🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
🍁💢💢💢💢💢💢💢💢🍁
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
🍁🍃🍃🍁🌼🌼🌼🌼🌼🍁
🍁🍃🍃🍁🌼🌼🌼🌼🌼🍁
🍁🍃🍃🍁🌼🌼🌼🌼🌼🍁
🍁🍃🍃🍁🌼🌼🌼🌼🌼🍁
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
🍁💢💢💢💢💢💢💢💢🍁
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
#زندگینامه۱۱
#پیاده_روی_اربعین
#شهیدمدافع_حرم_عباس_دانشگر
در سالهای ۱۳۹۳و ۱۳۹۴عباس و من در راهپیمایی اربعین حسینی شرکت کردیم عباس در بين راه کولهای سنگین بر پشت و ذکر یا حسین و یا زینب بر لب داشت.
همه خسته و کوفته شب هنگام برای استراحت به موکبی رفتیم پاهای بعضی از دوستان تاول زده بود نرسیده به موکب همه به زمین پهن میشدند.
بعضیها از فرط خستگی دراز میکشیدند و بعضیها پاها را ماساژ میدادند جسمها خسته بود ولی روحیات بسیجی در این موکبها گل میکرد و بگو و بخند ها شروع میشد قلبهای بچهها از عشق و محبت به امام حسین علیهالسلام موج
میزد. عباس خود را آماده میکرد و میگفت : هر که میخواد پاهاشو ماساژ بدم بياد جلو ؛ میگفت : پایی که برای امام حسین (علیهالسلام) قدم برداره اون پا ارزش داره.
#راوی:دوست_شهید
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
🍁🌼🍃🌼💢🍁
🍁🍃🌼💢🍁
🍁🌼💢🍁
🍁💢🍁
🍁🍁
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
#آخرین_دیدار
#ازلسان_خواهرمعزز
#شهیدمدافع_حرم
#علیرضاغلامی
قسمت 5⃣
من کمی شک کردم وبه مادرم گفتم که فکر کنم علیرضا می خواهد برود. اون شب علیرضا من را صدا زد و رفتیم به اتاق و حسابی با هم درد و دل کردیم ، علیرضا از من خواست که مراقب مادر باشم و به حرف هایش گوش کنم و گفت که مراقب داداش ابوالفضل و محمدم باشم ومحمد هم مراقب ابوالفضل و ابوالفضل هم مراقب محمد
باشد. میان صحبت هایمان از علیرضا خواستم که به سوریه نرود و.... ولی علیرضا واقعا تصمیمش را گرفته بود و مدام می گفت که می رود، باید برود. ولی باز هم فکر نمی کردم که قضیه جدی باشد. راستش آن شب خوابم نبرد، صبح که شد بلند شدم و دیدم که علیرضا بیدار هست وخیلی با علیرضا صحبت کردم ویک عکس هم که همین طور خوابیده بود ازش گرفتم. نمی دانستم، نمی دانستم که آن دیدار آخرین دیدار من با داداش
علیرضا بود، نمی دانستم که آن عکس آخرین عکس داداش علیرضا در خانه بود. پتو رویش کشیدم وبه مدرسه رفتم؛ ظهر که از مدرسه برگشتم فهمیدم که علیرضا نیست وشب همه متوجه شدیم که علیرضا رفته است وخیلی دنبالش گشتیم اما بی فایده بود. مادرو پدرم و برادرانم می دانستند که علیرضا بالاخره می رود چون قبلا هم از علیرضا شنیده بودندکه می خواهد برود. تاپادگان تهران رفتیم ولی علیرضا را
پیدا نکردیم. برادرم حسین با دوستانش وآشنایان و کسانی را که می شناخت که مسئول اعزام بودند صحبت کرد و خواست تا علیرضا را پیدا کنند ولی نتوانستند و علیرضا پیدا نشد.
#پیاده_روی_اربعین
اربعین سال 1393بود که علیرضا به همراه پدرم به کربلارفتند؛ 10 روز بعد از اربعین به سوریه رفت، اوایل که علیرضا می گفت: که سوریه می خواهد برود باور نمی کردیم وجدی نمی گرفتم. نمی دانم شاید هم علیرضا درهمان پیاده روی اربعین حسینی که رفت امضای شهادتش را از خود سید الشهدا گرفت.
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
#خاطرات_شهید
شهید مهدی نوروزی اهل کرمانشاه معروف به شیر سامرا بود. او در تاریخ ۲۰ دی ماه ۹۳ و در دفاع از حرمین عسکریین در سامرا توسط گروهک تروریستی داعش به شهادت رسید. پیکر مطهر این شهید در ۲۴ دی ماه ۹۳ در کرمانشاه تشییع و به خاک سپرده شد.
همسرش در مورد توصیههای شهید نسبت به شرکت در #پیاده_روی_اربعین میگوید:
آقا مهدی همیشه به بنده میگفت که سفر زیارتی امام حسین(ع) را هیچ وقت و تحت هیچ شرایطی ترک نکن! حتی اگر شده سالی یک مرتبه آن هم در موقع اربعین شهادت امام حسین(ع) خود را به کربلا برسان، حتی اگر شده فرش خانهات را بفروش و مقدمات سفر کربلا را مهیا کن و این سفر را ترک نکن و این شاخصترین سخنی بود که آقا مهدی درباره سفر اربعین به بنده میگفت.
#شهید #مهدی_نوروزی🌷
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم