eitaa logo
⸤ شاهِدان اُسوه‍ ⸣
303 دنبال‌کننده
28.3هزار عکس
3.9هزار ویدیو
31 فایل
• ما را بُکُش و مُثله کن و خوب بسوزان • لایق که‍ نبودیم در آن جنگ بمیریم...(: و اینجا می‌خوانیم از سرگذشت، از جان گذشتگان جبهه های حق!-♥️ محلِ ارتباط با ما ☜︎︎︎ @shahidgomnam70 ﴿صلوات بفرست مؤمن🌱﴾
مشاهده در ایتا
دانلود
بیانات رهبر انقلاب در دیدار هزاران نفر از اقشار مختلف مردم درباره… - Khamenei.ir.mp3
24.48M
🎧 بشنوید | صوت کامل بیانات صبح امروز رهبر انقلاب در دیدار هزاران نفر از اقشار مختلف مردم درباره تحولات منطقه. ۱۴۰۳/۹/۲۱ @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
‍ 🍃سلام بر آنانی که رفتند تا برای همیشه در دلهایمان بمانند. رفتند تا همانند مولایشان سفیر عشق باشند، که چون اربابشان دلبستگی های این دنیا دست و پاگیرشان نبود. چرا که عقلشان عاشق شده بود و وقتی عقل شود عشق میشود و اینجاست که رسیدن به بلندی های آسمان معنا می یابد(پیدا میکند.)🙂 🍃امروز میخواهم از عقلی بگویم که عاشق شد و عیار ناچیز دست و پایش را نبست، شاید هم از دلی که عاقل شد...!😌 🍃شهیدی که کوچه پس کوچه های تا دنیا دنیا هست نامش را به فراموشی نخواهد سپرد‌ ، که تنهایی با چهل تن از نظامیان دشمن جنگیدند و سنگر های شهر بوکمال را حفظ کردند، که اگر نبودند معلوم نبود چه بر سر شهر می آمد. 🍃در طول زندگی خود شهیدانه زیستند. عاشق بودند و برای رسیدن به شهادت این دو روز دنیا را سر می کردند، بار آخری که عازم سفر بودند انگار میدانستند که پایان خوشی در انتظارشان است❣ 🍃به فرزندشان یاد داده بودند بخواند"کاروان داره میره، حسینیا جا نمونن" حسینی بود و همسفر قافله عشق شد و جانماند. ما ماندیم و دنیایی که رنگ بوی مردانی چون او را کم دار😔 ✍نویسنده : 🌺به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۲۲ مرداد ۱۳۶۵ 📅تاریخ شهادت : ۲۱ آذر ۱۳۹۶.سوریه 🥀مزار شهید : روستای کراده بخش خفر @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
⸤ شاهِدان اُسوه‍ ⸣
🌷ما با هم 13سال زندگی مشترک داشتیم، او از همان روز اول ازدواج شرایط کاری اش را برای من گفت. او می‌گفت کار من است و با عشق وارد این کار شدم و شما باید در این راه دوام بیاوری. کارمن دوری از خانواده، ماموریت، مجروحیت و دارد. اگر شما می توانید بسم الله. من هم شرایط را پذیرفتم و هیچ گاه از این انتخاب پشیمان نیستم. 🌷مهدی با تمام وجود خودش را وقف ما می کرد و به هیچ وجه یکبار از نشنیدم. خیلی به حساس بود و هر دینی که به گردن داشت را ادا می‌کرد. او خیلی و قانونمند بود و تمام کارهایش روی اصول و برنامه ریزی و نظم بود. از همان ابتدای زندگی به من می‌گفت که «نباید شما به من متکی باشی و باید بگونه ای زندگی کنی که گویا من اصلا من وجود ندارم. شما باید خود را برای روزی آماده کنی که من رفتم و برنگشتم». میگفت «شما الآن مدیر خانه هستی و اگر من نبودم، باید ستون خانه شوی و نباید این ستون از بین برود و باید بچه ها به گونه ای بزرگ شوند که قوی و مستحکم باشند». 🌷ما سه فرزند به نام های 10 ساله، 5 ساله و 1 ساله داریم. مهدی به فاطمه خانم می‌گفت «مادر بابا» چون که مادرش در شهر دیگری زندگی می‌کرد و می‌گفت تو جای مادر من هستی. به زهرا می‌گفت «پرنسس بابا». مهدی خیلی آنها را دوست داشت و می‌گفت «دختر باید حتما محبت پدر داشته باشد». می گفت «نام فاطمه و زهرا را برای شما گذاشتم تا الگویتان حضرت فاطمه(س) باشد». 🌷مهدی خیلی بچه ها را به خواندن تشویق می‌کرد و برای هر وعده نمازشان جایزه تعیین می‌کرد و می‌گفت «در راه بچه ها هر چقدر هزینه کنیم کم است! همه سیستم‌های جهانی دست در دست هم دادند تا بچه های ما را از راه به در کنند و باید تمام توان خود را در این راه انجام بدهیم» هیچ وقت از محبت برای ما نمی گذاشت در عین حال بچه‌ها را برای آماده کرده بود. می‌گفت «برای من دعا کنید تا شهید شوم و به بهشت بروم. وقتی که من به بهشت بروم می آیم در کنار شما و به شما آرامش می‌دهم تا نبود من را احساس نکنید». دخترم بعضی موقع از این حرف ناراحت می‌شد اما او می‌گفت «مگر نمی‌خواهی آقا را ببینی؟ اگر من شهید شوم، می‌روم و آقا را می‌آورم».دخترم فاطمه هم می گفت اگر من اجازه دادم که شما بروی برای فقط به عشق دیدار آقا بود. @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
֢ ֢ ֢ ֢ . √ کمک کردن ملائکه الهی🌱 ✨️ جمله‌‌ای طلایی از بیانات اخیر حضرت آقا (حفظه الله): اگر شما آماده باشید، ملائکه‌ی الهی هم به کمک شما می‌آیند. عشق یعني، یڪ رهبر شده👇🏻 🌸اللهم احفظ امامنا الخامنه ای🌸 ↙ قرار ما هرشب ساعت ۲۳ یک تصویر از @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
می آید مهدی و روزی جهان آباد خواهد شد همان صبحی که این دنیای غمگین شاد خواهد شد به پایان می رساند هر عذاب و رنج بی حد را جهان می بیند آخر منجی آل محمد را @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
هرچہ‌را‌دارم‌نگیرۍ، ‌هرچہ‌کہ‌دارم‌تویۍ . . . من‌بہ‌جز‌عشق‌شما‌چیزۍ‌مگر‌دارم‌‌حسین؟ 🕊 ‌ @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷 سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀 ... ✋💔 📿 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🔸 " در محضـر شهیـد " ... در خط ولایـت فقیـه باشید و از امام عزیـزم ، امام خامنه‌ای حمایت ڪامل و جامع نمایید ... مبادا از خط ولایت ‌فقیه خارج شوید ڪہ من شهـــادت می ‌دهم ... که شما از خط اهل‌بیت خارج شده‌اید. @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روایت‌هایی از اسناد جنگ‌های نامتقارن سردار شهید @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷  بسم رب‌ الشهداء و الصدیقین 🌷 🥀 🌹روایت‌هایی از اسناد جنگ‌های نامتقارن سردار شهید قسمت 6⃣1⃣ ✨ فریب دشمن و خودی راوی: شهید حسین همدانی خردادماه ۱۳۶۱ مدت کوتاهی از آمدن محمود نیکومنظر به تدارکات تیپ ۲۷ میگذشت. ایشان مو را از ماست می‌کشید به همین دلیل مدتی بود از کمپوت و کنسرو و.... خبری نبود. شبی دوستان تصمیم گرفتند نگذارند آن شب عراقی ها آرام و قرار داشته باشند. خواستیم عملیاتی مجازی انجام دهیم؛ عملیاتی که فقط روی کاغذ بود. عملیات واقعی نبود طرحی نوشتیم، بی سیم‌ها را فعال کردیم، جلسه برقرار کردیم و به همه فرماندهان گردان‌ها گفتیم که موضوع چیست. همه چک لیستها را آماده کردیم. وقتی عملیات شروع شد و رمز را گفتیم بچه ها پشت بیسیم سیم شلوغ کردند. داد و فریاد بالا رفت. مثلاً می‌گفتیم: " به مرز رسیدیم " و " اسیر گرفتیم " و... بین خودمان می‌گفتیم که اگر اینها را بگوییم و شروع کنیم این جنگ و درگیری را حاج آقا نیکومنظر مسئول آماد و تدارکات مستقر در انرژی اتمی کمپوت ها را میریزد عقب تویوتا و یخ می ریزد رویش و به خط می آید و همه را تقسیم می‌کند. در عملیات فتح المبین به یاد دارم صبح که به تنگ ابوغریب رسیدیم از این کمپوت های خنک برای بچه ها آوردند که به بچه ها روحیه داد؛ به قول معروف، کمپوت تگری. یکی از نقشه هایمان همین بود. یک نقشه‌مان فریب دشمن و ارتش عراق بود و یکی هم فریب خودمان. می‌خواستیم تدارکات را فریب بدهیم. ⬅️ ادامه دارد.... ⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷  بسم رب‌ الشهداء و الصدیقین 🌷 🥀 🌹روایت‌هایی از اسناد جنگ‌های نامتقارن سردار شهید قسمت 7⃣1⃣ قرار شد به تدارکات چیزی نگوییم منتها شبکه بیسیم در مقر انرژی اتمی روشن بود. عملیات را شروع کردیم هم با رمز و هم با کشف رمز صحبت می کردیم. بعضی وقت‌ها هم چیزهایی را با کد می‌گفتیم که عراقی‌ها متوجه نشوند. شنود هم روشن بود. دیدیم عراقی‌ها دارند آماده باش می‌زنند. هواپیمای عراق هم بلند شدند و منور ریختند در منطقه. ناگهان پشت بیسیم شلوغ شد: " آقا حمله کردیم و اسیر گرفتیم " و " فرمانده تیپ ... دستگیر شد " و " آقا ماشین بفرستید اسرا را تخلیه کنند " و " آقا ما شهید دادیم " و " .... شهید شد " و... عراقی ها هم شروع کردند به شلیک. توپخانه‌ی ما هم کار می‌کرد. آقایی بود به نام بیات که در انرژی اتمی نزد آقای نیکومنظر بود. او می دود به سوی آقای نیکومنظر که خواب بوده است او را بیدار می‌کند و می‌گوید: «حاج آقا بلند شو عملیات شروع شده است. » نیکومنظر می‌گوید: « بابا برو بخواب عملیات نیست. » به هر حال ایشان مسئول تدارکات بود. حاج احمد و حاج همت با ایشان جلسه برگزار می‌کرد. بیات می‌گوید: « به خدا عملیات شروع شده است. این ها دارند فریاد می‌زنند که بیایید اسیرها را ببرید و ما کامیون می خواهیم و مهمات می‌خواهیم. » آقای نیکومنظر میآید پشت بی سیم و میبیند که بله، ظاهراً درست است. با ما تماس گرفت. ایشان از دوستان ما بود از قبل از انقلاب. گفت: « چه خبر است؟ می‌گویند عملیات شده امشب! » گفتم: « مگر تو خبر نداری؟ » گفت: « نه! » گفتم: « عجب! چرا به تو نگفته اند؟ » گفت: « حالا چه می خواهید؟ » گفتم: « بچه ها الان کنسرو می‌خواهند. » گفت: « مهمات چطور؟ » گفتم: « مهمات زیاد داریم. نمی‌خواهیم. » ⬅️ ادامه دارد.... ⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷  بسم رب‌ الشهداء و الصدیقین 🌷 🥀 🌹روایت‌هایی از اسناد جنگ‌های نامتقارن سردار شهید قسمت 8⃣1⃣ آقای بیات می گفت که ایشان راننده یکی از خودروها را گذاشت کنار و گفت: « خودم پشت فرمان می‌نشینم. سریع انواع کنسروها و تعداد زیادی کمپوت را می ریزند عقب یک وانت و یک تویوتا و یخ می‌ریزند روی آنها. آقای نیکومنظر پشت فرمان یکی از خودروها مینشیند و دو خودرو راهی می‌شوند. به ما اطلاع دادند که آنها دارند می‌آیند و کمپوت و کنسرو می آورند. به چند نفر از بچه ها گفتیم که بروند جلویشان را بگیرند و بگویند که نمی‌شود ماشین‌ها را جلو ببرید. بچه ها رفتند و حاج آقا نیکومنظر و آن یکی راننده را پیاده کردند و خودروها را آوردند قرارگاه، نزد من. بچه ها وسایل خودروها را خالی کردند و چیزی در خودروها نماند. حاج آقا خیلی منضبط بود به خصوص در شب‌های عملیات بسیار حساسیت نشان می‌داد. آمد به قرارگاه شروع کردم به توضیح دادن درباره عملیات. گفتم: « فقط یک طرح بود دستور داده بودند دشمن امشب نباید بخوابد. خیلی هم موفق بودیم. عراقی ها امشب نخوابیدند و فردا نمی‌توانند پاتک کنند. » حاج آقا گفت: « وای... خاک بر سرم بگویید کمپوتها و کنسروها را خالی نکنند. » گفتم: « حاج آقا خالی کردند تمام شد ما ماشین خالی را تحویل شما می‌دهیم. » ناراحت شد گفت: « به حاج احمد متوسلیان میگویم که چه کار کردید. من برای شب عملیات مشکل دارم. با مصیبت اینها را از اهواز گرفتم. » خلاصه بچه ها آن شب هم عراقی‌ها را فریب دادند و هم حاج آقا نیکومنظر را. بعد هم دلی از عزا درآورند. اولین بار بود که کنسرو کله پاچه و زبان گوسفند می‌دیدیم. بچه ها می‌خوردند و کیف می‌کردند. ⬅️ ادامه دارد.... ⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷  بسم رب‌ الشهداء و الصدیقین 🌷 🥀 🌹روایت‌هایی از اسناد جنگ‌های نامتقارن سردار شهید قسمت 9⃣1⃣ ✨ روحیۀ عجیب! راوی: حسین همدانی شهریورماه ۱۳۶۱ بین شهدای عملیات شهیدان باهنر و رجایی، در تاریخ ۱۱ شهریور ۱۳۶۱ برادری داشتیم به نام سید جواد موسوی. خیلی باصفا بود. وقتی شهید شد جسدش آن جلو مانده بود. سعی کردم جسدش را به عقب بیاورم. همراه یکی از دوستان به نام آقای اصلیان رفتیم جلو. دشمن روی منطقه اشراف دید و تیر داشت. گلوله‌ی خمپاره کنارمان منفجر شد و بر اثر اصابت ترکش آن یکی از انگشتان آقای اصلیان قطع شد. دیدیم جلوتر نمی شود رفت. برگشتیم عقب. در همدان قرار شد به دیدن خانواده های شهدای عملیات ۱۱ شهریور برویم. محل سکونت خانواده شهید سید جواد موسوی شهرستان مریانج بود. پدر شهید موسوی قصاب محل و در محله شان معروف بود. بعضی‌ها به ما می گفتند که خدا نکند کسی با آقای موسوی درگیر شود؛ چون برای او کشتن آدمیزاد با کشتن گوسفند هیچ فرقی ندارد. حرف‌های عجیب و غریب درباره او بسیار شنیدیم. می گفتند که کافی است بروی جلوی خانه آنها، رفتن همان و نفله شدن همان. آقای موسوی کارد قصابی اش را می‌آورد و شکم تو را سفره می‌کند. مریانجی ها هم از قدیم معروف اند به قمه زنی. خیلی خوف کرده بودم. منتها دیدم نمی‌شود به خانه سایر شهدا بروم و به خانه این شهید نروم. از آن طرف محمود شهبازی وقتی فهمید می‌خواهم به خانه آقای موسوی بروم حدود هفت هشت نفر از بچه‌های سپاه همدان مانند شهیدان عزیزمان شکری موحد و حبیب مظاهری، را مأمور کرد در سفر به مریانج مرا همراهی کنند. ⬅️ ادامه دارد.... ⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷  بسم رب‌ الشهداء و الصدیقین 🌷 🥀 🌹روایت‌هایی از اسناد جنگ‌های نامتقارن سردار شهید قسمت 0⃣2⃣ گفتم: « ای آقا چه اشکالی دارد؟ پدر شهید است و داغ دیده؛ داغ جوانی به آن رعنایی بگذارید مرا بزند. حق دارد. » با رسیدن به مریانج ابتدا به خانه دو شهید دیگر آن عملیات رفتیم و بعد اوایل شب وارد خانه شهید موسوی شدیم. خدا را گواه می‌گیرم به محض ورود به خانه آقای موسوی جلو آمد و پیشانی یک یک ما را بوسید. باز دل ما آرام و قرار نداشت. بچه‌ها می‌گفتند که باید دید آخر و عاقبت این دیدار چه می‌شود؛ بعید نیست این بندۂ خدا ناگهان خشمگین شود و در آن صورت مگر خدا به فریادمان برسد! خاطره ای را که از فرزند شهیدش در شب حمله داشتم تعریف کردم و گفتم: « عصر روزی که شامگاهش میخواستیم حمله کنیم در پادگان شام را زودتر توزیع کردند. شام چلو مرغ بود. من به سید جواد و دوستان او گفتم که زودتر شامتان را بخورید؛ چون می‌خواهیم برویم عملیات. آنها داشتند با شور و شوق آماده می شدند و تفنگ‌هایشان را پاک می‌کردند. از آنجا رفتم و وقتی دوباره برگشتم دیدم هیچ کس به شامش دست نزده است. پرسیدم که چرا شام نمی خورید؟ دیر است؛ می‌خواهیم برویم. سید جواد و آن دو دوستش جواب دادند که قرار است ظهر فردا غذایی محشر به ما بدهند. آن لحظه اصلا متوجه منظورشان نشدم. روز ۱۱ شهریور هر سه نفر پیش از اذان ظهر شهید شدند. » عموی شهید، که کنار من نشسته بود پرسید: « برادر همدانی نمی‌شد جنازه برادرزاده من را به عقب بیاورید؟ » گفتم: « من و برادر اصلیان سعی کردیم این کار را بکنیم ولی خمپاره دشمن آمد و ترکش آن انگشت اصلیان را قطع کرد. » ⬅️ ادامه دارد.... ⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨🔮✨🔮✨🔮✨ یاد حضرت در دقایق زندگی 🔴 آرزویی بالاتر از دیدن امام زمان 🔵 آیت الله جوادی آملی @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
این شهید عزیز را بیشتر بشناسیم... 🕊شهید مدافع حرم حاج 💫با این ستاره ها میتوان راه را پیدا کرد. 💐شادی روح پرفتوح شهید . @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
💌بسمـ رب الشـهدا....🕊🌸 |💔| 🌺🍃 تاریخ تولد:۱۳۴۹/۰۳/۲۴ محل تولد:تهران تاریخ شهادت:۱۳۹۵/۰۹/۲۰ محل شهادت:تدمر_سوریه وضعیت تأهل:متأهل 👇🌹 ✍...برادران وخواهران،میخواهم که راهم را ادامه دهیدو در راه صدورآن ازهیچ کوششی دریغ نکنیدومگذارید بار دیگردست جنایتکاران مخصوصاآمریکا،اسرائیل وداعش ملعون که درآن‌سوی مرزهانقشه نزدیک‌شدن به مرزایران عزیز رادر سرمی‌پرورانند،بر شمامسلط گردندوخون‌های هزاران شهید از دست برود. در نمازاول‌وقت کوشا و درنمازهای جماعت باجدیت شرکت کنید.باوحدت واطاعت ازمقام رهبری وپیروی ازدستورات اسلام وپاسداری جدی ازانقلاب اسلامی ودستاوردهای آن،توطئه‌های استکبار راخنثی ونقشِ برآب کنید. ••🍁فرمانده یگان تخریب.. ...🕊🌹 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
•••|🥀••• ✍...شهید «حسن اکبری» ۲۴ خرداد ۱۳۴۹ در جنوب شهر تهران، در محله هاشمی فعلی و در خانواده‌ای مذهبی و پرجمعیت چشم به جهان گشود. یک سال بعد جنگ که حسن قدری بزرگ شد، هرروز به مادرش میگفت اجازه‌اش را از پدر بگیرد تا به جبهه برود ولی مادرش مخالفت میکرد، حتی مسئول اعزام بسیج محله هم مخالف بود و دلیلش میگفت سنّ کم حسن بود؛ تا اینکه اولین حضور حسن اکبری در جبهه، مخفیانه و بدون اطلاع والدین و با دستکاری در شناسنامه اتفاق افتاد‌. حسن اکبری طی حضور چندباره در جبهه، به درجه رفیع جانبازی نائل آمد و جانباز ۵۵ درصد شد و برادر دیگرش نیز جانباز ۲۵ درصد دفاع‌مقدس شد. در خلال جنگ‌ تحمیلی، حسن اکبری در سپاه پاسداران انقلاب‌اسلامی استخدام شد او دوره‌های تکاوری، چتربازی، جنگ‌های چریکی، اسلحه‌شناسی و خنثی‌سازی بمب و انواع مین‌ها را آموخت سپس در دانشگاه امام حسین (ع) با درجه استادی مشغول به تدریس دانشجویان در رشته دافوس گردید. در سال ۱۳۹۴ پدر شهید حسن اکبری فوت کرد و حسن بعلت دلبستگی شدید به پدرش بسیار دلتنگ او بود و به مادرش می‌گفت که دوست دارد با پدرش محشور شود و سال بعد در کنار پدرش خواهد بود. عربده‌کشی نیروهای تکفیری در سوریه و تجاوز آنان به حریم آل‌الله باعث شد تا حسن نزد مادرش برود و از او کسب اجازه نمود تا جهت خنثی‌سازی بمب‌های به‌جامانده از داعش و پاکسازی شهرهای آزادشده سوریه به آن کشور اعزام شود با اینکه مادرش مخالفت می‌نمود اما حسن سرانجام مادرش را راضی کرد و در شهریور سال ۱۳۹۵ عازم سوریه شد. دو ماه از اعزامش به سوریه نگذشته بود که در اصابت ترکش به پایش، مجروح شد و حدود ۱۰ روز در بیمارستان حلب سوریه بستری شد پس از بازگشت به تهران، در بیمارستان خاتم‌الانبیاء نیز یک‌هفته بستری شد. پس از چند هفته کاملا بهبود یافت و به دانشگاه و محل‌کار برگشت اما هرروز غم‌ِ جاماندن از قافله شهدا برای او سخت و سخت‌تر میشد. این‌بار برای کسب اجازه، مادرش را قسم حضرت زینب (س) داد و بالاخره توانست مادرش را راضی کند تا بار دیگر نیز به سوریه اعزام شود. ‌‌‌‌‌ارتش سوریه با همکاری سپاه و نیروهای ‌ایرانی درصدد آزادسازی بزرگترین و مهمترین شهر سوریه پس از دمشق یعنی حلب بود و سرانجام بامداد ۲۰ آذر ۱۳۹۵ حاج حسن اکبری همراه چندتن از نیروهای سپاه که درحال پاکسازی منطقه‌ تدمر در حومه شهر حلب بودند، مورد اصابت چندین گلوله توپ داعش قرار گرفت و به شهادت رسید و پیکرش متلاشی شد پیکر سردار حسن اکبری تاکنون به وطن بازنگشته است و خانواده‌اش چشم‌انتظار آن هستند‌. مزار یادبود شهید جاویدالاثر حسن اکبری در امامزاده بی‌بی سکینه (س) باغ فیض تهران قرار دارد.. @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷سردار مدافع حرم حسن اکبری اردبیلی ♦️وقتی کم سن و سال بود با اصرار عازم جبهه جنوب شد و طی حضور چندباره در جبهه، به درجه رفیع جانبازی نائل آمد و جانباز ۵۵ درصدی بود. او دوره‌های تکاوری، چتربازی، جنگ‌های چریکی، اسلحه‌شناسی و خنثی‌سازی بمب و انواع مین‌ها را آموخت سپس در دانشگاه امام حسین(ع) با درجه استادی مشغول به تدریس دانشجویان در رشته دافوس گردید. 📌عربده‌کشی نیروهای تکفیری در سوریه و تجاوز آنان به حریم آل‌الله باعث شد تا حسن نزد مادرش برود و از او کسب اجازه نمود تا به سوریه اعزام شود با اینکه مادرش مخالفت می‌نمود اما حسن سرانجام مادرش را راضی کرد و در شهریور سال ۱۳۹۵ عازم سوریه شد و سپس جانباز شد و به میهمن بازگشت. 🔸بازهم خسته نشد و با کسب اجازه از مادرش مجدد به سوریه اعزام شد. سردار اکبری درحال پاکسازی منطقه‌ تدمر در حومه شهر حلب بود که مورد اصابت چندین گلوله توپ داعش قرار گرفت و به شهادت رسید و پیکرش متلاشی شد.... •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈• @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
✍فرازی از 🟠شهید مدافع‌حرم حسن اکبری ✨بــــرادران و خــــواهران! می‌خواهم که راهم را ادامه دهید و در راه صدور آن از هیچ کوششی دریغ نکنید و مگذارید بار دیگر دست جنایتکاران مخصوصا آمریکا، اسرائیل و داعش ملعون که در آنسوی مرزها نقشه نزدیک‌شدن به مرز ایران عزیز را در سر می‌پرورانند، بر شما مسلّط گردند و خون‌های هزاران شهید از دست برود. ✨در نماز اول‌وقت کوشا و در نمازهای جماعت با جدّیت شرکت کنید! با وحدت و اطاعت از مقام رهبری و پیروی از دستورات اسلام و پاسداری جدی از انقلاب اسلامی و دستاوردهای آن، توطئه‌های استکبار را خنثی و نقشِ بر آب کنید! به مادر احترام و تکریم کنید! زیرا چنانچه دنیا و آخرت را می‌خواهید، باید چنین کنید! 🌟هدیه به روح مطهر شهید صلوات 🎈اَللهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَى‌مُحمَّـدٍوآل‌مُحَمَّد🎈 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روزی‌ شود‌ بیایـی و‌ بوی‌ گل‌ نرگس‌ جهان‌ را‌ پر‌ کند... تمرین بودن با امام زمان ارواحنافداه وقتی انسان فکر کند که تنهاست، هر کاری را انجام می‌دهد؛ اما وقتی وجود امام زمان ارواحنافداه را با خودش حس کند و خودش را با حضرت همراه کند، خیلی کارهایش درست می‌شود. چشم و عملش را کنترل می‌کند. می‌گوید: امام زمان ارواحنافداه حرکات مرا می‌بیند. بعد می‌گوید امام زمان ارواحنافداه از فکر و قلب من هم مطلع است، پس کنترل کنم. این می شود تمرینِ بودنِ با امام زمان ارواحنافداه پس اگر امام زمان رادوست دارید بیایید از امروز این را جزو تمریناتمان قراردهیم.. اللّهُمّ عَجّلْ لِوَلیّکَ الفَرج @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
‹✨🪴› لبم‌لبریز‌از‌جام‌حسیـــــن‌اسټ عروج‌نام‌من‌بام‌حسیـــــن‌اسټ اگر‌جـراح‌قلبم‌را‌شڪافد بھ‌روۍ‌لوح‌دل‌نام‌حسیـــــن‌اسټ..!♥️ .. @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
صورتِ بهشتی همیشه هم‌جنس تبسم است دست بهشتی همیشه بخشنده است زبان بهشتی نرم و فصیح است دل بهشتی صادق و مهربان است سلام بر شما که بهشتی هستید ... از راست : 🌷شهید سلمان طروقی 🌷شهید علیرضا موحددانش 🌷شهید غلامحسین حاجی‌عبادی 🌷شهید میرعلی رئیسی اسکویی صبـحتون شهـدایـی @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم