🍃📚|خاطرات کتاب ابووصال
📝 #امر_به_معروف_خونین
با یکی از رفقایش برای خرید نان به سمت نانوایی محل میرفتند که میبینند که چند نفر ارازل و اوباش به نانوایی حمله کردند و با کتک زدن به شاطر میخواهند دخل را خالی کنند.
ترس و وحشت عجیبی بین مردم افتاده بود.
کسی جرأت نداشت، کاری کند. #محمدرضا سریع خودش را وارد معرکه کرد تا مانع شود. اما یکی از ارازل شیشه نوشابه خالی که آنجا بود را به زمین کوبیده و با ته بطری شکسته به او حمله می کند.
پشت گردنش میشکافد،زخمی به عمق یک بند انگشت.
در بیمارستان سینا جراحی شد و سر و گردنش بیشتر از هجده بخیه خورد.
اوموقع فقط چهارده سالش بود که می خواست #امر_به_معروف کند.
📝| نقل شده از #مادر_شهید
#ابووصال
#خاطره_شماره_17
🍃📚| @shahid_dehghan
کانال رسمی شهید محمدرضا دهقان امیری
🍃💙| @shahid_dehghan
🍃📝| به قلم خواهر بزرگوار #شهید_محمدرضا_دهقان_امیری:
مدتهاست که تعداد زیادی از عزیزان انتظار دارند از جزئیات خصوصیات شهید سخن بگوییم که کاملا این انتظار بحق است.
از آنجا که امکان پاسخگویی به تک تک عزیزان نیست، سعی کردیم با ساخت مستند و چاپ کتاب تا حدی دِین خود را ادا کنیم اما متاسفانه با بی مهری هایی مواجه شدیم و کار بی نتیجه ماند.
به همین دلیل تصمیم گرفتیم هرازگاهی یکی از خصوصیات اخلاقی محمدرضا را به تماشا بنشینیم.
آنچه در نظر من در بین خصوصیات او تلالو درخشانی داشت، #اخلاص بود، آنچه این گونه معنا میشود:
"پاک کردن نیت از غیر خدا و انجام دادن عمل، تنها برای خدا."
برای محمد، شرمندگی و خجالت از مردم معنا نداشت.
برایش کاملا این جملات غیرموجه بود: زشته جلوی مردم! مردم چی میگن؟!!
او تنها قضاوت #یک تن را قبول داشت و حدود #یک تن را مصرّانه پایبند بود.
مصداق دیگر اخلاصش این بود که کار خیرش #دیده_نمیشد، به تعبیر دیگر طوری انجام میداد که دیده نشود!
از واجبات دینی اش گرفته تا هر کار خیر دیگر.
کمکهایش به چشم نمی آمد.
تنها #یک_نفر میدید و خرید...
محمدرضا زیرکانه، دلش را، حال درونی اش را، کمکهایش را و حتی انجام وظایفش را پنهان کرده بود پشت چهره ای خندان و پر از شیطنت و هیاهو تا خیالش راحت باشد کسی جز #خدا در متاعش شریک نیست.
دلیلش؟
بعد از شهادتش تازه گیر و گرفتاری ها شروع شد، تازه فهمیدیم نبودنش چه دردی دارد، غمش جراحتی مرهم ناپذیر شد...
خیلی ها تازه فهمیدند چقدر جفا کردند در حقش...
بگذریمـ....
من به عنوان خواهر محمدرضا، ضمانت می کنم دلسوزی، مهربانی و معرفت او را.
از این صفاتش برای رهایی از دغدغه های پست دنیا و یافتن راه های آسمان سوء استفاده کنید!
🍃ما در پیاله عکس رخ یار دیدهایم
🍃ای بی خبر ز لذت شرب مدام ما
#بی_برادری
#شهدا_ی_اربعه_حلب
#ناز_او_باید_کشید
#یا_زهرا(س)
🍃💙| @shahid_dehghan
🌸🍃
رفتےو نمانده هیچ از تـــــو اثرے
از منچه بجامانده بِجُـز چشم ترے
گیرم که نگویم چِقـَدَر بـی تابم
جانا! خودت کـہ از دلم باخبرے..
🌸🍃
#دلتنگے💔
@shahid_dehghan
هدایت شده از کانال رسمی شهید محمدرضا دهقان امیری
بی تو هر #شب
چہ ڪَــران میڪَـذرد ...
ڪَـاهی بہ خیال و ...
بسیار بہ دلتنڪَی ...!!!
#شبتون_شهدایی🌙
#التماس_دعای_شهادت♥️
🍃🌙| @shahid_dehghan
ثبت نام چله ختم زیارت عاشورا
زمان شروع ختم :پنج شنبه ۱۱ مرداد
ثبت نام از طریق آیدی👇👇👇
@Shahid_Lums
🔺اولویت با کسانی ست که زودتر ثبت نام کنند
#پست_درخواستی
https://eitaa.com/chelle_nokari
🍃📚| خاطرات کتاب ابووصال
📝 #بچه_معارفی
در دوران تحصیلی راهنمایی آثار تربیتی خانواده به خوبی در او نمایان شد و پس از اتمام دوران راهنمایی با مشاوره و توصیه مدیر مدرسه که روی اعتقادات بچه ها کار میکرد، او را در مدرسه ای که همین هدف را داشت ثبت نام کردند. دبیرستان امام صادق(ع) انتخاب شد، با اینکه هر دو آزمون ورودی رشته ی معارف و ریاضی آن دبیرستان را با رتبه های عالی قبول شده بود، اما رشته ی معارف را انتخاب کرد و به تحصیل ادامه داد.
📝| نقل شده از #مادرشهید
#ابووصال
#خاطره_شماره_۱۹
🍃📚| @shahid_dehghan
🍃📚| خاطرات کتاب ابووصال
📝 #بچه_هیئتی
حضورش در هیئت های عزاداری باعث شده بود تا زمینه های اعتقادی و معنویش عمیق تر شود و شوق شهادت در جان و روحش ریشه بدواند.
با این که پنجشنبه ها مدرسه اش تعطیل بود، به جای خواب و تفریح و شیطنت، در هیئت مدرسه اش شرکت داشت. اغلب شب ها همانجا می ماند و تا صبح در برپایی مراسم دعای ندبه کمک کند. به کار های اجرائی در این زمینه علاقمند بود و هرجور که بود سعی میکرد تا در این برنامه ها حضور داشته باشد.
📝| نقل شده از #پدر_شهید
#ابووصال
#خاطره_شماره_۲۰
🍃📚| @shahid_dehghan
🍃 #شهادت
حکایت عاشقانه آنانے است
ڪہ دانستند #دنیاجاے ماندن نیست...
باید پرواز کردتا #خدا..🕊
#شبتون_شهدایی🌙
#التماس_دعای_شهادت♥️
🍃🌙| @shahid_dehghan
🍃♥️ | #هوالشهید
🍃 #مادرشهید...
به یادآور زمانی را که با ذکر اباعبدالله از شیره جانت به کام فرزندت ریختی...
به یاد آور زمانی را که در کودکی به فرزندت یاد دادی در درگاه پروردگارش بایستد...
به یادآور زمانی راکه در نوجوانی تمام تلاشت را کردی که توجهش جلب شود به پاکترین افراد سرزمینش و بهترین روزهای سال را در سفرهای #راهیان_نور گذراندی که روح و جان فرزندت با #شهادت پیوند بخورد...
به یادآور زمانی راکه فرزندت به جوانی رسید وهربار در برابرت قدم زد، برایش وان یکاد زمزمه کردے...
به یاد بیاور زمانی راکه سحرگاهان بااشک چشمانت از پروردگارت خواستی حافظ جوانت باشد و عاقبتش را بخیر کند...
و به یادآور زمانی را که ازاو پرسیدی:
چرا باسر برگشتی #محمدم؟؟
🍃 #پدرشهید ....
به یادآور زمانی راکه جوانی ات را گذاشتی پای حفظ #انقلاب و خدمت به حضرت #سیدعلی...
به یادآور زمانی راکه میتوانستی مثل خیلی از هم قطارانت بااسم و رسم برای خودت امکانات فراهم کنی...
به یادآور زمانی راکه میتوانستی مرفه زندگی کنی اما مرام و عقیده ات را به توجیهات و مقام نفروختے...
به یادآور زمانی راکه ترجیح دادے سخت زندگی کنی اما باشرافت...
به یادـآور زمانی راکه بی چون و چرا فرزندت را به دفاع از #ناموس #خدا فرستادے...
🍃انتظار نداشته باشید در لحظه #تحویل سال های جدید دستش را بگیرید و قامت مردانه اش را در آغوش گیرید و اورا ببوسید و برایش #سعادت بخواهید...
او در بالاترین مقامها به نظاره تان ایستاده و آرزویش برایتان سلامت، سعادت و آرامش است...
کوه بزرگی که قراربود تکیه گاهتان باشد، حالا سایه سرتان شده...
#پدرومادرشهید، دست مریزاد،
🍃خودتان در گوشش زمزمه کردید: #عشق_حسین اگر زنده مانَد، قضا می شود...
♦️💌| پست اینستاگرامے #خواهر_شهید
#تاج_سر_خواهر
#سنگ_مزارت_بوسیدنی_ست
#باید_شهیدگونه_زندگی_کنی_تا_شهید_تربیت_کنی_ادعا_راحته
#بیا_تیغ_تیز_برایت_زره_ساختیم_از_بدن
#بی_برادر
🍃❤️| @shahid_dehghan
🍃📚| خاطرات کتاب ابووصال
📝 #مداحی
کلید دار سیستم صوتی دبیرستان بود.
تا چشم مسئولین را دور میدید با همدستی بقیه دوستانش وارد نمازخانه میشد و با روشن کردن سیستم صوتی، مداحی میخواندند و سینه زنی میکردند.
ادای مداحان معروف را در می آوردند و حتی از شیطنت مثبت شان فیلم یادگاری هم میگرفتند.
📝| نقل شده از #دوست_شهید
#ابووصال
#خاطره_شماره_۲۱
🍃📚| @shahid_dehghan
🍃📚|خاطرات کتاب ابووصال
📝 #نگران_دیگران
بسیار احساساتی و عاطفی بود.
از آن دسته آدم هایی بود که احساسات خود را عملی نشان می داد.
خیلی دلسوز و مهربان بود و بیشتر ناراحتی هایش برای دیگران بود نه خودش.
📝| نقل شده از #خواهر_شهید
#ابووصال
#خاطره_شماره_۲۲
🍃📚| @shahid_dehghan