🌷 بسم رب الشهداء و صدیقین🕊
🔴 #در_کمین_گل_سرخ
زندگینامه #سپهبد_شهید_علی_صیاد_شیرازی
قسمت 5⃣0⃣1⃣
عصر، ستون از آن تنگه گذشت و به روستاي نگل رسيد. اين روستاي زيبا و خوش آب و هوا، محل خوش گذراني ضدانقلاب بود؛ و احتمال اين که نيروهايشان در آنجا باشد، زياد بود. روستا را محاصره کردند و به پاکسازي آن پرداختند. تصميم گرفتند شب را در همانجا در خارج از روستا بمانند. سرگرد صياد، دستور داد همه نيروها دفاع دور تا دور بگيرند تا او و چند نفر ديگر براي شناسايي به اطراف بروند. وقتي برگشت دادش درآمد. اغلب آنان ريخته بودند تو رودخانه و داشتند شنا و آب تني مي کردند! زورش به سروان هاشمي رسيد که دوست و معاونش بود. بر سرش داد زد که:
« اين بي انضباطی چه معنا دارد؟ مگر به تفريح آمده ايد؟ مگر نمي دانيد ما در دل دشمن هستيم؟ »
در تمام دوره خدمتش، بی انضباطی تنها چيزي بود که آرامش او را بر هم مي زد و باعث مي شد با کسي درگير شود. با اين که با تمام وجود به پاسداران و بعدها به بسيجيان عشق مي ورزید اما تنها چيزي که گاهي او را وادار به تندي به آنان مي کرد، همين دست کم گرفتن نظم و مقررات بود. آن روز هم از اين بابت عصباني شد. البته به زودي فهميد اين عمل نيروهايش را به گونه ی ديگري هم مي توان تفسير کرد؛ نيرویي که نيم ساعت پيش در زير آتش دشمن بوده و هيچ اميدي به نجاتش نمي رفت و هنوز هم خطر، تهديدش می کند، چنان روحيه اي دارد که همه چيز را فراموش مي کند و مرگ را به هيچ مي انگارد! پس اين سرمايه را بايد پاس مي داشت.
فردا عصر پيش از اين که وارد شهر سنندج شوند، کسي نسخه اي از اعلاميه حزب کومله را برايش رساند که نوشته بودند:
" ستون تحت فرماندهي سرگرد صيادشيرازي را منهدم کرده اند و اکثر نيروهاي آن يا کشته و مجروح، و يا اسير شده اند و..! "
دست به دست گشتن اين اعلاميه، مايه ی خنده و انبساط خاطر رزمندگان شد. طبيعي بود دشمن چاره اي جز متوسل شدن به دروغ و ايجاد شايعه نداشته باشد. يك کاروان عظيم نظامي توانسته بود از جاده هايي که در دست آنها بود به سلامت بگذرد و برود شهر مريوان را از چنگ آنان در بياورد و به دست نيروهاي جمهوري اسلامي بسپارد و حالا هم با عظمت تمام برگردد!
اين عمليات شش روزه که در خرداد ماه ٥٩ صورت گرفت، از نظر کارشناسان نظامي به عنوان يك عمليات کلاسيك و منظم ارزيابي شده است. در اين عمليات، نيروهاي سرگرد صيادشيرازي، نه حدود صد کشته که دشمن مدعي آن بود؛ بلكه تنها دو شهيد و شش مجروح داده بودند که جراحت اغلب آنان سطحي بود. (۱)
______________________
۱. ارتش جمهوري اسلامي ايران، در باره ی عمليات پاکسازي مريوان، کتابي تهيه کرده است که در آن از زواياي فني اين عمليات بررسي شده است.
⬅️ ادامه دارد....
ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 بسم رب الشهداء و صدیقین🕊
🔴 #در_کمین_گل_سرخ
زندگینامه #سپهبد_شهید_علی_صیاد_شیرازی
قسمت 6⃣0⃣1⃣
در تير ٥٩ مردم مهربان بانه، بيش از چهار ماه بود که در زير حاکميت ضد انقلاب زندگي مي کردند. در آنجا نيز مانند اغلب شهرهاي کردستان، تنها پادگان شهر هنوز سقوط نكرده بود که البته در اين اواخر، با وضعيتي که داشت شمارش معكوس براي سقوط آن آغاز شده بود.
دشمن از دو ارتفاع بلند، به آن تسلط داشت و هر جنبنده اي را هدف قرار ميداد. رفت و آمد در داخل پادگان تنها با تانك اسكورپين و مانند آن، انجام مي شد و بيش از چهل روز بود که هر نوع امدادرساني به پادگان غيرممكن شده بود. با اين همه، مدافعان پادگان در ميان اجساد ده ها تن از همرزمان شهيدشان، پايداري مي ورزيدند و تصميم گرفته بودند تا آخرين لحظه ی زندگي، تسليم نشوند.
براي رفتن به بانه، ابتدا يگان هاي لشگر ١٦ زرهي قزوين، جاده ی ديواندره به سقز را پاکسازي کردند، سپس پاکسازي شهر سقز با حضور سرگرد صياد، بدون مشكل جديي، انجام شد و تيپ سنگين زرهي به سوي بانه حرکت کرد. در اين عمليات " سرهنگ پورموسي " فرمانده لشگر نيز شخصاً در کنار فرمانده ی تيپش ستون را رهبري مي کرد.
" گردنه ی خان " در پانزده کیلومتري بانه، تنها کمينگاه خطرناك اين مسير شصت کيلومتري بود که يادش دلها را مي لرزاند. وقتي که ستون به نزديكي آنجا رسيد، ايستاد و سرگرد صياد با گروه ضربت قرارگاهش، که ترکيبي بود از سپاه و ارتش، توسط هليکوپترها روي ارتفاع هلي بُرن شدند و با پشتيباني کبري هاي جنگنده به پاکسازي گردنه پرداختند.
وقتي از پاکسازي فارغ شدند، آفتاب داشت غروب مي کرد بنابراين بايد شب را در آنجا مي ماندند و ستون، صبح حرکت مي کرد. سرگرد به همرزمانش دستور داد دفاع دور تا دور بگيرند که ناگهان متوجه شد که بخشي از ستون از گردنه گذشته و خوشحال و ذوق زده به سوي بانه مي تازند که اکنون خود را در چند کيلومتري آن مي ديدند. اين برخلاف دستور او بود اما ديگر کاري نميشد کرد. پس تسليم قضا شدند.
و اما ستون در هواي گرگ و ميش پيش مي رفت که سروان فرمانده تانك، يك لحظه ديد کسي در پشت درختچه اي آرپيجي به دست به طرفشان نشانه رفته است. تا خواست ديگران را مطلع کند گلوله در بدنه ی تانك اسكورپين نشست و از هر سو آتش باريد.
⬅️ ادامه دارد....
ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 بسم رب الشهداء و صدیقین🕊
🔴 #در_کمین_گل_سرخ
زندگینامه #سپهبد_شهید_علی_صیاد_شیرازی
قسمت 7⃣0⃣1⃣
سرگرد که در آن لحظه در بالاي گردنه به تأمين ايستاده بود، ناگهان از بيسيم صداي ناله و فرياد شنيد که:
« ما کمين خورده ايم به دادمان برسيد! »
خود را به بالاي ارتفاع رساند و به ديده باني پرداخت که البته پر واضح است در آن تاريكي خيلي دقيق نخواهد بود.
او گرا مي داد و " سيد علي اکبر مصطفوي " با خمپاره انداز، آتش مي ريخت تا صبح اين گونه گذشت. سپيده تازه سرزده بود که صداي کبري ها آمد. صداي " کشوري " را از بيسيم شنيد که او را مي خواست. وقتي آنان از سلامتي سرگرد مطمئمن شدند، علي پرسيد:
« احمد، از آن بالا چه مي بيني؟ »
با ناراحتي گفت:
« متأسفم که نمي توانم چيزي بگويم.»
هوا که روشن تر شد از بالاي گردنه نگاهي به داخل شيارهاي اطراف انداخت. تا چشم کار مي کرد جنگل بود. اين يعني بهترين موقعيت براي تك تيراندازي که بتواند در آنجا پناه بگيرد و هليکوپتر را بزند. اما با اين همه، آن دو بي محابا پرواز مي کردند و جلو مي رفتند. بي هيچ ترسي افتاده بودند به جان ضدانقلاب.
در اولين برخورد خشمش را بر سر فرمانده لشگر خالي کرد. آنها فرمان او را جدي نگرفته بودند و اين فاجعه پيش آمده بود. لابد چون درجه ی او پايين تر از آن دو سرهنگ بود.
* « خيلي عصباني بودم و بر سرش داد زدم: " که چرا اين کار را کردي؟ مگر با تو قرار نگذاشته بودم بدون اجازه ی من ستون حرکت نكند تا اينگونه فجايع به بار نيايد؟ "
چشمانم را خون گرفته بود. با حالت زار گفت: " هر کاري که بگوييد مي کنم ديگر حرفتان را گوش مي کنم. "
با اينکه درجه ی او از من بالاتر بود، ولي ديگر اين چيزها برايم مطرح نبود. گفتم: " از اين لحظه به بعد حق نداري بدون دستور من هيچ کاري انجام بدهی. " » * (۱)
مجروحان به عقب فرستاده شدند. نيروها روحيه شان را از دست داده بودند و آمادگي هيچ کاري را نداشتند.
______________________
۱- بعدها معلوم شد او جزو گروهک های ضد انقلاب است و به سزای اعمال خیانتکارانه ی خود رسید و اعدام شد. البته ما او را در همان مأموریت از فرماندهی برداشتیم. ( شهید صیاد شیرازی )
⬅️ ادامه دارد....
ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 بسم رب الشهداء و صدیقین🕊
🔴 #در_کمین_گل_سرخ
زندگینامه #سپهبد_شهید_علی_صیاد_شیرازی
قسمت 8⃣0⃣1⃣
اما او از پا نيفتاد، به کمك افراد گروه ضربت که بيش از بيست نفر نبودند، خودروهاي از کار افتاده را از جاده کنار کشيد تا به عقب منتقل شود. تانك هاي اسكورپين که در وسط جاده مي سوختند دلش را به درد آورد اما بايد خويشتنداري اش را حفظ مي کرد. در شمارش اوليه معلوم شد هشت نفر شهيد شده اند اما تعداد اسرا هنوز معلوم نبود.(۱)
پاکسازي جاده و سامان دادن به ستون متلاشي شده تا عصر طول کشيد. حالا سربازان گريخته، از ميان درختان بيرون آمده و آماده ی ادامه ی عمليات شده بودند.(۲)
______________________
۱- در این عملیات نوزده نفر اسیر شده بودند.
۲- « هنگامی که سرگرم پاکسازی بودیم ناگهان دیدیم کسی از لای درختان میدود و به طرف ما می آید. اسلحه هایمان را به طرفش نشانه گرفتیم. داد زد: « نزنید... نزنید... من پاسدارم.»
جلو که آمد خسته و کوفته خودش را به بغلمان انداخت و زد زیر گریه. تعریف کرد:
« من در دست آنها اسیر بودم که موفق شدم فرار کنم. آنها بیست نفر از بچه های ما را شهید کردند که هفت نفر از آنها سپاهی بودند. »
پرسیدم: « وقتی اسیر شدی باهات چه کار کردند؟ »
گفت: « من را که گرفتند میخواستند اعدامم کنند. پاسدارها را از دم اعدام می کردند. ما را در یک خانه ی روستایی نگه داشتند و منتظر دستور بودند تا اعدام کنند. تنها راهی که برایمان گذاشته بودند این بود که باید به عکس حضرت امام اهانت زشتی بکنیم تا اعدام نشویم. این کار برای ما غیر ممکن بود و قبول نکردیم. آنها از هر طریق که می توانستند، شکنجه مان می کردند. شن و برگ درختان را به خوردمان می دادند که دلمان درد بگیرد. داخل اتاق نشسته بودیم که یکی از آنها وارد شد. پشتش به من بود و یک کارد سنگری به کمر داشت. تنها بود و این لحظه بهترین وقت بود برای کار. سریع پریدم و کارد را از کمرش درآوردم و روی سینه اش فرو کردم. با قدرت تمام هر چه زور داشتم ضربه ی دیگری با کارد به گردنش زدم. سریع از اتاق بیرون پریدم و شروع کردم به پریدن. حتی یک لحظه هم به عقب نگاه نکردم تا اینکه رسیدم به شما.
تلخ تر از همه، شنیدن نحوه ی حمله ی ضد انقلاب به ستون بود. آنها که شاید حتی بیست قبضه هم اسلحه نداشتند، با داد و هوار به ستون هجوم برده بودند و توانسته بودند اسلحه ی سربازان را به غنیمت بگیرند و با همان بجنگند. ستون بی در و پیکر، لقمه ی خوبی برای دشمن بوده است. البته زمان حمله هم شب بوده و ستون هیچ آمادگی مقابله نداشته است. در کل ۱۵۰ نفر اسیر گرفته بودند و حدود بیست نفر هم به شهادت رسانده بودند. »
( از خاطرت شهید صیاد شیرازی " خاطرات سالهای نبرد" )
⬅️ ادامه دارد....
ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 بسم رب الشهداء و صدیقین🕊
🔴 #در_کمین_گل_سرخ
زندگینامه #سپهبد_شهید_علی_صیاد_شیرازی
قسمت 9⃣0⃣1⃣
در اول ستون سيد علي اکبر مصطفوي (۱) پشت تيربار در روي نفربري قرار گرفت و در پشت سر او، در نفربر ديگري سرگرد، خودش ايستاد که باز هم فرماندهي را خود به دست گرفته بود. به فرمان او، ستون حرکت کرد.
حدود غروب به ورودي شهر رسيدند اما نمي دانستند پادگان در کجاست و چگونه به آنجا بروند. با آنان تماس گرفته شد و گفت گلوله اي دودزا بياندازند. چند لحظه بعد از شرق مكاني که قرار داشتند دودي را در آسمان ديدند و گمان کردند جهت پادگان را يافته اند اما متوجه شدند از غربشان نيز باريكه اي از دود در هواست. فهميد که دشمن، شنود دارد. ستون را در فضاي بازي مستقر کرد و مسؤوليتش را به سرهنگ فرمانده تيپ سپرد و گفت دفاع دور تا دور بگيرند تا فرمان بعدي را خودم اعلام کنم.
جهت پادگان را پيدا کرده بود. سوار تانكي شد و به فرمانده آن ستوان رادفر گفت:
« بايد من را به پادگان برسانيد. »
براي رفتن به آنجا بايد از ميان شهر مي گذشتند؛ شهري که در دست ضد انقلاب بود و حالا به لطف کميني که ديشب زده بود، حتي تانك هم داشت. کار خطرناکي بود اما تصميم گرفته بود اين کار را بكند.
خورشيد غروب کرده بود تنها رد سرخي از او در پشت کوه هاي " آربابا " ديده مي شد.
______________________
۱. سردار مصطفوی پیش از انقلاب از پرسنل ارتش بود. او در سه دوره نفر اول مسابقات تیراندازی ارتش های پیمان سنتو شد. او از نیروهای انقلابی ارتش بود که با گروه های مرتبط به حضرت امام خمینی همکاری داشت که در سال ۵۷ توسط ضد اطلاعات ارتش شناسایی شد. اما پیش از دستگیری موفق به فرار شد. او بعد از انقلاب محافظ بیت حضرت امام شد و در تشکیل سپاه نقش داشت. از تبحُر او در تیراندازی با سلاح های مختلف، مخصوصا خمپاره هم شهید صیاد و هم دیگران تعریف های زیادی کرده اند. برادر مصطفوی در اوائل جنگ در منطقه ی سرپل ذهاب به اسارت عراق درآمد که با بازگشت آزادگان به میهن بازگشت.
⬅️ ادامه دارد....
ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 بسم رب الشهداء و صدیقین🕊
🔴 #در_کمین_گل_سرخ
زندگینامه #سپهبد_شهید_علی_صیاد_شیرازی
قسمت 0⃣1⃣1⃣
مدافعان پادگان در سنگرهايشان به استقبال شب ديگري مي رفتند. شبي که گمان مي کردند سرنوشت ساز است و با شب هاي ديگر فرق دارد. آنان مي دانستند دشمن با غنايمي که شب پيش به دست آورده است روحيه مضاعفي گرفته و در سر خيال فتح پادگان را دارد. از سوي ديگر خوشحال بودند که ستون قدرتمندي به هر زحمتي بوده به کمک شان آمده و حال در آستانه ی شهر زمينگير شده است تا فردا وارد عمل شود. آنان به فكر شب ديجوري بودند که در پيش داشتند که ناگهان ديدند تانكي به سويشان مي آيد. قلب ها فرو ريخت. " چيفتن " که به پادگان نزديك شده بود. سيم خاردارها را در نور ديد و وارد ميدان موانع شد که مملو بود از مين هاي ضدنفر. سرباز آرپيجي زن با نگراني آخرين گلوله را هم که براي روز مبادا نگه داشته بود، به سر قبضه بست. اما پيش از او تيربارچي به سوي تانك رگباري گرفت که به دنبالش فرياد فرمانده پادگان در آمد:
« نزنيد، نزنيد، خودي است! »
اشك شوق جوشيد و از ديده ها لبريز شد. آيا اين توسن شتابان، مُبَشِّر زندگي است؟
بعد از ٤٤ روز محاصره، آنان نخستين کساني بودند که پا به پادگان بانه مي گذاشتند. نيروهاي پادگان وقتي که شنيدند سرگرد صياد خودش به ميان شان آمده، همه چيز را فراموش کردند و از سنگرها بيرون ريختند و او و همراهانش را به آغوش کشيدند و غرق بوسه کردند. علي در ميان محبت هاي آنان به زحمت صداي فرمانده شان را شنيد که مي گفت پيام مهمي دارد.
* « افراد ريختند روي سرمان. خيلي خوشحال شدند. ٤٤ روز بود که در محاصره بودند. جنازه ها افتاده بود روي زمين. چهل پنجاه تا جنازه بود که داخل نايلون کرده بودند و بوي تعفن سراسر پادگان را گرفته بود. همه ريش هاي بلند داشتند. خيلي ناراحت بودند. معلوم بود که مدت ها به خود نرسيده اند. تردد در داخل پادگان با اسكورپين انجام مي شد؛ به خاطر اينکه مي زدند. ضدانقلاب محاصره را تنگ کرده بود.
گفتند: " يك بيسيم از طرف تيمسار فلاحي آمده که اگر صياد رسيد، همان روز ارتفاع آربابا را آزاد کند. " » *
اين تصميم درستي بود زيرا آزادسازي شهر بدون آزادسازي اين ارتفاع که نه تنها به تمام شهر تسلط داشت بلكه تا مرز ايران و عراق هم ديد داشت، غير ممكن بود. ولي اين کار ساده نبود. پيش از اين، تعدادي از تكاوران نيروی مخصوص براي آزادي اين ارتفاع هلي برن شده بودند اما بدون اين که کاري از پيش ببرند همگي اسير شده بودند.
⬅️ ادامه دارد....
ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
﷽
⛔️شبهه
چرا خدا عمدتا با چوپان ها حرف میزده نه فلاسفه و دانشمندان؟؟
❇️پاسخ
💢 ابتدا باید به معنا شناسی این سوال بپردازیم یعنی ببینم. منظور حقیقی نویسنده از این سوال چه بوده؟
📌نویسنده میخواسته این حرف را به ذهن مخاطب القاء کند که
👈 اولا افرای به نام رسول و پیامبر خدا افراد فرهیخته ی جامعه نبوده اند.
👈ثانیا این نتیجه باطل گرفته شود که گویا بین مسایل دینی و معارف انبیاء و اساساً دین و علم و دانش و تعقل ،جدایی و تعارضی وجود دارد!❗️
اینجا باید ابتدا شاخصه ی یک شخص مرسل و نبی و رسول را بازنگری کرد.
📌بطور اجمال کسی که شانیت و ظرف وجودی القاء وحی را پیدا میکند کسی است که بین تمام مخلوقات برتری های اساسی با تمام افراد بشر دارد چه فیلسوف چه غیر آن.
🔺اولا شخص فرستاده شده از جانب حق تعالی باید دارای خلوص و ایمان و عصمت متناسب با جایگاه نبوتش داشته باشد.
🔺ثانیاً باید قدرت پذیرش وحی را داشته باشد چه از لحاظ جسمی چه از لحاظ روحی . در حقیقت سعه ی وجودی شخص مبعوث شده از جانب خداوند از تمام نفوس بشر بالاتر است 👈👈وگرنه خلاف حکمت الهی است که با وجود یک شخص برتر و افضل ،یک شخص مفضول وپست تر را ترجیح بدهد که این ترجیح مجروح به راجح است که خلاف حکمت یک فرد عادی است چه برسد به خداوند متعال.
☑️اما مطلب دوم این که اینطور نبوده که شخص نبی چون چوپان و بی سواد و غیر فیلسوف بوده برای این مقام رسالت انتخاب شده.
بلکه چون برای پیامبری انتخاب شده خداوند دستور به چوپانی داده.
که یک حکمتی بین این کار وبین هدایت افراد است که خداوند این سنت را جاری کرده.
پس اینها با هم تعارض ندارند.
📌یعنی اساساً رابطه ی بین پیامبر بودن و فیلسوف بودن از جهت منطقی رابطه تقابل نیست.
ما در روایت داریم که حالا سندیتش محل دعوای مانیست که نقل شده که پیامبر اکرم فرموده باشند: ان ارسطاطالیس(ارسطو) کان من النبین.
📌اما نکته ی دیگر اینکه آیا فلسفه چیست؟؟؟
🔘فلسفه یعنی ، خردورزی و یک فعالیت عقلانی برای رسیدن به حقایق بنیادی عالم.
خوب آیا هیچ حقیقتی بنیادی تر و حقیقت تر در عالم از حقایق وحیانی وجود دارد؟؟؟؟
☑️یعنی درواقع اگر کسی واقعا با خرد ورزی و تفلسف آنهم از راه صحیح توانسته باشد به قطره ی کوچکی از علم و حقیقت عالم دست پیدا کرده باشد این اندک بهره ی فیلسوف از علم، یک قطره از اقیانوس دانسته های یک پیامبر الهی از حقایق عالم است که آن را با کیفیتی شهودی چشیده و به عین الیقین در آن رسیده نه اینکه یک سری علوم حصولی و اکتسابی صرف ،که چه بسا هیچ عمقی هم از آن را به دست نیاورده باشد.
🔰خداوند در قرآن میفرماید:«وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ ۖ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَمَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا»
وقتی تمام علومی که به تمام ابنا بشر داده شده اساسا چیزی نیست.
چون عرب قلیل را درجایی استفاده میکند که حتی از فرط ناچیزی معنای هیچ میدهد .
یعنی یک چیز ناچیزی که فقط عدم نیست . وگرنه قابل اعتنا نیست.
📌حالا وقتی تمام چیزی که از خزانه علم الهی به بشر داده شده هیچ است در مقابل آن علمی که خداوند میفرماید خزانه های آن در نزد اوست چه جای گردن فرازی و گردن کشی است؟؟؟؟
فیلسوف اگر فیلسوف باشد یقیناً به این حقیقت رسیده که هیچ نمیداند.
همان طور که نقل قول مشهوری از سقراط است که «دانم که ندانم»
❌فیلسوف یا دانشمندی که شبح های وهمی که به خیالش علم است و باعث دوری او از حقیقت شده و باعث انکار معارف الهی، که در اعلی درجات جهالت غوطه ور است.
خلاصه اینکه اگر کسی به عبارات فیلسوفان بزرگ دنیا نظری کند قطعا به حال این بیچارگان حیران در ضلالت تاسف خواهد خورد.
💠جمع بندی👇👇
✅ بسیاری از پیامبران نیز به چوپانی مشغول نبوده و در حرفه های دیگری فعالیت می کردند به عنوان نمونه حضرت ادریس (ع) خیاط بودند و یا حضرت سلیمان و داود(ع) به عنوان حاکمان جامعه خویش فعالیت می نمودند و خود پیامبر اکرم (ص) هم بیشتر به تجارت و داد و ستد می پرداختند و مدت زمان اندکی را چوپان بودند و یا حضرت موسی(ع) م در مقطعی ده ساله به این کار مشغول بودند و در اویل عمر خویش در کاخ فرعون زندگی می کردند ضمن اینکه ما از تاریخ و زندگینامه بسیاری از پیامبران الهی بی خبر هستیم .ولی برخی فلسفه ها در مورد چوپانی پیامبران گفته اند همانند اینکه آنان با تربیت و تعلیم بیشتر آشنا شوند و یا اینکه سختی هایی که در راه ابلاغ حکم الهی و اثبات رسالت خویش در آینده خواهند کشید را در مقیاسی کوچکتر تجربه نمایند و ...اما همواره این نکته را باید مدنظر داشت که لازمه پیامبری چوپانی نبوده و بسیاری از پیامبران نیز چوپان نبوده اند.
#پاسخ_به_شبهات
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
📌 #عکس_نوشته
🔆 یادِ امام
📝 #چکیده_پادکست شناخت امام زمان از استاد #محمودی (قسمت دهم)
#مهدویت
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
شناخت امام زمان - قسمت دهم.mp3
2.54M
✨سهم امروزمون از یاد مولای غریب
💫💫💫💫💫
🎙 #صوت_مهدوی ؛ #پادکست
📝 موضوع: #شناخت_امام_زمان
📌 قسمت دهم
👤 استاد #محمودی
🔺 نعمت های ظاهر و باطن خدا چیست؟ بعد از اینکه امام را باور کردیم باید به چه مقامی برسیم؟
#سلسله_مباحث_مهدویت
#مهدویت
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
#در_محضر_معصومین
🔰رسول اکرم صلی الله علیه وآله:
✍لا تکرهوا الفتنه فی آخرالزمان فانها تُبیر المنافقین
🔴از فتنه و آزمایش در آخرالزمان نگران نباشید چرا که موجب نابودی منافقان خواهد شد.
📚میزان الحکمه، حدیث شماره ۱۵۷۴۸
#حدیث_روز
🔴مومن به سوی خدا راضی میرود
📍يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ
ارْجِعِي إِلَىٰ رَبِّكِ رَاضِيَةً مَّرْضِيَّةً
(سوره فجر آیات ۲۷ و۲۸)
📍ﺍﻱ ﺟﺎﻥ ﺁﺭﺍم ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﺍﻃﻤﻴﻨﺎﻥ ﻳﺎﻓﺘﻪ !
ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺕ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺧﺸﻨﻮﺩﻱ ﻭ ﺍﻭ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺧﺸﻨﻮﺩ ﺍﺳﺖ ، ﺑﺎﺯ ﮔﺮﺩ.✳✳✳
📍ﺭﻭﺍﻳﺘﻰ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻛﺎﻓﻰ ﺍﺯ ﺍﻣﺎم ﺻﺎﺩﻕ ﻉ ﻧﻘﻞ ﺷﺪﻩ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﻧﻴﻢ:
ﻛﻪ ﻳﻜﻰ ﺍﺯ ﻳﺎﺭﺍﻧﺶ ﭘﺮﺳﻴﺪ ﺁﻳﺎ ﻣﻤﻜﻦ ﺍﺳﺖ ﻣﺆﻣﻦ ﺍﺯ ﻗﺒﺾ ﺭﻭﺣﺶ ﻧﺎﺭﺍﺿﻰ ﺑﺎﺷﺪ؟! ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻧﻪ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺳﻮﮔﻨﺪ، ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﻓﺮﺷﺘﻪ ﻣﺮﮒ ﺑﺮﺍﻯ ﻗﺒﺾ ﺭﻭﺣﺶ ﻣﻰ ﺁﻳﺪ ﺍﻇﻬﺎﺭ ﻧﺎﺭﺍﺣﺘﻰ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ، ﻓﺮﺷﺘﻪ ﻣﺮﮒ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﺪ: ﺍﻯ ﻭﻟﻰ ﺧﺪﺍ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻧﺒﺎﺵ! ﺳﻮﮔﻨﺪ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻛﺲ ﻛﻪ ﻣﺤﻤﺪ ﺹ ﺭﺍ ﻣﺒﻌﻮﺙ ﻛﺮﺩﻩ ﻣﻦ ﺑﺮ ﺗﻮ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺗﺮم ﺍﺯ ﭘﺪﺭ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ، ﺩﺭﺳﺖ ﭼﺸﻤﻬﺎﻳﺖ ﺭﺍ ﺑﮕﺸﺎ ﻭ ﺑﺒﻴﻦ، ﻧﮕﺎﻩ ﻛﻦ ﺍﻳﻦ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﻭ ﺍﻣﻴﺮ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ﻭ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﻭ ﺣﺴﻦ ﻭ ﺣﺴﻴﻦ ﻭ ﺍﻣﺎﻣﺎﻥ ﻉ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﺗﻮﺍﻧﺪ.
ﺍﻭ ﭼﺸﻤﺎﻧﺶ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ ﻭ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ، ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﮔﻮﻳﻨﺪﻩ ﺍﻯ ﺍﺯ ﺳﻮﻯ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﺑﺰﺭﮒ ﻧﺪﺍ ﻣﻰ ﺩﻫﺪ، ﻭ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﺪ: ﻳﺎ ﺃَﻳَّﺘُﻬَﺎ ﺍﻟﻨَّﻔْﺲُ ﺍﻟْﻤُﻄْﻤَﺌِﻨَّﺔُ:" ﺍﻯ ﻛﺴﻰ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻣﺤﻤﺪ ﻭ ﺧﺎﻧﺪﺍﻧﺶ ﺍﻃﻤﻴﻨﺎﻥ ﺩﺍﺷﺘﻰ! ﺑﺎﺯﮔﺮﺩ ﺑﻪ ﺳﻮﻯ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺕ، ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻰ ﻛﻪ ﺗﻮ ﺑﻪ ﻭﻟﺎﻳﺖ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍﺿﻰ ﻫﺴﺘﻰ، ﻭ ﺍﻭ ﺑﺎ ﺛﻮﺍﺑﺶ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺧﺸﻨﻮﺩ ﺍﺳﺖ.✴✴✴
#کلام_وحی
🔺 کلامی از علما
⭕️ آیتالله آقا مجتبی تهرانی
⁉️ سلام به چه معناست؟
#کلام_علما
💢رژیم طاغوت خاطر بعضی از آخوندها را میخواست!
♦️امام خامنه ای :«هر کسی که به خط انقلاب و اسلام ناب محمّدی (صلّیاللَّهعلیهوالهوسلّم) نزدیکتر است، به ضربات و حملات و تهمتها و هوچیگریها و سوءقصدها و بدجنسیها و موذیگریهای جناح #استکبار هم نزدیکتر است.
♦️با هر آخوندی بد نیستند؛ با بعضی از آخوندها خیلی هم خوبند؛ همچنانکه در دستگاه #سلطنت هم همینطور بود. آن دستگاهی که میخواست ریشهی #روحانیت را بکند، خاطر بعضی از آخوندها را هم میخواست! به آخوندهای درباری پول میداد و به آنها سفارش میکرد که عمامهتان را یک مقدار بزرگتر و ریشتان را هم یک مقدار بلندتر کنید! اینها را دیده بودیم، ما از اینها خبر داریم.
♦️ رژیم #طاغوت، خاطر اینگونه #روحانیون را هم میخواست و با آنها ملاقات هم میکرد.البته چون ذات آن دستگاه، ذات متکبر و خبیث و رذلی بود، محبت و نوکریِ آن #علما را، آنچنانکه باید و شاید هم قدردانی نمیکرد. همانهایی که نوکر آن دستگاه بودند، به مردم و به بقیهی روحانیون، زبانشان دراز بود و زور میگفتند؛ اما به خود دستگاه نه! خود آن رأس طغیان و نوکران ردهی بالایش، تحقیر و بیمحلی و بیاحترامیشان هم میکردند. میدیدند که اینها چهقدر پَستند! این را هم ما اطلاع داشتیم.»
#کلام_رهبری
🌄 ﺷﻨﺎﺳﺎﯾﯽ ﻫﻮﯾﺖ ﭘﯿﮑﺮ پاک قهرمان وطن ﻏﻮﺍﺹ ﺷﻬﯿﺪﯼ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺑﺎﺭ ﺗﺼﻮﯾﺮ ﺩﺳﺘﺎﻥ ﺑﺴﺘﻪ ﺍﺵ ﺩﺭ ﺭﺳﺎﻧﻪ ﻫﺎ ﻣﻨﺘﺸﺮ ﺷﺪ: قهرمان و فخر میهن، شهید ﻣﻨﺼﻮﺭ ﻣﻬﺪﻭﯼ ﻧﯿﺎﮐﯽﻣﺘﻮﻟﺪ ۱۳۴۶، ﺁﻣﻞ
شهدا شرمنده ایم
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
💌 #ڪــلامشهـــید
🌹شهـــید حسینعلی اکبری
خیلی از همرزمان شهید میگفتند شهید همیشه بوی عطر میداد، خوش بو بود، خیلی وقت ها از او میپرسیدیم حسین چه عطری میزنی اما هر دفعه جواب سر بالا میداد یا بحث را عوض میکرد، ولی آنچه که برای ما عجیب بود بوی عطر خیرکننده اش بود که هیچ جا نبود. تا اینکه شهید و در وصیت نامه اش راز این بوی خوش فاش شد.
این شهید در وصیت نامه اش نوشته بود: به خدا هیچگاه در زندگی ام از عطر استفاده نکردم، فقط هر گاه میخواستم بوی خوش داشته باشم، میگفتم، «السلام علیک یا اباعبدالله ...»
#از_شهدا_بیاموزیم ❣❣❣❣
💌 #ڪــلامشهـــید
🌹شهـــید حسینعلی اکبری
خیلی از همرزمان شهید میگفتند شهید همیشه بوی عطر میداد، خوش بو بود، خیلی وقت ها از او میپرسیدیم حسین چه عطری میزنی اما هر دفعه جواب سر بالا میداد یا بحث را عوض میکرد، ولی آنچه که برای ما عجیب بود بوی عطر خیرکننده اش بود که هیچ جا نبود. تا اینکه شهید و در وصیت نامه اش راز این بوی خوش فاش شد.
این شهید در وصیت نامه اش نوشته بود: به خدا هیچگاه در زندگی ام از عطر استفاده نکردم، فقط هر گاه میخواستم بوی خوش داشته باشم، میگفتم، «السلام علیک یا اباعبدالله ...»
#از_شهدا_بیاموزیم ❣❣❣❣
🍃الهی..!
گاهی فراموش میکنم
که وقتی کسی کنار من نیست
معنایش این نیست که تنهایم
معنایش این است که
همه را کنار زدی که خودم باشم و خودت...
#شهید_دکتر_مصطفی_چمران
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
ایستاد پای امام زمان خویش...
🌹 امروز ۲۲ آذر سالروز شهادت شهدای مدافع حرم #حسن_اکبری
گرامی باد.
#صلوات
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
📋 #اینفوگرافی_شهید
این شهید عزیز را بیشتر بشناسیم...
🕊شهید مدافع حرم حسن اکبری
💫با این ستاره ها میتوان راه را پیدا کرد.
💐شادی روح پرفتوح شهید #صلوات.
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
•🌸• ایـن لطافـت
که تــو داری😌
همـه دلهـا💞
بفـریبـد...•✋•
🌸اللهم احفظ امامنا الخامنه ای🌸
↙ قرار ما هرشب ساعت ۲۳ یک تصویر از #آقای_عشق
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
آقاجان!
سلام! تشنهی دیدار توام ..
دلم را دریاب
#یاایهاالعزیز
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
السلام علیک یا اباعبدالله الحسين
عشق یعنے ڪہ سر صبح کسے مثل شما
باعث روشنے ِحضرٺـــــ خورشید شود...
السلام علیک یا حضرٺـــ اربابـــــ ..
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
صبح می آید،
مـرا جان میدهد
شعـرهایم،
بوی باران میدهد
صبح می آید
تازه تر از بوی گل
رونمـایی میڪنم از روی گل...
#جستجوگر_نور
#شهید_سیدامیر_تشت_زرین
#صبحتون_شهدایی
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
کسانے که #ولی_فقیه را نپذیرند در عصرظهور، #امام_زمان_عج را نشناخته و نخواهند پذیرفت...
#شهید_حجت_اصغری
#فرازی_ازوصیت
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
کتاب #در_کمین_گل_سرخ
زندگینامه سپهبد شهید #علی_صیاد_شیرازی
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
⸤ شاهِدان اُسوه ⸣
🌷 بسم رب الشهداء و صدیقین🕊 🔴 #در_کمین_گل_سرخ زندگینامه #سپهبد_شهید_علی_صیاد_شیرازی قسمت 1⃣0⃣1⃣
قسمت های ۱۰۱ تا ۱۱۰ کتاب بسیار زیبا و جذاب "در کمین گل سرخ"