eitaa logo
یادگاه ••مسافرتاسوعا••شهيد(سجادطاهرنيا)
211 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
214 ویدیو
8 فایل
𑨧اولین کانال رسمی شهید مدافع حرم آقاسجاد طاهرنیا مسافر تاسوعای94 (۹۴/۰۸/۰۱) باحضور مادر ،همسر،برادر و همرزمان شهید مدیر کانال @mohajjer
مشاهده در ایتا
دانلود
اردوی جهادی اعزامی از #قم در #لرستان بیاد شهدای مدافع حرم #شهیدطاهرنیا #شهیدایمانی #شهیدموسوی و #شهیدابراهیم‌هادی @shahid_tahernia #عمار
ڪُلّٰناٰ بِفِداٰڪِ یاٰ زَیْنَبُـــــ سَلامٌ الله علیها 🌹تشییع پیکر مطھر ٢شھـــــــید مــــــدافع حرم از تیپ زینبیون🌷 و تکریم شهدای مظلوم حجـــــاز واعلام انزجار از جــــنایت جدید آل سعود ملعون در اعدام ۳۳نفر از شیعـــــــــــــــــــــــــــــــــــیان زمان: شــــــــــنبه۹۸/۰۲/۱۴ ساعــــــت۱۷ از مسجد امام حسن عسڪری (ع) به سمت حــــرم مطھــــــر و سپس تدفیــــــن در قطــــــــــــــــــــــعه٣١ شھــــــــــــــدای مدافــــع حـــــــرم بھــشت معصومــــه سَلامٌ‌الله‌علیها @shahid_tahernia
#محبت_به_پدرومادر_وفرزند #آقاسجاد هر موقع نزد ما می‌آمد #دست من و مادرش را می‌بوسید. به او می‌گفتم #آقاسجاد! این کارو نکن، ما را #خجالت می‌دهی. می‌گفت: "نه در مقابل زحماتی که شما برای من کشیدید این کاری نیست." #آقاسجاد در #قم ساکن بود و ما در رشت. خیلی از اینکه از ما دور است #ناراحت بود و می‌گفت: چون از شما دور هستم #خدمت به شما برایم کمتر مهیاست! #فاطمه‌رقیه‌ی آقا سجاد شش فروردین ۹۰ به دنیا آمد. #همسرش تعریف می‌کند که وقتی #فاطمه رقیه بدنیا آمد #برکت زندگیمان خیلی زیاد شد. #فاطمه رقیه را خیلی #دوست داشت و او را هدیه‌ی #حضرت‌رقیه(س) به خود می‌دانست. همیشه #دستانش را می‌بوسید و #خدا را بخاطر داشتن فرزند #دختر شکر می‌کرد. هر وقت هم از سرکار به خانه می‌آمد واقعا #خستگی‌اش را می‌گذاشت بیرون. با اینکه خیلی #خسته بود از در که می‌آمد داخل، با #فاطمه رقیه بازی می‌کرد خیلی با هم قاطی می‌شدند. بطوری که صدای #خنده‌شان کل فضای خانه را پُر می‌کرد. #به_نقل_از_پدربزرگوارشهید #برگرفته_از_کتاب #ساقیان_حرم #خاطرات_شهیدمدافع‌حرم #سجادطاهرنیا @shahid_tahernia
🥀یادواره سردار سرلشکر پاسدار ▪️#شهید_مهدی_زین_الدین ▪️سرداران و ۶۰۰۰ شهید استان #قم ⏰ دوشنبه ۲۷ آبان۹۸، همزمان با اذان مغرب و عشاء ⬅️ گلزارشهدای علی بن جعفر(ع)، مجتمع فرهنگی امام خمینی(ره) @shahid_tahernia
یادگاه ••مسافرتاسوعا••شهيد(سجادطاهرنيا)
#شهیدِتاسوعا #مدافع_حرم🕊 #آقاسجاد_طاهرنیا🌹 @shahid_tahernia
از برگشته بودیم. نزدیک صبح بود. رسیدیم محل کار و لباسمان را عوض کردیم و را گذاشتیم سر جایش. ماشینش را از پارکینگ بیرون آورد تا برویم منزل. متوجه شدم بخاطر بیست روزی که نبودیم شیشه‌های ماشین کاملا گرفته است. به گفتم: "عقب‌تر بیا آب بگیرم شیشه بشه" ولی عکس‌العملی از او ندیدم! ... بیا‌عقب... باز هم ! رفتم کنار پنجره‌ی راننده و با انگشت زدم روی شیشه و گفتم: " چرا نمیای؟ شیشه خیلی کثیفه..." گفت: ! نشستم و راه افتادیم. گفتم: " بابا! تا که نمیشه اینجوری بریم..." همیشگی... همیشگی... گفت:" من راننده‌ام. تو بخواب تا موقعِ نماز" رسیدیم عوارضیِ تهران_قم. ایستاد برای نماز. را که خواندیم زودتر از من برگشت. وقتی آمدم دیدم یک آب معدنی خریده و در حال شستنِ شیشه‌ی ماشین است... تازه متوجه شدم چه بود!!! @shahid_tahernia
🔴 🔻 حمایت از امنیت و اقتدار کشور در 🔹زمان:پنج شنبه ساعت ۱۰ صبح 🔹مکان: از مصلای قدس به سمت حرم مطهر کریمه اهلبیت حضرت معصومه‌سلام الله علیها 🔹سخنران مراسم: آیت الله سعیدی ✊✊ ✊✊ @shahid_tahernia
هر موقع نزد ما می‌آمد من و مادرش را می‌بوسید. به او می‌گفتم ! این کارو نکن، ما را می‌دهی. می‌گفت: "نه در مقابل زحماتی که شما برای من کشیدید این کاری نیست." در ساکن بود و ما در رشت. خیلی از اینکه از ما دور است بود و می‌گفت: چون از شما دور هستم به شما برایم کمتر مهیاست! آقا سجاد شش فروردین ۹۰ به دنیا آمد. تعریف می‌کند که وقتی رقیه بدنیا آمد زندگیمان خیلی زیاد شد. رقیه را خیلی داشت و او را هدیه‌ی (س) به خود می‌دانست. همیشه را می‌بوسید و را بخاطر داشتن فرزند شکر می‌کرد. هر وقت هم از سرکار به خانه می‌آمد واقعا را می‌گذاشت بیرون. با اینکه خیلی بود از در که می‌آمد داخل، با رقیه بازی می‌کرد خیلی با هم قاطی می‌شدند. بطوری که صدای کل فضای خانه را پُر می‌کرد. @shahid_tahernia94