شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
💠 #جان_شیعه_اهل_سنت| #فصل_سوم #قسمت_هفدهم به روشنی احساس کردم که باز دلبستگی عاشقانه اش به مذهب #ت
💠 #جان_شیعه_اهل_سنت| #فصل_سوم
#قسمت_هجدهم
دقایقی نگذشته بود که #پزشک به همراه یکی از #پرستاران که زن به نسبت سالخورده ای بود، از اتاق گوشه سالن خارج شدند و به سمت تختم به راه افتادند. #مجید از جا بلند شد و به دهان دکتر چشم دوخت تا ببیند چه میگوید که پرستار پیش دستی کرد و به #شوخی رو به من گفت: "پاشو برو، انقدر از سرِ شب خودتو #لوس کردی! ما فکر کردیم با این همه سردرد و سرگیجه چه #مرضی گرفتی!" که در برابر نگاه متحیر من و مجید، دکتر برگه آزمایش را به دست پرستار داد و گفت: "الحمدالله همه آزمایش ها سالم اومده!"
سپس رو به مجید کرد و حرفِ آخر را زد: "خانمت بارداره. همه حالتهایی هم که داره بخاطر همینه." پیش از آنکه باور کنم چه شنیده ام، نگاهم به چشمان مجید افتاد و دیدم که نگاهش #شبیه شبهای ساحل، #رؤیایی شده و همچون سینه خلیج فارس به #تلاطم افتاده است.
گویی #غوغایی شیرین در دلهایمان به راه افتاده و در و دیوار جانمان را به هم میکوبید که از پروای هیاهوی پُرهیجانش، اینچنین به #چشم همدیگر پناه برده و از بیم از دست رفتن این خلوت #عاشقانه، پلکی هم نمیزدیم که مجید دل به دریا زد و زیر لب صدایم کرد: "الهه..."
و دیگر چیزی نگفت و شاید نمیدانست چه کلامی بر زبان جاری کند که شیشه شفاف احساسمان تَرک بر ندارد و #گلبرگ لطیف خیالمان خم نشود که سرانجام کلمات شمرده دکتر ما را از خلسه پُر شورمان بیرون کشید:
"فقط آهن خونت پایینه! حالا من برات قرص آهن مینویسم، ولی حتماً باید تحت نظر یه #متخصص باشی که برات رژیم غذایی و مکمل تجویز کنه!" و با گفتن "شما دیگه مرخصید!" از تختم فاصله گرفت که مجید سکوتش را شکست و با صدایی که تارهای #صوتی اش زیر سر انگشت شور و هیجان به لرزه افتاده بود، از پرستار پرسید: "پس چرا انقدر حالش بده؟"
پرستار همچنانکه #پرونده را تکمیل میکرد، پاسخ داد : "خیلی ضعیف شده! همه سردرد و کمردرد و سرگیجه اش از #ضعیفیه! باید حسابی تقویت شه!" سپس نگاهی گذرا به مجید انداخت و با حالتی مادرانه نصیحت کرد: "باید حسابی هواشو داشته باشی."
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
🕊✨
آشپزی و خادمی #شب_قدر حاج اصغر
ماه رمضان به شبای قدرش رسید
شهادت #امام_علی (ع)
ناگهان یاد گذشته ها کردم...
مثلا ۲۱ رمضان سال ۹۰
اشپزی کردنای حاج اصغر توی مسجد ولیعصر (عج)
🕌اون زمانا مسجد کیپ تا کیپ پر میشد، انقدر پر که خیلیا توی حیاط وایمیسادن و قران به سر میگرفتن.
🍃یادمه یکی از بچه ها که توی آشپزخونه بود و سنش کم تر بود گفت حیف شدا امشب جوشن کبیر و قرآن رو از دست دادیم. آقا مجید یه پوزخند زد و حاج اصغر رو نگاه کرد.
🌷حاج اصغر گفت ببین درسته از دست دادیم ولی این همه آدمی که اومدن بعداز اینجا میخوان برن سحری بخورن و سحری رو ما قراره بدیم بهشون و مطمئن باش نفری یدونه قبول باشه بگن، خیلی بیشتر از اونی که فکرشو میکنی به نفعت میشه
😉مطمئن باش امام علی (ع) هوای گریه کناشو داره، ولی هوای خادمای گریه کناشو یه جور دیگه داره...
📲 برداشت از پیج رسمی #شهید_حاج_اصغر_پاشاپور، فرماندهپایگاه کوثر (مسجد حضرتولیعصر عج)
@shahid_hajasghar_pashapoor 🕊🌹
🍃❤️
حاج اصغر روز میلاد پسر عزیز و دوستداشتنی ات مبارک...
اِن شاءالله لحظه لحظه ی زندگی اش سرشار از بهترین ها و دل مهربانش همیشه شاد باشد.
محمدحسین جان تولدت مبارک😘❤️
۱۳۹۴.۰۲.۱۵
@shahid_hajasghar_pashapoor 🕊🌹
❤️🍃
باز
آینه و آب و سینیِ چای و نبات
باز پنج شنبه
و یاد شهدا با صلوات
🌷مزار مطهر #شهید_حاج_اصغر_پاشاپور و #شهید_حاج_محمد_پورهنگ در قطعه ۴۰ بهشت زهرا (س) تهران
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
4.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌴🖤سالگرد تشییع قمری #شهید_حاج_اصغر_پاشاپور در ایام #شب_قدر
▪️یکشنبه ۲۸ اردیبهشت ماه، مصادف با ۲۳ #ماه_مبارک_رمضان
📹 تهیه شده توسط آقامهدی پاشاپور، پسر بزرگِ شهید
@shahid_hajasghar_pashapoor 🕊🌹
التماس دعا🥀🌱
شبتون شهدایے❤️🌱
اَللهُمَ لَیِّن قَلبے لِوَلےِّ اَمْرک🦋🌱
❤️🍃
#حسین_جان
پدرم عاشق و من عاشق و فردا پسرم
عشق در طائفه ی ما "هر از گاهی" نیست...
#به_تو_از_دور_سلام✋
#السَلامُعَلَيَڪيااباعَبدالله
#روزتون_حسینی
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
🦋روشی برای جذب نوجوانها و جوانها
دانیال با برخوردهای چکشی مخالف بود و میگفت:
⛔️«این شیوۀ درستی برای جذب کردن نیست. باید ابتدا با این افراد دوست شویم، آنها را به هیئت بیاوریم؛ اگر هم مشکلی دارند باید به نرمی تذکر دهیم تا فراری نشوند. نقصهایشان را به رویشان نیاوریم و از اشکالاتشان چشمپوشی کنیم. باید با آگاهی پیش برویم، شخصیتها را بشناسیم و با شیوۀ خودشان با آنها ارتباط بگیریم تا جذب شوند.»
✔️اگر هم قصد امر به معروف و نهی از منکر داشت، حتماً با ملایمت برخورد میکرد.
#شهید_دانیال_صفری🌱
@shahid_hajasghar_pashapoor 🕊🌹
14.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یکی از شاهکارهای امام راحل پایهگذاری #روز_قدس بود.
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی:
ما در کشورمان دو روز ملی داریم که مردم یکپارچه به خیابانها میآیند؛ یکی روز پیروزی انقلاب اسلامی و دیگری روز قدس. به این معنا که روز ۲۲ بهمن با روز قدس مترادف شده است.
#القدس_النا🌱
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
💠 #جان_شیعه_اهل_سنت| #فصل_سوم #قسمت_هجدهم دقایقی نگذشته بود که #پزشک به همراه یکی از #پرستاران که
💠 #جان_شیعه_اهل_سنت| #فصل_سوم
#قسمت_نوزدهم
سپس به چشمانم #دقیق شد و با قاطعیت تذکر داد: "مادر جون اگه میخوای بچه ات #سالم به دنیا بیاد، باید تا میتونی خودتو #تقویت کنی! بیخودی هم خودخوری نکن که خونت #خشک میشه!" و باز رو به مجید کرد و جمله آخرش را گفت: "شما برید #حسابداری، تصفیه کنید." و به سراغ #بیمار دیگری رفت.
مجید با چشمانی که همچون یک شب #مهتابی میدرخشید، نگاهم کرد تا احساسم را از چشمانم بخواند و آهسته پرسید: "الهه! #باورت میشه؟" و من که هنوز در بُهت بهجت انگیزِ خبر #مادر شدنم مانده بودم، نمیتوانستم به چیزی جز #موهبت آسمانی و پاکی که در دامانم به #ودیعه نهاده شده بود، بیندیشم که دوباره مجید صدایم کرد: "الهه جان..."
نگاهم را همچون پرنده ای رها در #آسمان چشمانش به پرواز درآوردم و با لبخندی که نه فقط صورتم که تمام وجودم را #پوشانده بود، بی اختیار پاسخ دادم: "جانم؟" و چه ساده #دلخوری دقایقی پیش از #یادمان رفت که حالا با این حضور #معصومانه در زندگیمان، دیگر جایی برای دلگیری نمانده بود. مجید با صدایی که #شبیه رقص تنِ آبیِ آب روی شنهای نرم #ساحل بود، زیر گوشم زمزمه میکرد: "الهه! باورت میشه بعد از این همه ناراحتی، خدا بهمون چه هدیه ای داده؟!!!"
بعد از مدتها، از اعماق وجودم میخندیدم و با نگاه #مشتاق و منتظرم تشویقش میکردم تا باز هم برایم بگوید از #بارش رحمتی که بر #سرمان آغاز شده بود: "الهه جان! میبینی خدا چطوری اراده کرده که دلمون رو #شاد کنه؟ میبینی چطور میخواد چشم هردومون رو روشن کنه؟"
و حالا این اشک #شوق بود که پای چشمم نشسته و به #شکرانه این برکت الهی از باریدن دریغ نمیکرد که خورشید لبخند زیبای خدا، زمانی از #پنجره زندگی به قلبهایمان #تابیده بود که دنیا با همه غمهایش بر سقف زندگیمان آوار شده و این همان جلوه #عنایت پروردگار مهربانم بود.
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
🔰 لوح | از سنگ تا موشک
🔻رهبر انقلاب: مجاهدت فلسطینیان و خون پاک شهیدان مقاومت، توانسته است این پرچم مبارک را برافراشته نگهدارد و قدرت درونی جهاد فلسطینی را صدها برابر کند؛ جوان فلسطینی یک روز با پرتاب سنگ از خود دفاع میکرد و امروز با پرتاب موشک نقطهزن به دشمن پاسخ میدهد.
۱۴۰۰/۲/۱۷
#القدس_أقرب
#تغییر_موازنه_فلسطین
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊