🌺🍃🌺
🍃💖
🌺
📖 #برگی_از_زندگی_شهدا (19)
❤️ عشق به حضرت زهرا (س) و جراحت پهلو قبل از شهادت
همسرش، سیده زهرا حسینی نیا تعریف میکند که دو روز قبل از شهادت #شهید_محمد_حسین_سراجی، در خواب دیده است که به او زنگ میزنند و میگویند :
😍 آقای سراجی به آنچه دوست داشت، رسید؛ شهادتش مبارک باشد.
جالب این است که پس از شهادت محمدحسین هم، همرزمانش، این خواب را به نقل از او و برای بازماندگانش تعریف کردند :
"میگفت در خواب دیده بوده که پیراهنهای شهادت را بین رزمندگان توزیع میکنند؛ همه پیراهنها برداشته و پوشیده میشود و تنها یک پیراهن باقی میماند که پهلوی آن، پاره بوده است و همان پیراهن هم، نصیب او میشود."
او سرانجام چند روز پس از این رؤیاهای صادق، در عملیات آزادسازی شهرکهای نبل و الزهراء سوریه، از ناحیه پهلو مجروح میشود و ساعاتی بعد بر اثر شدت جراحت، به دیدار معبود میشتابد.
محمدحسین اهل استان بوشهر و بندر گناوه بود که پس از گذران چند سال از زندگی، به همراه خانواده به قم آمد و در این شهر ساکن شد.
پدرش از جانبازان و آزادگان دوران #دفاع_مقدس بود که پس از چند سال تحمل صدمات ناشی از جراحت، به لقاءالله پیوست.
محمدحسین از نوجوانی به رزم علاقه مند بود و از این رو، در کلاسهای رشته رزمی کاراته شرکت میکرد که سبب شد تا به عنوان یکی از کاراته کاران ورزیده استان شناخته شود؛ ورزشکاری که تا گرفتن کمربند مشکی، این رشته ورزشی را ادامه داد.
💠 جوّ مذهبی خانواده سراجی سبب شد تا او در آن دوران، به عنوان یکی از بچههای اهل مسجد هم شناخته شود، نوجوانی که البته سوابقی نیز در فعالیت در بسیج و به شکل فعال داشت.
علاقه به رزم در این نوجوان تداوم یافت تا اینکه وی موفق شد تا در جوانی، لباس مقدس سپاه را بر تن کند.
✅ اینچنین بود که او به لشکر 17 علی بن ابیطالب (ع) قم پیوست و پس از چندی، به عنوان یکی از نیروهای خط شکن گردان امام حسین (ع) شناخته شد.
وی پس از مدتی با خانواده یکی از هم محله ایهایش وصلت کرد.
🌹 همسرش نقل میکند که :
او از همان روزهای نخست زندگی مشترک، عاشق شهادت بود و این را به زبان میآورد :
"بسیار از شهادت و رفتن صحبت میکرد؛ میگفت من خیلی زود میروم؛ خیلی در این دنیا نمیمانم؛ دائم از شهادت صحبت میکرد و میگفت دعا کن شهید بشوم.
من هم میخندیدم و میگفتم :
😁 شُکرِ خدا ما در جنگ نیستیم؛ آخر چطور میخواهی شهید شوی؟!
میگفت :
😉 تو دعا کن؛ من شهید میشوم."
و اما بحث دفاع از حرم اهل بیت (ع) که پیش آمد، وی نیز از داوطلبانی بود که عشق دفاع از حرم را در سر میپروراند و بارها متقاضی رفتن به سوریه و عراق شد.
این توفیق سرانجام برای او محقق شد و پس از حدود 45 روز حضور در منطقه و در جریان عملیات آزادسازی شهرکهای نبل و الزهراء در کشور سوریه، لباس شهادت پوشید و جاودانه شد.
این در حالی بود که محمدحسین دوست داشت تا مانند مادرش حضرت فاطمه زهرا (س) پس از جراحت از ناحیه پهلو به شهادت برسد که سرانجام هم، اینگونه شد.
😔 روز قبل از شهادت بود که محمدحسین، آخرین تماس را با همسرش برقرار کرد و وقتی از زبان او شنید که "دیگر طاقت ندارم؛ زودتر برگرد"؛ گفت :
"باید صبر و تحمل را از خدا و حضرت زینب (س) بخواهی؛ چراکه شاید دیگر اصلا نیایم."
💫 از شهید محمدحسین سراجی، دو یادگار به نامهای امیرعلی و امیرمحمد بر جا مانده است.
این شهید #مدافع_حرم در حالی به ملکوت پیوست که تنها 35 بهار از زندگی را پشت سر گذاشته بود.
و اما درباره سیره و ویژگیهای اخلاقی این شهید والامقام، سخنان متعددی از خانواده و همرزمان شهید نقل شده است که شاید مهمترین آنها، کم حرف بودن اوست.
یکی از همرزمانش نقل میکند که وقتی ازش درباره کم حرف بودنش پرسیدم؛ اینگونه پاسخ داد :
"اگر میخواهی خدا به تو نگاه کند؛ باید کم صحبت کنی."
✅ در عین حال تلاش برای اقامه نماز اول وقت، دائم الوضو بودن و همچنین مداومت بر خواندن نماز شب، از دیگر ویژگیهای رفتاری این شهید عالیقدر بوده است.
همچنین تلاش داشت تا هر روز، زیارت عاشورا را بخواند و البته خواندن روزانه آن را به دیگران هم توصیه کند.
🕊 پیکر این شهید والامقام مدافع حرم، در گلزار شهدای حضرت علی بن جعفر (ع) قم به خاک سپرده شده است.
#شهید_محمد_حسین_سراجی
#مدافع_حرم
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
🌐 qom.farsnews.com/news/13960819000273
🌺
🍃💖
🌺🍃🌺
💝🍃💝
🍃💝
💝
📜 #ما_تو_را_دوست_داریم
🌹 ابراهیم در اول اردیبهشت سال 36 در محله شهید سعیدی حوالی میدان خراسان دیده به هستی گشود.
☺️ او چهارمین فرزند خانواده بشمار می رفت. با این حال پدرش مشهدی محمد حسین به او علاقه خاصی داشت، او نیز منزلت پدر خویش را بدرستی شناخته بود.
❤️ پدری که باشغل بقالی توانسته بود فرزندانش را به بهترین نحو تربیت کند.
😔 ابراهیم نوجوان بود که طعم تلخ یتیمی را چشید، از آنجا بود که همچون مردان بزرگ زندگی را پیش برد.
🎒 دوران دبستان را به مدرسه طالقانی رفت و دبیرستان را نیز در مدارس ابوریحان و کریم خان گذراند.
😍 سال 55 توانست به دریافت دیپلم ادبی نائل شود. از همان سال های پایانی دبیرستان، مطالعات غیر درسی را نیز شروع کرد.
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
🍃🌹 #شهید_ابراهیم_هادی
✊ #دفاع_مقدس
🌐 وبلاگ شهید ابراهیم هادی
🔻قسمت اول🔺
💝
🍃💝
💝🍃💝
❤️🌹❤️🌹❤️🌹
🌹❤️
❤️
🕊 #سفره_عقدی_که_بوی_شهادت_میداد
❤️ چون آرزوی قلبی اش را می دانستم. به خاطر همین هیچوقت کاری نمی کردم که ناراحت باشد، دوست داشتم از جانب من و علی خیالش راحت باشد و با خیال راحت برود.
✅ حتی یک بار همین اواخر که سوریه بود و زنگ زد گفتم :
محسن جان من اینجا کلاس معرفت نفس می روم، به من گفته اند که اگر از هر شهیدی بعد از شهادت بپرسند که شما برای چه آمدی و شهید شدی و او بگوید که آمدم از حرم دفاع کنم، این قبول نیست.
گفتم :
🌹 محسن تو را به خدا نیتت را فقط برای خدا بکن.
فقط و فقط برای خدا بجنگ.
👈 بگو خدایا من آمده ام از حرمین دفاع کنم برای رضایت تو...
محسن این را که شنید گفت :
زهرا، چقدر دلم را آرامتر کردی...حالا با خیال راحت اینجا هستم.
✍ #راوی : همسر #شهید_محسن_حججی
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
🌐 خاطرات برگرفته از :
farsnews.com/13960521000115
🔹 قسمت دهم
❤️
🌹❤️
❤️🌹❤️🌹❤️🌹
به یاد شهید محسن حججی
🌸 مقام معظم رهبری : ما منتظریم آقای #حاج_احمد_متوسلیان اِن شاءالله بیاید؛ نگویید شهید، ما که خبر ند
شبتون بخیر و نیکی 🌹
التماس دعای فراوان دارم 🙏
ختم صلوات و حمد هم حتی بیشتر از تعداد (460 حمد) به پایان رسید، حاجاتتون روا
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌸🍃
4.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
من از بچه های قدیم جبهه و جنگ شنیده بودم که هرکس میخواست شهید بشه، اگر دعا میکرد شهید میشد.
واقعی دعا میکردا، از خدا می خواست و خدا بهش فیض شهادت رو حتما میداد.
رفتم حرم حضرت زینب و حرم حضرت رقیه؛ گفتم :
بی بی جان دلمون میخواد این دفعه رو با یک نشانه برگردیم از سوریه...
aparat.com
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
#جانباز #مدافع_حرم #محمد_جواد_شریفی
#حاجت_روایی
#نظر_لطف_ائمه
التماس دعا 🙏🌹
🕊💫🕊💫🕊💫🕊💫🕊💫🕊
💠 #دیدار_با_شهدا
بعد اینکه از مزار #شهید_حسین_ضابطی گذشتیم رفتیم مزارهای دیگه ی شهدا، بعضی مزارها خلوت بود.
دلم شکست گفتم این بنده خداها چقدر غریبند...،
🎙 یه چیزی بگم بهتون؛ میرید مزار شهدا یه کاری کنید.
ببینید میدونم بعضی شهدا شدن شهدای معروف و همه بیشتر پیش اونها میرند، اما همه ی شهدا شهیدند!
✅ وقتی یکی شهید میشه، انقدری لیاقت داشته که خدا نصیبش کرده، نمیگم همه ی شهدا لنگه هم بودند ولی هم مشخصه ای داشتند، همشون به دستورات الهی بهتر از ما گوش میکردند.
به نفس خودشون نبودند به حرف خدا بودند.
پس اگر ما میریم شهدایی مثل شهید هادی و شهید پلارک که شهید عطری هست و....بقیه رو هم بریم.
می دونم زیاد هستند، اما انقدر غریبانه رها نکنیم که چه بسا همین غریب نوازی دستگیرتون میشه و چه بسا همون شهید انقدر ارج و قرب داشته باشه که دستتو بگیره.
حالا پر حرفی نکنم، بعد اینکه این مزارها رو با دوستم گذشتیم چند دقیقه هم ایستادیم، خیلی تشنم شد گفتم با خودم، من خیلی تشنمه یه آبی برامون جور کنید شهدا.
بعد اینکه دیدیم مزار شهید پلارک رو پیدا نمی کنیم، گفتم حالا بعدا که برگشتیم اگر پیدا کردیم میریم.
خلاصه اومدیم پایین تر یعنی بین قطعه ی 26 و 27 که کم کم بریم مزارهای دیگه و قطعه های دیگه. یهو دیدم وای یه جا دارند شربت میدند و اصلا محل شربت صلواتی بود.
جاتون خالی شهدا ازمون پذیرایی کردن. 😉
و تشنگی کمتر شد...
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
🔹 قسمت دوم
🕊💫🕊💫🕊💫🕊💫🕊💫🕊
📆 پنج شنبه، ۹۷/۰۵/۱۸