شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
💠 #جان_شیعه_اهل_سنت| #فصل_پنجم (آخر) #قسمت_بیست_و_دوم نیم رخ صورتش زیر آفتاب ملايم بعد از ظهر و حا
💠 #جان_شیعه_اهل_سنت| #فصل_پنجم (آخر)
#قسمت_بیست_و_سوم
خورشید کم کم در حال #غروب بود و نمی دانم از #عزم عاشقانه زائران #شرمنده شده بود که اینچنین سر به زیر انداخته یا می خواست #مقدمات استراحت میهمانان #پسر پیامبر را فراهم کند که پرده روز را جمع می کرد تا بستر شب آماده شود.
در منظره #افسانه_ای غروب سرخ مسیر کربلا، تا چشم کار میکرد در دو #طرف جاده، پرچم های سرخ و سبز و سیاه بر روی پایه های #بلندی نصب شده و در این میان، پوسترهای بلندی #خودنمایی می کردند. پوسترهایی که بیشتر در محکومیت #جنایات داعش و دیگر گروه های تکفیری و حمایت #آمریکا از این فرقه های #افراطی طراحی شده بود و چه هنرمندانه رژیم #صهیونیستی را مورد حمله قرار داده و مسبب همه مصیبت های جهان #اسلام می دانست.
در یکی از پوسترها تصویر با #شکوهی از سید حسن #نصرالله، دبیر کل حزب الله #لبنان نقش بسته و در زیر آن عبارت جالبی از سخنرانی این شخصیت محبوب جهان #اسلام نوشته شده بود: «دولت که هیچ، کشور که هیچ، روستا که هیچ، ما حتی #طویله ای هم به نام #اسرائیل نمی شناسیم!»
عبارتی #غرورآفرین که لبخندی فاتحانه بر صورتم نشاند و #تشویقم کرد تا در همان لحظه #نابودی اسرائیل را از خدا طلب کنم که هنوز صحنه های #مصیبت_بار جنایت های این رژیم در همین ماه #رمضان گذشته در #غزه را فراموش نکرده و می دانستم جنایت های امروز #داعش در عراق و سوریه هم بازی کثیفی برای سرگرم کردن دنیا و به فراموشی سپردن #نسل_کشی اسرائیلی هاست.
با غروب #قرص خورشید، ما هم دل از این مسیر بهشتی #کندیم و برای #استراحت به یکی از موکب های کنار جاده رفتیم. ساختمانی با دو سالن سیمانی مجزا برای بانوان و #آقایان که با سلیقه #فرش شده و صاحب موکب با خوش رویی تعارفمان می کرد تا داخل شویم و افتخار #میزبانی از زائران امام حسین شده را به او بدهیم.
آسید احمد و #مجید، وسایل مربوط به ما را از کوله هایشان #خارج کردند و به #دستمان دادند که دیگر باید از هم جدا می شدیم و من به همراه #مامان خدیجه و #زینب_سادات به سالن خانم ها رفتم. دور تا دور دیوارهای سالن، #تشک و پتو و بالشت های نو و تمیزی برای استراحت #میهمانان چیده شده و خانم صاحب خانه راضی نمی شد #خودمان دست به چیزی بزنیم که خودش تشک ها را برایمان پهن کرد و #بالشت و پتو هم آورد تا راحت دراز بکشیم که این همه که ما از پذیرایی #خالصانه و بی ریای شیعیان عراقی لذت می بردیم، پادشاهان #عالم در ناز و تنعم نبودند.
زنان عربی که در همان #سالن استراحت می کردند، دلشان می خواست به هر زبانی با ما #ارتباط برقرار کرده، بدانند از کجا آمدیم و چه حس و #حالی داریم و به جای من و زینب سادات که از حرف هایشان چیز #زیادی متوجه نمی شدیم، مامان خدیجه با مقدار اندکی که از زبان عربی می دانست، هم #صحبت شان شده و همچون کسانی که سالهاست همدیگر را میشناسند، با هم گرم گرفته بودند.
گویی محبت #امام_حسین(ع) وجه #مشترک تمام کسانی بود که اینجا حاضر بودند و همین #وجه_مشترک، نه فقط عراقی و #ایرانی که افرادی از کشورهای مختلف را مثل اعضای
یک خانواده که نه، مثل یک روح در #هزاران بدن، دور هم جمع کرده بود که با چشم خودم پرچمهایی از کشورهای مختلف آسیایی و #آفریقایی و حتی کشورهایی مثل روسیه و نیوزیلند را دیدم و اینها همه غیر از حضور #میلیونی زائران ایرانی و افغانی و دیگر کشورهای عربی منطقه بود.
ادامه دارد...
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
💠 #جان_شیعه_اهل_سنت| #فصل_پنجم (آخر) #قسمت_بیست_و_سوم خورشید کم کم در حال #غروب بود و نمی دانم از
💠 #جان_شیعه_اهل_سنت| #فصل_پنجم (آخر)
#قسمت_بیست_و_چهارم
مامان خدیجه با خانم #عربی که کنارش نشسته بود، هم #صحبت شده و من و زینب سادات بیشتر با هم #حرف می زدیم. مثل دو #خواهر، روی تشک کنار هم نشسته و همان طور که پاهای خسته مان را دراز کرده بودیم، از شور و شوق همین روز اول پیاده روی می گفتیم که من پرسیدم: «به نظرت تا روز #اربعین چند نفر وارد #کربلا میشن؟» ابروان کشیده اش را تکانی داد و با لحنی فاخر پاسخ داد: «نمیدونم، ولی پارسال که حدود بیست میلیون اومده بودن!»
سپس در برابر نگاه #متعجبم، لبخندی زد و سر #حوصله برایم توضیح داد: «قبل از این که بیام اینجا، ترجمه یه #مقاله از به روزنامه #خارجی رو می خوندم؛ نوشته بود مراسم اربعین شیعیان، بزرگ ترین حرکت مذهبی تو #دنیاست! حتی از مراسم #حج هم بزرگ تره!»
و نمی توانستم #انکار کنم که فقط مرزهای #ایران از هجوم جمعیت بسته شده و میدیدم که سه ردیف #جاده موازی #نجف به کربلا، دیگر گنجایش زائران را ندارد و این همه در حالی بود که به گفته #عبدالله و چند نفر دیگر، داعش زائران اربعین را به #عملیات های متعدد تروریستی #تهدید کرده بود. سپس نگاهی به ظرف های شام که هنوز روی زمین مانده بود، کرد و گفت:
«ببین اینجا چقدر #غذا و میوه و آب #پخش میکنن! چه کسی می تونه بیست میلیون آدم رو سه وعده غذا تو چند روز بده و بازم غذا #اضافه بیاد؟!!! نویسنده همون مقاله نوشته بود که بعد از زلزله #هائیتی، سازمان ملل و بعضی کشورها تو بوق و کرنا کردن که تونستن
حدود #پنج میلیون وعده غذایی برای زلزله زده ها تهیه کنن. ولی تو #مراسم اربعین بیست میلیون آدم، حداقل چهار روز، سه وعده #مهمون امام حسین هستن و
بازم کلی غذا اضافه میاد! تازه اگه جمیعیت چند #میلیونی که از پونزده روز قبل از بصره و شهرهای جنوبی عراق راه می افتن رو حساب کنیم که دیگه فقط خدا میدونه چقدر غذا تو این مدت طبخ میشه!»
و حقیقتا مقایسه #میهمانداری شیعیان عراق با پخش غذا بین زلزله زدگانی که به هر یک #غذایی را به هزار منت می دهند، بی انصافی بود که میدیدم خادمان موکب ها به زائران #التماس میکنند تا میهمان سفره آنها شوند، که میدیدم برای #پذیرایی از عزاداران امام حسین(ع) به دادن غذا با دست راضی نمی شوند که روی زمین زانو می زدند و سینی های غذا را روی سرشان می گذاشتند تا میهمان امام حسین(ع) را بر فرق سر خود اکرام کنند، که میدیدم #پیرمردان سالخورده و محترم هر طایفه، با دست خود به کودکان رطب #تعارف می کنند و با چه عشقی تعارف می کردند که از سرانگشتان شان، #عشق و علاقه #چکه میکرد!
ادامه دارد...
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊