eitaa logo
⸤ شاهِدان اُسوه‍ ⸣
297 دنبال‌کننده
31.2هزار عکس
4.8هزار ویدیو
32 فایل
• ما را بُکُش و مُثله کن و خوب بسوزان • لایق که‍ نبودیم در آن جنگ بمیریم...(: و اینجا می‌خوانیم از سرگذشت، از جان گذشتگان جبهه های حق!-♥️ محلِ ارتباط با ما ☜︎︎︎ @shahidgomnam70 ﴿صلوات بفرست مؤمن🌱﴾
مشاهده در ایتا
دانلود
#مادرانه بغض من #گریه شد و راه #تماشا را بست از تو جز منظره ای تار ندارم در یاد @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🏴 أم الکَربله منقول است از عَلامه مامقـاني از کلام مولانا وسیدنا الإمام الصـادق(صلوات الله علیه) مي نگارد؛ هـِيَ أمرأة مؤمنة وَ دائماً كانَ عَمَلها وَ كانَت إحَدي النِساء العَلويات لِلهاشِميّات وَكانَت دائماً تَبكي عَلي مُصائبَ أبا عَبد الّله الحُسَين(عَلیه السَلام) وَ تَقيم المَجالِس، وَلاجَل ذالك الِعزاء وَ كانَت تَلعَن بَني اُميّة، وَ وَصَلَت إلي الشَهاده حضرت سیدتي و مولاتي ام البنین(سلام الله علیها) ایشان از زنان و بوده است و از بزرگان زنان هاشمیه بوده است و بر مصائب اباعبدالله الحسین عليه السلام مینمود و برایشان برپا مینمود و براي آنکه دائم مینمود و خاندان بني امیّه را رُسوا مینمود؛ او را(مسموم) مینمایند و او بشهادت میرسد... 📚منابع؛ تنقیح المقال،علامه مامقانی ج۳، ص۷۰ محدثات شیعه، ج۲، ص۵۳۲ @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 💠 🔹۵ دوست بودن، رفیق، مثل پنج انگشت، که (شهید حامد جوانی) شهید شد. 💠▫️چهار نفری هر شب یا میومدن خونمون گریه می کردن و التماس میگفتن که دعاکنم برن سوریه یا اینکه سر مزار حامد بودن.. 💠▫️تا مدتی هم صادق و صالح مهمون ثابت حامد سر بودن. بعد مدتی بالاخره کارهای همشون حل شد و قرار شد برن ولی موند برای دور بعد.. 💠▫️شنبه شب یه از طرف یکی از این چهار رفیق اومد: سه نفرمون مرد و یک نفرمون (شهید) موند... 💠▫️همون لحظه حاج آقا محکم زد روی پاش گفت این یک نفر صادقه که رفت...براش خیلی کردم....برای حامد پسرم اشک نریختم، نه برای حامد حتی بقیه شهدا... 💠▫️ولی صادق( اشک در چشمان مادر جمع شده است) صادق، واقعا صادق بود.... خوبه، خوشحالم به آرزوش رسید ولی خیلی زود رفت... ✍راوی: مادر شهید مدافع حرم، حامد جوانی 🌷 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
#آه‌مظلوم‌علی ⚫️علّامه‌امیني‌ أعلي‌الله‌مقامه‌الشریف صاحب‌ڪتاب‌شریف‌الغدیرمی‌فرمایند: من‌فقط #یک‌آرزو دارم‌!وآن‌هم‌این‌است که خدا به من یک ‌عمر طولانی دهد و من در این‌مدت،از همه کناره گرفته و در گوشه‌بیابانی ساکن ‌شوم و تاآخر عمر،برمظلومیّت‌مولایم‌امیرالمؤمنین ‌علی‌ علیه‌السّلام #گریه کنم!...😭😭 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
‍ همراه صیاد به بعلبک رفته بودیم. هماهنگ شده بود که به خانه ی پدری برویم که پنج نفر از خانواده اش شده بودند. صبح به آنجا رسیدیم. خود جلو آمد و در را باز کرد. صیاد را که دید، جلو آمد و شروع کرد به کردن! بعد از ، بساط را که خیلی هم مفصل تدارک دیده بودند، آورد. اما خودش چیزی نخورد. روبروی صیاد نشسته بود و چشم از او بر نمی داشت! بعد از صبحانه از او پرسیدیم: ، چرا اینقدر ایشون رو نگاه می کنی؟ گفت: من تو صورت ایشون، رو می بینم! هنگام خداحافظی، پیرمرد خم شد و دستش را روی صیاد کشید و روی چشمش گذاشت! صیاد که تا این لحظه ساکت بود، دیگر نتوانست طاقت بیاورد، بغضش ترکید و گفت: من تا دست تو رو نبوسم از اینجا نمیرم! چرا این کارو کردی؟ پیرمرد گفت: من رو بوسیدم! گذشت تا اینکه من با صدای هق هق صیاد از خواب بلند شدم! او آن شب از اول شب تا ، نماز می خواند! از او پرسیدم: چرا تمام شب میخوندی؟ گفت: من تاحالا فکر می کردم فقط تو مسئولیت دارم، تکلیفم اینه که تو ها بجنگم، اما با اون برخوردی که اون پیرمرد کرد، فهمیدم که اشتباه می کردم! حالا می فهمم که توی دنیا هرجا که مظلومی هست، به گردن من حقی است و به تعداد هر که در هر کجای دنیا واقع شده، من وظیفه ای دارم و تحمل بار سنگین این از عهده ی من خارجه! از خدا خواستم که منو ببخشه که نمیتونم از پس انجام همه ی وظایفم بر بیام و از من همینقدر انجام وظیفه و اقرار به عجز رو بپذیره! 🌷شهیدعلی_صیاد_شیرازی🌷 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
⸤ شاهِدان اُسوه‍ ⸣
خدایا کلام آخر ما را یا مهدی و یا زهرا قرار بده... @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دف
‍ 🍃ای شهید... در خاکریز های ، خدا را شناختی، برایش مناجات کردی،‌ ناله سردادی و شدی. هنوز سوز صدا و مداحی هایت در گوش همرزمانت به یادگار مانده است. برایمان بخوان. مدتی است محرومیم از دعای پنجشنبه شب های مسجد 🍃با سوز دلت بخوان، مدتی است خودمان را گم کرده ایم. نادما منکسرا را برایمان کن که شاید از این خواب ناز غفلت بیدار شویم. 🍃هرکس از توحرفی زد از عشقت به حضرت مادر گفت. روضه بخوان. برایمان از بگو شاید از آتشی که برای خودمان ساخته ایم خلاصی یابیم. بگو چه گذشت بین در و دیوار، شاید دلمان لرزید و اشکمان جاری شد. از میخ در هم بگو. شاید در به رویمان باز شد 🍃از وصیت مادر به دختر و بگو، شاید کبوتر دلمان پرکشید سوی . اما از بازوی کبود نگو، میدانی که ختم می شود به گریه های علی. صبرِ چاه را نداریم که در مقابل دل داغدار و اشک های تاب بیاریم.. 🍃نمی دانم در جبهه، چگونه عاشق شدید که شهادتتان همچون اهل بیت بود، یکی بی سر، یکی با دست های قلم شده، یکی و یکی با پهلوی شکسته و همچون خودت 🍃 در سنگرِ مناجاتت، روضه ی مادر را میخواندی که خمپاره، بازویت را کبود کرد و پهلویت را شکافت و تو بازهم به اقتدا کردی. 🍃این پایان ندارد.... سنگ مزارت و ذکر یا زهرایی که روی آن حک شده، نشانه ای است برای هر که دلش گره بخورد به حضرت مادر. فاتحه ای برای تو بخواند و حاجت بگیرد. راستی شنیده ام جوانان به واسطه تو می شوند. شاید هم اولین قدم برای ، خوشبختی است. سفارشمان را به مادر پهلو شکسته بکن❤️ 🌺شهادتت مبارک فرمانده. 🕊به مناسب سالروز ✍️نویسنده : منتظر 📆تاریخ تولد : ۲۳ تیر ۱۳۴۳ 📅تاریخ شهادت : ۵ اردیبهشت ۱۳۶۶. بانه 🥀مزار : اصفهان @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
1.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
😔❤️‍🩹 کپشن رو بخون👇🏻 مادر میگه به حدی پیکر فرزندم بد بود که وقتی خواستم سرش رو بگیرم تو بغل ، سر از بدنش ...😭 مصاحبه ای که دیدی از مادر شهید بود فرزندش فقط ۱۷ سال داشت که به دست نیروی های ضدانقلاب در روستای نیر به فجیع تمرین حالت ممکن به شه.ادت رسید💔 . . . @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم