eitaa logo
⸤ شاهِدان اُسوه‍ ⸣
304 دنبال‌کننده
28.3هزار عکس
3.9هزار ویدیو
31 فایل
• ما را بُکُش و مُثله کن و خوب بسوزان • لایق که‍ نبودیم در آن جنگ بمیریم...(: و اینجا می‌خوانیم از سرگذشت، از جان گذشتگان جبهه های حق!-♥️ محلِ ارتباط با ما ☜︎︎︎ @shahidgomnam70 ﴿صلوات بفرست مؤمن🌱﴾
مشاهده در ایتا
دانلود
⤴️ فرازی از دل نوشته 🌷شهید 🌷 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روایت‌هایی از اسناد جنگ‌های نامتقارن سردار شهید @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷  بسم رب‌ الشهداء و الصدیقین 🌷 🥀 🌹روایت‌هایی از اسناد جنگ‌های نامتقارن سردار شهید قسمت 6⃣5⃣ ✨ شبی میان تکفیری ها راوی: زهرا همدانی پاییز ۱۳۹۲ سه روز قبل از عید به اتفاق مادر و سارا و امین آقا داماد خانواده رفتیم دمشق. بیست روز آنجا بودیم. آن زمان درگیری‌ها بسیار شدید شده بود. پدر هم، به علت مشغله فراوان کمتر به ما سر می زدند. محل سکونت ما یکی از منازل داخل شهر بود. از صبح زود یکی از روزهای پایانی تیرماه صدای درگیری و تیراندازی به شدت زیاد شده بود. صدای انفجار خمپاره ها در نزدیکی ما به گوش می‌رسید. مادر چند بار گفت کرکره های فلزی پشت پنجره ها را پایین بکشیم تا احیاناً گلوله یا ترکشی داخل نیاید. من و سارا خندیدیم و به مادر گفتیم: « مادر شما جنگ را دیده اید. خب ما هم می‌خواهیم جنگ را ببینیم. » و مرتب از این پنجره به آن پنجره سرک می‌کشیدیم. وقتی پدر تلفن کردند و گفتند: « وضعیت خیلی خطرناک است. » ما تازه فهمیدیم در محاصره تکفیرهای مسلح هستیم. بنا بر توصیۀ پدر سریع همۀ کرکره های فلزی را پایین کشیدیم و چراغ ها را خاموش کردیم و چندین ساعت کف یکی از اتاق‌ها دراز کشیدیم. ما شبی خاص و پرخطر را پشت سر گذاردیم. فردای آن روز صبح زود، پدر و چند تن از دوستانشان خودشان را به ما رساندند و بلافاصله بعد از جمع کردن مقداری وسایل از آن خانه نقل مکان کردیم. بعد از شهادت پدر رانندۀ ایشان گفت: « آن شب حاج آقا خیلی نگران شما بود. چند بار در تاریکی به نزدیکی محل اقامتتان آمد. حتی چند بار به طرف ماشین حاج آقا خمپاره شلیک شد. » ⬅️ ادامه دارد.... ⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷  بسم رب‌ الشهداء و الصدیقین 🌷 🥀 🌹روایت‌هایی از اسناد جنگ‌های نامتقارن سردار شهید قسمت 7⃣5⃣ ✨ ساده زیستی فرمانده ارشد راوی: حمید چیذری پاییز ۱۳۹۲ در مقطعی از زمان حضور حاج حسین در سوریه، قرار شد من مدتی را در معیت ایشان باشم. خودم هم خیلی دوست داشتم این اتفاق بیفتد. روزی که در سوریه در یکی از محله های حومه دمشق وارد محل اسکان ایشان شدم از من به گرمی و با محبت استقبال کردند. ابتدا در یکی از اتاق‌های ساختمان اسکان پیدا کردم. آقای همدانی هم به بچه ها گفتند که ساک من را در آن اتاق بگذارند بعد از یکی دو روز متوجه شدم آن اتاق نسبت به سایر اتاق‌ها امکانات رفاهی بهتری دارد. بعد هم فهمیدم آن اتاق در حقیقت اتاق خود حاج حسین بوده که در اختیار من قرار داده اند. مانند سایر برادران، خودشان هم در یکی دیگر از اتاق‌های ساختمان اسکان، یافته بودند. البته با اصرار زیاد بنده هم حاضر نشدند به اتاق قبلی خودشان برگردند. برایم جالب بود که این همه سال از دوران دفاع مقدس گذشته بود و ایشان هنوز روحیه ساده زیستی خود را حفظ کرده بودند؛ آن هم در مقام فرمانده ارشد مستشاری در سوریه. در مدت زمانی که در خدمت ایشان بودم متوجه شدم به نظم و انضباط سازمانی بسیار مقیدند و خود، بیش از بقیه به آن عمل می کنند؛ به خصوص حضور به موقع در جلسات برایشان بسیار مهم بود و خودشان زودتر از دیگران در محل جلسه حاضر می‌شدند. این حضور به موقع در جلسات تأثیر بسیار مثبتی بر روند کار در سوریه داشت و باعث فرهنگ سازی شده بود. ⬅️ ادامه دارد.... ⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷  بسم رب‌ الشهداء و الصدیقین 🌷 🥀 🌹روایت‌هایی از اسناد جنگ‌های نامتقارن سردار شهید قسمت 8⃣5⃣ امام جماعت خدماتی راوی: حمید چیذری زمستان ۱۳۹۲ آقای همدانی برای نماز اول وقت و به خصوص از نوع جماعت اهمیت زیادی قایل بود. بیشتر اوقات در وقت نمازهای یومیه اگر موقعیت مناسب بود، بلافاصله خودش اذان می‌گفت و مقدمات نماز جماعت را مهیا می کرد. هر روز یک نفر را با اصرار جلو می‌فرستاد تا امام جماعت شود و نماز را شروع کند. خودش همیشه از جلو رفتن و امام جماعت شدن پرهیز می‌کرد. جالب‌تر از همه این بود که معمولاً جوانان را جلو می‌فرستاد و می‌گفت: « شما پیش خدا مقرب‌ترید و آبرودارتر. » یادم می‌آید یک روز حاج حسین، جوانی را که کارهای خدماتی محل اسکان را انجام می‌داد برای پیش نماز شدن جلو فرستاد و همه پشت سر ایشان نماز خواندند. مدت‌‌ها ایشان امام جماعت ما بود. این رفتارها بر همه به خصوص برادران سوری تأثیر بسیار مثبتی می‌گذاشت. در حقیقت مقبولیت این شهید عزیز به خصوص بین جوانان سوری، باعث پیشرفت تعاملات ایرانی‌ها با سوری‌ها می‌شد؛ که در نهایت به پیشبرد اهداف مأموریتی می‌انجامید. ⬅️ ادامه دارد.... ⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷  بسم رب‌ الشهداء و الصدیقین 🌷 🥀 🌹روایت‌هایی از اسناد جنگ‌های نامتقارن سردار شهید قسمت 9⃣5⃣ ✨ خادم حرم حضرت زینب راوی: سید کمال هاشمی زاده ۲۵اسفندماه ۱۳۹۲ از شهید همدانی خاطرات بسیار زیادی دارم. این خاطرات بیش از آنکه گفتاری و نوشتاری باشد تصویری است؛ آن هم تصاویری ارزشمند که از چهره شهید همواره در چشم دل من جاری است. این تصاویر را در اجرای برنامه های یادواره شهدا و گرامی داشت فرهنگ ایثار و شهادت با حضور شهید همدانی درک کرده ام. یکی از ویژگی‌هایی که از رخسار نیکوی شهید همدانی بیشتر در خاطرم مانده چهره همیشه متبسم و روی گشاده ایشان است. بی تردید گشاده رویی و تبسم دائمی، محصول ایمان راسخ و قلب مطمئن است. شب میلاد حضرت زینب در مجاورت حرم باصفا و نورانی حضرت زینب بود. برنامه شب میلاد را من بر عهده داشتم. وقتی از حاضران در جلسه نوای گرم و آسمانی «لبیک یا حسین» و «لبیک یا زینب» را تقاضا کردم، حال همه دگرگون شد. شهید همدانی را می‌دیدم که در حالات عارفانه خودش به سر می‌برد. شوری در او ایجاد شده بود. توفیقی داشتیم که بیشتر با شهید همدانی گپ بزنیم. یکی دو بار چایش را به من و دیگر دوستان تعارف کرد. شور و هیجانی خاص داشت. انگار ولوله‌ای درون او بود. همه‌ی ما دلداده اهل بیت هستیم و افتخار ما این است. ولی احوالات ایشان خاص و عجیب بود. انگار حال سنگر و روزهای دفاع مقدس در وجود او متجلی بود. به تعبیر من عطر اتصال به آسمان و نفس تازه کردن در هوای آسمان را می‌شد از وجود او استشمام کرد. نور نگاهی آسمانی را می شد در وجودش به تماشا نشست. به تعبیر قدیمی‌ها و سال‌های حماسه و ایثار و بچه های دفاع مقدس، نوربالا میزد. بوی شهادت می داد. در پایان می‌خواهم نتیجه بگیرم در ایامی که در خدمت ایشان بودیم، می دیدیم واقعاً در قامت یک خادم حرم حضرت زینب، یک خادم قد کشیده به قامت بلند محبت حضرت زینب خدمت می‌کرد. شهید همدانی بیش از آنکه مدافع حرم حضرت زینب باشد خادم حضرت بود و این برای ما درس است. من هم توفیق داشتم بعد از شهادت ایشان یعنی فردای انتشار خبر شهادت ایشان شعری برایشان بسرایم: ماییم و دلی شعله ور از مرثیه خوانی در خط حسینیم به هر حال و زمانی همواره مقابل به صف دشمن اسلام آماده پیکار و نبرد همگانی در حفظ حریم وطن از دست اجانب عشق است گذشتن ز تب و تاب جوانی با مهر ولایت همگی اهل ولاییم با شور و شهادت همه در نورفشانی در راه دفاع از حرم عترت خاتم ما میگذریم از قفس این تن فانی اینک بنگر جلوه ای از قامت ما را دارد ز فداکاری و ایثار نشانی این لاله شده هدیه به سالار شهیدان سردار سرافراز حسین همدانی ما زنده از آنیم که آرام نگیریم این است از این طایفه پیغام جهانی ⬅️ ادامه دارد.... ⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷  بسم رب‌ الشهداء و الصدیقین 🌷 🥀 🌹روایت‌هایی از اسناد جنگ‌های نامتقارن سردار شهید قسمت 0⃣6⃣ ✨ دعای رهبرم راوی: سید حسن شکری دی ماه ۱۳۹۳ چند هفته از حاج حسین بیخبر بودم. هر چند وقت یک بار از سوریه با من تماس می‌گرفت ولی مدتی بود از ایشان اطلاعی نداشتم. دلشوره عجیبی گرفته بودم. سحر یکی از روزهای بهمن ماه حدود ساعت ۳ صبح، صدای زنگ پیامک تلفن همراهم مرا بیدار کرد. پیام از طرف حاج حسین بود که نوشته بود: « سلام. میای استخر؟ » خیلی خوشحال شدم و نفس راحتی کشیدم. چند سالی بود که بچه های قدیمی لشکر ۲۷ محمد رسول الله صلى الله عليه وسلم روزهایی خاص در ساعات اولیه صبح حدود ساعت ۵ در استخر دوکوهه، صمیمانه دور هم جمع می‌شدند. ساعت ۴:۳۰ صبح با ماشینم جلوی خانه حاج حسین بودم و او مثل همیشه ساک به دست و آماده منتظر من بود. بعد از مصافحه ای درست و حسابی، داخل ماشین نشستیم. خیلی خسته به نظر می‌رسید ولی تبسم خاصی بر لبانش نقش بسته بود. گفتم: « چه شده حاج حسین خوشحال و سرحالی. » نگاهی به من کرد و گفت: « چرا نباشم؟ » و شروع کرد به تعریف کردن. گفت: « دیروز عصر به تهران رسیدم در پایان، مأموریتم در سوریه قرار بود همراه حاج قاسم سلیمانی به محضر حضرت آقا برسیم تا گزارشی از آخرین وضعیت سوریه خدمت ایشان ارائه کنم. گزارشی مفصل از آخرین وضعیت سوریه، همراه گلایه از نابه‌سامانی‌های آنجا، آماده کرده بودم. ساعاتی بعد به اتفاق حاج قاسم به محضر حضرت آقا مشرف شدم. قلبم به شدت می‌تپید. دست آقا را بوسیدم و کنار ایشان نشستم. هنوز جلسه شروع نشده بود حضرت آقا نگاه محبت آمیزی به من کردند و گفتند که: آقای همدانی ما خیلی نگران شما بودیم و در این سه سالی که شما در سوریه بودید بنده هر شب برای سلامتی شما دعا می‌کردم. تنم لرزید و شعف خاصی در من به وجود آمد. به زور جلوی سرازیر شدن اشکم را گرفتم. آقای سید حسن باور کنید بعد از شنیدن آن جملهٔ حضرت آقا همه خستگی سه ساله من برطرف شد. دیگر نتوانستم گزارش کامل ارائه کنم؛ یعنی نتوانستم گلایه هایم را بگویم. » حاج حسین حال دیگری داشت. گریه می‌کرد و حرف می‌زد. حال عجیبی داشت. نفهمیدم چطور نیم ساعت طی شد و ما به استخر دوکوهه رسیدیم. ⬅️ ادامه دارد.... ⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨🔮✨🔮✨🔮✨ یاد حضرت در دقایق زندگی 🟣 مادر همیشه دعایش گیراست؛ 🟢 چشم امیدِ ما این روزها، به دعاهای مادرانه توست برای فرزند غریب و غایبت... امام زمانم میلاد مادرتان مبااااارک😍💝 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
 💚🌸❤️🦋🌼💛 هر بانويي كه بانوي محشر نميشود هركس براي شيعه كه مادر نميشود.. @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📌 ای کاش عطرِ یاس و نرگس درهم آمیزد! ✨ در روشن‌ترین شامگاه زمین، وقتی که خداوند، روشن‌ترین تقدیر را برای اهل زمین رقم می‌زند، بانوی آب‌ها و آینه‌ها، پا بر چشم زمین می‌گذارد. مریم‌ها در آستانه عصمتش می‌شکفند و رازقی‌ها در بارش مهربانی‌اش سیراب می‌شوند. 🗓 صفحات تقویم رحمت، یک‌به‌یک به یمن وجود اولاد فاطمه، رقم می‌خورد تا روزی که دامنه‌های انتظار زمین غرق در شکوفه شوند، نرگس‌ها در بارانی از اشک و لبخند بشکفند… 🌸 ای کاش عطرِ یاس و نرگس در میلاد مبارک محبوبهٔ خدا، فاطمه سلام الله علیها درهم آمیزد و فصل غربت زمین به آخر برسد! ای کاش او بیاید! 📖 ؛ ویژه ولادت سلام‌الله‌علیها @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✊او ایستاد پای امام زمان خویش ... 💐 امروز ۲ دی ماه سالروز شهادت مدافع حرم « » گرامی باد. ❁اللَّهمَّ‌صَلِّ‌عَلَى‌مُحمَّـدٍوآل‌مُحَمَّد❁ @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
💌بسمـ رب الشـهدا......🕊🌸 |💔| 🌺🍃 تاریخ تولد: ۱۳۴۴/۰۳/۰۳ محل تولد: خوزستان تاریخ شهادت: ۱۳۹۴/۱۰/۰۲ محل شهادت: حلب_سوریه وضعیت تأهل: متأهل_دارای۵فرزند محل مزارشهید: زادگاه‌شهید 👇🌹 ✍...من از هر کس که به ولایت امام خامنه‌ای (مد ظله العالی) بدبین باشد، برای همیشه دلگیر و ناراحت هستم. در سال شصت و یک هجری حضرت عباس(ع) برای دفاع از خیمه حضرت زینب (س) دو دست و چشمانش را از دست داد، اکنون نوبت من است که برای دفاع از حرم حضرت زینب (س)دست و چشمانم را از دست بدهم. ....🕊🌹 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
•••|🥀••• [فرزندشهید🌹] ✍...پدرم متولد 3/3/1344، خوزستان ، باغملک روستای طلاور است. بسیار بسیارشوخ طبع بود. در مسائلی همچون رهبری بسیار قاطع بود. یک انسان ساده پوش وساده زیست، بسیارمهربان و دلسوز،والبته وابسته به جنگ و شهادت به نحوی که زمانی که خبر شهدای غواص دست بسته راشنید تا چندوقت اصلا اوضاع روحی مناسبی نداشت. یا به قول خود شهید که میگفت : این روزها حالم مثل روزی است که خبر پایان جنگ را شنیدم. علاوه بر برآوردن نیازهای خانواده از نظر مادی نیازهای روحی ما را هم برطرف میکرد به قول پدرم که همیشه میگفت: من تو این 35 سال خدمتم این قدر سرباز و رسمی و...باهاشون سروکار داشتم که نگفته میدانم شما گره مشکلاتتان کجاست. ریز ودرشت کارهای خانه را هم خودشان انجام می‌دادند. به گفته فرماندهان، پدرم به نحوی پیشرفت در جنگ را چندین ماه جلو انداخت و این امر به دلیل ابداع چند روش جدید در استفاده از ادوات نظامی در شرایط حساس بود. برای رفتن آنچنان اشتیاق داشتند، که بعد از رفتن ورسیدن به مقصد،خانواده ی خود رامطلع کرد تا مبادا عواطف پدرانه مانع از رفتنش شود. در دوران حضور مستشاریش در سوریه فقط به آموزش نیروهای سوری اکتفا نمیکردند بلکه حضور مستقیم و مداوم ایشان در خط مقدم مبارزه با تروریست های فاسد آنچنان بود که اکثر همرزمانشان بیان می کنند که مهم ترین دلیل حضور پدرم در سوریه رسیدن به درجه رفیع شهادت بود و آن هم شهادتی که در راه دفاع از حرم ناموس مولایش حسین(ع) باشد. به دلیل حضور مستمر درمحورعملیاتی و اموزش نیروها، قادر به تماس مداوم نبودن و هفته ای یک بار تماس داشتند که درآخرین تماس از همه ی ما خواست که هر کدام به نوبت صحبت کنیم و ایشان هم فقط گوش دادند. و گفت: میخواهم فقط صدایتان را بشنوم. و وقتی که از پدرم سوال کردیم کی برمیگردی خانه،گفت: من هشتم می‌آیم روستا(طلاور) دقیق همان شد.هشتم روزی بود که پیکرشهیدعلیخانی برگشت به روستا برای خاکسپاری. همیشه حسرت جاماندن از رفقای شهیدش را در دل داشت. به نحوی که بعضی از همرزمان قدیمی شان میگفتند: ما در تعجب هستیم که محمدرضا تمام جنگ را حضور داشت آن هم در مناطق عملیاتی چطور شهید نشده است. و محمدرضا باید شهید میشد. روزی که دوستانش متوجه رفتن پدرم به سوریه شدند همگی میگفتند برنمی‌گردد. سرانجام پس از حضور مستمر در جبهه های نبرد حق علیه باطل در شرایطی که ماموریت نظامی ایشان در سوریه به پایان رسیده بود و مقدمات بازگشت به ایران را فراهم کرده بود. مطلع شدند که تعدادی ازنیروهای خودی در استان حلب و شهر خانطومان در شرایط بسیار سخت و دشواری قرار گرفته اند به گونه ای که بیش از 200 نفر از این مجاهدان در محاصرۀ شدید دشمن قرار گرفتند.به خواست خودبه خانطومان اعزام شدند.. شرایط به گونه ای فراهم شد که محاصره شکسته شود و نیروهای خودی از محاصره دشمن آزاد شدند.پدرم و دیگر همرزمانش آنقدر برای نجات همرزمانشان جلو رفته بودند و به‌طور مداوم با آتش قبضه 107 مواضع دشمن را مورد هدف قرار داده بودند که نیروهای دشمن موقعیت آنان را شناسایی کرده و در نهایت با پرتاب موشک(کورنت)، پدرم و همرزمانش مورد اصابت قرار گرفتند که در پی آن پدرم در اثر شدت جراحات وارده به درجه رفیع شهادت نائل آمد. •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈• @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
|💔| •••🥀وصیت شهید:«در سال شصت و یک هجری حضرت عباس(ع) برای دفاع از خیمه حضرت زینب (س) دو دست و چشمانش را از دست داد، اکنون نوبت من است که برای دفاع از حرم حضرت زینب (س)دست و چشمانم را از دست بدهم.» ••💔وقتی همرزمان شهید علیخانی به بالینش رسیدند دیدند که شهید علیخانی، دستش از بدنش جدا وچشمانش را نیز فدای حرم بی بی زینب(س)کرده است. ..🕊🌸 •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈• @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5998842498053576157.mp3
16.08M
⭐️ بشنوید | صوت کامل بیانات صبح امروز رهبر انقلاب در دیدار مداحان اهل‌بیت علیهم‌السلام. ۱۴۰۳/۱۰/۲ @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 رهبری که از هیچکس جز خدا نمی‌ترسید! بمناسبت سالروز تولد بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، (ره) ‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
15.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ روایت مادری که دو فرزندش را در مسیر مقاومت در راه خدا تقدیم کرد @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈• 🖌نقاشی دیجیتال شهدای جستجوگر نور 🕊شهید سعید شاهدی 🕊شهید محمود غلامی •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈• @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
❤ رهبر انقلاب: در داخل خانه، به زن مثل گل باید نگاه کرد. عشق یعني، یڪ رهبر شده👇🏻 🌸اللهم احفظ امامنا الخامنه ای🌸 ↙ قرار ما هرشب ساعت ۲۳ یک تصویر از @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
پیوسته کنمت بلکه آرزو از شرم ناتوانی خود جان‌به‌سر شود... اولین بار که یاد گرفتیم آرزو کنیم، اولین بار که رؤیاساختن را شروع کردیم، خواب‌وبیدار بودیم! مادر کنار گوشمان زمزمه می‌کرد. ما کم‌کم به خواب می‌رفتیم و آرزوها اندازهٔ زمزمه‌هایش بیدار می‌شدند و قد می‌کشیدند. همهٔ خوبی‌های جهان در واژه‌های آهنگین او خلاصه می‌شد. در ظرف کوچک آرزوی ما می‌ریخت و وسعتش می‌داد. به همین سادگی و پیچیدگی! سهل و ممتنع! :) امروز روز اوست؛ روز سرچشمهٔ آرزو! او که قبل از همهٔ ماجراها ایستاده بود و کنار قنداق پسرکش آرزو می‌ساخت... او که با حسن‌اش بازی می‌کرد و برای او می‌خواند: أَشْبِهْ أَبَاكَ يَا حَسَنُ وَ اِخْلَعْ عَنِ اَلْحَقِّ اَلرَّسَنَ وَ اُعْبُدْ إِلَهاً ذَا مِنَنٍ وَ لاَ تُوَالِ ذَا اَلْإِحَنِ حسن جان! مانند پدرت باش و ریسمان را از گردن حق، آزاد کن خدای احسان‌کننده را پرستش کن و با کینه‌ورزان دوستی نکن این میلادِ عزیز، عیدتان [و اگر شما هم آرزوسازید] روزتان مبارک! :) 🌿 _بحار الانوار، جلد ۴۳، صفحه‌ی ۲۸۶ ... @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آمدم دنیا برای خدمت صاحب زمان تا کنم جان را فدای این امام مهربان چشم سکان سما و جمله ی کروبیان بر ره تشریف فرمایی سلطان جهان اللهم عجل لولیک الفرج @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤بر من‌ لباس‌ نوکری‌ام‌ را کفن‌ کنید 🖤نوکر،بهشت‌ هم‌ برود،باز نوکر است @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم