eitaa logo
⸤ شاهِدان اُسوه‍ ⸣
304 دنبال‌کننده
28.3هزار عکس
3.9هزار ویدیو
31 فایل
• ما را بُکُش و مُثله کن و خوب بسوزان • لایق که‍ نبودیم در آن جنگ بمیریم...(: و اینجا می‌خوانیم از سرگذشت، از جان گذشتگان جبهه های حق!-♥️ محلِ ارتباط با ما ☜︎︎︎ @shahidgomnam70 ﴿صلوات بفرست مؤمن🌱﴾
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روزشمار فاطمیه 📆 16 روز مانده به شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📆 16 روز مانده تا شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها به روایت ۹۵ روز @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ایستادند پای امام زمان خویش... 💐 امروز دهم آذر ماه سالروز شهادت شهدای مدافع حرم 🕊 🕊 🕊 🕊 🕊 🕊 گرامی باد. @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
بوسیدنت که هیچ بغل کردنت که هیچ من حتی نشد برای یک بار هم که شده تو را بو کنم... 📸حلما نازدانه شهید @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
خیلی دوست داشت دخترش💞 را ببیند ولی عشقش❤️ به اهل بیت بیشتر بود... در تماس اخر گفت : سپردم تان به خانم (س). 💔😔 🌸 شهید مدافع_حرم 🌷 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
💟 🌕شهید مدافع‌حرم 📀راوے: همسر شهید 💜اقا میثم می‌گفت: «دوست دارم معلومات بچه من بالا باشد. ما مسلمانها وقتی به دنیا می‌آییم، امام حسین علیه‌السلام را راحت و همین جوری قبول داریم ولی در دوره جدید، بچه‌ها مفاهیم را اینطور قبول نمی‌کنند و باید با دلیل برایشان توضیح دهیم. 💛دوست دارم با علت و دلیل به فرزندم بگویم خدا و امام حسین چگونه‌اند. دوست دارم دخترم کتابخوان شود و کتابخوانش می‌کنم و از این طریق به او یاد می‌دهم که خدا را بشناسد. دوست ندارم زیاد تلویزیون نگاه کند. گاهی هم به شوخی به من می‌گفت: «اگر بچه‌ی ما تلویزیونی شود، من ازت راضی نیستم.» 💜دخترمان، حلما، ۱۷روز بعد از شهادت پدرش به دنیا آمد. میثم خیلی مشتاقِ دیدنِ بچه بود ولی عشقش به حضرت زینب علیهاالسلام بیشتر بود. اگر بیشتر نبود، اول صبر می‌کرد بچه‌اش به دنیا می‌آمد و بعد می‌رفت اما دیگر هیچ‌چیز نمی‌توانست جلوی او را بگیرد. 🌸 🌸🌼🌺 🌸🌼🌺🌼🌸 🌸🌼🌺🌼🌸🌺🌼🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
شهید حاج یادگار هشت سال دفاع مقدس؛ معلم نمونه؛ اولین رییس شورای شهر درشهرستان اغاجاری بود که در روز اربعین ب ندای حق لبیک گفت و به آرزوی دیرین خود رسید. شهید مولایی در راه پاسداری از حرم عمه سادات به فیض شهادت نائل گردید... @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
خوشا پروازتان با هــم بلند آوازتان با هــم بہ ياد آريد ما را هــم در آن پرواز ڪردن هـا . . . @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید حاج رضا ملایی که برای سوریه رفتن محاسن سفیدش را کوتاه کرد 🎙بشنوید ازبیان امام خامنه ای حفظ الله @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰امام کاظم عليه‌السلام: ✍ما مِن شَى ءٍ تَراهُ عَيناكَ إلاّ و فيهِ مَوعِظَةٌ. 🔴در هر چيزى كه چشمانت مى‌بيند، موعظه‌اى است. 📚بحار الأنوار، ج۷۸، ص۳۱۹
⸤ شاهِدان اُسوه‍ ⸣
‍ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈• 📝دست نوشته دختر شهید منصور عباسی هفشجانی برای شهید مجید قربانخانی وقتی قصه مجید بربری رو سه سال پیش میخوندم، خب اون موقع پدر من شهید نشده بود، یاد منصور فِری خودمون میافتادم . جوانی که مثل داش مجید اصلا حال و هوای مذهبی نداشت اما لوتی بود و غیرتی ... پدر من با خاطر داشتن موهای فر معروف بود به منصور فِری... منصور فری در جوانی دائم به کویت و بندر عباس میرفت و خوراک و پوشاک و سیگار برای فروش می آورد تا اینکه برادرش آیت الله در آزاد سازی خرمشهر شهید شد و منصور فری متحول شد...طبق وصیت برادر شهیدش وارد جبهه ها و سپس ملحق به سپاه پاسداران میشود . منصور فری بعد از بازنشستگی مدتی سوپر مارکت و سالها بنگاه املاک داشت . مجید بربری ما از قهوه خانه و منصور فری از بنگاه املاک راهی سوریه شدن... شاید خیلیا دید خوبی نسبت به مشاورین املاک نداشته باشن، شغلیست بسیار خطرناک که ممکن است با کمترین بی توجهی دچار خسران در دنیا و آخرت شوی، حجم پولی که در این شغل جابجا میشه بسیار زیاد هست، کلاه برداری، کلک، قسم دروغ و ... سخت میشه از این شغل پاک و سالم بیرون اومد . هنر این هست که در بستر گناه باشی و آلوده نشی... منصور عباسی در بنگاه املاک فقط با مردم معامله نمیکرد با خدا معامله میکرد، فقط در حال خرید و فروش خانه در دنیا نبود، به دنبال خرید سکنی در بهشت بود... اگر کسی به خاطر قرض و بدهی قصد فروش خانه رو داشت تمام تلاشش رو میکرد تا کمک کند بدهی پرداخت بشود و خانه به دوش نشود، اگر کسی خونه میخرید از طرفین معامله کمیسیون رو طبق قانون دریافت نمیکرد طبق رضایت طرفین دریافت میکرد، امین اموال مردم بود . فقط بنگاه املاک نبود، به گفته مردم بنگاه خیریه بود . جهزیه عروس آماده میکرد، گرفتاری های خانوادگی رو حل و فصل میکرد، قرض مردم رو ادا میکرد، بعد از شهادت، خیلی ها آمدند و گفتند آقای عباسی تا دو سال، سه سال ... کرایه ی منزل ما را پرداخت میکرد یا به تعبیر آقا مقام معظم رهبری شهید عباسی حقیقتا معامله گر خوبی بوده... وقتی سوریه بود، خیلی از مقدس نماها باور نمیکردند عباسی به سوریه رفته باشد و گفته بودند عباسی دائم به دنبال دنیا و کسب درامد است، سوریه نمیرود...بعد از بار اول که بابا از سوریه مجروح برگشت به او گفته بودند مگه درامد سوریه بیشتر از املاک بود که به سوریه میروی... وقتی مجید بربری هم به سوریه رفته بود خیلی ها باور نمیکردند، تا اینکه خبر شهادت منصور فری و مجید بربری، در همه جای شهر پیچید... او شد حبیب بن مظاهر شهدای مدافع حرم و آن شد حر شهیدان مدافع حرم آری مقدمات شهادت، با  پوشیدن لباس سپاه و رفتن به سوریه فراهم نمیشود، مقدمات شهادت با غیرت وانصاف و مهربانی و دست گیری از ضعیف و خدمت به پدر و مادر و خانواده  مهیا میشود... به ریش نیست برادر، به ریشه است... به قول شاعر ؛ ما سینه زدیم بی صدا باریدند از هر چه که دم زدیم آنها دیدند مامدعیان صف اول بودیم از آخر مجلس شهدا را چیدند 🌷شهید مجید قربانخانی🌷 🌷شهید آیت الله عباسی🌷 سالروز شهادت 🌷شهید منصور عباسی🌷 یاد شهدا با صلوات🌷 •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈• @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
⸤ شاهِدان اُسوه‍ ⸣
‍ ‍ ‍ ‍•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈• 🍃خودکار را برداشته، می‌نویسم از اویی که از تبار بود. نوشته‌ام مقدمه ندارد! اصلا برای گفتن از او که مقدمه لازم نیست، یک راست باید سر اصل مطلب رفت. اصل مطلبی که خودش هم مقدمه است هم نتیجه! 🍃مقصود حرف هایم فقط یک نفر است. کسی که یک ، مسیر زندگی‌اش را به سمتی برد که پایان نداشت! جایی ندیدم که نوشته‌ باشد مسیر و بندگی پایان دارد. البته چرا! یادم رفته بود پایانی دارد که مقدمه‌ی شروعی دوباره‌ست، ! و این همان چیزی بود که به حیات در این دنیا خاتمه داد. 🍃فیلم زندگی‌اش را روی دور تند میگذارم از اول تا به آخر را دوره میکنم. از بهاری که متولد شد تا سالهایی که کار کرد تا کمک خرج باشد. 🍃طولی نمیکشد که میرسم به همان نقطه آغازی که منتهی به شد. سال شصت و یک بود. خبر شهادت * را برای منصور آوردند به اضافه تکه ای کاغذ و مابقی وسایل. کاغذ را باز کرد. وصیتنامه بود. شروع به خواندن کرد. از منصور خواسته بود تا برای دفاع از دستاورد های و حراست از مرز های میهن اسلامی‌مان به س.پ.ا.ه اسلام بپیوندد. و اینجا آنچه در تقدیرش نوشته بودند رقم خورد. 🍃ویدیو جلو تر میرود به سی سال جلوتر وقتی که یک منصور مانده و غنیمتی که از حضور در جبهه های جنگ نصیبش شده. و البته خوابی که منصور عباسی قصه‌ی ما را کرد. 🍃منصور صرفا نه برای شهادت که باز هم برای پا در میدان گذاشت، مثل رفقایش. با این تفاوت که منصور از آنها جا مانده بود. و این به وقت اذان ظهر جمعه ده آذر در به وصال رسید. ♡ حبیب حرم!♡ پ.ن:برادر شهید آیت‌الله عباسی در عملیات آزادسازی شهید شد. 🔷به مناسبت سالروز 🔷تاریخ تولد : ۹ فروردین ۱۳۳۶ 🔷تاریخ شهادت : ۱۰ آذر ۱۳۹۶ 🔷مزار شهید : بهشت دو معصوم شهرکرد 🔷محل شهادت : سوریه •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈• @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
نمی ‌رسد ، به خداحافظی زبان از بغــض خوشـا به حال تـو که مسافـر بهشتـی . . . دفاع مقــدس پاسـدار مدافع حـرم 🌷شهید 🌷 شهادت ۱۰ آذر ....🕊🌸 •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈• @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
•• •• ⃟ ⃟• با خیالِ •تُــــــو• فارغ از هَر حالِ نا خوشایَندَم...♡ ⃟ ⃟• به •تُــــــو• کِ فکر میکنم تَمام •حالَـــــم• •عطـــــراگین• میشود عشق یعني، یڪ رهبر شده👇🏻 🌸اللهم احفظ امامنا الخامنه ای🌸 ↙ قرار ما هرشب ساعت ۲۳ یک تصویر از @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
⸤ شاهِدان اُسوه‍ ⸣
‍🌸🌼🌺🌼🌸🌺🌼🌸 🌸🌼🌺🌼🌸 🌸🌼🌺 🌸 📗تپه العیس 🔵شهید مدافع‌حرم تابستان که از راه رسید، کار میلاد بیشتر می‌شد. مسجد، دوباره کلاس‌های تابستانی برگزار می‌کرد. تقریباً هر شب بعد از یک فوتبال سنگین، بچه‌های گروه را که حسابی گرسنه بودند، به فلافل دعوت می‌کرد و می‌گفت«حالا که گروهم به شبی با فلافل معروف شده، نمی‌شه که یک شب فلافل نخوریم. باید حتماً بخوریم😎🌭 خودش، دوتا فلافل می‌خورد؛ پشت سرش هم دو تا ماءالشعیر. سیدعمــــار می‌گفت: «میلاد! آخرش با این ماء‌الشعیــــر می‌میری‌ها!» او هم جواب می‌داد «بخور، سیدجان! خدا کریمــــه! فردا مسابقه داریم؛ باید خوب بخوریم تا برنده باشیم. مخصوصاً من که دفــــاع آخر هستم، نباید ضعیــــف باشم🥅💪 در زمین فوتبــــال، هیچکس از دفاع میلاد رد نمی‌شد. موقع بازی هم با کسی شوخی نداشت. وای به روزی که از تیمی گــــل می‌خوردند؛ یادش می‌رفت مربی مسجد است؛ داد و بیداد می‌کرد و همه را مقصّــــر می‌دانست. آن شب هم مثل همیشه بچه‌های مسجــــد و مربی‌ها جمع شده بودند تو زمین فوتبــــال تا مسابقه‌ای برگزار کننــــد. آقای صالحی، مربــــی دبیرستانی‌های مسجد جامــــع هم بــــود⚽️🏟 شیخ طاهری از دوستانش می‌گفت: دو تیم شدیم، و میلاد طبق معمول، دفاع آخر ایستاد. مطمئن بودیم اگر توپ از دفاع رد شود، صاحب تــــوپ امکان ندارد بتواند از میلاد عبور کنــــد؛ هر طور شده، او را سرنگون می‌کند. تیم مقابــــل، دوتا گل زدند و یک گل هم خوردند. میلاد عصبــــانی بود. همــــه ترسیــــده و مانده بودند چطور میلاد را آرام کنند. این‌جور وقت‌ها، فقط زیتــــون‌زاده هم‌تیمی شهید بود که می‌توانست میــــلاد را آرام کند؛ که او هم نبــــود. میــــلاد هم کلّی سر و صدا کــــرد🗣😡 شیخ‌حسن گفت: «رفتم کنار میلاد و گفتم: چِته!؟ چه کار می‌کنی!؟ میلاد هم که حسابی عصبانی بود، گفت برو ببینم، حوصله داری! لباس پوشید و از زمین بیرون رفت. این اخلاقش برای همه عادی بود. گل که می‌خورد و بازی را که می‌باخت، عصبانی می‌شد. شب، موقع نماز مغرب و عشا دیدم میلاد صف آخر ایستاده؛ سرش هم پایین است😞❤️ 🌸 🌸🌼🌺 🌸🌼🌺🌼🌸 🌸🌼🌺🌼🌸🌺🌼🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🕊🌺 🌹روزی شهادتش بهش گفتم میلاد بیا صبحونه بخور دقیقا اینو رو گفتم ؛ میلاد صبحونه خوردنی؟ اره دو لقمه خوردم (اصلا انگار اشتها نداشت خودش میدونست داره دعوت میشه به یه ضیافت) 🌹یک چیز دیگر باعنایت خود شهید یادم اومد همیشه پست شب بود ، اما شب که ساعت ۶ قرار بود بره روی ارتفاعات ، یکی از خونه های مردم سوریه رو کرده بودیم نـــــماز خـــــونه که بچه ها نماز بخونن 🌹میلاد تا نمـــــازش رو خوند تیم میلاد حرکت کرده بود و رفت بود رو ارتفاعات چون مسیر یکم دشوار بود به تنهایی بره و باید با مسیر یاب میرفتن بهش گفتیم اشکال نداره شب پایین بمون صبح بجاش با ما بیا بالا و این شد که نمـــــاز اول وقتش از همه چیز براش مهـــــم تر بود و حتی نمازش رو بر پست ترجیح داد و پرودگار صبح روز بعد پاداش نماز اول وقتش رو بهش داد... @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 | لحظه شهادت ، شهید و شهید ، با موشڪ تاو درالعیس -از دوربین جبهه النصره @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🟠 ❇️شهید 💥همسر شهید نقل می‌کنند: مجتبی در همه‌حال شوخ‌طبع بود. چشمان روشن و صورتی نورانی و شاداب داشت؛ هروقت از مقابل ساختمان بنیاد شهید باغملک عبور می‌کردیم، با شوخی می‌گفت: خانم! این آدرس را حفظ کن، بعد از شهادت من مسیرت زیاد به اینجا می‌خورد! من متوجه می‌شدم که حرفش جدی است اما برای اینکه ناراحتم نکند، با شوخی و خنده می‌گفت! 💥حتی در خود سوریه دوستانش می‌گفتند برخی اوقات که در منطقه‌ی عملیاتی راه را گم می‌کردیم، در عین عصبانیتِ همه‌ی ما، شهید زکوی با لبخند می‌گفت نترسید راه ما به سمت بهشت است، گم نمی‌شویم. مجتبی شدیداً بر حفظ حجاب تاکید داشت و به اقوام می‌گفت چادر حضرت زهرا علیهاالسلام را از سر برندارید. 🌸 🌸🌼🌺 🌸🌼🌺🌼🌸 🌸🌼🌺🌼🌸🌺🌼🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
... 📌مجتبی هر کـــــاری را به درستـــــی بود و خیلی دلســـــوزانه انجام میداد ، داشتیم سنگر میساختیم گفتم خوب شد؟ یه چشمک زد و لبخندزد ؛گفت من میدونستم شما بسیـــــجی ها کارتون رو درســـــت انجام میدین ، 📌آقا مجتبی توی خاک ها توی اون هوای سرد خوابید😔 تا تست کنه که جای بچه هایی که شب میخوان بیان خوب جا میشن یانه ، به محض اینکه خوابید توی خاک ها بهش گفتم همین سنگر هم زیادشونه بعد تو میخوای طول و عرض سنگر رو هم برا راحتی بچه ها تست کنی! گفت ما باید کارمون رو درســـت انجام بدیم😔😭درس و عبرتی بود برا خودم تا همیشه بادقت انجام بدم همین که تست کرد سنگر رو رفت به سمت ماشین که الوار چوب در بیاره برا سنگر بعدی که یکباره موشکی از بالا سر من رد شد تا خواستم بگم مجتبی بپا😔دیگه دیر شده بود و همون لحظه فورا به شهادت رسید. 📌ماشالله هیکل بود ؛ بهش به شوخی میگفتیم اقا مجتبی تو وزنت زیاده اگه شهید بشی یا زخمی سخته که بیاریمت عقب! 😭گفت نترسید جایی شهید میشم که شما اذیت نشید ، 😭راست گفت به‌والله جفتِ ماشینش شهید شد باهمون ماشین پیکر مطهر رو آوردیم عقب... 📌یک خصوصیت رو فهمیدم اینکه بسیار خوش اخلاق بود و تبسمی بر لب داشت در کلام حتی در سختی بعد ازاینکه اومدم ایران وقتی فکر کردم چرا مجتبی شهید شد فقط اخلاق زیباش چشممو گرفت... @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
‍ ♡به نام منشا مهر♡ به تاریخ این سرا که بنگری، در تمام برگ هایش، روایت بزرگانی ایستاده مقابل جور، نوش روحت می‌شود. چه در عرصه‌ی نبرد آغشته به خون و چه در مصاف . به برخی رجل سیاسیِ مدعی و غرب نشانِ امروز، ننگرید، در پیشینه‌ی سیاست ما، مردانی استوار و بی باک از ظالم بوده اند، که موجب بالندگی و اند. افرادی مانند . مگر خصوصیت او چه بود؟ از مدرّس عالِمتر هم داشتیم. مدرّس خصوصیت عمده‌اش این بود که هیچ عامل ارعاب و و تطمیع و فریبگرى در او اثر نمى‌کرد.* او باور داشت که خدا یاری‌گر و روشنایی‌ست. باور داشت که این قدرت های جفا پیشه، آنگونه که خود را قوی می‌نمایانند، نیستند. باور داشت که باید بایستد. باید بهر مردمی که او را برگزیده اند، فریاد سر دهد ملت ما مرهون خدمات و های او است و اینک [که] با سربلندی از بین ما رفته، بر ما است که ابعاد روحی و بینش او را هر چه بهتر بشناسیم و بشناسانیم.* پ.ن: * بیانات رهبری در جمع نمایندگان مجلس شورای اسلامی (۱۳۷۳) *بیانات امام خمینی(ره)؛ صحیفه امام، ج ‏۱۹، ص ۷۴ ✍نویسنده : 🕊به مناسبت سالروز شهادت 📅تاریخ تولد : ۱۲۴۹ 📅تاریخ شهادت : ۱۰ آذر ۱۳۱۶ 🥀مزار شهید : کاشمر @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
وز شوقِ این محال که دستم به دست توست من به جای راه رفتن پرواز می کنم... @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
خاطرم نیست که از کی به تو عاشق شده ام .. 💔 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم