت، ولی جمعه‌ی موعود نشد جمعه‌ها می‌رود ای جمعه‌ی دلخواه بیا گفت شاعر "خبر آمد خبری در راه است" خبر آمدنت آمده، از راه بیا... 💠 💠 @shaeranehowzavi
نام او آمد و قلم گل کرد رفت تا اتفاق روز کبود رفت تا بینهایت گریه رفت تا پیش آنچه بود و نبود قلمم عارفانه عاشق شد نام او رمز و راز این قلمست مصرعی که به کربلا افتاد مصرعی که دو دست او قلم است نام او اتفاق یک رود است رود جاری لب ترک خورده پیش چشمان تیره ی ساقی دشتی از لاله های پژمرده لاله هایی که ظهر روز عطش رقص خون را به اشک میدیدند لاله هایی که قلبشان خون بود لاله هایی که عشق می چیدند لاله ای بوی سیب را میداد تاولی از عطش به لب ها داشت نازدانه چقدر زیبا بود روی چشم‌عموی خود جا داشت صبر لبهای او ترک خورده آنکه شش ماهه قرص کامل بود مثل ماهی به تیره ی شب ها او که سرباز خوب و قابل بود مادری توی خیمه بیتاب و منتظر مانده چشم های ترش جان به لب بود از سکوت علی نکند تیر آید و قمرش صحنه ها پیش چشم او میرفت درد در جان غیرتش تب داشت می نشست و دوباره بر میخواست او که نام حسین بر لب داشت رفت و با اشک اذن میدان خواست او که دریای ِ تا ابد جاریست رفت و دستاش را به علقمه داد کار عباس ها وفاداریست چه کسی دیده ساقی تشنه به روی دوش مشک او پاره بی علم با دو دست افتاده چشم‌او بود سوی گهواره مردی از جنس باور و دریا در نگاه حسین گمگشته رفت مثل غزل ولی ای وای مثل یک چار پاره برگشته چه کسی دیده آنکه شمشیرش ذوالفقاریست در ید حیدر تیر خوردست و باز شرمندست از غم خشکی لب اصغر ...... چه کسی دیده اینهمه مستی چه کسی دیده این ادب هیهات تو تمام وفا شدی عباس عشق هم با تو میشود اثبات خشکی آیه های لبهایت میخراشید روح دریا را ای فرات ای که مَهر فاطمه ای در طوافت بگیر سقا را رد دستانِ عاشقت آقا مثل خورشید تا ابد باقیست نام تو بین تشنگان جهان حضرت عشق حضرت ساقیست مقتدای ادب فقط عباس‌ دستهایش جهان باورها رزق سال غزل فقط عباس نام او بیت خوب دفترها بال وپرزخمی ام عزیزحسین بانگاهی توروبراهم کن ترکی روی قلبم افتادست عاشقانه کمی نگاهم کن دستهایت تمامی دریا ای تمامت تمام جان حسین کربلا را برادری کردی ماه زیبای آسمان حسین ... 💠 💠 @shaeranehowzavi
دلداده‌ی رهبریم و با شور و امید گوییم به هرکسی که پرسید و شنید: هستیم همه فدایی خامنه‌ای! «تا کور شود هر آن‌که نتواند دید» 💠 💠 @shaeranehowzavi
🌹🍃 نجف نرفته چه می‌فهمد این حقیقت را؛ فقط دعای کسی مستجاب می‌گردد که قوت غالبش اینجا شراب می‌گردد غلام همّت آنم که زیر چرخ کبود غلام قنبرش عالی‌جناب می‌گردد نگاه حضرت ساقی به هرکسی افتاد اگرچه ذرّه ولی آفتاب می‌گردد به یُمن جوهر عشق علی و اولادش گناه، هرچه که باشد ثواب می‌گردد خوشا به حال کسی که شبیه ابراهیم در آستان حسینش ، مجاب می‌گردد نشان دهید به مستان که دور قبر قمر هنوز هم که هنوز است آب می‌گردد به هر دری که رسیدی و قفل بود، نترس به نام نامی او فتح باب می‌گردد نجف نرفته چه می‌فهمد این حقیقت را که کعبه دور سَر بوتراب می‌گردد 💠 💠 @shaeranehowzavi
بهار خاطر ما از غمت زمستان است هزار چشمۀ اشک از غم تو جوشان است هنوز داغ تو تازه است در زمین و زمان هنوز غصۀ ما داغ مرد میدان است 💠 💠 @shaeranehowzavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دفتر شعر، هرکسی دارد غزل و قطعه هم، بسی دارد هر سخن پروری، به باغ ادب نخل نوپا و نورسی دارد شعر، نذر شهید اگر بشود بیت‌های مقدسی دارد 💠 💠 @shaeranehowzavi
سلام و رحمت🍃🌹 💎 اثر برگزیده‌ی اولین کنگره‌ی تکریم مادران شهید با عنوان " زلال قریحه" از بانو طاهره سادات ملکی: امشب دوباره حرف ها دارم برایت ای شب به شب هم صحبت من چشم هایت! یادش بخیر آن روزها که موقع خواب من روضه ی گهواره میخواندم برایت پا می شدند از خواب گنجشکان به شوقت وقت طلوع خنده ی صبح آشنایت کم کم شبیه سرو خانه قد کشیدی پشت لبت سبز و کمی بَم شد صدایت آن روزها در خانه ی ما وقت افطار باران غزل می خواند با هر ربنایت یک شب که شال گردنت را بافه بافه رج می زدم از رفتنت کردی حکایت از من حلالیت گرفتی... گریه کردی آن شب عوض شد بی هوا حال و هوایت باران به باران ابری و دلتنگ بودم کوچه به کوچه دور می‌شد رد پایت قندیل بست این خانه بعد از ‌رفتن تو یک عمر پای کرسی ام خالیست جایت دامادی ات را آرزو می‌کردم اما وقت حنابندان چرا خون شد حنایت می پیچمت لایه پتوی بوسه هایم تا گرم گرم گرم باشد دست و پایت! آه ای کبوتر بچه ام پرواز خوش باد! پر، باز کن پرواز کن تا بی نهایت... 💠 💠 @shaeranehowzavi
سلام و رحمت🍃🌹 💎 اثر برگزیده‌ی اولین کنگره‌ی تکریم مادران شهید با عنوان "زلال قریحه" از جناب مجتبی خرسندی: برای مادر شهیدان مهدی و مجید زین‌الدین؛🌹 قبول کرده خدا هر دوتا شهید تو را که از دوپنجره واکرده‌اند دید تو را هزار مرتبه ترس آمد و حریف نشد که ناامید کند لحظه‌ای امید تو را منای عشق بنا شد که با دو اسماعیل به شام تیره بریزند صبح عید تو را بدیهی‌است که ابلیس‌ها نمی‌فهمند شکوه سعد تو را، باور سعید تو را بهشت خانه‌ی امن تو بود و حضرت حق گذاشت در دل قرآن خود کلید تو را چه باد‌ها که وزیدند با تمام وجود ولی هنوز نلرزانده‌اند بید تو را شکوه، صبر، صلابت، مقاومت، ایثار ردیف کرد خدا این همه مرید تو را تو روسفید شدی در مقام قرب خدا که روسیاه کند دشمن پلید تو را تو انتخاب خداوند بودی ای مادر برای رفتن این راه برگزیده تو را نشان مادری تو "تبارک‌الله" است به اهل صبر، خدا می‌دهد نوید تو را تو از زلال قریحه سروده‌ای دو غزل که ماندگار کند لحظه‌ی سپید تو را دو نامه‌ای که نوشتی قبول حق شده است به عرش خوانده خدا مهدی‌ومجید تو را 💠 💠 @shaeranehowzavi
🍃🌹 میان بهت عظیم زمین، زمان گم شد شبی که در دل پروازت آسمان گم شد شبی که شُرشُر باران شبی که هق هق ابر میان گریۀ تبدار این و آن گم شد دلم انار ترک خورده بود و بی تو شکست ... و لابلای ورق‌های داستان گم شد به چشم سوختۀ ما توئی همان ققنوس که صد نشانه نشان داد و بی نشان گم شد به سرو‌قامتی سبز قامتان سوگند از آن زمان که تو پیدا شدی خزان گم شد حماسۀ تو چنان کرد با قلم‌هامان که واژه‌های غم انگیز در زبان گم شد شکوفه‌های تو گل کرد بر تن تاریخ حماسه‌های تو پیچید و هفت خوان گم شد همان شبی که سحر را به جنگ می‌طلبید صدای کفر در آیینۀ اذان گم شد دگر ندیده به خود صبح روشنی هرگز شبی که یک نفر از شهر عاشقان گم شد 💠 💠 @shaeranehowzavi
نَفَس حق خمینی است که در این عالم... ساخته همت و چمران و سلیمانی ها پیروی از خلف صالح او "سید علی" است موجب عزت صد در صد ایرانی ها 💠 💠 @shaeranehowzavi
گر مرا دوزخ فرستد ذات حق یوم الحساب تا ببینم حاصل عصیان خود را در عذاب چون بسوزد پیکرم در آتش قهرش ولی... سینه ام هرگزنسوزد چون به دل دارم علی(ع) 💠 💠 @shaeranehowzavi
پیچیده عطر چای و صدای چکاوکان آرام می‌چکد نم دستان آسمان شبنم نشسته روی تن ناز نسترن غرق عرق شده گلِ شب‌بو کنار آن گنجشک‌های عاشق اردیبهشت‌ماه پر می‌کشند شاد و رها در مسیرمان فصل تلاقی قلم و قلب و قافیه با قاصدک قصیدهٔ زیباتری بخوان آری بهار آمده عاشق کند تو را با من بیا به باغ پر از گل قدم‌زنان 💠 💠 @shaeranehowzavi
🍃🌹 ذوق را در شاخ و برگ لانه پنهان کرده است شوق را در باور پروانه پنهان کرده است دوست دارم آن خدایی را که با عشق تمام مهربانی را چنین در شانه پنهان کرده است فکر کن او با چه ذهنی، ذره ذره... خرد خرد جنگلی را در دل یک دانه پنهان کرده است شاعر نقاش یعنی او، همان استاد که ماه را در قلب حوض خانه پنهان کرده است باید عاشق بود تا فهمید این خاکی ترین... آسمان را در دل پیمانه پنهان کرده است خویش را در شعر حافظ زیر چندین لایه فهم در دل ایهام ها رندانه پنهان کرده است در جدال عقل و عشق، از خویشتن غافل نشو هر دو را او در سر دیوانه پنهان کرده است رنج باید آدمی را... تا رسیدن، چون که او گنج را در سینه ویرانه پنهان کرده است ای دریغ از کدخدایانِ به ظاهر دین پرست سود این نامردمان، در نانِ پنهان کرده است وای بر آن قوم و خویشی که به جای آشنا نور را در سایه ی بیگانه پیدا کرده است 💠 💠 @shaeranehowzavi
میرزا؛🍃🌹 چراغان کُن خیابان در خیابان را چراغانی که دارد سَر می آید! عُمرِ این هجرانِ طولانی سَری تنها که بعد از سالها از جَنگ برگشته سری بی تن! که در راهِ وَطن گَشته ست قربانی سرِ مردی که در خورجینِ یک قزّاقِ نامرد است "جماعت! میرزا دارد می آید رشت مهمانی" (به هر جا بنگرم آنجا تو بینم) میرزا کوچک تو در جنگل، تو در دریا، تو در کوه و بیابانی تو ای لالاییِ پُرسوزِ مادرهایِ شو مُرده تو ای در تَک تَکِ این کومه هایِ سردِ دهقانی چه فرقی می کند ماسالِ برفی با شبِ بغداد؟ چه فرقی می کند اهل کجا! یا در چه میدانی اگر غیرت نمی کردند و می ماندند در خانه نبود امروز حتّی نامی از ایران و ایرانی (انارت را دو قسمت کُن، شهیدِ اوّل و ثانی) یکی را میرزا کوچک، یکی قاسم سلیمانی چریکِ جنگلی سربازِ مَستِ بُلشویکی نیست مبادا بر وجودش اَنگِ بی دینی بِچسبانی! خودت سیّدجمال ای کاش می بودی و می دیدی که فرقی نیست اینجا بین اسلام و مسلمانی تُفنگت را زمین نگذار! خُرمشهرها باقی ست... وَ راه افتاده از خونِ تو دامنگیر جریانی که استعمار و استعمارگر را می برد با خود کمی طاقت بیاور! بعدِ هر سختی ست آسانی تُفنگت را زمین نگذار! تنها نیستی سردار که آغازِ تو را جُز با قیامَش نیست پایانی تو کوچک نیستی! این را به ما تاریخ ثابت کرد رضاخان های قُلدر می روند امّا تو می مانی 💠 💠 @shaeranehowzavi
می‌خواست از هوای تو بنويسم پاييز بود ابر مقدر شد باران گرفت پنجره ای لرزيد مردی شكست چند برابر شد موجی به جان ثانيه ها افتاد انگشت های باد به رقص آمد سكر هزار ساله اندامت بر پلك های پرده شناور شد يك تكه ابر تابلو را پوشاند حل شد تمام پيرهنت در ابر پس ابر جان گرفت فرود آمد پس ابر بی مبالغه دختر شد انجيرهای خيس سراسيمه بادام های مضطرب و مرطوب باران هزار بار تو را بوسيد باران هزار بار جوان تر شد می‌خواست از هوای تو بنويسم تاريخ انتظار غريبی داشت پاييز بود پنجره ای لرزيد مردی كنار پنجره پرپر شد 💠 💠 @shaeranehowzavi
اداره هنرهای ادبی، معاونت فضای مجازی، هنر و رسانه دفتر تبلیغات اسلامی با همکاری مجمع شاعران مقاومت برگزار می‌کند: عصر شعر《افق》 از ویژه‌برنامه های محفل هفتگی شعر حوزه (مشارق) با شعرخوانی: حجت الاسلام والمسلمین جواد محمدزمانی حجت الاسلام والمسلمین سیدسلمان علوی حجت الاسلام و المسلمین محمدعلی کعبی سیدمهدی موسوی مرتضی حیدری آل کثیر یوسف رحیمی سیدعلی نقیب و شاعران فعال محفل مشارق زمان: دوشنبه، نوزدهم دی ماه ۱۴۰۱، ساعت ۱۵:۳۰ مکان: قم، خیابان شهدا(صفاییه)، نبش کوچه ۱۷، معاونت فضای مجازی، هنر و رسانه دفتر تبلیغات اسلامی، سالن نمایش. 💠 💠 @shaeranehowzavi