شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
💠 تشرّف آیتالله شیخ اسماعیل نمازی شاهرودی خدمت امام زمان(علیه السلام) #قسمت_نهم خلاصه بعد از انجام
💠 تشرّف آیتالله شیخ اسماعیل نمازی شاهرودی خدمت امام زمان(علیه السلام)
#قسمت_دهم
در طیّ مسیر درباره بعضی از علما، صحبتهایی به میان آمد ـ آقا از بعضی از مراجع مثل «آیتالله سیّد ابوالحسن اصفهانی» و دیگر آقایان تعریف و تمجید کردند.
حضرت در پاسخ بعضی از مسائلی که خدمتشان عرض میکردم، میفرمودند: «همه اینها از برکات ما اهل بیت است»
در این حین عرضه داشتم: «در جادههای ایران، چند فرسخ به چند فرسخ، قهوهخانه، آب، روشنایی و میوه است. اما اینجا هیچ چیز نیست.»
حضرت فرمودند: «در همه جای ایران، نعمت وافر و فراوان است و همه آنها از برکات ما اهل بیت است»
و من غافل از همه جا و همه چیز، اصلاً متوجّه مقصود آن حضرت نبودم.
ماشین همچنان راه خود را با قدرت میپیمود تا اینکه اول مغرب ـ همان طور که آقا فرموده بودند ـ به جریه در مرز میان عراق و عربستان رسیدیم.
در این هنگام آقا فرمودند: «من دیگر میروم. از این جا به بعد راه را به تنهایی نروید. امشب را در جریه بمانید، فردا یک قافله صدتایی از مکّه میآید، شما با آن قافله همراه شوید.»
عرض کردم: چشم! امشب همین جا میمانیم. شما هم نزد ما بمانید و میهمان ما باشید.
حضرت فرمودند:
«شیخ اسماعیل! من کار زیادی دارم، تو مرا به قرآن قسم دادی، من هم اجابت کردم. من باید بروم و شما را به خدا میسپارم و دوباره تکرار میکنم. آن نذری که کردید، صحیح نیست. شما مراقب باشید که اینها داراییشان را به کسی نبخشند همانطور که قبلاً گفتم اموالتان را حساب کنید و بنویسید، بعد در وطن خودتان به اندازه آن انفاق کنید.»
ادامه دارد...
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هنوز سوز صدائی غریب میآید...
صدای قاری شیبب الخضیب میآید....
#السَلامُعَلَيَڪيااباعَبدالله✋
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
☺️ ادمینهای عزیز ایتا هر وقت به جمعبندی زمان حمله رسیدید به ما هم اطلاع بدید...
امضاء: سرداران سپاه پاسداران🌱
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
علاقه خاصی به انقلاب و اهل بیت(ع) داشت. انقلابی بود و شهادت حقش بود. گمنام جهاد میکرد و فدای رهبر شد. از این بابت خیلی خوشحالم.
#روایت_پدر_شهید
#شهید_حاج_اصغر_پاشاپور
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
امیدوارم قطارِ زندگیتون
همیشہ از رویِ ریلهایِ
خوشبختی عبور ڪنہ
و لبخندتون همیشہ پایدار باشہ
لحظہ بہ لحظۂ زندگیتون
سرشار از عشق....
عصرتون بخیر😉☕️🍰
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
📖 #بدون_تو_هرگز #زنده_شون_کن #قسمت_شصت_و_نهم پشت سر هم و با ناراحتی، این سوال ها رو ازم پرسید، ساکت
📖 #بدون_تو_هرگز
#خدا_را_ببین
#قسمت_هفتادم
چند لحظه مکث کرد
- چون حاضر شدم به خاطر شما هر کاری بکنم، حالا دیگه من و احساسم رو تحقیر می کنید؟ اگر این حرف ها حقیقت داره به خدا بگید پدرتون رو دوباره زنده کنه!
با قاطعیت بهش نگاه کردم
- این من نبودم که تحقیرتون کردم شما بودید. شما بهم یاد دادید که نباید چیزی رو قبول کرد که قابل دیدن نیست.
عصبانیت توی صورتش موج می زد، می تونستم به وضوح آثار خشم روی توی چهره اش ببینم و اینکه به سختی خودش رو کنترل می کرد اما باید حرفم رو تموم می کردم.
- شما الان یه حس جدید دارید، حس شخصی رو که با وجود تمام لطف ها و توجهش احدی اون رو نمی بینه، بهش پشت می کنن، بهش توجه نمی کنن، رهاش می کنن و براش اهمیت قائل نمیشن. تاریخ پر از آدم هاییه که خدا و نشانه های محبت و توجهش رو حس کردن اما نخواستن ببینن و باور کنن.
شما وجود خدا رو انکار می کنید اما خدا هرگز شما رو رها نکرده سرتون داد نزده با شما تندی نکرده. من منکر لطف و توجه شما نیستم شما گفتید من رو دوست دارید اما وقتی فقط و فقط یک بار بهتون گفتم احساس شما رو نمی بینم آشفته شدید و سرم داد زدید!
خدا هزاران برابر شما بهم لطف کرده، چرا من باید محبت چنین خدایی رو رها کنم و شما رو بپذیرم؟
اگر چه اون روز، صحبت ما تموم شد، اما این، تازه آغاز ماجرا بود. اسم من از توی تمام عمل های جراحی های دکتر دایسون خط خورد، چنان برنامه هر دوی ما تنظیم شده بود که به ندرت با هم مواجه می شدیم.
تنها اتفاق خوب اون ایام این بود که بعد از ۴ سال با مرخصی من موافقت شد، می تونستم به ایران برگردم و خانواده ام رو ببینم. فقط خدا می دونست چقدر دلم برای تک تک شون تنگ شده بود....
ادامه دارد...
---------------------------
✍زندگی شهید #دفاع_مقدس #طلبه_شهید_سیدعلی_حسینی
به قلم سید طاها ایمانی (اسم مستعار - شهید مدافع حرم)
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
Kashki Arbaein Ba Daste Saghi (320).mp3
7.96M
بی تابم حسین
اربابم حسین
از حالا به فکر کربلا و اربعینم....
جانمونیم😭
التماس دعا
کربلا لازمم حسین جان😭
کربلای حسین آهنربا داره....
وقتی قلبت دلتنگه و آهنربا میشه....
به سمت همدیگه کشیده میشید...
الانم قلبم دقیقا همینجوریه....😭😭
اگر نشه ما میمونیم یه آه....😔😔
حسین جان
ممنونیم که بین میلیاردها انسان
به ما اجازه دادی برات گریه کنیم....😭
حداقل مشهدی ام نیستیم الان پاشیم بریم حرم از اقا برات بگیریم....
من امامزاده سید اسماعیل رفتم دعا کردم....
یاحسین
Heydar Albayati - Hossein Hossein (320).mp3
5.28M
حسین....
حیدر البیاتی🎙
از راه گـوش، خـوردن باده شـنیده ای؟!
من "یا حسیـن" می شنوم، مســت می شـوم...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پارسال دقیقا همینجا نزدیک بود آسمانی بشم😅 همین فیلمه. اگه همکارم نبود نزدیک بود له بشم همش یک لحظه شد...
یادش بخیر....💔 داشتیم میرفتیم به سمت تله زینبیه. داشتم می افتادم بین زائرا.
البته اون تیکه رو بریدم. 😅
درس عبرت اینکه بین این جمعیت دست به گوشی نشید که فیلم بگیرید. حواستون رو جمع خودتون و حرم کنید و البته همراهانتون. ایراد من این بود که شروع کردم اونجا فیلم گرفتن و یهو ازدحام جمعیت شد و یه هول ریز و ادامه داستان و پرتاپ گوشی بین جمعیت....☺️
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
🍃🕯🍃🕯🍃🕯 #حرکت_کاروان_اسراء_از_کربلا_به_شام #قسمت_بیست_و_هفتم در آن شبی که کاروان اسرا به شام وارد م
🍃🕯🍃🕯🍃🕯
#حرکت_کاروان_اسراء_از_کربلا_به_شام
#قسمت_بیست_و_هشتم
پس از ورود اهل بیت (علیهم السلام) به خرابه، یکی از کنیزانِ هند به او گفت : جمعی اسیر را در خرابه جای داده اند، خوب است ما هم برای تفریح به تماشای آنان برویم.
هند پذیرفت و لباس های گران قیمتی پوشید و دستور داد صندلی مخصوصش را همراه او آوردند. وقتی به خرابه آمد، حضرت زینب (س) بی درنگ وی را شناخت و خود را معرفی کرد. هند فریادی کشید و حجاب از سر افکند، و پای برهنه به کاخ یزید رفت و فریاد زد:
ای یزید! نفرین بر تو باد که سر پسر رسول خدا (ص) را جدا کرده ای و اهل بیتش را در مقابل نگاه های مردم قرار داده ای! در حالی که زنان خودت در حرم سرایت دور از نظرها هستند.
یزید سر آسیمه، قبایش را درآورد و سر هند را پوشانید!
این کار، اوج سنگ دلی و بی رحمی یزید ملعون را نشان می داد که از هیچ آزاری نسبت به خانواده پیامبر (ص) فرو گذار نکرده بود. استبداد همراه با عشرت طلبی، او را به گرداب فسادها و زشتی ها افکنده بود...
بعد از سخنرانی حضرت زینب علیها السلام در مجلس جشن یزید، که وضع را بر ضد او تغییر داد، یزید خاندان امام حسین علیه السلام را در خرابهای بیسقف جای داد. اهل بیت، چند روز در آن خرابه بودند و برای امام حسین(ع) و شهدای کربلا عزاداری میکردند.
در مدتی که خاندان امام حسین علیه السلام در شام اسیر بودند، چند نوبت آنها را به قصر یزید بردند. یزید به هیچ وجه حیلهاش عملی نشد و هر بار نتیجه معکوس گرفت. او ناچار شد خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را به مدینه بفرستد....
پایان🌱🏴
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
🍃🕯🍃🕯🍃🕯