🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🍀☘☘☘☘🍀🌸
🌸🍀🌷🌷🌷🍀🌸
🌸🍀🌷🇮🇷🍀🌸
🌸🍀🌷🍀🌸
🌸☘☘🌸🌸
🌸☘🌸🕊🌸
🌸🌸🌸🌸🌸
#اهمیت_به_حجاب
#ازلسان_مادرمعزز
#شهیددفاع_مقدس
#محمدمهدی_دباغی
محمدمهدی فرزند اولم بودو خیلی بچه ی با اخلاقی بود و بزرگتر از دیگر فرزندانم بود و بچه هام خردسال بودند. من تو کارهای منزل دست تنها بودم و احتیاج به کمک داشتم محمد مهدی همیشه کمک حالم بود و دنبال من راه می رفت و می گفت: مامان بزار کمکت کنم و هر کاری که از دستش بر میامد کوتاهی نمی کرد و مواظب خواهرانش بود وحتی با فرزند دومم که خواهر اول محمد مهدی میشد چهارسال فاصله
سنی داشتند. محمد مهدی پنج تا
خواهر داره که دو تا از خواهرانش
دو قلو هستند ومن خودم براشون چادر دوخته بودم که از همون بچگی باحجاب آشنا بشند و یاد
بگیرند چادر سر کنند. و هر وقت با هم بیرون
می رفتیم محمد مهدی به خواهرانش می گفت: باید محجبه باشید و حجابتونو کامل کنید و قشنگ رو بگیرید وگرنه من خجالت می کشم. بااینکه خواهرانش کم سن و سال بودند ولی
همیشه اونارو سفارش به حجاب می کرد و دوست داشت که زینب وار باشند. و خیلی با خواهرانش مهربون بود و بازیشون می داد و محبت برادرانشو
به پاشون می ریخت.
🌸🌸🌸🌸🌸
🌸☘🇮🇷☘🌸
🌸🕊🌷🕊🌸
🌸☘🇮🇷☘🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
جایی که #جان آرام گیرد نزد جانان
آن جا که "عند ربهم" فرمود #قرآن
این عاشقان را جز #شهادت مرگ ننگ است
در کامشان بی #دوست ماندن چون شرنگ است
🌸🌸🌸🌸🌸
🌸☘🇮🇷☘🌸
🌸🕊🌷🕊🌸
🌸☘🇮🇷☘🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🍀☘☘☘☘🍀🌸
🌸🍀🌷🌷🌷🍀🌸
🌸🍀🌷🇮🇷🍀🌸
🌸🍀🌷🍀🌸
🌸☘☘🌸🌸
🌸☘🌸🕊🌸
🌸🌸🌸🌸🌸
#بنده_شکرگزار
#ازلسان_مادرمعزز
#شهیددفاع_مقدس
#محمدمهدی_دباغی
محمدمهدی هر وقت غذا می پختیم
اصلا اهل ایرادو بهانه نبود و همیشه از نعمتهای خدا به اندازه ی نیاز استفاده
می کرد. فقط بین غذاها خیلی شوید باقالی پلو با گوشت یا مرغ دوست داشت. بین میوه ها هم تقریبا هندوانه رو بیشتر دوست داشت. که تو جبهه هم وقتی هندوانه می خورده یک عکس یادگاری دوستاش ازش گرفتند و کلا
بنده ی شکرگزار خدا بود. تو درس و مشق مدرسه هم خیلی عالی بود و همیشه نمراتش عالی بود و ما هیچ وقت سر درس و مشق با محمد مهدی تا بود و دبیرستان می رفت به مشکل برنخوردیم. و عمرش اونقدی نبود که بفهمیم در چه زمینه هایی استعداد داره و اینیم که بود جنگ بود و در حال رفت و آمد به جبهه بود و فرصت نداشت که دنبال هنری یا کلاسهای متفرقه آموزشی بره تا زمانیکه به شهادت رسید و در کلاس انسانیت با مدال افتخار شهادت دارای رتبه و مقام شد به درگاه احدیت و در امتحانات الهی روسفیدشد.
#پای_منبر_بزرگان
محمدمهدی پای منبربرادرم که دائیشون می شد حاج آقا شیخ حسین انصاریان خیلی می رفت و پای منبر آسید قاسم شجاعی که بیشتر درمسجد لرزاده منبر داشتند می رفت و جدیدا رحمت خدا رفتند و شنیدم که بردند کربلا یا نجف بخاک سپردند. و پای منبرآیت الله فلسفی در خیابان ری می رفتند و درس دین و زندگی و اخلاق می گرفتند.
#فعالیتهای_فرهنگی_ورزشی
محمدمهدی به قرآن اهمیت می داد و در مدرسه سعی می کرد کارهای قرآنی هم انجام بده و در بسیج فعالیتهای فرهنگی شهدایی هم داشتند. و در زمینه ورزش هم یاد ندارم دنبال فوتبال رفته باشه فقط دنبال هنرهای رزمی می رفتند تا بتونند آمادگی دفاعی پیدا کنند و بهتر بتونند در جبهه ها خدمت کنند.
🌸🌸🌸🌸🌸
🌸☘🇮🇷☘🌸
🌸🕊🌷🕊🌸
🌸☘🇮🇷☘🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
#در_محضر_معصومین
🔰امیرالمومنین علیه السلام:
🔴سخاوت سبب محبت است.
📚غررالحکم
#حدیث_روز
▪️لبیک یا خامنه ای
لبیک یا حسین (ع) است
↙ قرار ما هرشب ساعت ۲۳ یک تصویر از #آقای_عشق
« عاشقان امام خامنه ای »
دوست داران رهبری با هر سلیقه ای ❤
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
مرا به تو میشناسند!
در تمام زندگی فقط یک افتخار دارم
اینکه مرا به تو میشناسند!
میگویند: #منتظر بهار است...
#ياايهاالعزيز
@shahedaneosve
شاهدان اسوه زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
✋️اول صبح و #سلامی_به_مولا
پر می کشد دلم به هوای حرم حسین
دارم به اشتیاق شما می پرم حسین
خورشید از حوالی گنبد طلوع کرد
صبح است و باز نام تو را می برم حسین
أَلسلام عليك يااباعبدالله
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
صباحڪم بالخیر
مراهم از رزق آسمانیت
نمکـ گیرڪن
ڪہ عاقبتم بالخیر شود و شهادتـــــ هم،عاقبتـــ بہ خیرشدن استــــ
شاید رزق امروزم رانوشتند: #شهادتـــــ
#سلام_صبحتون_شهدایی
#یاد_شهدا_باصلوات
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
#فلش_نشانه_شهیدمحمدمهدی_دباغی
🌸🌸🌸🌸🌸
🌸☘🇮🇷☘🌸
🌸🕊🌷🕊🌸
🌸☘🇮🇷☘🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
📎 ڪلام شهید
عزیزانم ...
ابزارها وشیوه هاے انحراف بیش از حد تصور اسٺ، مبادا لحظہای از خط امـام و مولایماڹ منحرف شده یا پایتاڹ بلرزد، تنها توصیه ام ہه شما همیڹ اسٺ، زیرا همیڹ مورد همه مسائل دیگر را حل خواهد ڪرد.
🌷شـــهید ســـتار محمودی🌷
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🍀☘☘☘☘🍀🌸
🌸🍀🌷🌷🌷🍀🌸
🌸🍀🌷🇮🇷🍀🌸
🌸🍀🌷🍀🌸
🌸☘☘🌸🌸
🌸☘🌸🕊🌸
🌸🌸🌸🌸🌸
#یه_دونه_پسر
#ازلسان_مادرمعزز
#شهیددفاع_مقدس
#محمدمهدی_دباغی
یبارآمده بود مرخصی و می گفت: تو جبهه به من می گند چطور شما یه دونه پسری مادرت بهت اجازه داده بیایی جبهه !!؟ می گفتم: خب شما چه جوابی بهشون می دادید؟ گفت : من بهشون
می گفتم: من مادرم خیلی شجاعه و آدم فهمیده ایه و تو ی خانواده ی مذهبی به دنیا اومده؛ هیچ وقت نمیاد به من بگه نرو جبهه و نرو از اسلام دفاع کن ونرو پشتیبانی کن. و مادرمم طرف حق هست و الحمدلله با بصیرت هستند.
#شرکت_درعملیات
محمد مهدی دو سه روزی بود که آمده بود مرخصی دیدم داره آماده میشه برگرده جبهه!! من تعجب کردم که چرا به این زودی می خواد برگرده ؛ پرسیدم چرا می خوای به این زودی برگردی جبهه آخه این چه اومدن و رفتنی بود؟! گفت: احتمالا ی عملیاتی پیش رو داریم ولی یهو حرفشو عوض کرد گفت: نه نه مامان عملیات نداریم؛ همینجوری می خوام
بر گردم و زود باید برم. وقتی حرفشو عوض کرد فهمیدم نمیخواد عملیات یه وقت برملا بشه و هم نمی خواست من مادر دلواپس بشم.
🌸🌸🌸🌸🌸
🌸☘🇮🇷☘🌸
🌸🕊🌷🕊🌸
🌸☘🇮🇷☘🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
چون #عشق را جز عشق تفسیری دگر نیست
حلاج را جز دار #تدبیری دگر نیست
این #واژه در قاموس دل با خون قرین است
این داستان #آغاز و پایانش همین است
تدبیر این یاران عاشق نیز #خون است
زین حلقه #هرکس بیم جان دارد برون است
🌸🌸🌸🌸🌸
🌸☘🇮🇷☘🌸
🌸🕊🌷🕊🌸
🌸☘🇮🇷☘🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🍀☘☘☘☘🍀🌸
🌸🍀🌷🌷🌷🍀🌸
🌸🍀🌷🇮🇷🍀🌸
🌸🍀🌷🍀🌸
🌸☘☘🌸🌸
🌸☘🌸🕊🌸
🌸🌸🌸🌸🌸
#انگشتریاحسین
#ازلسان_مادرمعزز
#شهیددفاع_مقدس
#محمدمهدی_دباغی
زمانیکه دخترم وحیده ۴ ماهه شده بود محمدمهدی آمده بود مرخصی تصمیم گرفتیم باهم بریم مشهد پابوس آقا امام رضا علیه السلام . یک روز بعداز زیارت باهم رفتیم بازار رضا اونجا محمد مهدی رفت یک انگشتر عقیق خرید و داد تا روی انگشتر را کلمه ی "یاحسین" حک کنند. و این انگشتر تو دستش بود تا زمانیکه به شهادت رسید. وقتی پیکر پاکش برگشت و خواستند غسل و کفنش کنند هر کاری کردند این انگشتر از انگشتش جدا نمی شد. و از دایی شهید که حاج شیخ حسین انصاریان هستند سوال کردند چکار کنیم انگشتر از دست شهید در نمیاید ؟! ایشان گفتند: چون محمد مهدی دوست داشته این انگشتر باهاش باشه اصلا در نیارید از دستش بزارید باشه. و ما محمد مهدی رو همینجوری باهمون انگشتر به خاک سپردیم.
#دیدگاه_محمدمهدی_نسبت_به_آینده
جنگ بود ولی من در فکر آینده ی محمدمهدی بودم. یک روز ازش سوال کردم . می خوای آینده
چکاره بشوی ؟ گفت:حالا که فعلا جنگ هست و معلوم نیست که من به کجاها برسم؛ حتی یبار که می خواست بره به جبهه از من پرسید: مامان دوست داری من چقدر عمر کنم؟ گفتم: عزیزدلم اولا که عمر دست خداست. ولی به هر حال هر پدرو مادری آرزو داره که اولادش و تو لباس دامادی ببینه؛ گفت: آهان فکر می کنید که من می خوام هفتاد؛ هشتاد سال عمرم کنم !! نهایتا اینهمه سال هم عمر کنم چه فایده داره ؟! اینقدر برنج بخورم اینقدر لباس کهنه کنم چه فایده ای داره ؟! جزء گناه و معصیت هیچی دیگه نیست. پس من برم جبهه شهیدشم لااقل خاک پای شهدا بشم.
🌸🌸🌸🌸🌸
🌸☘🇮🇷☘🌸
🌸🕊🌷🕊🌸
🌸☘🇮🇷☘🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌸🌸🌸🌸🌸
🌸☘🇮🇷☘🌸
🌸🕊🌷🕊🌸
🌸☘🇮🇷☘🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🍀☘☘☘☘🍀🌸
🌸🍀🌷🌷🌷🍀🌸
🌸🍀🌷🇮🇷🍀🌸
🌸🍀🌷🍀🌸
🌸☘☘🌸🌸
🌸☘🌸🕊🌸
🌸🌸🌸🌸🌸
#رفیق_پدر
#ازلسان_مادرمعزز
#شهیددفاع_مقدس
#محمدمهدی_دباغی
محمدمهدی فرزند اول بود و تک پسر.
برای همین خیلی پدرش روی او حساس بود. و بخاطر اینکه خیلی از نظر عقلانی و دانایی هم زود بزرگ شد؛ هر روزی که قد می کشید و از عمرش می گذشت با پدرش هم رفیقترمی شد. و همیشه باهم بودند و به چشم پدرش خیلی عزیز بود. سال ۱۳۵۷ زمانیکه تظاهراتها به اوج خود رسیده بود. همراه پدرش به تظاهرات می رفتند. آنسال محمدمهدی یک پسربچه حدودا ۶ الی ۷ ساله بود و هر زمانی که در منزل بود وقتی سرو صدای تظاهر کننده ها را می شنید دوست داشت که برود و به جمعشان بپیوندد؛ ولی من مانعش می شدم که تنهابرود. و وقتی پدرش به تظاهرات میرفت باایشان همراه می شد. و از همان کودکی با پدرش رفیق بود. وقتی هم که محمد مهدی به شهادت رسید. پدرش از نظر روحی خیلی ضربه خورد و شُک بزرگی بهشون وارد آمد که نزدیک دوسال خانه نشین شدو با هیچ کس رفت و آمد نمی کرد. و خیلی تنها شده
بود و به لطف خدا کم کم با داغ فرزندی که رفیقش بود کنار آمد.
🌸🌸🌸🌸🌸
🌸☘🇮🇷☘🌸
🌸🕊🌷🕊🌸
🌸☘🇮🇷☘🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
پروای جان یعنی اسیر خویش بودن
یعنی اسیر نفس بد اندیش بودن
پروانگان را هیچ پروایی زجان نیست
سودای جانان چون بود،پروای جان نیست
پروانه کی پروایی از پر سوختن داشت
گویی که از اول سر افروختن داشت
🌸🌸🌸🌸🌸
🌸☘🇮🇷☘🌸
🌸🕊🌷🕊🌸
🌸☘🇮🇷☘🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🍀☘☘☘☘🍀🌸
🌸🍀🌷🌷🌷🍀🌸
🌸🍀🌷🇮🇷🍀🌸
🌸🍀🌷🍀🌸
🌸☘☘🌸🌸
🌸☘🌸🕊🌸
🌸🌸🌸🌸🌸
#نام_زینب
#ازلسان_مادرمعزز
#شهیددفاع_مقدس
#محمدمهدی_دباغی
زمانیکه محمدمهدی به جبهه می رفت من سر دختر چهارمم باردار بودم؛ و محمد مهدی تاکید داشت که اگر خدا خواهری بهش عطا کرد نامش را زینب بگذاریم. و هربار هم که نامه می نوشت مجدد می گفت: نامش را زینب بگذاریم. ولی وقتی به دنیا آمد ما نام وحیده را برایش انتخاب کردیم و در نامه برایش نوشتم اسم خواهرت را وحیده گذاشتیم. محمد مهدی هم از آنجایی که انسان بسیار فهمیده و عاقلی بود. نگفت که چرا زینب نگذاشتید. نوشته بود حالا که نامش را وحیده گذاشتید پس جوری تربیتش کنید که زینب گونه بار بیاید. و قبل از اعزامش هنوز فرزندم به دنیا نیامده بود که رفتم بدرقه اش کنم ولی هرچه گشتم بین جمعیت پیدایش نکردم و برگشتم منزل؛ در نامه نوشته بود مادرجان وقتی آمدی بدرقه ام من شما را دیدم ولی مرا ببخشید خودم را مخفی کردم بخاطر اینکه نخواستم شما با دیدن من با اون وضعیتتون نگران و ناراحت بشید و این شد که از دور شما را دیدم و خداحافظی کردم.
🌸🌸🌸🌸🌸
🌸☘🇮🇷☘🌸
🌸🕊🌷🕊🌸
🌸☘🇮🇷☘🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
وصیت نامه شهید
🌸🌸🌸🌸🌸
🌸☘🇮🇷☘🌸
🌸🕊🌷🕊🌸
🌸☘🇮🇷☘🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🍀☘☘☘☘🍀🌸
🌸🍀🌷🌷🌷🍀🌸
🌸🍀🌷🇮🇷🍀🌸
🌸🍀🌷🍀🌸
🌸☘☘🌸🌸
🌸☘🌸🕊🌸
🌸🌸🌸🌸🌸
#نماز_روزه_شهید
#ازلسان_مادرمعزز
#شهیددفاع_مقدس
#محمدمهدی_دباغی
محمدمهدی تو جبهه با یک پیرمردی آشنا میشه که ظاهرا خیلی هم باهاش رفیق میشه و بعدا اون پیرمرد به شهادت می رسه. یبار دیدم که محمد مهدی نماز قضا می خونه و روزها رو روزه می گیره!! گفتم: مادر چرا داری نمازقضا می خونی شما که نماز قضا نداری؟! گفت: نه مادرجان من برای خودم نمی خونم به نیابت از پیرمردی که تو جبهه بود وباهاش آشنا شدم و به شهادت رسیدنمازقضا می خونم و روزه قضا می گیریم.
#خوابهای_صادقه_مادر
یک شب خواب دیدم رفتم کربلا ولی خیلی کربلا خرابه بود. همینجور که نشسته بودیم به من گفتند: اینجا مزار حضرت زهرا رعلیهاالسلام" هست. تا این و شنیدم خیلی گریه کردم و
بحساب خودم روضه می خوندم و
گریه می کردم.
و زمانی که محمد مهدی شهید شده بود و هنوز خبر شهادتش را به ما نداده بودند خواب دیدم که امام خمینی "رحمت الله علیه" آمده بودند منزل ما و خیلی ناراحت و نگران بودند. من به آقا خمینی گفتم: آقا چرا بعداز چند وقت حالا که آمدید اینجا اینقدر ناراحت هستید؟! آقا گفتند: من ناراحت شماها هستم.
#لباس_دامادی
محمدمهدی وقتی هنوز شهید نشده بود براش ی دست کت و شلوار سورمه ای رنگ با یک بلوز آبی رنگ خریده بودم. وقتی می پوشید بهش می گفتم: محمد مهدی؛ این لباسارو می پوشی عین دامادا میشی!! بعداز شهادتش یک شب با همین لباسا و همون شکل و شمایل در خواب دیدمش و بهش گفتم: دیدی مادرجان چقدر بهت می گفتم هر وقت این لباسارو می پوشی شبیه دامادا میشی؛ محمد مهدیمم با شنیدن این حرف می خندید.
#جای_وصیتنامه
پدر شهید همون موقع شهادتش خواب محمد مهدی رو می بینه؛ که در خواب به پدرش میگه: (بابا وصیتنامه ی من توی کتاب فارسیمه برید بردارید) که پدرش وقتی بیدار میشه میره سر وقت کتاب فارسیش می بینه که بله وصیتنامه همونجایی هست که در خواب آدرس داده بود.
🌸🌸🌸🌸🌸
🌸☘🇮🇷☘🌸
🌸🕊🌷🕊🌸
🌸☘🇮🇷☘🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
اینجا بدون تو.mp3
7.75M
✨سهم امروزمون از یاد مولای غریب
💫💫💫💫💫
🔊 صوت_مهدوی
📝 « اینجا بدون تو »
▫️ هوای اینجا، هوای دنیای بدون تو، سنگین و آلودهست...
🌸 دلنوشته_صوتی_مهدوی
#مهدویت
پوستر #اختصاصی
نقاشی دیجیتال
✅تمثال شهید جستجوگر نور حاج محمود توکلی
#سالروزشهادت
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
در هشتمین روز کمین، گلوله سمینوف نشست وسط دو ابروی رستمعلی و پیشانیش رو شكافت....
صدای یازهرای او بلند شد...مغزش پاشید روی تنم و كیسه های كمین، با پشت سر، آرام نشست رویِ زمین....
سریع یك عكس ازش گرفتم، چندلحظه بعد به شهادت رسید.
ناگهان از تو كانال یکی داد زد: رستمعلی نامه داری!
فرمانده نامه رو باز کرد، از طرف همسرش بود:
«رستمعلی جان! امروز پدر شدی.
من هول شدم، سلام!
وای نمیدونی چقدر قشنگه
بابا ابوالقاسم، نام پسرت رو گذاشته مهدی
عین خودته؛ كشیده و سبزه وناز..
کی میای عزیزم؟
از جهاد آمده بودند پی ات. میخوان اخراجت كنند. خنده ام گرفت.مگه نگفتی شان كه جبهه ای؟»
#شهید_رستمعلی_آقاباباپور
بابلسر-مازندران
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم