eitaa logo
کانال رسمی شهید روح‌الله قربانی
1.2هزار دنبال‌کننده
3هزار عکس
527 ویدیو
18 فایل
کانال 🌷مدافع حرم شهید روح الله قربانی🌷 متولد : ۱ خرداد ۱۳۶۸ شهادت: ۱۳ آبان ۱۳۹۴ محل شهادت: حلب سوریه بهشت زهرا (س) ، قطعه ۵۳ (کپی مطالب آزاد با ذکر صلوات) @Montazer313_40 تبادلات: @nooraa_315
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 روایتگری بسیار زیبا جانباز مدافع حرم ... امنیت را سر قطع شده و پیکر آتش گرفته دست قطع شده روح الله قربانی آورد نه ... 👌 @shahid_roohollah_ghorbani
🌷پنجشنبه ها اما دلتنگی هایمان رنگ دیگری دارد. به رنگ حسرتی بی پایان به رنگ بغضی کودکانه که زانوی غم بغل کرده و در گوشه ای از گلویمان چمبره زده به رنگ خاطراتی که دیگر تکرار نمیگردد. پنجشنبه ها را مشق گذشته میکنیم. چند خطی از تو مینویسیم روح الله جان تا فراموش نکنیم آدمهای خوب این دنیا را ... و چه تلخ است تحمل فراقشان بر ما جاماندگان..... @shahid_roohollah_ghorbani
﴾﷽﴿ . همسر شهید روح‌الله قربانی: . به محضر حضرت آقا، رهبر خوبان که رسیدیم بعد از درد و دلها به ایشان گفتم: حضرت آقا، روح‌الله چند ماه قبل از شهادتش به من گفت: _ صدای پای امام زمان میاد، می‌شنوی؟ باور کن که من صدای پای امام زمان رو میشنوم. . حضرت آقا لبخند زدند. لبخندی شیرین و عمیق که خیلی برایم جالب بود. سرشان را تکان دادند و فرمودند: خوش به سعادتش. @shahid_roohollah_ghorbani
﴾﷽﴿ . هر دو «سردارزاده» بودند و «هم‌دانشگاهی»... درسشون که تموم شد، شدند «همکار» دست تقدیر «همرزمشون» هم کرد. در جبهه‌های سوریه برای دفاع از حریم اهل بیت. آخه هر دو، عاشق سینه چاک امام حسین بودند. یکی‌شون شد؛ فرمانده تیپ سیدالشهدا یکی‌شونم تخریبچی تیپ سیدالشهدا القصه؛ تخریبچی زودتر شهید شد. اونم چه شهیدی...! فرمانده هرچی که تو روضه‌ها خونده و شنیده بود حالا به چشم می‌دید! یه پتو آورد و شروع کرد به جمع کردن گلی که پرپر شده بود. تخریبچی شو تو بغل گرفت و گفت: ای بی‌معرفت! رفتی و منو با خودت نبردی؟ اما تخریبچی بی‌معرفت نبود. سه روز بعد اومد سراغ فرمانده. دستش رو گرفت و باهم پر‌کشیدند تا خود خدا. همون‌جایی که حسین(ع) ساکن بود. . خلاصه قصه شون هم شد: «عشقِ سیدالشهدا تیپ سیدالشهدا محضر سیدالشهدا» . پ ن: تولد زمینی‌ات مبارک (حاج عمار) فرمانده خوب تیپ سیدالشهدا @shahid_roohollah_ghorbani
﴾﷽﴿ . بابایی ترین دختر دنیاست؛ رقیه... . همون که بارها و بارها با شنیدن اسمش، قربون صدقه‌ی دل نازکش رفتیم. همون که تو روضه‌ها بارها با خود گفتیم: «الهی قربون دلِ کوچیکت که با دیدنِ سرِ بابا...» . ما که لفظ اومدیم، اما #تو عمل کردی! . تویی که به قربان نازدانه‌ترین دختر دنیا رفتی. نه به حرف، به عمل! رفتی و شدی «قربانی» حرم... . سلام ما را به سه ساله ارباب برسان، که تو نزدش آبروداری... . عکس: #اولین_انتشار . عیدتون مبارک🌷
﴾﷽﴿ . روح‌الله تو مرام و معرفت یک بود. جوری خودش رو برای دیگران خرج می‌کرد که انگار خودی وجود ندارد و تمام خودش برای دیگران است! . چنین آدمی می‌تواند شیرین‌ترین و با ارزش‌ترین سرمایه‌اش که «جانش» است، برای نجات انسان‌ها فدا کند. . یک بار سر موضوعی با برادرم حرف می‌زدیم. به او گفتم: من میدونم همه اطرافیانم اگر منافعشون تهدید بشه، من رو کنار می‌زارن و حاضر نیستند به خاطر من خودشون رو هزینه کنند. به جز دو نفر که واقعا با مرام هستند: «مادرم» و «روح‌الله» . به نقل از: یکی از رفقای شهید .
💐اجتماع عظیم #دختران_انقلاب در حمایت از #حجاب 📣 وعده ما : 20 تیرماه ، ساعت 17 ، #ورزشگاه_شیرودی 📣 منتظر حضور #مردان ، #زنان و #جوانان سراسر کشور هستیم ... ♦️حضور هر ایرانی به نیابت از یک #شهید ✅ گروه مردمی آمرین به معروف صراط(دختران انقلاب)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﴾﷽﴿ . بخشی از کتاب #دلتنگ_نباش : . وقتی بقیه برای نمازجماعت رفتند، روح‌الله همراهشان نرفت. دقیقاً جایی هم ایستاد که همه بفهمند او از قصد نماز نمی‌خواند. سید جلو رفت و علت کارش را پرسید. روح‌‌الله گفت: «دوست ندارم جایی که به‌اجبار باید نمازجماعت بخونیم، نماز بخونم. من این قانون رو قبول ندارم. نباید نمازجماعت رو اجباری کنن. منم نمی‌خونم تا اعتراضم رو اعلام کنم. نماز باید فقط و فقط برای خدا خونده بشه. من اصلاً از این آقاجون‌بازیا خوشم نمیاد.» سید با تعجب پرسید: «چی؟ آقاجون‌بازی دیگه چیه؟» - همون افراط و تفریط خودمون. زیاده‌روی تو دین. آقاجون‌بازی دیگه... سید به اصطلاح او خندید. روح‌الله دوست داشت هر کاری را فقط و فقط برای رضای خدا انجام بدهد، نه هیچ‌چیز دیگر. .
﴾﷽﴿ . السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین(ع) . هر که را عـشــق حــســیــن نیست زِ خود بی خبر است کشته عـشـق حــســیــن از همه کس زنده تر است . . هرگاه شب جمعه شهدا را یاد کردید، آنها شما را نزد حضرت اباعبدالله(ع) یاد میکنند. .
﴾﷽﴿ . #شهیدانه_۱ . شهید روح‌الله هدف زندگی خود را از مدتها قبل مشخص کرده بود. می‌خواست «سرباز حقیقی امام زمانش» باشد. هدف گذاری زندگی‌اش را که انجام داد دیگر مابقی کارهایش را بر این اساس تنظیم می‌کرد. قبل از انجام هر کاری اول در نظر می‌گرفت که آن کار، او را به هدفش می‌رساند یا نه...! برای درس خواندن؛ انتخاب شغل ازدواج تفریح ورزش کارهای روزمره یادگیری زبان و حرفه‌های مختلف با خود فکر می‌کرد که کاری را انجام دهد که امامش راضی باشد و سرباز حقیقی ایشان شود. _______ _______ تلنگر: آیا ما هم چنین هستیم؟ در روز چند بار به یاد امام زمانمان میافتیم؟ قبل از انجام هر کاری رضایت او را در نظر می‌گیریم؟ هدف زندگی ما چیست؟ کاش ما هم چون شهید روح‌الله قربانی برای امام زمانمان زندگی کنیم.... @shahid_roohollah_ghorbani
﴾﷽﴿ . بخشی از کتاب  : . هر دو با هم وارد صحن و سرای امام‌رضا شدند. وقتی چشمشان به گنبد طلای امام‌رضا افتاد، سلام که دادند، بغض زینب شکست. . اشک‌هایش سرازیر شد. روح‌الله گوشه‌ای ایستاد تا زینب بتواند راحت حرف‌هایش را بزند. زینب به گنبد طلا خیره شد بود و اشک می‌ریخت. . آخرین باری که آمده بود مشهد، تنها بود و حالا با همسرش آمده بود. همان کسی که امام‌رضا سر راهش گذاشته بود. وقتی حرف‌هایش تمام شد، رفت پیش روح‌‌الله. با هم رفتند روبه‌روی گنبد و روی فرش‌هایی که پهن بود، نشستند.  روح‌‌الله کتاب دعا را دست زینب داد و گفت: «چرا این‌قدر گریه کردی؟» . زینب سرش را بلند کرد و به گنبد نگاه کرد: «یاد اون سالی افتادم که تنها اومدم مشهد. از امام‌رضا خواستم یه همسر خوب سر راهم بذاره. همون شبی که دعا کرده بودم، نیم ساعت بعدش خاله‌فاطی به مامانم زنگ زده بود و تو رو معرفی کرده بود. من این رو وقتی رسیدم تهران فهمیدم، از روی ساعت و تاریخ تماس خاله. الان که چشمم به گنبد افتاد، از مهربونی و لطف امام‌رضا گریه‌م گرفت. امام‌رضا حاجتم رو داد. روح‌الله تو خیلی خوبی!» . روح‌الله سرش را تکان داد و گفت: «اتفاقاً منم دو ماه قبل از اینکه خاله تو رو بهم پیشنهاد بده، اومدم مشهد. منم خیلی دعا کردم. عنایت امام‌رضا بود که خدا تو رو سر راهم قرار داد. تو هم خیلی خوبی زینب.» . قلبشان مملو از عشق بود. عشق به امام رئوفی که حاجتشان را داده بود. روح‌الله روی دوزانو نشسته بود و قرآن می‌خواند. قرآن‌خواندنش که تمام شد، دستانش را رو به آسمان بلند کرد. آهسته دعا می‌کرد. زینب خیلی متوجه دعاهایش نشد. از بین آن‌ها فقط یکی را شنید: «اللهم ارزقنا شهادة فی سبیل الله.» ___ ___ پ‌ن: مُهرِ «علی بن موسی الرضا» دارد شهادت نامه اش...
﴾﷽﴿ . #شهیدانه_۲ . شهید روح‌الله به صله رحم خیلی اهمیت می‌داد. زود به زود از فامیل و دوست و آشنا خبر می‌گرفت. تا جایی که می‌توانست به دیدنشان می‌رفت. اگر مأموریت بود یا مشغله کاری داشت حتما تماس می‌گرفت و احوالپرسی می‌کرد. نام تمام اقوام را در دفتر خود یادداشت کرده بود. با هرکسی که تماس می‌گرفت جلوی نامش را تیک می‌زد. یکی از اقوامشان مسیحی بود. مقید بود هر سال، سال نو میلادی را به او تبریک بگوید. ________ ________ تلنگر: ما در روزمرگی‌های شلوغمان چقدر به یاد اقوام و آشنایان میفتیم؟ آخرین باری که از حالشان باخبر شدیم کی بوده؟ خوب است همین الان به یاد شهید روح‌الله قربانی، ما هم دفتری برداریم و نام آشنایان را در آن بنویسیم. هر کدام را می‌توانیم سر بزنیم و هر که را نمی‌توانیم تماس بگیریم. حتی شده با یک پیامک از حالشان با خبر شویم.... .
﴾﷽﴿ . رو به قبله کن! دست بر سینه گذار... . چشم‌هایت را ببند و نیت کن؛ از طرف #شهید_روح_الله_قربانی ۳ بار سلام ده بر سالار شهیدان، . صلی الله علیک یا اباعبدالله صلی الله علیک یا اباعبدالله صلی الله علیک یا اباعبدالله . #روح‌الله عاشق حسین(ع) است... حتما امشب در کربلا سلامت را به امام خواهد رساند... . زیارتت قبول زائر کرب و بلا .
﴾﷽﴿ . #شهیدانه_۳ . روح‌الله مقید بود در خیابان آشغال نریزد. یک بار تو ماشین بودیم. از شیشه ماشین یه پوست پسته انداختم بیرون. روح‌الله زد روی ترمز و گفت: چرا آشغال تو ریختی بیرون؟ گفتم آشغال نبود، یه پوست پسته بود. گفت: هرچی... نباید می‌نداختی! پیاده شو برو برش دار! گفتم: روح‌الله بیخیال، وسط اتوبان چطوری برم پوست پسته رو پیدا کنم. خیلی طول کشید تا مجابش کنم و نروم اما از آن به بعد دقت کردم تا دیگر آشغال در خیابان نریزم. . به نقل از: یکی از دوستان شهید _  _ تلنگر: آیا برای ما هم مهم است که حتی به اندازه پوست پسته آشغال در طبیعت و خیابان نریزیم و دیگران را به زحمت نیندازیم؟ _ تلنگر۲: اگر از امروز قوانین راهنمایی و رانندگی و شهری را رعایت کردیم( حتی اندازه ی نریختن آشغال در خیابان و رد نشدن از چراغ قرمز) ثوابش را به شهید هدیه کنیم. او حتما جبران خواهد کرد... .
. #شهیدانه_۴ . یکبار مشغول کار بودیم که تلفن روح‌الله زنگ خورد. نمیدونم چه کسی پشت خط بود که روح‌الله با دیدن شماره‌اش سریع تلفن رو جواب داد. حرکاتش را زیر نظر داشتم. خیلی شمرده شمرده و با احترام کامل صحبت می‌کرد. برایم جالب شد بدونم چه کسی پشت خطه که روح‌الله اینقدر محترمانه با او صحبت می‌کنه. آن شخص رو «شما» خطاب می‌کرد و معلوم بود خیلی برایش عزیز است که اینطوری با او صحبت می‌کند. تلفنش که تموم شد پرسیدم کی بود؟ گفتم: بابام خیلی تعجب کردم. باورم نمی‌شد. روح‌الله در نهایت ادب و احترام با پدرش صحبت می‌کرد.  این همه احترام در کلام با پدرش واقعا برایم شیرین و جالب بود. . به نقل از: سیدمحسن مرتضویان(دوست و همرزم شهید) _____ _____ تلنگر: طرز برخورد ما با پدر و مادرمان چگونه است؟ آیا ما هم با پدر و مادرمان، در نهایت ادب و احترام صحبت می‌کنیم؟ گوش کردن به حرفشان که جای خود... _____ پ‌ن: هر وقت با پدر و مادرمان با احترام صحبت کردیم یا امرشان را اجابت کردیم، ثواب آن را هدیه کنیم به شهدا به ویژه #شهید_روح_الله_قربانی  بی پاسخ نخواهند گذاشت ان شاءالله...
﴾﷽﴿ امام خامنه‌ای: «سلام و رضوان خدا بر شهید عزیز روح‌الله قربانی» 🌷🌷🌷🌷🌷