eitaa logo
کانال رسمی شهید روح‌الله قربانی
1.2هزار دنبال‌کننده
3هزار عکس
527 ویدیو
18 فایل
کانال 🌷مدافع حرم شهید روح الله قربانی🌷 متولد : ۱ خرداد ۱۳۶۸ شهادت: ۱۳ آبان ۱۳۹۴ محل شهادت: حلب سوریه بهشت زهرا (س) ، قطعه ۵۳ (کپی مطالب آزاد با ذکر صلوات) @Montazer313_40 تبادلات: @nooraa_315
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از خبرگزاری فارس
نویسنده کتاب «دلتنگ نباش»: 🔹باورم نمی‌شد رهبر انقلاب «دلتنگ نباش» را خوانده باشند. 🔹آرزویم دیدار با حاج‌قاسم است. 🔹در دیدار با رهبر انقلاب ایشان به من فرمودند: شما نویسنده کتاب هستید؟ گفتم: بله. گفتند: خیلی خوب نوشته‌اید. 📙خرید کتاب با تخفیف در لینک زیر: 👉 fna.ir/da9azk @Farsna
هدایت شده از علیرضا پناهیان
📌همراه با نظرات شما 🔻 من دنیا را اینقدر غلط فهمیده بودم و آخرت رو از اون هم غلط تر ... 💬من مادری ۳۲ ساله هستم، فارغ التحصیل دانشگاه امیرکبیر... از وقتی صوت های بحث گناه چیست توبه چگونه است را گوش می دهم، عمیقا نگاهم به دنیا و آخرت و دین عوض شده. واقعا تاسف می خورم برای تمام سال هایی که از عمرم گذشته، و من دنیا را اینقدر غلط فهمیده بودم و آخرت رو از اون هم غلط تر وقتی حاج آقا بحث نظم عالم را مطرح کردند، یادم آمد چقدر در جوانی این موضوع برام سوال بوده و هیچ وقت نتونستم جواب درستش را پیدا کنم...همین طور مباحث برنامه ریزی و منفعت طلبی که عمیقا راهگشا بودند.. اما راستش علت اصلی که تصمیم گرفتم بهتون پیام بدم، این بود که چند روز پیش کتاب دلتنگ نباش، زندگی نامه شهید روح الله قربانی را خواندم... باورکردنی نبود برام که تک تک مواردی که حاج آقا تو این بحث اخیر طرح می کنند، تو زندگی این شهید مدافع حرم کاملا مشهود ند: اهل برنامه بودن، منفعت طلبی، اهل رقابت و مسابقه بودن، آخرت فهمی، ضررگریزی،.... واقعا بحث استاد، جنبه تئوری و خواندن این کتاب و شناختن آدمی که تمام این مولفه ها را در زندگی ش با دقت پیاده کرده، و عاشق واقعی و لایق شهادت می شود، نمونه عملی سبک زندگی ای بود که ایشان مطرح کردند. خواندن این کتاب و گوش دادن این بحث از حاج آقا، نگرشی بسیار عمیق و جدید و متفاوت برای من به وجود آورد که واقعا قابل توصیف نیست، فقط می توانم پیشنهاد کنم همه تجربه اش کنند و این فرصت را به هیچ عنوان از دست ندهند. 🔻کتاب "دلتنگ نباش" به زندگی شهید روح الله قربانی می‌پردازد و توسط انتشارات روایت فتح به چاپ رسیده است. _____________________________ 👈🏻نظر ارسالی در مورد مبحث "گناه چیست؟ توبه چگونه است؟" 📩 شما می‌توانید نظرات خود در مورد این موضوع یا هر کدام از مباحث علیرضا پناهیان را به صورت متن، صوت یا فیلم برای ما ارسال کنید. 🔻پیامگیر: @Admin_Panahian @Panahian_ir
﴾﷽﴿ . روح‌الله خیلی تر و فرز بود و قدرت بدنی بالایی داشت. هر روز خودجوش ورزش می‌کرد. یک کوله پشتی پر از وسایل نظامی داشت که خیلی سنگین بود. کوله‌اش را به دوش می‌انداخت و دور محوطه می‌دوید. خیلی ورزیده بود. . اما من گاهی توی تمرینات نظامی به خاطر اضافه وزن از گروه جا می‌موندم. . یادم است تو تمرینات گروهی، روح‌الله به خاطر من آرام می‌دوید. به خاطر این آرام دویدن همیشه هم توبیخ می‌شد. اما از آنجا که #روح‌الله آخر معرفت بود، با وجود توبیخ باز هم کنار من می‌دوید تا تنها نباشم. . به نقل از: دوست شهید . @shahid_roohollah_ghorbani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 روایتگری بسیار زیبا جانباز مدافع حرم ... امنیت را سر قطع شده و پیکر آتش گرفته دست قطع شده روح الله قربانی آورد نه ... 👌 @shahid_roohollah_ghorbani
🌷پنجشنبه ها اما دلتنگی هایمان رنگ دیگری دارد. به رنگ حسرتی بی پایان به رنگ بغضی کودکانه که زانوی غم بغل کرده و در گوشه ای از گلویمان چمبره زده به رنگ خاطراتی که دیگر تکرار نمیگردد. پنجشنبه ها را مشق گذشته میکنیم. چند خطی از تو مینویسیم روح الله جان تا فراموش نکنیم آدمهای خوب این دنیا را ... و چه تلخ است تحمل فراقشان بر ما جاماندگان..... @shahid_roohollah_ghorbani
﴾﷽﴿ . همسر شهید روح‌الله قربانی: . به محضر حضرت آقا، رهبر خوبان که رسیدیم بعد از درد و دلها به ایشان گفتم: حضرت آقا، روح‌الله چند ماه قبل از شهادتش به من گفت: _ صدای پای امام زمان میاد، می‌شنوی؟ باور کن که من صدای پای امام زمان رو میشنوم. . حضرت آقا لبخند زدند. لبخندی شیرین و عمیق که خیلی برایم جالب بود. سرشان را تکان دادند و فرمودند: خوش به سعادتش. @shahid_roohollah_ghorbani
﴾﷽﴿ . هر دو «سردارزاده» بودند و «هم‌دانشگاهی»... درسشون که تموم شد، شدند «همکار» دست تقدیر «همرزمشون» هم کرد. در جبهه‌های سوریه برای دفاع از حریم اهل بیت. آخه هر دو، عاشق سینه چاک امام حسین بودند. یکی‌شون شد؛ فرمانده تیپ سیدالشهدا یکی‌شونم تخریبچی تیپ سیدالشهدا القصه؛ تخریبچی زودتر شهید شد. اونم چه شهیدی...! فرمانده هرچی که تو روضه‌ها خونده و شنیده بود حالا به چشم می‌دید! یه پتو آورد و شروع کرد به جمع کردن گلی که پرپر شده بود. تخریبچی شو تو بغل گرفت و گفت: ای بی‌معرفت! رفتی و منو با خودت نبردی؟ اما تخریبچی بی‌معرفت نبود. سه روز بعد اومد سراغ فرمانده. دستش رو گرفت و باهم پر‌کشیدند تا خود خدا. همون‌جایی که حسین(ع) ساکن بود. . خلاصه قصه شون هم شد: «عشقِ سیدالشهدا تیپ سیدالشهدا محضر سیدالشهدا» . پ ن: تولد زمینی‌ات مبارک (حاج عمار) فرمانده خوب تیپ سیدالشهدا @shahid_roohollah_ghorbani
﴾﷽﴿ . بابایی ترین دختر دنیاست؛ رقیه... . همون که بارها و بارها با شنیدن اسمش، قربون صدقه‌ی دل نازکش رفتیم. همون که تو روضه‌ها بارها با خود گفتیم: «الهی قربون دلِ کوچیکت که با دیدنِ سرِ بابا...» . ما که لفظ اومدیم، اما #تو عمل کردی! . تویی که به قربان نازدانه‌ترین دختر دنیا رفتی. نه به حرف، به عمل! رفتی و شدی «قربانی» حرم... . سلام ما را به سه ساله ارباب برسان، که تو نزدش آبروداری... . عکس: #اولین_انتشار . عیدتون مبارک🌷
﴾﷽﴿ . روح‌الله تو مرام و معرفت یک بود. جوری خودش رو برای دیگران خرج می‌کرد که انگار خودی وجود ندارد و تمام خودش برای دیگران است! . چنین آدمی می‌تواند شیرین‌ترین و با ارزش‌ترین سرمایه‌اش که «جانش» است، برای نجات انسان‌ها فدا کند. . یک بار سر موضوعی با برادرم حرف می‌زدیم. به او گفتم: من میدونم همه اطرافیانم اگر منافعشون تهدید بشه، من رو کنار می‌زارن و حاضر نیستند به خاطر من خودشون رو هزینه کنند. به جز دو نفر که واقعا با مرام هستند: «مادرم» و «روح‌الله» . به نقل از: یکی از رفقای شهید .
💐اجتماع عظیم #دختران_انقلاب در حمایت از #حجاب 📣 وعده ما : 20 تیرماه ، ساعت 17 ، #ورزشگاه_شیرودی 📣 منتظر حضور #مردان ، #زنان و #جوانان سراسر کشور هستیم ... ♦️حضور هر ایرانی به نیابت از یک #شهید ✅ گروه مردمی آمرین به معروف صراط(دختران انقلاب)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﴾﷽﴿ . بخشی از کتاب #دلتنگ_نباش : . وقتی بقیه برای نمازجماعت رفتند، روح‌الله همراهشان نرفت. دقیقاً جایی هم ایستاد که همه بفهمند او از قصد نماز نمی‌خواند. سید جلو رفت و علت کارش را پرسید. روح‌‌الله گفت: «دوست ندارم جایی که به‌اجبار باید نمازجماعت بخونیم، نماز بخونم. من این قانون رو قبول ندارم. نباید نمازجماعت رو اجباری کنن. منم نمی‌خونم تا اعتراضم رو اعلام کنم. نماز باید فقط و فقط برای خدا خونده بشه. من اصلاً از این آقاجون‌بازیا خوشم نمیاد.» سید با تعجب پرسید: «چی؟ آقاجون‌بازی دیگه چیه؟» - همون افراط و تفریط خودمون. زیاده‌روی تو دین. آقاجون‌بازی دیگه... سید به اصطلاح او خندید. روح‌الله دوست داشت هر کاری را فقط و فقط برای رضای خدا انجام بدهد، نه هیچ‌چیز دیگر. .
﴾﷽﴿ . السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین(ع) . هر که را عـشــق حــســیــن نیست زِ خود بی خبر است کشته عـشـق حــســیــن از همه کس زنده تر است . . هرگاه شب جمعه شهدا را یاد کردید، آنها شما را نزد حضرت اباعبدالله(ع) یاد میکنند. .
﴾﷽﴿ . #شهیدانه_۱ . شهید روح‌الله هدف زندگی خود را از مدتها قبل مشخص کرده بود. می‌خواست «سرباز حقیقی امام زمانش» باشد. هدف گذاری زندگی‌اش را که انجام داد دیگر مابقی کارهایش را بر این اساس تنظیم می‌کرد. قبل از انجام هر کاری اول در نظر می‌گرفت که آن کار، او را به هدفش می‌رساند یا نه...! برای درس خواندن؛ انتخاب شغل ازدواج تفریح ورزش کارهای روزمره یادگیری زبان و حرفه‌های مختلف با خود فکر می‌کرد که کاری را انجام دهد که امامش راضی باشد و سرباز حقیقی ایشان شود. _______ _______ تلنگر: آیا ما هم چنین هستیم؟ در روز چند بار به یاد امام زمانمان میافتیم؟ قبل از انجام هر کاری رضایت او را در نظر می‌گیریم؟ هدف زندگی ما چیست؟ کاش ما هم چون شهید روح‌الله قربانی برای امام زمانمان زندگی کنیم.... @shahid_roohollah_ghorbani
﴾﷽﴿ . بخشی از کتاب  : . هر دو با هم وارد صحن و سرای امام‌رضا شدند. وقتی چشمشان به گنبد طلای امام‌رضا افتاد، سلام که دادند، بغض زینب شکست. . اشک‌هایش سرازیر شد. روح‌الله گوشه‌ای ایستاد تا زینب بتواند راحت حرف‌هایش را بزند. زینب به گنبد طلا خیره شد بود و اشک می‌ریخت. . آخرین باری که آمده بود مشهد، تنها بود و حالا با همسرش آمده بود. همان کسی که امام‌رضا سر راهش گذاشته بود. وقتی حرف‌هایش تمام شد، رفت پیش روح‌‌الله. با هم رفتند روبه‌روی گنبد و روی فرش‌هایی که پهن بود، نشستند.  روح‌‌الله کتاب دعا را دست زینب داد و گفت: «چرا این‌قدر گریه کردی؟» . زینب سرش را بلند کرد و به گنبد نگاه کرد: «یاد اون سالی افتادم که تنها اومدم مشهد. از امام‌رضا خواستم یه همسر خوب سر راهم بذاره. همون شبی که دعا کرده بودم، نیم ساعت بعدش خاله‌فاطی به مامانم زنگ زده بود و تو رو معرفی کرده بود. من این رو وقتی رسیدم تهران فهمیدم، از روی ساعت و تاریخ تماس خاله. الان که چشمم به گنبد افتاد، از مهربونی و لطف امام‌رضا گریه‌م گرفت. امام‌رضا حاجتم رو داد. روح‌الله تو خیلی خوبی!» . روح‌الله سرش را تکان داد و گفت: «اتفاقاً منم دو ماه قبل از اینکه خاله تو رو بهم پیشنهاد بده، اومدم مشهد. منم خیلی دعا کردم. عنایت امام‌رضا بود که خدا تو رو سر راهم قرار داد. تو هم خیلی خوبی زینب.» . قلبشان مملو از عشق بود. عشق به امام رئوفی که حاجتشان را داده بود. روح‌الله روی دوزانو نشسته بود و قرآن می‌خواند. قرآن‌خواندنش که تمام شد، دستانش را رو به آسمان بلند کرد. آهسته دعا می‌کرد. زینب خیلی متوجه دعاهایش نشد. از بین آن‌ها فقط یکی را شنید: «اللهم ارزقنا شهادة فی سبیل الله.» ___ ___ پ‌ن: مُهرِ «علی بن موسی الرضا» دارد شهادت نامه اش...