_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_
امشب که شب خجستۀ دلبری است
دل ها ز غم و غصه و ماتم بری است
شاد است دل آل محمد، زیرا
میلاد رئیس مذهب جعفری است....
میلاد با سعادت پیامبر اکرم(ص) و آقا امام صادق(ع) مبارکباد🍰☕️
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_ امشب که شب خجستۀ دلبری است دل ها ز غم و غصه و ماتم بری است شاد است دل آل
فکر کنم بازم باید بریم و عیدی بگیریم از سید و سادات😉
امشب اگه خواستید یک دعا بخونید
دعای جوشن صغیر یا جوشن کبیر
رو انتخاب کنید.
جوشن یعنی زره.
و این دعاها سپری برای مؤمنان در مقابل مشکلات خارجی بوده.
دعای جوشن کبیر از پیامبر(ص) نقل شده
و دعای جوشن صغیر از امام کاظم(ع) به شیعیان رسیده...
رزمندگان حزبالله رو با دعای خیرمون همراهی کنیم.
@razavi_aqr_ir
@shahid_hajasghar_pashapoor
📷 تمجید دوباره رهبر معظم انقلاب از مجری برنامه پاورقی
🔹شنیده شده رهبر معظم انقلاب برای دومین بار در یک سال اخیر ضمن تمجید از محمدرضا شهبازی و برنامه پاورقی شبکه دو، دستور تفقد از این مجری و برنامه را دادهاند.
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
💠 تشرف محضر امام زمان(عج)/
توصیه به خواندن صحیفه سجادیه
علامه محمد تقی مجلسی می فرماید:
در اوایل بلوغ در پی کسب رضایت الهی بودم و همیشه به خاطر این مسئله نا آرام بودم، تا آنکه بین خواب و بیداری حضرت صاحب الزمان (عج) را دیدم که در مسجد جامع اصفهان تشریف دارند.
سلام کردم و خواستم پای مبارکشان را ببوسم، ولی حضرت اجازه ندادند. دست حضرت را بوسیدم و مشکلاتم را از ایشان پرسيدم، تا اینکه عرض کردم: مولاجان برایم امکان ندارد که همیشه به حضورتان مشرف شوم، لذا تقاضا دارم کتابی که همیشه بتوانم به آن عمل کنم به من عطا فرمایید.
فرمودند: کتابی به تو عطا کردم و آن را به مولا محمد تاج داده ام، برو و آن را از او بگیر.
در همان حال به سمت محله ای از محله های اصفهان رفتم وقتی به آنجا رسیدم، مولا محمد تاج مرا دید و گفت: حضرت صاحب الزمان (عج) تو را فرستاده اند ؟
گفتم: بله.
او از بغل خود کتاب کهنه ای بیرون آورد و آن را بوسیدم و بر چشم خود گذاشتم. در همین وقت به حال طبیعی برگشتم و دیدم کتاب در دستم نیست به همین خاطر تا مدتی مشغول تضرع و گریه بودم.
فردا صبح در دلم افتاد به آن سمتی که در خواب دیده بودم بروم، به آنجا رفتم و وقتی به آن محله رسیدم، مرد صالحی را که اسمش آقا حسن تاج بود دیدم. او گفت: کتاب ها نزد من است. به هرکس می دهم به شروطش عمل نمی کند، ولی تو عمل می کنی.
با او به کتاب خانه اش رفتم، اولین کتابی که به من داد همان بود که در خواب دیده بودم! کتاب را گرفتم، صحیفه سجادیه بود. گریه ام گرفت، از او تشکر کردم و گفتم همین برایم کافی است.
📚 منبع: نجم الثاقب، ص ۵۹۰
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 ماجرایی #طنز از زبان مرحوم علامه محمدتقی جعفری
انشای انگلیسی📝
#عیدانه
#تلنگرانه
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
📹 ماجرایی #طنز از زبان مرحوم علامه محمدتقی جعفری انشای انگلیسی📝 #عیدانه #تلنگرانه @shahid_hajasgh
حالا که نزدیک بازگشایی مدارس هست و شب عیده،
یاد خاطره ای افتادم یه سوال ریاضی بود بچه های ته کلاسی از هم تقلب کرده بودند که اتفاقا نویسنده اول اشتباه نوشته بود ۱۸۰ درجه، نفر بعد که تقلب کرده بود هم صفر رو ندیده بود و یک زاویه ۱۸ درجه نوشته بود.
حالا اون موقع انصافا معلم ما تندی نکرد اما خیلی تقلب خنده دار بود و به چشم اومد.
امیدوارم بچه ها سال جدید رو با موفقیت شروع کنند. متاسفانه کتاب بی تو پریشانم شهید پورهنگ دستم نیست وگرنه داستان هایی از شیطنت های شهید در مدرسه هست که خواندنش خالی از لطف نیست. ☺️
البته خودم خاطره ی جالبی دارم. از اونجایی که یه جور بچه مثبت کلاس حساب میشدم همیشه هم توی چشم بودم ناخودآگاه.
بااینکه رشته ی ریاضی فیزیک بودیم اما خیلی شلوغ بود کلاس های ما. از با شیر شستن تخته تا کارهای دیگه.
یادمه یه بار طبق معمول شلوغ میکردن بچه ها، یک دفعه ناظم اومد و بچه های دو کلاس دویدن کلاس ما و سه نفری توی نیمکت ها نشستیم....
ناظم هم تا اومد منو برداشت برد با دو نفر دیگه که سر بزنگاه بنده خداها تازه وضو گرفته بودن بیان سرجاشون.
خلاصه اصل کاری به روی مبارکشون هم نیاوردن اونا هستند البته ما هم رفتیم دفتر چیزی نگفتیم.😁
ولی خب گفتن از انضباطتون کم میکنیم که البته نکردند.
یادمه سالی هم بود که تازه اغتشاشات ۸۸ تمام شده بود و بچه ها منو به شوخی اغتشاش گر صدا میکردند.😄
یادش بخیر....
التماس دعا🌹
حُبُّ الْحُسیْـن
مرحمٺ دسٺ فاطمہ سٺ
خوشبخٺ آن دلـے
ڪه فقط مبتلاے توسٺ...
#السَلامُعَلَيَڪيااباعَبدالله✋
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
🍃چشمهایم را که باز کردم، نگاهم افتاد به هماتاقیهایم. هرکدام روی تختی دراز کشیده بودند و نوزاد کوچکی توی بغلشان بود. پرستار تا چشمش به من افتاد، با نوزادی آمد توی اتاق و رو به من گفت: «بیا! این پسرِ لاغرمردنیتو بگیر.»
🍃بعد آرام توی گوشم گفت: «ماشاءالله به گلپسرت. شش کیلو وزنشه! روشو کنار نزن که یه وقت چشم نخوره. اِنشاءالله خیرشو ببیني.»
🍃تو دلم قند آب میشد وقتی به گونههای سرخ و موها و ابروهای بورِ پسرم نگاه میکردم. اسمش را قبلا انتخاب کرده بودیم، توی روضههای حضرت علیاصغر.
🍃بعد از ظهر بود و از بیمارستان برگشته بودیم که حاجعزیز آمد خانه. چشمش که به اصغر کوچکمان افتاد، گل از گلش شکفت. توی خانه گاز نداشتیم. یک آتش درست کرد و بساط قیمه راه انداخت تا بهخاطر به دنیا آمدن پسرمان همه محله را دعوت کند.
#روایت_مادر_شهید
#شهید_حاج_اصغر_پاشاپور
🍰سالروز ولادت : ۱۳۵۸.۰۶.۳۱
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
دامادم #شهید_حاج_محمد_پورهنگ هم مثل پسرم بود. من هم برای او مثل مادر بودم. دوقلوهای شهید پورهنگ دو ماهه بودند که حاجمحمد آمد و گفت: «می خواهم به سوریه بروم.»
پیش خودم گفتم اگر بگویم برو، بچههایش دو ماهه هستند؛ اگر هم بگویم نرو، میگوید پسرت را راهی کردی، دوست نداری من برای بیبی زینب بروم؟ خلاصه راضی شدم و گفتم: «برو خدا به همراهت.»
سالروز شهادت: ۱۳۹۵.۰۶.۳۱/ براثر زهر دشمن
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_
صدای بال و پر جبرئیل می آید
شب است و ماه به آغوش ایل می آید
لب کویر پس از این ترک نخواهد خورد
که ساقی از طرف سلسبیل می آید
لباس خاطره را از حریر عشق بدوز
حلیمه! نزد تو فردی اصیل می آید
نگاه آمنه از این به بعد می خندد
چرا که معجزه ای بی بدیل می آید
میلادباسعادت پیامبراکرم(ص)مبارکباد🍰☕️
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_
enc_16348565740434089114659.mp3
15.83M
من شیعه جعفریم
مست از می کوثریم
تا آخرین قطره خون
حیدریم حیدریم حیدریم...
🎉میلاد با سعادت امام صادق (ع) مبارکباد🍰☕️
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
آرزو می کنــم
لحظه لحظه ی
زندگی شمــــا
قــــــرین این
پنج حرف ساده باشد...
آرامــــــــــش…
عصر بخیر 🍎🍇
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📆 ۳۱ شهریور
🕊سالروز شهادت حاج محمد
🎂 و سالروز ولادت حاج اصغر
#ارسالی_اعضا✉️
-----------------------
تشکر از لطف شما و تنظیم این کلیپ زیبا
اجرتون با شهیدان معزز پورهنگ و پاشاپور
ارسال ناشناس👇🌹
✉️daigo.ir/secret/6145971794
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
سلام
عیدتون مبارک🎁🎉
خوبید؟ 😉🙃
به مناسبت هفته #دفاع_مقدس، داستانی واقعی رو تقدیم می کنم که قبلا از یکی جانبازان جناب آقای یدالله نویدی مقدم مطالبی گرفته شده و از امروز نشر داده میشه.
ایشون همسرشون هم از شهدای معزز هستند.
البته نکته ای رو هم باید اطلاع بدهم خدمتتون، به دلیل حادثه دلخراش قسمت جدید #سپر_سرخ، قسمت جدید به دلیل مناسبت عید فردا تقدیمتون میشه.
امیدوارم حال دلتون خیلی خوب باشه و برای منم دعا کنید که همچنان محتاج دعای ویژه شما هستم. 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 چشمانی پُر از رسول!
گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق
ساکن شود بدیدم و مشتاقتر شدم
جوانی بود هر روز قبل اینکه برود سر کارش
میآمد در مسجد به رسول خدا نگاهی میکرد و میرفت.
حضرت هم او را میشناختند،
تا او میآمد سرشان را بلند میکردند
که او بیشتر چشمش را از رسول خدا پُر کند...
جوان چند روزی نیامد، حضرت سوال کردند که...
#عین_صاد🎙
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
💠 محاصره و اشغال شهر بوکان توسط نیروهای ضدانقلاب دموکرات در تاریخ تیر ماه سال ۶۱، و مجروحیت جناب نویدی مقدم
#قسمت_اول
سلام علیکم
اللهم عجل لولیک الفرج
وقتتان همیشه به یاد خداوند تبارك و تعالی
آزادی کردستان مرحون جان فشانی های شهیدان مظلوم است.
📆 سال ۱۳۶۱، به تیپ ویژه شهدا مأموریت دادند سد بوکان که تا آن زمان تحت اشغال حزب منحله دموکرات بود آزاد سازند.
🌙 در یکی از شبهای تابستان سال ۶۱ تیپ با نظم خاصی بطرف سد حرکت کرد، روز بعد سد به تصرف تیپ ویژه درآمد و در درگیری ساعات اولیه تعدادی از نیروهای دموکرات به اسارت در آمدند و کاملا غافلگیر شدند.
تیپ آن روز در سد ماندگار شد و مقداری مدارک و اسناد محرمانه بدست تیپ افتاد. فردای آن روز بعد از نماز صبح از سوی فرماندهی اعلام کردند که نیروهای گردان یکم و دوم هرچه سریعتر در محوطه جمع شوند، ما هم سریع بخط شدیم.
شهید قمی فرمودند که هر کدام بیش از سیصد عدد فشنگ و چند تا نارنجک دستی رو سریع بردارد برگردید اینجا تا به شهر بوکان بریم.
☺️ ما هم همگی جوان و پر از انگیزه و شور رفتیم آن چیزی که گفتند انجام دادیم و به محوطه برگشتیم. یکی از بچهها که فرمانده گروهان بود سئوال کرد که چرا بریم شهر بوکان آیا خبری شده ؟؟
سردار شهید قمی فرمودند که امروز با خبر شدیم که به تلافی تصرف سد توسط تیپ، آنها هم شهر بوکان رو تسخیر کردند. در حال حاضر #سپاه شهر بوکان در محاصره شدید قرار دارد. ما هم سر از پا نمیشناختیم که هرچه زودتر با نیروهای پیشمرگ دموکرات درگیر شویم...
✍رزمنده و #جانباز_شیمیایی گرامی جناب آقای #یدالله_نویدی_مقدم
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹 💠 محاصره و اشغال شهر بوکان توسط نیروهای ضدانقلاب دموکرات در تاریخ تیر ماه سال ۶۱، و مجر
آقای نویدی مقدم از رزمندگان اهل کرمانشاه هستند و مواقعی جهت درمان تهران تشریف میارند و ایشون کسی بوده که شهید محمد بروجردی (مسیح کردستان) بر روی پای ایشون به شهادت رسیدند.
روح شهدای عزیز دفاع مقدس شاد.