🍃🏴🕯🍃¤•¤•¤•••
دستت😔به روی #خاک
و همه دست میزنند
در این میان #منم که
دودستی به #سر زنم...😭💔
سلام
روزتون متبرک به دعای #قمر_بنی_هاشم (ع)
💔 #علمدار
😔گوشه چشمی...
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
•••¤•¤•¤🍃🕯🏴🍃
🍃💐🌷💐🍃¤•¤•¤•••
#شهیدم_من
✨ماه #رمضان بود که شهید شد، 11 مرداد 92. پیکرش را که آوردند تشییع با شکوهی شد. وقتی گذاشتندش در قبر
😔گفتم : مهدی جان! یادته گفتم وقت خواب تشک بنداز زیرت، گفتی وقتی آدم قراره روی #خاک بخوابه به زیر انداز نیاز نداره.
💕خوشحال بودم که به همه آرزوهاش رسیده بود. می خواست بره #کربلا که رفت و می خواست #شهید بشه که شد...
#مدافع_حرم
#شهید_مهدی_عزیزی
🔻قسمت هفدهم🔺
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
#اللهم_الرزقنا_حرم
آرزومه کربلا برم برم...
آرزومه کربلا برم...💔
•••¤•¤•¤🍃💐🌷💐🍃
🍃🕊🍃🕊🍃🕊
🕊🍃🕊
🍃🕊
🕊
🌺 #کربلایی_ها
😔من در بیماستان بستری بودم. وقتی فهمیدم شهید شده خندیدم. بلند بلند میخندیدم. آنقدری که میرزا (کسی که آمده بود خبر را بدهد) فکر میکرد شوک #عصبی به من دست داده است.
👤پرستار را صدا میکرد. گفتم: «میرزا حالم خوب است. چه میگویی؟ مگر میشود اینها #شهید شوند؟ مجید که دیگر شهید نمیشود؟»
⚠️واقعاً نمیخواستم قبول کنم. میگفتم اگر من زنده ماندهام، حتماً آنها هم زنده هستند. پنج یا شش روز گذشت بعد که دیدم نه ماجرا جدی است، از فشار زیاد چند بار بالا آوردم. #باورم نمیشد.
😭😭خیلی فشار به من آمده بود. از نظر من یک مشت لات و لوت شهید شده بودند و من پرمدعای #خاک برسر مانده بودم و نمیدانستم چه بگویم.
🔻قسمت بیستم
✍به روایت #جانباز #مدافع_حرم کربلایی #حبیب_عبداللهی
Tasnim
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
🍃🕊🍃🕊🍃🕊🍃🕊🍃🕊🍃🕊
#یا_زهرا_س
راز #جبههها بود...
و دستگیریِ #حضرت_مادر،
که زهراییها را #مادرانه میخرید؛
با نشانی بر #پهلو، #سینه،
و گاه #بینشان ماندن..
بر #خاک صحرا...
#فاطمیه
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein