eitaa logo
به یاد شهید دهقان
431 دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
2.1هزار ویدیو
154 فایل
+إمروز فضاے مجازے میتواند ابزارے باشد براے زدݩ در دهان دشمن..[• إمام خامنهـ اے•] ↶ فضیلٺ زندهـ نگهـ داشتن یاد و خاطرهـ ے شہدا ڪمتر از شهادٺ نیسٺ.+حضرٺ آقـا ڪپے با ذڪر صلواٺ✔
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃بسمـ رب شهدا والصدیقین 🍃 🕊 شب چهارم ماه مبارک رمضانِ🌙 ۹۴ بود که زنگ زدم به بهش گفتم بریم بیرون؟ گفت : موتورم🏍 خرابه فردا میخوام برم درستش کنم. گفتم: موتور چیه بیا با تاکسی🚕 پیاده ای چیزی میریم. گفت: باشه یه رب دیگ سر کوچمون باش. رسیدم سر کوچشون گفتیم: کجا بریم؟؟ محمد گفت: بریم حدادیان نزدیکه من گفتم: نه بریم حاجی(منصور) گفت: باشه بریم.. سوار تاکسی شدیم خلاصه رسیدیم حاجیـ.. اون شب زیاد حوصله نداشت.. یه کم که نشستیم روضه و مناجات رو گوش دادیم. گفت: پاشو بریم.. گفتم: تازه اومدیم گفت: پاشو بریم حال ندارم بشینم.. گفتم: باشه بریم.. چون وقت زیاد بود تا سحر گفت:تا آزادی پیاده بریم منم که پایه گفتم: بریم یادمه گفت ساعت ۲ونیم میرسیم حالا ساعت ۲ بود گفتم: بشین تا برسیم گفت:هر کی نرسه 😂 طرفای دانشگاه تهران بودیم ساعت نزدیک ۲ونیم بود.. بهش گفتم ۲ونیم داره میشه ها گفت: یه تاکسی بگیر ۲ونیم هر کی نرسه😅 خلاصه نشستیم توی تاکسی و ۲ونیم آزادی بودیم😃 دیگ بماند از ارگ تا انقلاب انقدر خندیدیم که من واقعا عضله های دلم درد گرفته بود... که محمد گفت: یکی مارو ببینه میگه اینا یه چیزی زدن انقدر میخندن پ.ن 😢😭 یادمه چن باری میخواستم ازش بگیرم گفت هدیس و برام عزیزه.. پ.ن۲: زنجیرهِ اتصال نیست. پ.ن۳: اونموقع تو از من التماس دعا میخواستی حالا من باید از تو همه چیزم رو بخوام ♦️ 💌| @shahid_dehghanamiri
✨❤️بسم رب الشهدا❤️✨ 🍃 سر کلاس فن سخنوری استاددهقانی قرار شد هرکس تو خونه یه سخنرانی🎤 کنه و ازش فیلم🎥 بگیره بیاره. یکی یکی بچه ها رو استاد خوند و رفتن سی دی رو تحویل دادن قرار بود آقای دکتر فیلما رو ببینه و جلسه ی بعد نمره بده. جلسه ی بعد استاد تک تک اسما را میخوند و نکات مثبت ومنفی سخرانی🎤رو میگفت تا رسید به 😉😁 ما دیدیم استاد رنگ عوض میکنه🙁 هم میخنده😂 یه سکوت چند دقیقه ای به همین منوال سپری شد... بعد استاد دهقانی گفت خجالت بکش و از اسم رد شد!!😁✌️ بعد از کلاس استاد گفت حالا این همه لباس👕 چرا با رکابی سخنرانی کردی؟؟!!😂😂😂 نقل شده از: 🌸 💌| @shahid_dehghanamiri
ابووصال کتاب طلبه دانشجو مدافع‌حرم محل شهادت:سوریه دوره فتوشاپ را میگذراندم و در حد مقدماتی کارهایی انجام میدادم. یکی از کارهایی که از آن لذت میبردم☺️ نوشتن اسم خودم ر ی سنگ مزار شهدا به عنوان بود😍☺️ وقتی ع.س طراحی شده‌ام را در گرده دوستان خودم در یکی از شبکه‌های اجتماعی گذاشتم همه خوششان آمد☺️😍 تعداد زیادی بچه‌های عاشق شهادت❤️ پیدا شدند. اما من دلم به سمت او کشیده شد. هم درخواست داد تا برایش طراحی کنم☺️👌 وقتی ان عکس را فرستادم خیلی خوشحال شد😍😍😍 و به جای محل شهادت اشاره کرد. گفتم حالا شهید بشو تا محلش مشخص شود😁 قبول نکرد و گفت که محل ‌شهادت را سوریه بنویس☺️👌 نوشتم. آن موقع تخیل بود اما به واقعیت تبدیل شد🕊🕊🕊 آن عکس در شبکه‌های اجتماعی خیلی معروف شد😔💔 راوی:دوست‌شهید ... 💌| @shahid_dehghanamiri
ابووصال کتاب طلبه دانشجو مدافع‌حرم چوب غیرتمندی ساعات بازدید از گردان تخریب، ۹تا ۱۱شب بود🍃در حال استراحت بودیم که خبر دادند گروهی از خواهران پشت گردان هستند😐و می‌خواهند بازدید بروند😑آن هم پنجاه نفر🙄همگی خسته و خواب‌آلود بودیم😖ساعت دوازده هم پست داشتیم😞نمی‌توانستیم آن همه خواهر را در تاریکی رها کنیم😒همه غیرتی شده بودند🤗 و یکی از دوستان داوطلب شدند تا به آنجا بروند🍃تا آنها برسند خواهران هر جور که بود در باز کردند و وارد گردان شدند😐از آن طرف ناگهان هوا خراب شد⚡️🌥و باران شدیدی بارید⛈که باعث شد جوی کوچکی راه بیفتد🍃به ما بی‌سیم زدند📞 که سیل آمده🌊 و ما در گردان تخریب مانده ایم🍂گرچه کمی پیازداغش را زیاد کرده بودند😕شارژ بی‌سیمشان هم تمام شد و نگرانی ما دوبرابر شد😫در حالی که از اوضاع آنها بی‌خبر بودیم به فرمانده‌ای اطلاع دادیم🍃با ماشین دنبالشان رفتند🚎و وقتی آن ماجرا تمام شد مسئولان مارا مواخذه کردند😒ظاهراً اتفاق خاصی نیفتاده بود😐چوب غیرتمندی‌مان را خوردیم😃❤️ راوی:دوست‌شهید ... 💌| @shahid_dehghanamiri
ابووصال کتاب طلبه دانشجو مدافع‌حرم تاج افتخار از سوریه تماس📞گرفت که می‌خواد با دایی بزرگش صحبت کند🍃خیلی به او علاقه داشت☺️ساکن قم بود.سفارش کرد تا با او تماس📞 بگیرم. و در آن ساعت مشخص منتظر تماسش باشد.🍃شماره‌اش را خواست داشت حفظ می‌کرد🍃و هرچند شماره را به دوستانش در آنجا می‌سپرد☺️که یادشان باشد🙂.گفت کاغذ و قلم📝دسترس نیست.تماس گرفت راس ساعتی که قول داده بود☺️. در آن تماس دایی با شنیدن صدایش گریه کرد😢و به او گفت:تو افتخار خانواده ما هستی و تاج روی سرما هستی☺️.این جمله او آن قدر را خوشحال☺️ کرد که روحیه‌اش چند برابر شده بود برلی رسیدن به شهادت🕊🕊🕊 راوی:مادرشهید ... 💌| @shahid_dehghanamiri
ابووصال کتاب طلبه دانشجو مدافع‌حرم سرنوشت دهه محرم در سوریه بودیم🍃در "ریف حلب" دو سه شب گردان ما و چندشب گردان‌ او به شکل دید و بازدید هیئت می‌گرفتیم🙂.این در بین گردان‌ها رسم بود🍃.یک شب ما مهمان گردان او بودیم🤗.دو حلقه پشت هم تشکیل دادیم و مشغول عزاداری شدیم💔.ناگهان در تاریکی،شخصی را دیدم که آشنا آمد🙂.کمی خود را جابه‌جا کردم تا ببینم چه کسی است🤔. بود🙂 به شدت ضجه می‌زد و گریه می‌کرد😔💔.ناگهان به دلم افتاد که او شهید🕊می‌شود،اما به خاطر روحیه شادا و پرنشاطش به فکرم خندیدم😃 و به خودم قبولاندم که به این زودی‌ها شهید نمی‌شود🍃گفتم او ضد گلوله است☝️.اما سرنوشت چیز دیگری شد😔💔 راوی:همرزم‌شهید ... 💌| @shahid_dehghanamiri
ابووصال کتاب طلبه دانشجو مدافع‌حرم خواب نورانی حدود دو تا سه نصفه شب خواب عجیبی دیدم☹️.خانه‌مان نورانی✨شده بود و من دنبال منبع نور بودم👀 .دیدم پنجره آشپزخانه تبدیل به در شده😕 و شهدا یکی یکی وارد خانه‌ام شدند🙁.همه جا را پر کردند و با لباس نظامی و سربند🙁دست در گردن یکدیگر بهم لبخند می‌زنند🙂.مات نگاهشان کردم🙄 و متوجه شدم منبع نور از دوقاب عکس برادران شهیدم هست☺️ آن شب برادر شهیدم محمدعلی به خوابم آمد🙂و در حالتی روحانی سه بار به من گفت☝️☺️:نگران نباش پیش ماست💔.آن شب تا صبح اشک ریختم و دعا خواندم😭.بعدها گفتند همان ساعت سه هواپیمای🛬 حامل پیکر و بقبه شهدا رو زمین نشست😔💔 راوی:مادرشهید ... 💌| @shahid_dehghanamiri
ابووصال کتاب طلبه دانشجو مدافع‌حرم شفاعت شهید بعد از شهادتش💔حسرت به دل ماندم که به خوابم بیاید😞.بالاخره آمد نزدیکای صبح بود☺️.خواب دیدم که پشت یک میز ایستاده‌ام🍃 و شخصی نشسته و به امور دانشجویی رسیدگی می‌کند🙂کارت دانشجویی‌ام را می‌خواستم که ناگهان صدایی را شنیدم😕که به من گفت:برای منم کارت می‌گیری؟!☹️رویم را برگرداندم و را دیدم😍.لباس سفیدی تنش بود و انگار قدش بلندتر شده بود☺️.در خواب می‌دانستم که شهید🕊شده است.گفتم تو جان بخوا❤️.بغلش کردم☺️.محکم گرفتمش و شروع کردم به گریه کردن😭و حرف زدن؛پرسیدم مرا شفاعت می‌کنی😔؟!لبخندی زد و گفت این حرفا چیست😒معلوم است مطمئن باش☺️.این‌بار محکم تر بغلش کردم و گریه هام بیشتر شد😭💔 راوی:دوست‌شهید ... 💌| @shahid_dehghanamiri
ابووصال کتاب طلبه دانشجو مدافع‌حرم جواز کربلا خیلی دوست داشتم اربعین کربلا باشم،😔اما پدرم موافق نبود😢.اما باز هر بار که حرف از رفتن می‌شد باز پدوم راضی نمی‌شد😞.چند روز بیشتر به اربعین نمانده بود.دلم شکست💔و با همان حال به دانشگاه رفتم🍃در گوشه‌ای با خودم خلوت کردم🍃.عکس را روبرویم گرفتم😔و شروع به دردودل کردم💔و از او خواستم که دست مرا بگیرد.ظهر که شد برادرم خبر داد پدر راضی شده😭.من زائر کربلا شدم😭😍 راوی:دوست‌شهید ... 💌| @shahid_dehghanamiri
وقتی شهید شد و خبر رو برامون تو حجره آوردن ما داشتیم بازی می کردیم اصلا به اون طرف که خبر رو آورد محل ندادیم چون می دونستیم امیری اهل این حرفا نیست و تریپ لوتی منشی داشت و بعضی وقتا تو مدرسه آستین کوتاه میپوشید و مدل مو و ... برای همین به بازیمون ادامه دادیم و بهش محل ندادیم. تا اینکه باورمون شد که شهید شده😢😭 💌| @shahid_dehghanamiri
🕊🌹بسم رب الشهید🕊🌹 صدایم زدند برای اما متفاوت تر از قبل قرار نبود خادم باشم قرار بود خواهری کنم خواهر کسی که تنها ، در گوشه ای از گلزار شهدای شهرم آرمیده است و مادری ندارد تا در کنار مزارش زمزمه های اش را سر دهد منتظر بودم تا ببینم دعوت شده کدام شهیدم ! اینبار هم قرعه افتاد به اسم محمدرضایی از جنس دفاع مقدس بازهم محمدرضایی دیگر پا نهاد در زندگی ام از من سوال کردند تا به حال مناطق جنوب رفته ای !؟ گفتم خدا و شهدا قبول کنند خادمشان بوده ام وقتی که محل شهادت محمدرضا را از روی سنگ مزارش خواندم دلم لرزید پس امروز را خواهری کرده ام برای شهیدی که در شلمچه خونش ریخته شده است 😔 ای شهدا چه در سرنوشتم آمده است!؟ چه برایم نوشته اید!؟ ایمان دارم که هر چه باشد شما هوایم را دارید چرا که هستم و این یعنی اوج خوشبختی ان شالله که خواهری ام را پذیرفته باشی ای و دعایم کنی🙏 @shahid_dehghanamiri
🍃🌹| ؟ وقتی در راه ِ شهید و برای رسیدن به شخصیت تلاش میکرد... گاهی به مشکلاتی برمیخورد یا یه سری افراد اذیتش میکردن یا طعنه میزدن، تیکه مینداختن، مسخره میکردن یا کلی فحش بهش میدادن... اما هیچ وقت از تلاشی که میکرد پشیمون نمیشد! چون برای شهید تلاش میکرد.... برای برای و بهش میگفتم ! آخه چرا ادامه میدی؟! انقدر خودتو کوچیک نکن... به اندازه کافی شهید رو شناختی! به چه قیمت آخه؟! انقدر مسخرت میکنن! لبخند میزد میگفت: "بابا چیزی نشده. چیز خاصی نیست برای شهیده...☺️" لبخند میزد و خیلی راحت میگذشت... بعد شهادتش حرفشو درک کردم... هرکاری کرد برای بود در پایان شهادت روزیش شد... ♦️ 💌| @shahid_dehghanamiri