eitaa logo
یادگاه ••مسافرتاسوعا••شهيد(سجادطاهرنيا)
211 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
214 ویدیو
8 فایل
𑨧اولین کانال رسمی شهید مدافع حرم آقاسجاد طاهرنیا مسافر تاسوعای94 (۹۴/۰۸/۰۱) باحضور مادر ،همسر،برادر و همرزمان شهید مدیر کانال @mohajjer
مشاهده در ایتا
دانلود
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈•.🇮🇷 { یادگاه شهدای} 🚩صابرین🚩 🕊🌹 ۱ نام:سجاد نام خانوادگی:طاهرنیا تولد:۲۳مرداد۱۳۶۴ متولد:شهر رشت شهادت:۱آبان ۱۳۹۴(مصادف با تاسوعای حسینی🕊🌹 ✨✨✨✨🍃🌱 در خانواده مذهبی و ولایی چشم به جهان گشودفرزند وسطی خانواده بود یک خواهر بزرگتر ویک برادر کوچیکتراز خودش داشت ازهمان کودکی علاقه ی زیادی به خواهرش زهرا داشت بعد از گرفتن دیپلم خانواده اش اصرار داشتن که دانشگاه برودولی چون خود را با محیط دانشگاه زیاد سازگارنمیدید وتمایلی برای رفتن به دانشگاه نداشت و چون پدربزرگوارش پاسدار بود تصمیم گرفت سرباز امام زمان بشود🇮🇷 سال 82 سپاه گیلان پذیرش شد و برای آموزش به همدان رفت عضونیروویژه سپاه صابرین بودو محل کارش تهران بود بعد هم تصمیم گرفت درقم ادامه تحصیل بدهد🌱 با خواهر یکی از دوستانش که همکار هم بودند کرد...همسر ایشان اصالتا شمالی بودند اما ساکن قم...و ایشان هم باعلاقه زیاد به حضرت معصومه(س) ساکن قم شدند...✨ حاصل این ازدواج هم به نام فاطمه رقیه و به اسم می باشد ⏮ادامه دارد،،، ارشيو زندگي نامه شهداي مظلوم تيپ صابرين http://eitaa.com/joinchat/3425828867C318ddade73
✏️یادداشت های یک .... 🌖ساعاتی از شب سپری شد ست... چه سکوتی شهر را فراگرفته است.هیچ صدایی به گوش نمیرسد. همه در خوابند.... ... آرام بخواب زیرا شهر در امنیت کامل به سر میبرد... نگران نباش سردار فرزندانت بیدارند... یادشان نرفته و نمیرود که باید حواسشان باشد به و ‌هایی باشد که در سرزمینی دور دست همانجا که هنوز هم بعد از سالها بوی عمامه سوخته مردی وصدای ناله طفلانی در میاید، را راهی آسمان نمودند... دلپریشان مباش ... برای خانه هایی که از زهر کین و جفای اولاد امیه و معاویه ویران گشته است...فرزندانت میدانند که چگونه کنند و بسازند با عرق جبینشان و دستانی که دستان گرم تو فشردشان... صدایم را می‌شنوی ؟... از زمینی که در نظرت حقیر است حالا که در ؟؟راستی در آسمان چندم هستی؟این چه سئوالی ست که میپرسم خوب معلوم است پرواز در شب جمعه و ملک مگر میشود مهمان ارباب نشد؟این خاندان عادت شان احسان و کرم میباشد آن هم برای توئی که همدم و همنشین بودی و پادر رکاب فرزندشان.... راستی از که برایش بیقرار بودی چه خبر؟؟ و بقیه رفقا در چه حالند؟ ای وای چقدر غافلم من. در کنار که احوالپرسی نمیخواهد؟؟ من حسابی سرت گرم است مگر نه؟راستی سوالی در ذهنم از صبح نقش بسته... که چه میشود که توئی که دم از و مولا و سربازی برایش میزدی او را تنها گذاشتی؟ براستی چه خبر است؟ نکند لحظاتی رسیدست که ثانیه به ثانیه باید برای دعا کرد؟؟ من که عقل ناقصم قد نمیدهد برای این چیزا. فقط شنیده ام که تو رفتی تا قدری بیاسایی تا عن قریب پادر رکاب منجی موعود ... درست است سردار؟؟ ایکاش میدانستم... فقط بگو چه کنم با نگرانی و غصه تنهایی که فریاد میزند این عمار؟ چگونه بنگرم حال او را که مرا یاد روضه " " بر سر نعش میاندازد چیزی، نشانه ای نشانم بده و یا بر دل خرابم بیانداز تا قدری آرامم کند...نمیتوانم حال غمگین مولایم را ببینم. دل است دیگر هزار راه میرود و صدها حرف با خودش میزند که حالِ الان چگونه است؟ قلب شکسته هنگام ذبح را دارد؟ و یا دل بیقرار و مضطر عمه جانش بر روی تل؟... حالا که رفتی میشود به ارباب بگویی دعا کند برای آمدنش، را میگویم. برای نوای دلنشینش که به دیوار تکیه میدهد و عالم را پر میکند... به ارباب بگو خوب علم داری میکند برای پسرش. اما میترسم حرامیان تیرهای سه شعبه شان بر خسته اش اصابت کند و.... ، میدانم که آخرین نمی گذارد که دوباره ماجرای علم و سقا تکرار شود... دلم خوش است به حرفهای امروز ... و جز دلخوش کردن به حرفهای مطمئن و قاطعش کاری دیگر ندارم... و اینکه دوباره دیگر میاید و قصه دوباره تکرار میشود... این کار تاریخ است... من ... به امید دیدار وقتی که دوشادوش بیایی و مثل همیشه با لبخند رضایتت دل ما را شاد نمایی... ...✋😭 @shahid_tahernia🏴