همین قدر عادی. همین قدر سریع، مثل یک چشمبههمزدن. ساک جمعکردن آن روز، ولی زمین تا آسمان با همیشه فرق داشت. همهچیز برایش مثل تصویر رعدوبرق بود؛ طوفانی و تند و ترسناک. روحالله از در که آمد تو، چشمهایش سرخ بود: «من باید زودتر برم زهره. ساکم رو ببند.» این را توی بدوبدوکردنهایش برای جمعکردن وسایلش گفت. زهره سر جایش میخکوب شد. تازه چند شب پیش رضایت داده بود. انتظار نداشت به همین زودی مأموریت عراق روحالله جور بشود. نفسش بالا نیامد. رفت توی اتاق. دنبال ساک گشت.
#قلبی_برایت_می_تپد
#شهید_روح_الله_قربانی #بریده_کتاب
وقت اسم گذاری، زهره روی محمدحسین اصرار کرد: «پیامبر گفتن توی هر خونه ای، پسری هم اسم من باشه.» دوست داشت پسرش مثل محمدحسین طباطبایی، که آن روزها نابغه قرآنی شده بود، توی مسیر اهل بیت و قرآن گل کند.
اما روح الله حسابی مخالف بود. می گفت: «من دوست ندارم بچه م دو تا اسم داشته باشه.» تصورش این بود که خیلی ها یا محمدش را می گویند یا حسینش را.
زهره هم کوتاه نمی آمد: «وقتی پدر و مادر بچه را خوب صدا بزنن، اطرافیان هم خوب صداش می زنن.» روح الله اما توی کتش نمی رفت: «چرا اطرافیان رو به سختی بندازیم؟ یه اسم رو صدا کنن دیگه.»
بعد از اینکه آقاجان اذان و اقامه را در گوش پسرشان گفت، روح الله اسم حسین و محمدحسین را روی کاغذ نوشت. بین قرآن گذاشت تا آقاجان اسم را انتخاب کند؛ ولی آقاجان این کار را به عزیز سپرد.
بعد از اصرار زیاد، قرآن که باز شد، اسم حسین آمد. روح الله مثل شادی بعد از گل از جا پرید و زینب را توی هوا چرخاند.
#قلبی_برایت_می_تپد
#شهید_روح_الله_مهرابی # بریده_کتاب
@maghar98
دوست داشتن یک چیز است، دوست داشته شدن چیز دیگر. در انتظار بودن دنیایی است و در انتظار گذاشتن دنیایی دیگر... این عشق است که به قلب ها تپش می دهد و این کتاب هم از قلبی می گوید که برای دوری از یار می تپد...
شیرینی رسیدن به عشق وصف ناپذیر است و بعضی ها آنرا بر روی زمین خاکی و برخی دیگر در آسمان ها به سراغش می روند.
روایت کتاب "قلبی برایت می تپد" از زبان ظاهری گفته نشده بلکه زبان دل اینجاست که از زندگی سینوس وار و پر فراز و نشیب شهید مدافع حرم روح الله مهرابی از زبان همسر و همدمش روایت می کند. این کتاب توسط انتشارات شهید کاظمی در قطع رقعی و با 264 صفحه در اختیار عموم کتاب دوستان عزیز علل الخصوص دوست داران حوزه شهدای مدافع حرم قرار گرفته است.
#قلبی_برایت_می_تپد
#شهید_روح_الله_مهرابی
#بریده_کتاب
انگار گرد آرامش را به قلب همهشان پاشیدند. برایش آن لحظه خریدنیترین لحظه عمرش بود.
زهرهای که سختی حال حسین و زینب برایش رمقی نگذاشته بود به این فکر کرد که اگر
روح الله زیارت دلچسب امام حسین(علیه السلام) نصیبش شد او هم جا نمانده...
#قلبی_برایت_می_تپد
#شهید_روح_الله_مهرابی
#بریده_ کتاب۰
🔹بنده خودم هم با این که گرفتاری کاریم زیاد است، اما بحمدلله از کتاب منفک نشدهام و در حقیقت نمیتوانم منفک بشوم.
🔰 در خلال کارهای فراوان و سنگینی که بر دوش ما هست، دائما با کتاب سر و کار دارم.
🍃 احساس میکنم که اگر انسان بخواهد در زمینه معنوی و فرهنگی تر و تازه بماند، جز رابطه با کتاب چارهای ندارد.
🍀 البته مسئله، مسئلۀ چاره داشتن یا نداشتن نیست؛ مسئلۀ میل و شوق و یک چیز اجتنابناپذیر برای کسی است که اهل کتاب باشد.
🔸 مقام معظم رهبری
#کتاب #کتابخوانی #رهبر_انقلاب #کتاب_خوب
چادر خونین
نشسته است به خون چادر سیاه و سپیدت
رسیده اول پاییز، صبح روشن عيدت
نشسته بودی و چشمت به بارگاه زلالی...
زلال مثل همان اشکهای سرخ و سپیدت
و غرق درددلی ساده بود دخترک تو...
رسید پیک شهادت و بیحساب خریدت
زن شهید! زن زندگی! چه آخر خیری!
تمام معنی آزادی است وصف شهیدت
سلام من به تو! امشب بهشت منتظر توست
بهای چادر خونین توست صبح امیدت.
✍🏻 حامد اهور
شهدای_حرم_شاهچراغ
زن_زندگی_شهادت
#حجاب #شیراز_تسلیت
ایران_تسلیت #شاهچراغ
@maghar98
45.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ ماشاءالله به این دختران دهه هشتادی
به این اندک بد حجابان بد ذهن و بی فکر نگاه نکنید، دختران این سرزمین اعم از باحجابان و بدحجابان انقلابی به وقت حوادث خیلی خوب پای کار هستند👌
🔹 این روز ها دهه هشتادی هامون خیلی ترکوندن، زن زندگی آزادی یعنی این😊
🔹اجرای سرود بنات الحیدر در میدان آزادی☝️
🔹 با حضور دخترانِ باحیا و پسرانِ غیورِ ایرانِ قوی در کنار نیروهای امنیت
🔻اجازه ندیم فقط زشتی ها و مشکلات ، که هدف دشمن فقط دیده شدن اینها هست برجسته بشه
ایران_قوی دهه_هشتادی
#زن_عفت_افتخار #لبیک_یا_خامنه_ای #حجاب
مرد_غیرت_اقتدار
maghar98
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از خون جوانان حرم😞، لاله دمیده🥀
بابا به حرم آمده با ناله، ولی قدّ خمیده
گوید یارمنیامد،
کس و کارم نیامد،
علمدارم نیامد
#شاهچراغ #شیراز_تسلیت #ایران_تسلیت
@maghar98
شهیدانه
باَیِّ ذَنبِ قُتِلَت
به کدامینگناه کشته شدند؟
شهدای دانش آموز حادثه تروریستی شیراز
#شاهچراغ #شیراز_تسلیت #ایران_تسلیت
شروع کرد بیهدف شلیک کردن به سمتم. از روی خط سیر گلوله و نوری که از لولهی تفنگش در لحظهی شلیک ایجاد میشد محلش را فهمیدم. جایی که فکر میکردم آنجاست را به رگبار بستم. غیب شد. خشاب من هم تمام شد. خواستم خشابم را عوض کنم اما قسمت عقبی خشاب در تفنگ گیر کرد، در حالی که اول باید قسمت جلویش در تفنگ جا میافتاد! حادثهی غافلگیرکنندهی خشاب، رعب شدیدی در دلم انداخته بود، ترس و احساسات متناقضی داشت. من که الان نمیتوانم خشاب تفنگم را جا بزنم، اگر بفهمند کجا هستم چه بلایی سرم میآید؟!
بالاخره توانستم بعد از کلی دردسر و استرس شدید، خشاب را درست جا بزنم. تفنگ را پر کردم و برگشتم عقب. آنجا که رسیدم متوجه شدم فقط من بودم که تا آنجا جلو رفته بودم و هیچ کدام از دوستانم همراهم نبودهاند.
موقع برگشتن به عقب، داخل کانالی که آنجا حفر کرده بودند سقوط کردم، در همان حال به صورت ناخودآگاه دستم روی ماشه بود و همینطور تیراندازی میکردم. بدون اینکه بدانم کجا را میزنم همینطور به اطرافم شلیک میکردم. خدا رحم کرد زخمی نشدم.
به خودم مسلط شدم. برگشتم عقب. حس میکردم پایم خیلی درد میکند، ولی نمیدانستم چرا. کنار یکی از رفقای رزمندهام نشستم و پایم را دراز کردم. گفتم فکر میکنم زخمی شده باشم. پاهایم را که خوب وارسی کرد گفت گلوله نخوردهام و درد ظاهرا به خاطر همان سقوط است.
بعد از مطمئن شدن از اینکه زخمام خطرناک نیست دوباره به سمت خاکریز برگشتم. این بار دوستانم جلوتر رفته بودند. توانستیم همهی سربازان دشمن در خط اول را بکشیم.
#من_در_رقه_بودم #بریده_کتاب
تفکر داعش خطرناک هست، روزی در سوریه و روزی در #شاهچراغ
ازدواج تنها افق پیش روی دختران مهاجر مجرد، برای خروج از مهمان خانه ها بود . داستان های متعددی از فرار بعضی از این دختر ها از مهمان خانه هایی که در اصل یک « زندان نرم » بودند . نقل می شد . در طول مدت انتظار در مهمان خانه و با توجه به شرایط سخت زندگی در آن ها ، دختران مهاجر معمولا به این سمت کشیده می شدند که به اولین خواستگار جواب مثبت بدهند.
خود من هم چند بار به مهمان خانه دختران مهاجر رقه سرزدم تا همسری پیدا کنم اما غالبا جواب امیر مهمان خانه و همسرش منفی بود و می گفتند : « دختر مهاجر جدید با اوصافی که تو می خواهی نداریم .»
روند های اداری کار به این ترتیب بود : مرید که دنبال همسر می گشت باید فرمی را پر می کرد و در آن توصیفات و اصلیت دختر مهاجری را که دوست داشت با او ازدواج کند می نوشت . اگر یک نفر با چنین شرایطی پیدا می شد ، جلسه « آشنایی شرعی » بین او و آن دختر ، با حضور امیر مهمان خانه و همسرش برگذار می شد و اگر دو طرف توافق داشتند ، ازدواج صورت می گرفت .
#من_در_رقه_بودم
#بریده_کتاب
تفکر داعش خطرناک هست، روزی در سوریه و روزی در #شاهچراغ
در آن سوی خاکریز شروع به جلو رفتن کردم. شروع کردم به شلیک به سمت پنجره ها و درب های ساختمانی که روبرویم قرار داشت. تقریبا می دویم و بدون وقفه تیر می انداختم. در همان لحظات مدام مشغول گفتن ذکر خدا بودم. بالاخره رسیدم به ساختمان.
صدای گلوله ها را می شنیدم و خط سیر گلوله هم نشان می داد محل شلیکشان کجاست. صدای الله اکبر و انفجار و صدا کردن ها همه جا را پر کرده بود.
جلوی درب ساختمان ایستادم. حس کردم شبح یک نفر را داخل ساختمان می بینم. صدای تند راه رفتنم باعث شد شک کند. با لهجه ی سوری پرسید: «تو کی هستی؟» من هم با همان لهجه پرسیدم: «تو کی هستی؟» با لحنی عصبانی گفت: «می گویم کی هستی؟»....
#من_در_رقه_بودم
#بریده_کتاب
تفکر داعش خطرناک هست، روزی در سوریه و روزی در #شاهچراغ
چه خون ها ریخته شد و سرمایه ها بر باد رفت که هیچ گاه بر نمی گردند ولی آیا احتمال بازگشت نیست مگر سالها پیش سپاه صحابه یا القاعده یا طالبان پدید نیامدند و سپس داعش شاید ندانستن دلایل شکل گیری و ریز مناسبات و روش های این گروه ها باعث شد تا دوباره با قوت و قدرت بیشتری در جایی دیگر سر بر بیاورند.
عموم جامعه باید این کتب را بخوانند تا هم با ابعاد این جریان و جریان های مشابه آشنا شوند و هم برای آینده و ضعف و قوت های مناسبات مختلف با دقت تر عمل کنند.
هشدار جدی کتاب به همه آنهایی است که توجه ندارند تفکر متکی بر دگماتیسم و تکفیر ناشی از آن هیچ حد یقفی ندارد یعنی دومینویی است که هیچ مهره ایی از آن در این سلسله از سقوط در امان نیست.
در این کتاب یک مسیر مشخص از تفکر سلفی گری و گسترش آن در تونس به سمت شرایط دیکتاتور محور مقابل چشم ببیننده ترسیم می شود.
در نهایت ابوزکریا بعد از مدتی مواجهه عینی با لجن و سیاهی جاری در دولت اسلامی عراق و شام مانند خیلی های دیگر با ترفندهای بسیار و سختی از آن جهنم می گریزد تا باقی عمرش را با خاطرات آن جنایتها و فجایع به سر ببرد.
من در رقه بودم، کتاب خاطرات محمد فاهم، (ابوزکریا) عضو سابق دولت اسلامی عراق و شام است که هادی یحمد این خاطرات را به کتاب تبدیل کردهاست. فاهم یک جوان تونسی است ،که در نوامبر ۲۰۱۵ به داعش پیوست و طی یک مصاحبه خاطرات خود و دوستانش را بازگو میکند .او بیشتر وقتش را در رقه، سوریه گذرانده و سپس به کشورش بازمیگردد. این کتاب، پر فروشترین کتاب نشر نارگل شد.
#من_در_رقه_بودم
تفکر داعش خطرناک هست، روزی در سوریه و روزی در #شاهچراغ
از کنار سربازی رد شدم که گلوله، همهی پایینتنهاش را سوراخ سوراخ کرده بود. سوراخی که همینطور خون از آن بیرون میآمد را میدیدم و صدای گرفتهی نفسهایی که از گلویش بیرون میآمد را میشنیدم. انگار میخواست جانش را که در حال فرار از بدنش بود، به تنش برگرداند. برایم اهمیتی نداشت. خشابهای کلاشینکفی که همراهش بود را برداشتم و راهم را ادامه دادم.
آن شب، صحنهی رعبانگیز خونهای تیره را دیدی، بوی باروت خفهات کرد، روی تکهپارههای بدن آدمها راه رفتی و از صدای انفجارها کر شدی. این قانون غزوهای بودکه برای مشارکت در آن به اینجا آمده بودی. اگر نکشی کشته میشوی. الان بهتر است به چیزهایی فکر کنی که جلوتر از جسد سرباز گمنامی قرار دارد که پشت سر خود رهایش کردی. فکر میکنی او هم مثل تو عاشق مادرش بوده؟ قطعا مادر او هم با سوز و گداز برایش گریه خواهد کرد. همانطور که مادر تو یک بار برایت گریه کرد، در آن تابستان، آن روز که در اتاق ملاقات در زندان المرناقیة نشسته بودی و مادرت تو را از پشت شیشه دید. شاید کل داستان، داستان گریه ورنج مادرهایی باشد که دارند برای بچههایشان، چه فرشته باشند و چه موجودات وحشی، گریه میکنند!»
#من_در_رقه_بودم
#بریده_کتاب
تفکر داعش خطرناک هست، روزی در سوریه و روزی در #شاهچراغ
شهیدانه
برسد به دست آقایان رئیسی و اژهای!
🔹در روزهای اخیر میلیونها نفر از والدین دانشجویان و دانشآموزان به خاطر ناامنی و آشوبهای ایجاد شده در دانشگاهها و سطح شهرها و نگرانی بابت سلامت فرزندان شان نصفهجان شدند ...
🔹خانوادههای حافظان امنیت (پلیس، سپاه، بسیج، نیروهای امنیتی و ...) لحظه به لحظه در انتظار تلخ خبر شهادت یا جراحت عزیزانشان پیر شده و برخی برای همیشه داغدار جگرگوشههایشان شدند ... مثل #شهید_ارمان_علی_وردی و حادثه ی تلخ #شاهچراغ
🔹 فعالان اقتصادی، کاسبان جزء و تولیدکنندگان آسیب پدیده از بحران کرونا دوباره به ورطهی رکود افتادند ...
🔹روح و روان مردم خسته از مشکلات معیشتی و فشارهای اقتصادی زیر پای آشوبطلبان داعشی، لگدمال شد ...
🔹داغ دل خانوادههای شهدا و امت حزبالله با شنیدن و دیدن اهانتهای وقیحانه آشوبگران به مقدسات، تازه شد ...
🔹و فرصتهای اقتصادی ایجاد شده در داخل و خارج کشور جهت بهبود وضعیت اشتغال و درآمد ملی مورد تهدید قرار گرفت ...
و مهمتر از همه نادیده گرفتن خطوط قرمز شرعی و اخلاقی و بی #حجاب ی گستاخانه و عامدانه توسط اغتشاشگران، به امری عادی تبدیل شد!
🔹و همهی اینها به عدم قاطعیت نهادهای بالادستی در مقابله با آشوبها و جدی نگرفتن مقولهی "امنیت" و حفاظت از آن باز میگردد:
🔹چون آشوبگران به رافت اسلامی حاکم بر عدلیه دلگرمند و از مجازات نمیترسند و مطمئن هستند که اندکی پس از خاتمهی آشوب، دلسوزان سیاسی برای رهایی آنها از پیگردهای قانونی با هم مسابقه خواهند داد!
🔻 اگر فکر میکنید زمان ایجاد امنیت در کشور فرارسیده و مردم حق دارند در آرامش به کار و زندگی خود برسند لطفا محاکمه و مجازات شدید آشوبگران را از همین ایام شروع کرده و با هرگونه دلسوزی برای طراحان و عوامل ایجاد آشوب مقابله کنید و در قانونمند کردن فضای مجازی تسریع بفرمایید!
و بیاد داشته باشید که:
توبهی گرگ مرگ است و ترحم بر خائنین به ملت و ناقضان امنیت، به معنی مشارکت و همدلی با آنان محسوب میشود!
http://eitaa.com/maghar98
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسم الله القاصم الجبارین والمنافقین
سلام علیکم
👋👋👋رفقای امام زمانی ۱۳ آبان امسال باسالهای گذشته فرق میکنه ها؟👋👋👋
💢💥امسال دشمنای ایران همشون(کشورهای مختلف) و داعشیهای وطنی در تجمعات غیر قانونی بر علیه ما وکشورعزیزمان به میدان آمدند؛🙀🙈🙀
و بر علیه رهبر ما شعار دادند.😭😔😭
پس ما هم امروز همه بمیدان خواهیم رفت؛👋
و بر علیه انها شعار خواهیم داد.👏
رفقا 🥀🍃🥀
دوستانتون رو هم دعوت کنید؛🤲
وباخودتون ببرید.👏
رفقا💐🍃💐
پدر ومادرهاتون رو هم باخودتون همراه کنید؛
نگوئید ۱۳ آبان مخصوص دانش اموزانه!
نه،
امسال سیزدهم آبان باید همه باهم بمیدان بریم.👏👏👏
همه می آئیم.👏👋👏
بعشق رهبر عزیزمون،💚❤💚
بعشق شهدای شاهچراغ،❤💚❤
بعشق شهدای مدافع امنیت،🌹🌷🌹
بعشق شهید آرمان عزیزمون، ❤
بعشق همه شهدا،💚
بعشق اینکه به آرتین عزیزمون بگیم اگه دشمنا پدر و مادر وبرادر تو رو ازت گرفتند؛
ما همه برادر و خواهر تو هستیم.👋
یک امروز رو همت کنیم؛👏👏👏
و یک تو دهنی محکم بدهان بدخواهان بزنیم.💪👋💪
#لبیک_یا_خامنه_ای #پایان_مماشات #ما_همه_می_آییم
🇮🇷🇮🇷🇮🇷💪✌️✌️✌️
@maghar98 @آبان_سیزده