eitaa logo
⸤ شاهِدان اُسوه‍ ⸣
301 دنبال‌کننده
28.8هزار عکس
4هزار ویدیو
31 فایل
• ما را بُکُش و مُثله کن و خوب بسوزان • لایق که‍ نبودیم در آن جنگ بمیریم...(: و اینجا می‌خوانیم از سرگذشت، از جان گذشتگان جبهه های حق!-♥️ محلِ ارتباط با ما ☜︎︎︎ @shahidgomnam70 ﴿صلوات بفرست مؤمن🌱﴾
مشاهده در ایتا
دانلود
🍀🌼🌼🌼🍀🌼🌼🌼🍀 🌼🍀🌼 🌼🍀🌼 🍀 🌼🍀🍀🌼 🍀 🌼 🌼🍀🍀🍀🌼 🌼 🌼🍀🍀🌼 🍀🍀 🌼🍀🌼 🌼🍀🌼🍀🌼🍀🌼🍀🌼 🍀🌼🌼🌼🌼🌼🌼🍀 🍀🍀🍀🍀🍀🍀 محمد خیلی با حیا بود چشم خیلی خیلی پاکی داشت . از زمانی که به سن تکلیف رسید هیچگاه ندیدم حتی یک نگاه به نامحرم داشته باشد . با وجود اینکه طبقه بالای خانه ما عموی ما زندگی می کرد ودختر عمویم که دختر خاله ام هم بود با محمد هم سن وسال بودند واز کوچکی باهم بزرگ شدند وعلاقه بسیار زیادی به هم داشتند ؛ زمانی که محمد به سن تکلیف رسیده بود هر زمان دختر عمویم به طبقه پایین میومد محمد یا به بیرون از خانه می رفت یا می رفت داخل اتاق . ی روز دختر عموم گفت : نمیدونم برای چی محمد این رفتار رو با من داره مگه از من ناراحته . مادر بهش گفت : نه محمد میگه من به سن تکلیف رسیدم ودوست ندارم که باعث گناه بشوم . حتی زمانی که خاله ها یا محارم دیگه خانه ما بودند ومحمد واردخانه میشد همانطور که سرش پایین بود سلام میکردو سریع رد میشد . چشم بسیار پاکی داشت ومن همیشه میگم محمد به خاطر چشم پاکش شهادت نصیبش شد . قبل از سال تحویل که با کاروان دانشجویان به سفر راهیان نور رفته بودم . از من خواستند درباره محمد صحبت کنم وخصوصیات وخاطراتش رو بیان کنم . زمانی که به این نکته اشاره کردم که محمد حتی به محارم هم نگاه نمی کرد . یکی از خانم ها گریه کردند وگفتند من مرید برادرتون شدم ؛گفتم : چی شده؟ گفت : یبار که رفته بودم بازار برادرت وخانمش رو توی بازار دیدم .از اونجایی که با خانمش دوست بودم ؛ رفتم جلو وسلام و علیک کردم تا من رفتم جلو برادرت سریع فاصله گرفت بدون حتی سلام . من به خودم گفتم : چقدر رفتار بدی داشت .مگه من می خواستم چیکارش کنم که اینجور برخورد کرد . وخلاصه خیلی بدم اومد از رفتار برادرت ولی امروز که این خاطره را تعریف کردی .فهمیدم که من چقدر درباره محمد اشتباه میکردم . 🍀🌼🌼🍀🌼🌼🍀 🌼🍀🌼 🌼🍀🌼 🍀🍀 🍀🍀 🌼 🌼 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم