حتی اگر خستہای یا حوصلہ نداری،
نمازهایت را عاشقانہ بخوان♥️!
تکرار هیچ چیز جز نماز
در این دنیا قشنگ نیست . .🌿"
❲ #شهیدمصطفیچمران ❳
#ایران_ما
#امام_زمان
@shahid_ketabi
در دفترچه «محاسبه نفس» خودش نوشته بود :
یک شنبه ۲۲/۲ ۶۵- دوم رمضان المبارک
«بل الانسان علی نفسه بصیره ولو القی معاذیره، یا ایها الانسان ما غرک بربک الکریم»
۱-نماز صبح خیلی دیر خوانده شد و تعقیبات چندان مورد توجه نبود
۲-کمی نسبتا زیاد تندخویی کردم و صدایم را بلند کردم
۳-چند مورد چشم نگاههای اضافی به دنیا داشت
۴-مزاحهای غیر لازم در دو مورد دیده شد، باید دقت یبیشتری در مزاح کردن شود
۵-یاد مرگ اصلا تا ظهر وجود نداشت
۶-عجب و غرور میخواهد بروز کند
۷-در قرآن خواندن احساس میکنم شیطان میخواهد نیت را ریا کردن و قیافه گرفتن برای مردم قرار دهد، باید خیلی مواظب باشم
۸-تواضع و خشوع چندان مورد دقت قرار نداشت.
-----------------------------------------------
(خدایا!
من دقیقاً کجای این عالمم !؟😔)
#شهید_بلورچی
#نمونه_خاطره
@shahid_ketabi
هم اکنون؛
جلسه معرفی، بررسی و نقد کتاب
*#من_مقلد_امامم*
با حضور ارزشمند نماینده محترم ولی فقیه در استان و امام جمعه معزز سمنان؛ حاج آقا مطیعی
مکان: سالن جلسات اداره کل کتابخانه های عمومی استان سمنان
@shahid_ketabi
ادارهکلکتابخانه های عمومی استان سمنان با همکاری ادارهکل حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس و کانون خدمت کتاب و کتابخوانی رضوی استان سمنان برگزار می کند:
جلسه معرفی، بررسی و نقد کتاب
*من مقلد امامم*
با حضور ارزشمند نماینده محترم ولی فقیه در استان و امام جمعه معزز سمنان؛ حاج آقا مطیعی
زمان: چهارشنبه، ۲۶ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۱۳
مکان: سالن جلسات اداره کل کتابخانه های عمومی استان سمنان
@shahid_ketabi
خاطرات و کرامات شهید عاملو
هم اکنون؛ جلسه معرفی، بررسی و نقد کتاب *#من_مقلد_امامم* با حضور ارزشمند نماینده محترم ولی فقیه در اس
جلسه نقد کتاب #حقیر
کتاب خاطرات حجت الاسلام و المسلمین مرتضی مطیعی از دفاع مقدس
@shahid_ketabi
میثم مطیعی، مداح اهل بیت در صفحه اینستاگرام خود در معرفی کتاب #حقیر با عنوان «#من_مقلد_امامم» نوشت : 👇👇👇
@shahid_ketabi
#میثم_مطیعی، مداح اهل بیت در صفحه اینستاگرام خود در معرفی کتاب «من مقلد امامم» نوشت:
بچهتر که بودم، قبل از اینکه مدرسه بروم، وقتی خواب بود با عجله میرفتم جلوی آیینه و عمامهاش را میگذاشتم روی سرم و خودم را برانداز میکردم. اما زود سرجایش میگذاشتم و در میرفتم. چون هر وقت میخوابید یک چشم شیشه ای داشت که همیشه باز بود و من فکر میکردم وقت خواب هم ما را میبیند. در همان کودکی از او میپرسیدم: "چرا وقتی میخوابی یک چشمت بازه؟" میخندید و میگفت: "چون من همه آدمارو به یک چشم میبینم."
بزرگتر که شدم هم معنای حرفش را متوجه شدم و هم فهمیدم یک چشمش را در جبهههای جنوب به یادگار گذاشته است.
پدر مرحومم عاشقانه دوستش داشت؛ ما هم همینطور. از آن طلبههایی بود که خیلی خوب با جوانترها میجوشید؛ هنوز هم اینچنین است.
بعد از جنگ، قم بود و ممحّض در درس و بحث و پژوهش و تبلیغ. دبیرستانی که شدم هر وقت من و برادرم میخواستیم ببینیمش، طوری تنظیم میکرد که قبل از اینکه برویم به خانهشان، یا به نماز آقای بهجت برسیم یا بعد از درس خارج فقه آیت الله بهجت ملاقاتش کنیم. خودش نزدیک بیست سال به طور مستمر از محضر آیتالله العظمی بهجت بهره بُرد و با این شیوه ما را عاشق مسجد فاطمیه و آقای بهجت کرد. بعدها هم که دانشجو شدیم به هربهانه به قم میرفتیم. کجا؟ نماز آقای بهجت
چه لذتبخش است کتابی دستت برسد که تا نخوانی و تمامش نکنی ارادهای برای زمین گذاشتنش نداشته باشی.
من مقلد امامم از آن دسته کتابهاست. کتاب خاطرات خودگفتهی رزمندهای است که از اوایل جنگ تا عملیات مرصاد در جبهه مانده است. این کتاب به یاد و نام شهدای زیادی معطر است.
راوی کتاب و روحیاتش را خیلی خوب میشناسم. اینکه راضی شده خاطراتش را بگوید خوشحالم کرد. همیشه فراری از دیده شدن و متواضع بوده؛ البته نه آن مدل شعاریاش.
خاطرههای قشنگ از راوی این کتاب زیاد دارم. راستش را بخواهید این چند خط را هم با کمی دلهره نوشتم چون میدانم اگر به گوشش برسد، خاطرش را مکدّر خواهد کرد.
شک نکنید اگر حاج مرتضی مطیعی، عموی من نبود، بیشتر از او برایتان میگفتم. خدا امثال او را در حوزههای علمیه زیاد کند.
نظر #میثم_مطیعی عزیز درباره کتاب #حقیر و معرفی آن به خوانندگان
@shahid_ketabi
📸 روشهای شکنجهی هیولای مخوفی بهنام ساواک
⚠️ هشدار! تصاویر بالا حاوی خشونت بسیار شدید است
#ویژه
#شهادت_امام_کاظم
#شهادت_امام_موسی_کاظم
#امام_کاظم
@shahid_ketabi
🔹 همیشه آدم با چیزهایی که
خیلی دوست داره امتحان میشه...
«شهید صدرزاده»
#عشق_من
📡 @shahid_ketabi
و سلام بر او که میگفت:
«عزت دست خداست
و بدانید اگر گمنامترین هم باشید
ولی نیت شما یاری مردم باشد،
میبینید خداوند چقدر
با عزت و عظمت شما
را در آغوش میگیرد»
• شهید سپهبد قاسم سلیمانی🕊•
#ایران_قوی
@shahid_ketabi
🔴 ماجرای خیانتی بزرگ
🔹دیروز مقام معظم رهبری(حفظه الله) در قسمتی از سخنانشان در جمع تبریزی ها فرمودند: "اوایل انقلاب وقتی فهمیدم عده ای می خواهند هواپیماهای اف ۱۴ را بفروشند به سرعت مصاحبه و افشاگری کردم و آن حرکت ناکام ماند".
ماجرا برمی گردد به سال ۱۳۵۸ و زمان دولت موقت به نخست وزیری مهندس بازرگان که البته مهم ترین نقش را در این خیانت بزرگ، ابراهیم یزدی وزیر خارجه آن دولت ایفا کرد.
ابتدا قراردادهای خرید ۱۶۰ فروند هواپیمای اف۱۶ و چند هواپیمای استراتژیک آواکس و سه فروند ناوشکن که هزینه آن ها در زمان شاه به طور کامل به آمریکایی ها پرداخت شده بود، به صورت یک طرفه از سوی ایران لغو گردید!!
تجهیزات فوق العاده مهمی که اگر داشتیم در دفاع مقدس بسیار به کارمان می آمدند و طبیعتا چون لغو از طرف کشورمان بوده چندین میلیارد دلار ضرر مالی متوجه ایران شد و هنوز که هنوز است پول های ما در آمریکا بلوکه است!!
ابراهیم یزدی و دوستانش به لغو این قراردادها بسنده نکردند و به دنبال پس دادن هواپیماهای اف۱۴ به آمریکایی ها به بهانه سنگین بودن هزینه نگهداری آن ها بودند که اقدام آیت الله خامنه ای مانع این کار شد و دیدیم که همان هواپیماها چقدر در زمان جنگ به دردمان خورد.
عمر دولت موقت لیبرال مسلک، بسیار کوتاه اما خیانت های آن دولت بسیار زیاد و دردناک بود ...
#لبیک_یا_خامنه_ای
#آقا
✍@shahid_ketabi
⚠️ هشدار❗️
🔴 تصاویر بالا حاوی خشونت بسیار است❗️
◀️ جزئیات شهادت سه پاسدار در زیر فجیع ترین شکنجه های منافقین😥
🔹اعضای بخش ویژه سازمان مجاهدین خلق، شکنجهها و جنایات وحشیانه خود را بر روی طالب طاهری که ۱۶ سال بیشتر نداشت نیز صورت دادند. مهران اصدقی در ادامه فرایند «گرفتن انتقام بهجای اطلاعات» را توضیح داد: «مصطفی چاقو را آورد و به جواد داد. جواد دو بار چاقو را روی بازوی طالب کشید که خون نیامد. بار سوم چاقو را محکم کشید که بازوی طالب را برید. ناگهان طالب بر اثر درد شدید تکان خورد و خون از بازویش جاری شد. میخواست حرف بزند که جواد گفت خفه شو. دوباره خواست حرفی بزند، جواد گفت خفه شو و با مشت توی دهان طالب کوبید طوری که دندانش شکست و دهانش خونی شد. باز که خواست حرفی بزند جواد گفت الان حالیت میکنم و سپس میلهای سربی را برداشت و به دهان و فک و چانه و دندانهای او زد که وقتی طالب دهانش را باز کرد دندانهای شکستهاش به همراه خون و آب دهان روی شلوارش ریخت. مصطفی نیز با میله سربی دیگر که در دستش بود به جاهای مختلف بدن طالب میزد و این ضربات آنقدر محکم بود که طالب از ناحیهی دندههایش احساس درد شدیدی میکرد.»
پوزش بابت انتشار !😔
#ویژه
@shahid_ketabi
📸 عکس شهیدی که در اتاق رهبر معظم انقلاب نصب شده بود⁉️
♦️آقا فرمودند:«شما به چهره این شهید نگاه کنید، چقدر معصوم و زیباست…الله اکبر…من اینرا در اطاق خودم گذاشته ام و به آن خیلی علاقه دارم.»
👆به آقا گفتم:
«آقا، یک نکته مهمی در این عکس هست که مظلومیت او را بیشتر میرساند.»
♦️آقا نگاه عمیقی به عکس انداخت و با تعجب پرسید که آن نکته چیست؟ گفتم:
« این بسیجی، با سربند خود لوله اسلحهاش را بسته که گرد و خاک وارد لوله اسلحه نشود. یعنی این شهید هنوز به خط و صحنه درگیری نرسیده و با اسلحهاش هنوز تیر شلیک نکرده است.»
با این حرف، آقا عکس را جلوتر برد و در حالی که نگاهش را به آن عزیز دوخته بود، با حسرت و باحالتی زیبا فرمود:
الله اکبر…عجب…سبحان الله…سبحان الله
#نمونه_خاطره
⭕️@shahid_ketabi
🌹 مادر #شهید محمدهادی ذوالفقاری:
از روز اول به ما یاد داده بودند که نباید گرد گناه بچرخیم. زمانی هم که باردار میشدم، این مراقبت من بیشتر میشد. بسیار در مسائل معنوی مراقبت میکردم. به غذاها دقت میکردم و هر چیزی را نمیخوردم.
📚 منبع: کتاب «پسرک فلافل فروش»
✨ پیامبر اکرم -صلیاللهعلیهوآله- : فرزندانتان را در رَحِم مادرانشان تربیت کنید؛ عرض شد: چگونه؟حضرت فرمودند: به مادرشان در زمان بارداری غذای حلال دهید.
📚 جنگ مهدوی، ص۱۳۲
✨ #حدیث | امام صادق -عليه السلام- : «مال حرام در فرزندان آشكار میشود و روی آنها اثر میگذارد»
📚 الکافی، ج۵، ص۱۲۴
🔖 #نمونه_خاطره
@shahid_ketabi
تراوشات و تألیفات شخصی از لالههای عاشق و سالکان شیدا ؛ شُهدا 🥀
https://eitaa.com/joinchat/58851401Cf0a35c16b7
کاظم هر شب توی خواب و خلسه حرف میزد. انقدر که دیگر بعد از مدتی برای بعضیها عادی شده بود؛ ولی ما به محض اینکه به خلسه میرفت، دورش جمع میشدیم.
البته از وقتی باب گفتگو با #شهدا باز شد، جذابیتش چند برابر شد!
«شهید عباس داودی» یکی از دوستانم بود. از کاظم خواستم ازش بپرسد که آیا حرفی برای ما دارد یا نه؟ کاظم توانست شهید را در خلسه ببیند و برای ما از زبان او چند جمله بگوید. چند نفر دیگر هم همینطور؛ مثل «شهید کچپزیان» و «رضاکاظمی». حرفهای ما را برای آنها رد و بدل میکرد! عجیبتر اینکه حتی در آن حالِ بخصوصش توانست با برادرِ حسن حمزه که در عراق اسیر بود ارتباط بگیرد و حرفهایش را برای حسن بگوید و ازش بپرسد که در اسارت چه میکند و حال و روزش چگونه است؛ این یکی دیگر ویژه بود و کم نمانده بود خودمان هم شاخ دربیاوریم.
هر چند میتوان گفت در برابر چیزهایی که ما بعداً از کاظم دیدیم، «#خلسه» اصلاً به حساب نمیآمد و چیز کوچکی محسوب میشد.
راوی : علی داودی
برشی از کتاب #رویای_بانه
خاطراتِ بینظیر #شهید_کاظم_عاملو
#امام_زمان
#خاطرات
(کتاب اول #حقیر از این شهید از طرف موسسه #شهید_ابراهیم_هادی با عنوان #سه_ماه_رویایی به چاپ رسید)
#کپی_با_ذکر_لینک_مجاز_است
@shahid_ketabi
کاظم دو سه ماه تمام، هر شب کارش همین بود. میرفت به خلسه و ما مینشستیم و مینوشتیم.
حالتهایش در «خلسه» را خیلی نمیشود با زبان توصیف کرد؛ اصلاً از این رو به آن رو میشد؛ مدام عرق میکرد و گاهی بهشدّت و تند نفسنفس میزد. حالاتی که من تا الان نمونهای برایش پیدا نکردهام. گاهی در خلسه چیزی را میگفت که آدم سنگکوب میکرد! مثلاً اگر کسی در همان حال بلند میشد و میرفت، کاظم(با چشمان بسته) میگفت فلانی بلند شد یا فلانی آمد تو؛ در همان حال و وسط حرف زدن! یا یکهو اسم یک نفر را میبرد و میگفت: «بگید بره وضو بگیره و برگرده!» یعنی متوجه اطرافش بود که هیچ، میفهمید که طرف وضو دارد یا نه!
نمونه این حالتها را من تابحال نه جایی دیده و نه شنیدهام. نمیدانم چه شد که اسمش را گذاشتیم «#خلسه». گاهی که حالات پیامبر اکرم(ص) را در هنگام دریافت وحی میخوانم و مطالعه میکنم، به یاد کاظم میافتم. همان حالاتی که در هنگام نزول وحی بر پیغمبر خدا عارض میشد؛ حس میکنم چیزی شبیهِ آن است که ما دیدیم. البته بدون شک هزاران مرتبه ضعیفتر و خفیفتر از آنی که برای حضرت اتفاق افتاده است. این فقط احساسی است که من به آن حالت داشتم. چون نه خواب بود و نه بیداری.
برشی از کتاب #رویای_بانه
خاطراتِ بینظیر #شهید_کاظم_عاملو
#امام_زمان
#خاطرات
#کپی_با_ذکر_لینک_مجاز_است
@shahid_ketabi
در انرژی اتمی که بودیم، صبحها چفیه را برمیداشت و میرفت نماز. بعد به سجده میافتاد و ساعتها در همان حال سر میکرد و از خود بیخود میشد؛ گاهی فکر میکردیم لابد خوابش برده. ولی وقتی سراغش میرفتیم میدیدیم نه تنها خواب نیست بلکه سجاده از گریههایش خیس اشک شده است.
واقعا به حالش حسرت میخوردیم.
کنار سدِّ «دز» کاظم برای خودش قبری کنده بود و شبها پا میشد میرفت داخلش میخوابید و در آن با چه سوز و گدازی مناجات میکرد و خلوت داشت.
نمیدانستیم در چه عالمی سیر میکند.
لباسخاکی را در منطقه، دقیق و اصولی به تن میکرد و تابع مقررات بود. یعنی در نظم و انضباط هم سرآمد بود. ما خیلی وقتها کلاه نظامی استفاده نمیکردیم؛ ولی او اینطور نبود؛ هر جا لازم بود، سرش میگذاشت. هر وقت باهاش شوخی میکردیم که «ول کن بابا تو هم!» میگفت «من از کَسِ دیگهای دستور میگیرم.» عقیده داشت اینطوری اگر امام عصر(عج) از ما سوال کنند که آیا از نمایندهای که برایتان تعیین کردم اطاعتپذیری داشتهاید یا نه، نمیتوانیم مطمئن حرف بزنیم و جوابش را بدهیم. میگفت فرمانده را آقا تعیین کرده. برای همین در همه امور نظامی و مقراراتی، دقت عمل داشت و نگاهش به امور اینگونه بود.
ولی ماها کمتر از این زاویه نگاه میکردیم.
برشی از کتاب #رویای_بانه خاطرات بینظیر #شهید_کاظم_عاملو
#خاطرات
#کپی_با_ذکر_لینک_مجاز_است
@shahid_ketabi
ما از کاظم کرامت کم ندیدیم. این نبود که هر حرفی را بدون دلیل قبول کنیم. خود من چند بار امتحانش کردم تا پِی به درستی حرفش ببرم.
یک بار توی حرفها بهم گفت: «وقتی از خونه میومدی، به مادرت گفتی میخوام برم مشهد. درسته؟» با تعجب سر تکان دادم. ادامه داد: «ولی دروغ نگفتی. منظورت از مشهد، محل شهادت یعنی جبهه بوده!»
وا رفتم.
برداشتم این بود که هر وقت حس میکرد ماها مقداری دچار شک شدهایم، یک چشمه میآمد و دوباره همه شکها را به یقین تبدیل میکرد.
درست مثل همین مطلب.
برشی از کتاب #رویای_بانه خاطرات بینظیر #شهید_کاظم_عاملو
#خاطرات
#کپی_با_ذکر_لینک_مجاز_است
@shahid_ketabi
تنها عکسی از شهید که در حال #خلسه از او گرفته شده است
میدان اصلی شهر بانه
سال ۱۳۶۲
#خلسه
#گاهنوشت
#کپی_با_ذکر_لینک_مجاز_است
@shahid_ketabi