🌸🍁🌺 🌸🍁🌺🍁🌸
🍁🍁🍁 🌺 🍁
🌸🍁 🍁🍁
🍁 🌸🍁🌺🍁🌸
🌺🍁 🍁🍁
🍁 🌺
قسمت ۲۸
#فاتحه
#شهیدمدافع_حرم_محمدپورهنگ
۳ماه پیش بود. رفتم آمل برگشتنی هم رفتم سر قبر مادر علامه حسن زاده.
هر وقت میرفتم جای محمد هم فاتحه میفرستادم،آخه محمد چیز های عجیبی تعریف کرده بود و من هم دیده بودم.
خلاصه فاتحه جای حاجی فرستادم و برگشتم حاجی سوریه بود. ۲ ساعت نگذشته بود که از سوریه زنگ زد.
گفت:سید کجایی؟...گفتم:همین دور و برها.....گفت: تهران نیستی؟ ....گفتم: نه.گفت: اهلمی...
خیلی جا خوردم. به کسی نگفته بودم رفتم اونجا.
گفتم: آره حاجی.
گفت: جای من هم فاتحه فرستادی؟.....گفتم: آره تو از کجا میدونی؟....گفت: خدا شاهده بهم الهام شد.
فقط بین تو با یکی دیگه شک داشتم.
گفتم اول به تو زنگ بزنم ببینم تو فرستادی؟
حاجی فاااازش خیلی بالا بود اما کسی درک نمیکرد...
#شرمنده_امام_زمان_ارواحناله_الفداه
تو درگیری ها ی فتنه 88 دستش همش جلوی عینکش بود. ازش سوال کردیم که چرا این کار رو می کنی؟
گفت: پول این عینک رو از بیمه حوزه علمیه گرفتم. این عینک پولش از جیب امام زمانه. اگه سنگ بخوره و بشکنه شرمنده آقا می شم...
🌸🌸🍁🌺🍁🌸🌸
🌸🍁🌸
🌸🍁🍁🍁🍁🌸
🌸🌺🌺🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
⸤ شاهِدان اُسوه ⸣
امام ما باید فکر کند. ما دستهای امامیم و هر فکری کرد ما باید عمل کنیم. #شهیدحمیدباکری @shahedane
🍃باکری را همه میشناسند، نامش که برده میشود، #شجاعت و خدمت در پسِ ذهنها نقش میبندد. دو برادر بودند که قلبشان برای #انقلاب میتپید و دوشادوش یکدیگر در راهِ همین انقلابِ نوپا جانفشانی میکردند.
🍃قلم اینبار از حمید بنویسد... #حمید_باکری، مبارزه را از برادر بزرگترشان #علی آموخته بود. اویی که به دست رژیم شاه به #شهادت رسید. قد میکشید اما روح بلندش وَرای گنجایش زمین بود، آنقدر بزرگ که هیچ چیز آرامَش نمیکرد.
🍃به #سوریه و لبنان رفت تا دوره های چریکی را بیاموزد و از آنجا به #آلمان برای ادامه تحصیل اما خبرِ استقرارِ امام در #پاریس، حمید را به آنجا کشاند! تمامِ فکر و ذکرش #خدمت بود. خدمت به مردمی که حالا بانگِ انقلاب سر داده بودند و خونشان را به پایِ این نهالِ نوپا میریختند.
🍃رنگ و بویِ #جبهه را که دید، گویی روحش به #تکامل رسید، خستگی ناپذیر بود و هیچ چیز روحِ بزرگش را آرام نمیکرد. حتی وقتی در #شهرداری مشغول شد، چندی بعد پست و میز و صندلی را رها کرد و به خاکِ جبهه پناه برد. خدمتِ پشتِ میز کارِ حمید نبود...او مرد #جهاد بود و میدان جنگ!
🍃بیوقفه در #تکاپو بود، اصلا انگار متولد شده بود تا خستگی را شکست دهد. شاید هم به قول #حاج_احمد_متوسلیان "استراحت را گذاشته بود بعد از #شهادت"! شهادتی که در #خیبر اتفاق افتاد و پیکری که هیچ گاه از #مجنون بازنگشت اما آنچه حاکم است، #عشقی است به حمید که در دلها مانده...
🍃فرمانده #حمید؛ این روزها به چون تویی نیاز داریم...کسی که خسته نشود و دردِ مردم را بفهمد...درد مردم را درد خودش بداند، به کسی نیاز است که دلبسته به #مقام و منصب و میز نباشد!
🍃از آنجایی که تو هستی تا جایی که ما ایستاده ایم فرسنگها فاصله است؛ برای روحِ زمینگیرمان #فاتحه بخوان...شاید نفسِ تو زنده مان کند!
🍃گرچه شهادت، طلوعِ جاودانگی تو بود اما...
#سالروزِ_شهادتت_مبارک فرمانده
✍️نویسنده : #زهرا_قائمی
🌺به مناسبت سالروز شهادت #شهید #حمید_باکری
📅تاریخ تولد : ۱ آذر ۱۳۳۴
📅تاریخ شهادت : ۶ اسفند ۱۳۶۲
🕊محل شهادت : جزیره مجنون، عراق
🥀مزار شهید : #جاوید_الاثر 🌹
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم