eitaa logo
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
255 دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
1.2هزار ویدیو
5 فایل
حاج اصغر : ت ۱۳۵۸.۰۶.۳۱، ش ۱۳۹۸.۱۱.۱۳ - حلب رجعت پیکر حاج اصغر به تهران: ۱۳۹۸.۱۲.۰۴ حاج محمد (همسر خواهر حاج اصغر) : ت ۱۳۵۶.۰۶.۱۵، ش ۱۳۹۵.۰۶.۳۱، مسمومیت بر اثر زهر دشمنان 🕊ساکن قطعه ۴۰ بهشت زهرا (س) تهران ناشناس پیام بده👇🌹 ✉️daigo.ir/secret/6145971794
مشاهده در ایتا
دانلود
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
📖 #بدون_تو_هرگز #زنده_شون_کن #قسمت_شصت_و_نهم پشت سر هم و با ناراحتی، این سوال ها رو ازم پرسید، ساکت
📖 چند لحظه مکث کرد - چون حاضر شدم به خاطر شما هر کاری بکنم، حالا دیگه من و احساسم رو تحقیر می کنید؟ اگر این حرف ها حقیقت داره به خدا بگید پدرتون رو دوباره زنده کنه! با قاطعیت بهش نگاه کردم - این من نبودم که تحقیرتون کردم شما بودید. شما بهم یاد دادید که نباید چیزی رو قبول کرد که قابل دیدن نیست. عصبانیت توی صورتش موج می زد، می تونستم به وضوح آثار خشم روی توی چهره اش ببینم و اینکه به سختی خودش رو کنترل می کرد اما باید حرفم رو تموم می کردم. - شما الان یه حس جدید دارید، حس شخصی رو که با وجود تمام لطف ها و توجهش احدی اون رو نمی بینه، بهش پشت می کنن، بهش توجه نمی کنن، رهاش می کنن و براش اهمیت قائل نمیشن. تاریخ پر از آدم هاییه که خدا و نشانه های محبت و توجهش رو حس کردن اما نخواستن ببینن و باور کنن. شما وجود خدا رو انکار می کنید اما خدا هرگز شما رو رها نکرده سرتون داد نزده با شما تندی نکرده. من منکر لطف و توجه شما نیستم شما گفتید من رو دوست دارید اما وقتی فقط و فقط یک بار بهتون گفتم احساس شما رو نمی بینم آشفته شدید و سرم داد زدید! خدا هزاران برابر شما بهم لطف کرده، چرا من باید محبت چنین خدایی رو رها کنم و شما رو بپذیرم؟ اگر چه اون روز، صحبت ما تموم شد، اما این، تازه آغاز ماجرا بود‌. اسم من از توی تمام عمل های جراحی های دکتر دایسون خط خورد، چنان برنامه هر دوی ما تنظیم شده بود که به ندرت با هم مواجه می شدیم. تنها اتفاق خوب اون ایام این بود که بعد از ۴ سال با مرخصی من موافقت شد، می تونستم به ایران برگردم و خانواده ام رو ببینم. فقط خدا می دونست چقدر دلم برای تک تک شون تنگ شده بود.... ادامه دارد... --------------------------- ✍زندگی شهید به قلم سید طاها ایمانی (اسم مستعار - شهید مدافع حرم) @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊