🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
مدیر دبیرستانش با من تماس گرفت که کارم دارد، از محل کارم راهی دبیرستانش شدم.
در بدو ورود اولین چیزی که توجهم رو جلب کرد راهروی تاریک آنجا بود، با تعجب از مدیر سوال کردم، مدیر برگشت و گفت که دقیقا برای همین موضوع شما را خواستم.
بعد یک فیلم به من نشان داد که دوستانش با گوشی گرفته بودند.
زنگ های تفریح یا ورزش او در راهرو خیز بر می داشت 😂 و با پرشی بلند دستش را به قاب مهتابی می زد که قاب لامپ از سقف کنده می شد و می شکست.😳😅
آن سال خیلی هزینه ی مهتابی و لامپ به دبیرستانش پرداختیم.
🔺نقل از مادر شهید
بر اساس روایتی از کتاب #ابووصال
@shahid_dehghanamiri
🍃📚| خاطرات کتاب ابووصال
📝 #بچه_معارفی
در دوران تحصیلی راهنمایی آثار تربیتی خانواده به خوبی در او نمایان شد و پس از اتمام دوران راهنمایی با مشاوره و توصیه مدیر مدرسه که روی اعتقادات بچه ها کار میکرد، او را در مدرسه ای که همین هدف را داشت ثبت نام کردند. دبیرستان امام صادق(ع) انتخاب شد، با اینکه هر دو آزمون ورودی رشته ی معارف و ریاضی آن دبیرستان را با رتبه های عالی قبول شده بود، اما رشته ی معارف را انتخاب کرد و به تحصیل ادامه داد.
📝| نقل شده از #مادرشهید
#ابووصال #محمد رضا دهقان امیری
#خاطره_شماره_۱۹
#بانوی_زهرایی
#شهیدانه
@shahid_dehghanamiri
🍃بسمـ رب شهدا والصدیقین 🍃
#شهیدانه ❤️🕊
با برفها❄️ خاطره میباره...
.
.
.
.
.
.
.
خیلی وقتها دوست داران شهید تو پستهای💌 من دنبال خاطراتی هستن که موضوعش جنبه ی معنوی زندگی شهید باشه...
ولی در واقع برای من جدایی از محمد با تمام برکاتش و با تمام معنویتش؛ دلتنگی های خودش رو داره... محمد بخشی از زندگی من بود که الان به لحاظ مادی قابل دیدن و درک کردن نیست.. چه بسا برای خانواده ی شهید سخت تر و غمبار تره.. .
.
.
و چه خاطرات بلندی که با برف🌨 داشتیم...
محمد خیلی با بارون میونه خوبی نداشت مخصوصا به خاطر اینکه مسیر موتور🏍 سواریش رو مختل میکرد.. ولی وقتی برف میومد هر طور شده خودش رو به ارتفاعات شهرک میرسوند.. B-)
.
.
.
#کربلا
#اربعین
#دوباره_دلتنگی
#سانسور
#یک_جو_معرفت_شهید
#ندارم
#به_قول_داش_شهاب
#بماند_بقیش
#ابـــووصــال ✨
#پست_اینستاگرام_دوست_شهید 🌹
💌| @shahid_dehghanamiri
🍃بسمـ رب شهدا والصدیقین 🍃
#شهیدانه ❤️🕊
♢
الهی#بفاطمه_بفاطمه_بفاطمه
به کجا مینگری #قهرمان؟؟؟ تو و رفیقانت مگر چه دیدید که در #وصالش میسوختید؟
وهرچه بیشتر میسوختید بیشتر راه ما ادمهای در #باتلاق_زندگی_مانده را #نور می بخشیدید...
راستی #حسین #بهشت #چه #شکلی است؟
شاید در نخستین ثانیه های خوشامدگویی #فرشته ها باشی
دربهشت...نمیدانم
#زینب به پیشوازت امده وغبار #جنگ را از تو می زداید
#عباس از روی غرور دستی به شانه ات میزند که #افرین #شیر #مرد #شیعه
و#حسین همان کسی که به عشق وصالش نامت را حسین وصالی گذاشتی منتظر توست.
چند روز قبل از رفتنت اومدی دم خونمون میخواستی خداحافظی کنی
موقع رفتنت که شد گفتی بیا پیشونیمو بوس کن من گفتم چرا پیشونی رو گفت شاید یه تیر بخوره روی همونجا...😭😭 #دلم_گرفته_بازم_چشام_بارونیه
#خبر_اوردن_بازم_بهشت_مهمونیه
.
چه اربعینی داری امسال باشهدا
#وضعیت_جامانده
#شهادت#مدافعان_حرم_حضرت_زینب
#مدافعان_حرم #شهید_حسین_وصالی #کلنا_عباسک_یازینب #کلنا_فداک_یا_زینب
#ابـــووصــال ✨
#پست_اینستاگرام_دوست_شهید 🌺
💌| @shahid_dehghanamiri
به یاد شهید دهقان
❤️بسمربالشهــــــدا❤️ #کتاب ابو وصال کتاب طلبه دانشجو، #شهید مدافع حرم #محمدرضادهقانامیری #قسم
پرش به قسمت اول کتاب #ابووصال
زندگینامه ی شهید محمدرضا دهقان
آماده شدن برای سربازی امام زمان"عج"
ساعت 8 شب از دانشگاه به خانه میآمد و سریع لباسش را عوض میکرد تا خودش را به باشگاه برساند و ساعت 12شب به خانه بازمیگشت. آنقدر خسته بود که کوله پشتیاش را روی زمین می کشاند و همان جا روی زمین دراز میکشید و میخوابید تابرای فردا آمادگی داشته باشد که به باشگاه برود، برای کارهایش برنامه ریزی داشت و هدفش را تعریف کرده بود. دوسال سختی های دوره آموزشی و باشگاه رفتن را به جان خریده بود تا خودش را برای سربازی امام زمان عج آماده کند. می گفت سرباز آقا باید سالم باشد و بدنی قوی داشته باشد؛ وقتی آقا ظهور کند برای سپاهش بهترینها را انتخاب میکند. من هم باید به آن درجه برسم؛ اعتقادش این بود.
راوی: مادر شهید
#ابووصال
💚✍| @shahid_dehghanamiri
#خاطره
حلقه آتش🔥
گاهی از دست بعضی آدمها ناراحت میشدم و درد و دل میکردم و گله مندی داشتم.😞
میگفت که خدا عاقبت همه ما را ختم به خیر کند. آتش دارد دورمان حلقه میزند❗️و به این شکل به من می فهماند که #غیبت نکنم.☝️
📝|نقل شده از #مادر_بزرگوار_شهید محمدرضا دهقان امیری🌹
#ابووصال
💚✍| @shahid_dehghanamiri
📚 #ابووصال
سخنان رهبری را گوش میداد☺️👌و پیگیری میکرد☝️پرینتشان📇 را میگرفت و زیر سخنان ایشان خط میکشید☺️اگر به اینترنت دستری نداشت☝️روزنامه میخرید📰مینشست و بادقت مطالعه میکرد☺️بین مطالب چاپ شده در روزنامهها مقایسه میکرد👌و میگفت این روزنامه سخنان حضرتآقا را حذف کرده😒😤و یا فلان روزنامه همه فرمایشات را کامل چاپ کرده است☺️👌❤️
راوی:مادرشهید
💚✍| @shahid_dehghanamiri
📝🍃| #خاطره...
محمدرضا خـاکی بود، خیلی اهـل تفریـح و گـردش و بیـرون رفتن بود، واسه رفـقاش مرام و معـرفت میزاشت، اگر کسـی بهش رو میزد روشـو زمین نمینداخـت، تا جایی که مـا واسـه کارهای اداریمون، واسه خـرید کردنمون، واسه مسافـرتامون، واسه کـسب درآمدمون، همیشه دوسـت داشتیم محمـدرضا همراهـمون باشه، هیچـوقت از با محمـدرضا بودن خسته نمیشدیم زمان پیشـش خیلی سریع میـگذشت چونکه مخـصوصا محـمدرضا اهل شوخی و خنده بود، اگر هم از کـسی نـاراحت میشد سریع به روش میاورد، کینه تـوزی نمیکرد و همیشـه دنبال آشـتی دادن و دوستی بود، شاید همـین خوشرویی و خوش اخلاقیش محـمدرضا رو واسه حـضرت زیـنب (سلام الله علیها) قیمـتی کرد.
نقل از :(دوست شهید)🌱
#ابووصــال 📘
💚✍| @shahid_dehghanamiri
🍃بسمـ رب الشهدا والصدیقین🍃
#ۺـہـود_عـۺق ❣✌️🏻
صفحه0⃣5⃣
عشق حسین
عاشق امام حسین(ع)بود.تا اسمش را میشنید منقلب می شد و شور حسینی همیشه در وجودش شعله ور بود.طوری که خواهرش برگشت،به گفت عاشق شده ای؟! و او جواب داد:
عشق فقط یک کلام... #حسین علیه السلام♥️😌
نقل از :(مادر شهید)
#ابووصــال ✨
💚✍| @shahid_dehghanamiri
🍃بسمـ رب الشهدا والصدیقین🍃
#خاطره
وَبِاْلْوَاْلِدِینِْ اِحْسَاْنَاْ
لحظاتی بود که با دوستان بیرون میرفتیم و با برای رفتن به هیئت برنامهریزی میکردیم. او هم همراه ما بود اما اگر خانواده اش چیز دیگری میگفتند، دعوت ما را رد می کرد و با آنها میرفت. به شــدت مطیع حرف پدر و مادرش بود. هر چه که آنها میگفـــــتند در اولویت بود. در صورتی که ممکن بود ما به خاطر دوستان با برنامههای خانواده همراهینکنیم و و وقتمان را با آنها بگذرانیم....🍂
نقل از :(دوست شهید)
#ابووصــال
💚✍| @shahid_dehghanamiri