eitaa logo
⸤ شاهِدان اُسوه‍ ⸣
300 دنبال‌کننده
28.6هزار عکس
4هزار ویدیو
31 فایل
• ما را بُکُش و مُثله کن و خوب بسوزان • لایق که‍ نبودیم در آن جنگ بمیریم...(: و اینجا می‌خوانیم از سرگذشت، از جان گذشتگان جبهه های حق!-♥️ محلِ ارتباط با ما ☜︎︎︎ @shahidgomnam70 ﴿صلوات بفرست مؤمن🌱﴾
مشاهده در ایتا
دانلود
شیعه خوب کسی است که حضور امام زمان(عج) را حس کند... و خود را در حضور او احساس نماید؛ این؛ ،به انسان امید و نشاط می بخشد ... . 🌷شهید بابک نوری هریس🌷 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
◼️▪️◼️▪️◼️▪️◼️ ▪️🍀🍃🍀🍃🌷 ◼️🍃🍀🍃🕊 ▪️🍀🍃🌷 ◼️▪️◼️ @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
◼️▪️◼️▪️◼️▪️◼️▪️◼️ ▪️ ▪️ 🍀▪️🍀▪️🍀▪️🍀▪️🍀 ▪️🍀🍃🍀🌷🍀🍃🍀▪️ 🍀🍃🍀🌷🕊🌷🍀🍃🍀 ▪️🍀🍃🍀🌷🍀🍃🍀▪️ 🍀▪️🍀▪️🍀▪️🍀▪️🍀 ▪️ ▪️ ◼️▪️◼️▪️◼️▪️◼️▪️◼️ حسین رفیق ما بود ؛ یار ما بود، مهربان، فداکار، شجاع، بی باک بود. شیفته اهل بیت عصمت و طهارت بود، از دوران ابتدایی روزه می‌گرفت. دوره راهنمایی اذان صبح حسین ما را بیدار می‌کرد. بسیار روحیه شادی داشت و بسیار خندان بود پرجنب و جوش بود. خیلی به ما توجه داشت کلاس مداحی دعای توسل و نوحه‌خوانی رفته بود و بسیار صدای دلنشینی داشت. از 15 سالگی عضو شورای پایگاه بسیج شد. زمانی که وارد سپاه شد معرفت، تقوا، صبر و استقامتش نیز بیشتر شد. حسین آقا اعتقاد خاصی داشت. دوست داشت پاسدار شود می‌گفت : پدر من برای پول وارد سپاه نشدم من عاشق دفاع کردن هستم. برای اسلام و نظام وارد سپاه شدم اگر می‌خواهم سرباز امام زمان علیه السلام باشم باید با لباس سبز سپاه باشم و اخیرا می‌گفت : اول سوریه، سوریه تمام شد عربستان و یمن هم هستند. از فرماندهان گردان صابرین لشکر عملیاتی 25کربلا بود. یعنی 5 آذرماه 85 بود که از بسیج ساری تماس گرفتند. خلاصه بعد از صحبت و گزینش وارد سپاه شد. گفتم مادر جان پیگیر باش جایی که اداری باشد را انتخاب کن. گفت مادر رفتم گردان صابرین و تکاور شوم. اگر من پشت میز بنشینم مثل مرداب می‌شم اما اگر مدام عملیات باشم مثل یک رود جاری خواهم بود پس اصرار نکنید پستم اداری باشد. حسین برای ما هم دختر بود و هم پسر و برای برادرانش نیز بهترین همدم و رفیق بود. در کارهای خانه به ما کمک می‌کرد در آشپزی و شستن ظرف‌ها به ویژه در اعیاد مختلف به خصوص نیمه شعبان اجازه نمی‌داد کسی به ظرف‌ها دست بزند‌ . ◼️▪️◼️▪️◼️▪️◼️ ▪️🍀🍃🍀🍃🌷 ◼️🍃🍀🍃🕊 ▪️🍀🍃🌷 ◼️▪️◼️ @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
جایت خاليست ◼️▪️◼️▪️◼️▪️◼️ ▪️🍀🍃🍀🍃🌷 ◼️🍃🍀🍃🕊 ▪️🍀🍃🌷 ◼️▪️◼️ @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
◼️▪️◼️▪️◼️▪️◼️▪️◼️ ▪️ ▪️ 🍀▪️🍀▪️🍀▪️🍀▪️🍀 ▪️🍀🍃🍀🌷🍀🍃🍀▪️ 🍀🍃🍀🌷🕊🌷🍀🍃🍀 ▪️🍀🍃🍀🌷🍀🍃🍀▪️ 🍀▪️🍀▪️🍀▪️🍀▪️🍀 ▪️ ▪️ ◼️▪️◼️▪️◼️▪️◼️▪️◼️ حسین آقا عاشق ولایت بود. در دیدار اسفند 94 با رهبری بسیار بسیار خوشحال بودند . یک روز که در همدان عملیات تکاوری داشتند، حسین که پرش داشت با گوشی وی شماره منزل گرفته می‌شه و من صدای حسین را داشتم که بسم الله گفت ؛ هرچه صدایش کردم او صدایم را نداشت من صدای نفس حسین را می‌شنیدم. بعد از اینکه با چتر اومد پایین دید از گوشی همراهش صدا می‌آید گفت : الو گفتم : جانم حسین جان، گفت: مادر شما تماس گرفتی گفتم نه حسین جان از وقتی پریدی من صداتو دارم. مدام در شهرهای مختلف مانند اشنویه، پیرانشه، چابهار در ماموریت بود. حوالی مهر94 بود که گفت: مامان شاید بریم سوریه. همه پدر و مادرا بچه‌هاشونو دوست دارن اما برای من و حاجی بچه‌ها نفس ما بودند. دلم نیامد بگم نرو وابستگی ما به بچه‌ها زیاد بود. اگر بنا به رفتن باشد عمر انسان یک روزی تمام می‌شود اما رفتنی زیباست که با شور و شوق باشد. رفتنی قشنگ است که برای خدا و برای رضای خدا باشد . ◼️▪️◼️▪️◼️▪️◼️ ▪️🍀🍃🍀🍃🌷 ◼️🍃🍀🍃🕊 ▪️🍀🍃🌷 ◼️▪️◼️ @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
آب پشت پـــای ریختم؛ برنگشتن از سفـر رسـم نبود ◼️▪️◼️▪️◼️▪️◼️ ▪️🍀🍃🍀🍃🌷 ◼️🍃🍀🍃🕊 ▪️🍀🍃🌷 ◼️▪️◼️ @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
◼️▪️◼️▪️◼️▪️◼️▪️◼️ ▪️ ▪️ 🍀▪️🍀▪️🍀▪️🍀▪️🍀 ▪️🍀🍃🍀🌷🍀🍃🍀▪️ 🍀🍃🍀🌷🕊🌷🍀🍃🍀 ▪️🍀🍃🍀🌷🍀🍃🍀▪️ 🍀▪️🍀▪️🍀▪️🍀▪️🍀 ▪️ ▪️ ◼️▪️◼️▪️◼️▪️◼️▪️◼️ در سوریه حسین آقا درخط مقدم بود. منطقه را پاکسازی می‌کردند. بچه‌های دیگه اونجا مستقر می‌شدند. شهید رحیم فیروز آبادی و حسین خیلی با هم صمیمی بودند تماسی که گرفته بود حسین برایم تعریف کرد که به یکی از بچه‌ها گفتم از رحیم چه خبر ؟؟ او گفت: رحیم صورتش تیر خورده بردنش عقب. حسین هم به شوخی گفت : خب رحیم میره جراحی زیبایی می‌کنه زیبا ترمیشه. اما مادر زمانی که به من گفتند رحیم شهید شد تا نیم ساعت بدنم روح نداشت. بعد پرسید مادر از نکا چه خبر گفتم : همه شهر سیاه‌پوشند مادر. حسین آقا تعریف می‌کرد خونه‌هایی در حلب آزادسازی می‌کردیم. در یکی از منازل سفره‌ها پهن بود و در یک پارچه کلی طلاجات بود. با خودم گفتم آنقدر بندگان خدا سریع از منزل خارج شدند حتی فرصت نکردند طلاهای خود را ببرند. طلا را برداشتم و در یکی از ظرف‌هایی که در بالای کابینت بود گذاشتم تا اگر صاحبش آمد بتواند پیدا کند . در برخی از مناطق که نیاز بود لوله کشی می‌کردیم بچه‌های سوری را جمع می‌کردیم و بهشان آذوقه می‌دادیم. برخی از این بچه‌ها صورت کثیف و نامرتبی داشتند دوستانم می‌گفتند حسین بدت نمی آید صورتشان کثیف است می‌بوسی گفتم نه من عاشق بچه‌ها هستم از جنگیدن مهمتر جا شدن ما در دل بچه‌ها است از طرفی فردا که این داعشی‌های کثیف از بین رفتند آنچه در ذهن این کودکان می‌ماند اخلاق ما ایرانی‌ها و شیعه‌هاست که چگونه با آنان برخورد کردیم . ◼️▪️◼️▪️◼️▪️◼️ ▪️🍀🍃🍀🍃🌷 ◼️🍃🍀🍃🕊 ▪️🍀🍃🌷 ◼️▪️◼️ @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
عزیزمادر همسرم ◼️▪️◼️▪️◼️▪️◼️ ▪️🍀🍃🍀🍃🌷 ◼️🍃🍀🍃🕊 ▪️🍀🍃🌷 ◼️▪️◼️ @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
◼️▪️◼️▪️◼️▪️◼️▪️◼️ ▪️ ▪️ 🍀▪️🍀▪️🍀▪️🍀▪️🍀 ▪️🍀🍃🍀🌷🍀🍃🍀▪️ 🍀🍃🍀🌷🕊🌷🍀🍃🍀 ▪️🍀🍃🍀🌷🍀🍃🍀▪️ 🍀▪️🍀▪️🍀▪️🍀▪️🍀 ▪️ ▪️ ◼️▪️◼️▪️◼️▪️◼️▪️◼️ نزدیک آمدنش شده بود خیلی خوشحال شدیم البته دوستانش به گوشش رساندن می‌خواهیم برایش مراسم بگیریم گفت اگر قرار است تیم استقبال تشکیل بدین و برایم چاووشی بخوانید و مداحی کنید من نمیام، 5 دی ماه حسین آمد برایش فسنجون گذاشتم پدرش رفت دنبال گوسفند قربانی کردیم ساعت 6 زنگ زد گفت مادر شهر شما چقد سرده و بعد هم گفت : هیچکس برای استقبال نیاد ؛ منزل باشین من خودم میام حسین و شهید سالخورده با هم آمده بودند اسپند دود کردم آن روز یک روز خاص برای خانواده ما بود حرف زدن حسین کارهایش هیچ وقت از ذهنم خارج نمی‌شود . با حسین که تنها شدم گفتم حسین جان دیگه نرو یا دیرتر برو با جدیت گفت مادر جان از شما انتظار نداشتم نمی‌دانی چه بلایی بر سر دختران زنان شیعه می آوردند. دشمن هدفش ایرانه این جملات را با غم خاص بیان کرد و گفت: مادر چه حسی داری اگر نازنین زهرا و امیرمهدی را جلوی چشمانت سر ببرند. ما مقام معظم رهبری را داریم شیعه‌های کشورهای دیگر به ما غبطه می‌خورند. مادر ماه محرم برای چه گریه می‌کنی برای مظلومیت اهل بیت علیهم السلام برای اسیری بی بی زینب سلام الله علیها درسته؟ گریه می‌کنیم که ای کاش ما هم آنجا بودیم و از امام ، یارانش و خانواده اش دفاع می‌کردیم . جانی که برای اسلام فدا شود شیرین است. شیرینم شهادتت مبارک. در کنار تمام سختی‌ها و دلتنگی‌ها خوشحالم حسین جان، خانم فاطمه زهرا سلام اللخ علیها از تو راضی باشد. ابا عبدالله الحسین علیه السلام راضی باشد و شاهد باشد که تو و دیگر همرزمانت مدافع خواهرش بودید و از حرم و دختران زینبی سوریه دفاع کردید. حسین جان شهادتت مبارک زیارتت قبول پسر قشنگم. پسرم شهادتت مبارک ما هم حاضریم جانمان را فدای اسلام کنیم گوش به امر فرمان مقام معظم رهبری هستیم. ◼️▪️◼️▪️◼️▪️◼️ ▪️🍀🍃🍀🍃🌷 ◼️🍃🍀🍃🕊 ▪️🍀🍃🌷 ◼️▪️◼️ @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
تعریف من از عشــــق همــان بود که گفتـــم ؛ در بنــــد کسی باش که دربنـــدحسیــــــن(علیه السلام) است. ◼️▪️🌷🍀🌷▪️◼️ @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم